سرویس فرهنگی فردا: سید امیر جاوید منتقد و کارشناس سینما و تلویزیون در یادداشتی درباره اتفاقات اخیر برنامه تلویزیونی «خندوانه» نوشت:
پیش از سخن گفتن پیرامون اتفاقات این روزهای خندوانه باید قدری به جایگاه و ظرفیت این برنامه اشاره کرد.
به ندرت پیش میآید که شبکههای تلویزیونی دنیا موفق به تولید یک برنامه تلویزیونی با قدرت نفوذ بالای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در بین آحاد مردم شوند. وقتی هم که چنین شانسی پیدا میکنند تمام توان خود را برای حفظ و ارتقای آن به کار میبندند. از این بابت خندوانه صاحب جایگاهی دست نیافتنی در تاریخ تلویزیون ایران است.
بیشتر بخوانید: تماشای «خندوانه» برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع!
تلویزیون ایران پیش از این هیچگاه خواب چنین برنامهای را هم نمیدید. برنامهای برای عموم مردم با یک بدنه گسترده و قدرتمند اجتماعی که بتواند سختترین موضوعات و مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در آن بازگو و پروژههای مرتبط با آنها را عملیاتی کند؛ تا جاییکه نمایندگان یک مسئول عالیرتبه در بازدیدشان از پشت صحنه خندوانه تصریح کردند برخی از موضوعاتی که سالهاست ما با نشست و همایش قصد تحققشان را داشتیم، خندوانه به تنهایی محققشان کرد.
همه اینها به این معنی نیست که این برنامه هیچگاه دچار خطا و اشتباه نبوده و نشده. اما مرور سری اول، دوم و با اغماض سری سوم، این معنی را میدهد که خندوانه نقشه راه داشته است.
تمرکز اعضای اتاق فکر برنامه که معمولا به دلایلی دچار تغییرات پی در پی میشدند بیشتر بر طراحی شکل و شمایل تمرکز داشتند و افزودن تازههای جذاب. تقریبا هیچکدام از اعضای اتاق فکر و حتی رامبدجوان برنامهای برای از نقطه الف به نقطه جیم رسیدن به شکلی که در سری اول و دوم مشاهده شد نداشتند.
هدف غایی جوان که دلیل اول و آخرش برای تولید خندوانه بود، تمرین خندیدن در همه شرایط و احوال بود. هدفی که هر چه برایش حرف و ایده داشت زودِ زود تمام شد و بعدها فراموش.
در این بین شخصی که قدرت، توانایی، دانش و تجربه طراحی و اجرای نقشه راه داشت کسی نبود جز محمدرضا شهیدیفرد. کسی که بیصدا و هیاهو در قالب مشاور برنامه، شبانهروز برای خندوانه تلاش میکرد.
از طراحی محتوایی برنامه تا اضافه کردن یک گروه برنامهساز خبره به خندوانه که سالها در کنار شهیدیفرد مردم ایران سلامها و پارک ملتها را رقم زدند. خندوانه محصول تجمیع مغز طراح، هوشمند و رهبر شهیدیفرد، یک گروه توانمند و حرفهای و خلاقیت و توانایی رامبد جوان بود.
دیگر با خانواده نمیشود خندوانه را دید! اینجا بخوانید
تبیین جایگاه شهیدیفرد در خندوانه نه تنها به معنای تضعیف جایگاه رامبد جوان نیست بلکه نشان از هوشمندی وافر او در به کارگیری یکی از بهترینهای تلویزیون ایران است.
روند صعودی اشتباهات و خطاهای خندوانه هر چند با سرعت کم، توقف رشد و پویایی برنامه، گفتگوهای بدون طراحی و گُترهای، عدم انسجام فکری و ... از زمانی آغاز شد که نقش شهیدیفرد کم رنگ و کم رنگتر شد تا جاییکه میانه دوره سوم عطای خندوانه را به لقایش بخشید و از گروه برای همیشه و بیصدا و هیاهو جدا شد. حالا خندوانه نه نقشه راه دارد نه مغز متفکری برای رهبری پروژه!
حاکم فعلی خندوانه سلیقهای متصلب و معنا زُداست که فرم و محتوا را کنار هم به درون چاه میبرد. میتوان پیکان نقد را تنها به سوی رامبد جوان گرفت و او را پاسخگوی اصلی قلمداد کرد که چرا و چگونه؟
اما باید پیکان نقد در درجه اول متوجه مدیران ارشد رسانه ملی شود. مدیرانی که پاسدار چنین دستآورد بی نظیری نبوده و نیستند.
مدیرانی که تا قبل از اولین بازدیدشان از خندوانه موفق، خبری از نقش شهیدیفرد نداشتند و بعدتر هم با وجود اطلاع، نه تنها چشم خود را بر رفتنش بستند بلکه ضرورت وجود این جایگاه را درک نکردند و در پی حضور فرد دیگری بر نیامدند.
خندوانه مدتهاست که از جیب میخورد.
اما هنوز مهم است. هنوز تواناست. مدیران رسانه ملی و رامبد جوان برای ورشکست نشدن خندوانه چارهای غیر از تقویت نرمافزار خندوانه ندارند. کنار اینها، نقشآفرینی رسانههای خیراندیش و خیرخواه با دوری از هجمههای کلیکخور، مُدگرا و واگرا، ستون دیگر این تحول است.
پیشنیاز این همجواری، وجود گوش شنوا، سعه مدیریتی و قول لین در طرفین ماجراست.
دیدگاه تان را بنویسید