سرویس فرهنگی فردا؛ حمیدرضا جلالی : معاونت عملیات گفتمانی مرکز گفتمان انقلاب اسلامی در راستای رسالت خطیر رسانهای خویش، اقدام به نقد و تحلیل محتوایی برخی انیمیشنهای مطرح ایرانی و خارجی نموده است. شایان ذکر است در پی این نقدهای دنبالهدار، مخاطبین گرامی با مسائل فنی از قبیل بودجه و مراحل ساخت، مدت زمان پروژه، تیم سازنده و داستان، مسیر تولید یا به اصطلاح Pipeline ساخت اثر انیمیشن، نرمافزارهای مورد استفاده، نقد فنی و ابعاد تکنیکی اثر و همچنین نقد و تحلیل محتوایی آن آشنا خواهند شد.
درباره اثر: دوران ماقبل تاریخ سرشار از شگفتی و کنجکاوی برای انسان بوده است. دورانی که موجوداتی عجیب و عظیم در آن زندگی میکردند و کره زمین جولانگاه آنان بود. دایناسورها فرمانروای بلامنازع و قدرتمندترین جانداران آن زمان به شمار میروند. موجوداتی که اطلاعات امروز ما از آنها تنها از راه سنگوارهها و کاوشها و حفاریهای علم زمین شناسی به دست آمده است و به صورت مستقیم هیچ اطلاعی از آنها و نحوه زندگیشان نداریم. اکنون استودیو پیکسار با استفاده از هنر و صنعت انیمیشن اثر بلند پویانمایی خود به نام دایناسور خوب را تولید کرده و در سراسر جهان آنرا اکران نموده است. فیلم بر اساس داستانی از تیم نویسندگان 5 نفره نگارش و ساخته شده است. گر چه ایده اولیه توسط باب پترسون خلق شده بود!
کارگردانی فیلم توسط پیتر سوون Peter Sohn 39 ساله و اهل نیویورک است که این اثر نخستین تجربه وی در مقام کارگردانی انیمیشن بلند است. سوون کارش را با گرافیک و استوری بورد در سال 2003 در استودیو پیکسار آغاز نمود. در طول زمان از طراحی استوری بورد به صدا پیشگی، متحرک سازی و نهایتا کارگردانی رسید. سوون را می توان یکی از محصولات استودیو پیکسار در پرورش نیرو دانست. بودجه ساخت این انیمیشن 93 دقیقهای، 150 تا 200 میلیون دلار برآورد شده است. زمان ساخت این پروژه نیز حدود 4 سال میباشد. این فیلم توانست در سطح جهان خویش مبلغ 331 میلیون دلار فروش داشته باشد که رقم فروش نسبتاً ناچیزی در سطح خود به شمار میرود. (بر خلاف دیگر محصول پیکسار؛ انیمیشن درون/برون با رقم فروش 857 میلیون دلار) که نشان از عدم موفقیت و اقبال تماشاگران به فیلم می باشد. داستان فیلم: دایناسور خوب، داستان یک دایناسور نابالغ و نوجوان از تیره آپاتوزاروس میباشد. آپاتوسور یا برونتوزورس به معنای سوسمار رعدگونه (کنایه از بزرگی) میباشد که دایناسوری بزرگ و سنگین و گیاهخوار بوده که متعلق به 150 میلیون سال پیش میباشد. آرلو نام این دایناسور است. داستان فیلم بر
پایه فرضیه عدم برخورد شهاب سنگی که منجر به نابودی دایناسورها و تغییر مسیر حیات در کره زمین شد، بنا نهاده شده است. بر همین اساس، در زمانی که دایناسورها به ادامه حیات در زمین مشغول هستند انسان اولیه پا به عرصه حیات گذاشته است. مطلبی که در فیلم اشارهای به نحوه و چگونگی آن نشده است! آرلو، آخرین فرزند خانواده و ریز جثهترین آنها می باشد. پدر و مادرش زمین کشاورزی داشته و از این راه غذای خویش را تأمین میکنند. خانه آنها کنار رودخانهای خروشان قرار دارد و آنها با آب رودخانه مزرعه را آبیاری میکنند. فیلم با شخم زدن مزرعه و کاشت دانه و آبیاری کردن آنها توسط پدر و مادر آرلو آغاز میشود و بعد از جوانه زدن بذرها، برادر و خواهر و در انتها آرلو سر از تخم برآورده و پا به عرصه حیات میگذارند. آرلو بر خلاف خواهر و برادرش جثهای کوچک داشته و بسیار ترسو است. این عوامل باعث تمسخر وی از سوی برادرش میشود تا جایی که او موفق به گذراندن یک مأموریت ساده و موفقیت در آن نمیشود.
برای جبران این امر و دلداری او، پدرش او را به گردشی شبانه در دل چمنزارها و حشرههای شبتاب میبرد و مناظر زیبا نورافشانی آنها را به او نشان میدهد. با این وجود پدر آرلو متوجه میشود کسی به انبار غله آنها دستبرد میزند و آرلو را مأمور نگهبانی از آن میکند. در این حین آرلو متوجه میشود که موجودی عجیب که همان انسان نمای داستان میباشد دزد انبار غله آنان است. آرلو از تعقیب و دستگیری او ناکام میماند و پدرش که از این موضوع ناراحت است آرلو را همراه خویش به اجبار برای اتمام مأموریت به خارج از محیط مزرعه میبرد. در طی مسیر تعقیب آب و هوا دگرگون شده و طوفان به پا میشود. در اثر طوفان و باران شدید نیز سیلی عظیم به راه میافتد که پدر آرلو جان او را نجات میدهد اما خودش موفق به فرار نشده و در سیل غرق میشود. در مزرعه آرلو دوباره با انساننما مواجه میگردد و در صدد انتقام گرفتن از وی بر میآید و در این حین هر دو در رودخانه میافتند و همراه جریان آب از مزرعه دور میشوند. صبحگاهان آرلو خود را در کنار انساننما میبیند و او را دنبال میکند و در نهایت این کار باعث ایجاد رابطه دوستی بین آن دو میشود و ارتباطی صمیمی
میانشان شکل میگیرد. آرلو متوجه میشود انساننما نیز خانوادهاش را از دست داده است.
بر خلاف آرلو متمدّن و باوقار، انساننما که آرلو برایش نام اسپات را برگزیده است فاقد عقل و شعور بوده، از حشرات و گوشت خام تغذیه میکند و رفتاری وحشی و به دور از تمدّن از خویش بروز میدهد. آما آرلو تصمیم میگیرد تا اسپات را به خانهاش ببرد. در طول این مسیر اتفاقات زیادی برای آنها رخ میدهد، درنده خویی اسپات جان آرلو را نجات میدهد. آنها گرفتار پرندگان شکارچی گوشتخوار ماقبل تاریخ میشوند که در نهایت آرلو با شجاعت از پس آنها بر میآید.
در ادامه نیز با دسته تی رکسها یا تیرانوزوروس بزرگترین دایناسور گوشتخوار تاریخ مواجه میشود که بر عکس ظاهرشان، موجوداتی آرام هستند که مشغول گلهداری میباشند. لهجه آنها مانند کاوبویهای تگزاس، لهجه جنوبی می باشد. آنها در کنار تی رکس مدتی توقف میکنند و رابطه دوستان بین آنها شکل میگیرد. در نهایت آرلو پس از سپری شدن رخدادهای زیاد و خشن به دایناسوری شجاع و مسئولیتپذیر تبدیل شده است که موفق میشود خانوادهای دیگر از انساننماها را پیدا کرده و آنها نیز اسپات را به عنوان عضوی از خانوادهشان میپذیرند.
تحلیل محتوا: انیمیشن دایناسور خوب، تلاشی جدید از استودیو پیکسار در زمینه همراهی و همسو بودن کیفیت گرافیک و جلوههای بصری با محتوا و جهانبینی موردنظر سازنده است. اما به رغم زیبائیهای موجود در این انیمیشن و مناظر طبیعی چشمگیر آن، مفاهیم موجود در آن نامتناسب و غیر عقلایی است. در واقع بدیهیاتی که منطق و اساس انیمیشن دایناسور خوب روی آن بنا شده است، ناموزون و غیر توحیدی است. مهمترین این موارد آغاز روند محتوایی فیلم با حیوان بودن انسان و انسان بودن حیوان است، یعنی انسانی که مانند حیوان رفتار میکند و دایناسوری که مانند انسان است. بیننده در ابتدا خود را با این فرض همراه میبیند و مابقی اتفاقات در طول مسیر داستان رخ میدهد. ایده اصلی فیلم بیشتر شبیه کاریکاتوری ناشیانه از یک تخیل نویسندهگونه کودکانه است. انسانی که قدرت تکلّم ندارد، فاقد قدرت تعقل بوده و در طول فیلم اگر جای او را با یک حیوان خانگی عوض کنیم، هیچ نقصی در داستان رخ نخواهد داد. رفتار اسپات در تمام صحنهها به صورت پینگ پنگی (رفت و برگشت) میباشد. بدین معنی که او به سرعت به هر محرک محیطی پاسخ میدهد، آن هم پاسخی غریزی. از منظر علم زیست شناسی بین
اسپات و یک آفتابپرست هیچ تفاوتی نیست، زیرا آفتابپرست نیز به صورت غریزی در پاسخ به محرّک، خود را همرنگ محیط استتار میکند.
اسپات آنقدر در راه رسیدن به اهداف حیوانی خویش حرفهای عمل میکند که تنها شباهت او با انسان، قامت و ظاهرش میباشد. او مانند یک گرگ زوزه میکشد، مانند درندگان چالاک و خشن است و رفتاری مانند آنها در حالتهای دوستی و صمیمیت از خود نشان میدهد.
اما در مقابل خانواده آرلو کشاورزی میکنند! کشاورزی همواره نماد تمدّن و شکوفایی یک اجتماعی به شمار میرود. آنها خانه دارند و غلات خویش را مانند انسانهای متمدن در انبار ذخیره میکنند. در خانواده آنان پدر شخصیتی عاقل و متفکر را دارد . در طول فیلم این آرلو است که زیبائیهای جهان را به اسپات نشان میدهد و از او به خوبی مراقبت میکند. خانواده تی رکسها نیز موضوع جالبی در این فیلم هستند، آنها با لهجه بهاصطلاح جنوبی صحبت میکنند و در بیابانها گلهداری بوفالو میکنند. در واقع تی رکسها نماد کاوبویهای عصر وسترن که از دوران سنتی تاریخ آمریکا به شمار میآید، هستند. ظاهر خشن آنها نیز نشان از قدرت زیادشان دارد اما با این وجود تا مجبور نشوند دست به خشونت نمیزنند، اتفاقی که برعکس آن هر روز در آمریکا رخ میدهد و شاهد کشتار روزانه شهروندان آمریکا با سلاح گرم هستیم.
جهان نمایش داده شده در فیلم علیرغم زیبائیهای ظاهری، زشت و بیرحم است. 75 % کاراکترهای این فیلم، وحشی، دشمن و خطرناک هستند. این نسبت، مضمون فیلمهای جنگی و جنایی را به یاد انسان میآورد! (موضوع خشن بودن ماهیت انیمیشنها، در مقالات آتی پرداخته خواهد شد). حتی کاراکترهای بیجان مثل رود، سیل و رعد و برق نیز چهرهای خشن و بیرحم دارند تا جایی که سیلاب پدر آرلو را غرق میکند.
رودخانهای که در طول روز آرام و زیبا است، به ناگاه خشمگین و گِل آلود میشود و آسمانی که پر از مناظر چشمنواز ابرها و نور خورشید است، تبدیل به صحنهای ترسناک از ابرهای طوفانی و صاعقههای آخرالزمانی میگردد. پافشاری دانش غرب بر نظریه داروین در سراسر فیلم به چشم می خورد و مبدأ پیدایش انسان را تکامل گونههای جانوری میداند، نه خلقت الهی و دمیدن روح الهی!
گذشته از این موارد، نکته مهمی که ماهیتی کفرآلود به این انیمیشن بخشیده است، نفی ناملموس مقام نبوت است. مطابق تعالیم آسمانی و متون دینی خداوند تعداد زیادی نبی و پیامبر برای هدایت بشر مبعوث کرد که برخی دارای دین و شریعت بودند و برخی تنها رسالت و دین پیامبر قبلی را ادامه میدادند. اما در دایناسور خوب، مقام پیامبری وجود ندارد. معلمی که نقش هدایت انسان حیوانگونه را بر عهده دارد، یک دایناسور منقرض شده است! دایناسوری متمدن و کشاورز که توانایی تفکر و تصمیمگیری دارد. او میداند چگونه سرپناه بسازد و در شرایط خطر چه تصمیمی بگیرد.
این تصویری از جهانی تخیلی است که در آن اشرف مخلوقات کمتر از حیوان است و حیوان معلم و هدایتگر او میباشد. این موضوع در امتداد نظریه فروید مبنی بر اصالت غرائز حیوانی در انسان تفسیر میشود. پس از آن نیز طبق نظریه تکامل گونهها و انتخاب طبیعی، این گونههای متکامل و قویتر هستند که باقی میمانند. در جهان اینچنینی که خداوند از ابتدا توسط نویسنده نفی شده است، عدالت نیز وجود ندارد و اگر کسی بیرحم و خشن نباشد، توسط قویتر نابود میشود.
دیدگاه تان را بنویسید