اکسیری ها!

کد خبر: 521142

یادداشت میلاد دخانچی درباره محمد سرافراز، فرزاد حسنی و این روزهای رسانه ملی...

سرویس فرهنگی فردا؛ میلاد دخانچی: کنار رفتن سرافراز و اتفاقات اخیر برنامه اکسیر بازتاب یک وضعیت اند. مجری اکسیر مدتها قبل و در آخرین تجربه های اجرای خود به دلیل چالش با یک نیروی پلیسی-امنیتی مورد مجازات قرار گرفت و به حاشیه رانده شد. مجری اکسیر در واقع به نوعی نماینده مردم به حساب می آمد، مردمی که احساس می کردند او به دلیل بازتاب دادن دغدغه های آنان مورد شماتت قرار گرفته است. مجری اکسیر در حالی بیرون نظم رسانه بود که به گمان عده ای بازگشت امثال او کلید حل مشکل رسانه ملی قلمداد می شد. او برگشت ولی بدون اقبال.
او اما تنها مثال این وضعیت نیست. مجری "دید در شب" به رسانه بازگشت و مورد حمله کاربران اینترنتی قرار گرفت، ستاره برنامه "دورهمی" امد و به کپی کردن متهم شد و مثال های دیگر شبیه به این که می توان از آن تحت عنوان "اکسیری ها" یاد کرد. اکسیری ها طبق قاعده قرار بود نگاه فرهنگ عامه را نمایندگی کنند. سرافراز اما نماینده قدرت رسمی بود. او در برون مرزی سیما به یک مدیر با پروژه تبدیل شده بود و با نگرش های برون مرزی اش آمده بود تا درون مرزی را اصلاح کند و در نهایت کنار رفت. سرافراز توسط شبکه قدرت رسمی تحمل نشد و اکسیری ها توسط موجهای مردمی مورد حمله قرار گرفتند. سرافراز و اکسیری ها در یک جا با هم مشترک اند و آن اینکه هردو محصول سیاست گذاری و سرمایه گذاری سازمان صدا و سیما، نمادین ترین صحنه نظم سیاسی بعد از انقلاب، هستند.
سرافراز در تلویزیون میلیاردها تومان را مدیریت کرده بود و اکسیری ها نماینده همین میلیاردها تومان سرمایه گذاری هستند. هردو اما پس زده شده اند! و این حکایت از یک شکست و ورشکستی عمده در عرصه فرهنگ در نظام ما دارد. نظامی که همه ما برای شکل گیری اش هزینه داده ایم. سرافراز سعی کرد این شکست را جبران کند و سلیقه خود را به اکسیری ها نزدیک کند. او آنها را به میدان آورد اما هم مردم اکسیری ها را مورد حمله قرار دادند و هم خود او مورد بی اعتنایی محافل تصمیم گیر واقع شد. این البته به معنی هم داستانی و همراهی مردم و محافل تصمیم گیر نیست. این نشان بی اعتنایی و اعتراض مردم به نمایندگان مردم و بی اعتنایی محافل قدرت به یکدیگر است.
و این یعنی یک وضعیت قرمز
البته در اینجا نباید از اشتباهات سرافراز غافل شد چرا که نوع اعمال تنظیمات سرفراز با نوع اعمال اصلاحات موسوم به انقلاب سفید پهلوی دوم قابل مقایسه بود. پهلوی دوم نتوانست اصلاحات خود را از بالا به سامان برساند و همان طبقه ای که این اصلاحات برای آنها تنظیم شده بود با او همراهی نکردند و در نهایت او را به زیر کشاندند. سرافراز نیز به اشتباه اصلاحات خود را از بالا آغاز کرد و قادر به همراه کردن همان طبقه و شبکه قدرت رسمی که این اصلاحات برای آنان طراحی شده بود نشد، و این باعث شد، در حالیکه او یکی از معدود شانسهای ایجاد اصلاحات ساختاری در وضعیت نمادین معاصر ایرانی بود به زعم لطیفه های امروزی به بن بست سرافراز برخورد کند. بن بست سرافراز بن بست او نیست، بن بستی که متعلق به همه ماست و او در آن ابتدا محصور و بعد قربانی شد. البته شاید باید خوش بین بود چراکه به همان اندازه که رسانه بعد از انقلاب ما اسلامی و انقلابی شده است دوران پسا سرافراز نیز انقلابی تر و اسلامی تر اداره خواهد شد!…….دقیقا!."
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت