چرا در ذکر «تلقین» نام پدر را میگویند؟
آیتالله قرهی در جدیدترین جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: از امام صادق(ع) سؤال کردند که چرا هنگام خواندن تلقین اسم پدر را میگویند؟ فرمودند: برای اینکه بگویند حلال زاده است.
ظاهر قرآن، انسان را به باطن آن نمیرساند، قرآن ناطق، نیاز است
حقیقت قرآن، عصمت است و آیه آیههای آن و معنا و مفهوم آن به ید ناطقیّت قرآن است. وقتی شما قرآن را بررسی میکنید، میبینید آیات آن، برای انسان، دوحال دارد؛ یک اینکه ظواهری دارد و اگر انسان، به حقیقت، از بواطن قرآن، آگاه نباشد، امکان دارد این ظواهر، او را گرفتار کند،
حروف مقطّعه قرآن کریم و مجید الهی و آیات مبیّنه، در حقیقت نکاتی دارد که انسان بصورت ظاهر درک نمیکند. مثلاً ذیل همین آیه شریفه در اوّل قرآن که در سوره بقره مباحثی را بیان کرده بودیم و فقط یک اشاره کنم، بعد از حروف مقطّعه آن که «الم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً اللمتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون» عرض کردیم چرا ذلک آورده و همه این مباحث را چون قبل آوردهایم نمیخواهیم تکرار کنیم.
یکی از مصادیق ایمان به غیب، ایمان به رجعت است
این هدایت للمتّقین است، گرچه قرآن برای هدایت همه بشر آمده «هدیً الناس» امّا حقیقتاً فقط متّقین هستند که بدون هیچ شکّ و ریبی هدایت میگیرند، ولی دیگران، مع الاسف، هدایت نمیگیرند، خصوصیّت متّقین را با «الذین» موصول آورده که تبیین به تعریف او باشد. «یومنون بالغیب» یعنی ایمان به غیب دارند.
این روایت شریفه خیلی عجیب است، در مشارق الانوار در کتاب الواحده و همچنین موسوعه احادیث مولی الموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) جلد یکم میفرمایند: «الغیب، یوم الرجعة و یوم القیامة و یوم القائم و هی ایام آل محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و الیها اشارة بقوله: «ذکرّ هم بأیّام الله»
«الغیب، یوم الرجعة» یک معنای غیب، همان ایّام رجعت است. «فرجعت لهم و یوم القیامة لهم و حکمه علیهم و مؤوّل المؤمنین فیه علیهم» تعبیر عجیبی است، این که این ایّام را تبیین میفرمایند: «هی ایّام آل محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)» مومنین، ایمان به غیب دارند؛ یعنی ایمان به رجعت دارند، ایمان به قیامت دارند، یکی از ایمانها، ایمان به قیام آقاجان است. «و یوم القائم و هی ایام آل محمد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم).
رجعت؛ ایّام آل محمد(ص) یعنی ایّام چشیدن ولایت امام، توسّط همه مردم
ما المعنا ایّام آل محمد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)؟ «فی الحقیقه ایّام ولایتهم» به یک تعبیری ایام ولایت آنها میشود. در حقیقت، الان ایّام ولایت آنها نیست، ایّام امامت است و امام امام است و امور عالم به ید امام است «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء». امّا باید همه مردم، ولایت را بچشند، ولایت معصومین را ادراک کنند. ولیّ باید ولایت داشته باشد و همه تحت سیطره ولیّ باشند.
لذا رجعت « و حکمه علیهم » حکم برای آنهاست «و مؤوّل المؤمنین فیه علیهم» و همه آن چیزهائی که از ناحیه مؤمنین به آن حضرات برگردد؛ یعنی امام و امت؛ همان که قرآن تبیین میکند. پس یکی از مطالب این است و به ظاهر قرآن، نمیشود نگاه کرد، اگر کسی بخواهد ظواهر قرآن را نگاه کند چیزی نمیفهمد.
کتاب؛ همان امیرالمؤمنین(ع) است
روایت دیگری است از امام باقر (صلوات اللّه و سلامه علیه) که در بحار الانوار جلد 24 و همینچنین در تأدیب الآیات است که در آنجا آمده است: «قال عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن محمد بن ابی عمیر عن جمیل بن صالح عن المفضل عن جابر عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: "الم"وَ کُلُّ حَرْفٍ فِی الْقُرْآنِ مُقَطَّعَةٌ مِنْ حُرُوفِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ الَّذِی یُۆَلِّفُهُ الرَّسُولُ وَ الْإِمَامُ(علیه السلام) فَیَدْعُو بِهِ فَیُجَابُ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ "ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ"قَالَ الْکِتَابُ أَمِیرُالْمُۆْمِنِینَ لَا شَکَّ فِیهِ أَنَّهُ إِمَامُ "هُدی لِلْمُتَّقِینَ" فَالْآیَتَانِ لِشِیعَتِنَا هُمُ الْمُتَّقُونَ "الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ"وَ هُوَ الْبَعْثُ وَ النُّشُورُ وَ قِیَامُ الْقَائِمِ وَ الرَّجْعَةُ "وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ"قَالَ مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ مِنَ الْقُرْآنِ یَتْلُونَ؛
جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند که ایشان فرموند: "الم"؛ و هر حرفی از حروف مقطعه قرآن، اسم اعظم خدا است. لذا این حروف، حروفی هستند که اسم اعظم خدا در آن هست که اینها را فقط، رسول و امام میدانند و آشنا و مأنوس هستند «یؤلفه».
«فَیَدْعُو بِهِ فَیُجَابُ» پس دعا میکنند بواسطه او مستجاب میشود. معلوم میشود که انسان باید در دعا نسبت به خیلی از چیزها قسم بدهد. ما به حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) قسم میدهیم، وقتی میگوئیم «یا وجیهاً عندالله ، اشفع لنا عندالله» به آنها عرضه میداریم: یعنی خدایا ما به اینها، دخیلیم.
وقتی تبیین میکنیم «یا عالی به حق علی» به امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) قسم میدهیم، یا وقتی بیان میکنیم یا فاطر به حق فاطمه(صلوات اللّه و سلامه علیها)؛ همین گونه یک یک حضرات را تبیین میکنیم. خیلی جالب است حضرات معصومین و پیامبر عظیم الشّأن(علیهم صلوات المصلّین) به این حروف قسم میدهند.
عرض کردم معنای "ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فِیهِ" چیست. ما فکر میکنیم که وقتی کتاب، تبیین میشود همان قرآن کریم و مجید الهی است در حالی که فرمود: یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام) که شکی در امامت او نیست "هدایت است برای متقین" لذا این دو آیه مربوط به شیعیان ما است؛ متقین کسانی هستند که ایمان به غیب دارند و غیب هم عبارت است از قیامت و حشر و نشر و قیام قائم(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) و رجعت.
لذا درباره این آیه سؤال کرد: "وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ"، امام فرمود: یعنی آنچه به آنها از قرآن آموختهایم تلاوت میکنند.
محبّت امیرالمؤمنین(ع) به ایرانیان
وقتی اشعث بن قیس به محضر مولی الموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) آمد و حضرت خطبه میخواند ، به حضرت گفت: «یا أمیر المؤمنین، غلبتنا هذه الحمراء على قربک - یعنی العجم - قال: فرکض على المنبر برجله، فقال صعصعة بن صوحان: ما لنا ولهذا؟ - یعنی الأشعث - لیقولن أمیر المؤمنین الیوم فی العرب قولاً لا یزال یذکر. فقال رضی الله عنه: من یعذرنی من هؤلاء الضیاطرة؟ یتمرغ أحدهم على فراشه تمرغ الحمار!!!، ویهجر قومٌ الذکر فیأمروننی أن أطردهم. ما کنت أطردهم فأکون من الجاهلین؛ والذی فلق الحبة، وبرأ النسمة؛ لیضربنکم على الدین عوداً، کما ضربتموهم علیه بدءاً» این ایرانیان بخاطر تو بر ما اعراب چیره و برتری یافتهاند، حضرت با غضب شدید فرمودند: کیست از طرف من عذر این ضیاطره را بخواهد (یعنی به من یاری کند و این افراد بیخیر و لئیم را دفع نماید)، یکی از اینها در رختخواب خود مانند الاغ میغلتد و گروهی هم برای شنیدن ذکر و موعظه، گرمای شدید را تحمل میکنند (و جا برای خود میگیرند) حالا آمده از من میخواهد که آنان را از خود دور سازم و از نادانان باشم. قسم به خدائی که دانه را شکافته و انسان را خلق کرده است اینان (غیر عربها) شما (عربها) را برای دین خدا خواهند زد تا دوباره به اسلام برگردید، کما اینکه شما آنها را زدید تا اسلام را قبول کردند.
غیب، همان حجت غائب است
چون امشب شب ولایت آقاجان است، این روایات را هم عرض میکنم، ذیل این در کتاب کمال الدین جلد 2 تبیین میشود که « حدثنا علی بن احمد محمد رحمت الله قال حدثنا احمد بن ابی عبدالله کوفی قال حدثنا موسی بن عمران نخعی عن حسین بن یزید عن علی بن ابی حمزه عن یحی بن ابواقاسم ». اتفاقاً خیلی جالب است سلسله روات ثقه هستند و نکات بسیار خوبی هم در باب رجالی و هم علم الدرایه آن وجود دارد.
عن یحیی بن ابی القاسم قال: سألت الصادق جعفربن محمد(صلوات اللّه و سلامه علیه) قول الله عزوجل «الم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین. الذین یؤمنون بألغیب» فقال: المتقون شیعة علی (صلوات اللّه و سلامه علیه)، و الغیب فهو الحجة الغائب(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) و شاهد ذلک قول الله عزوجل، « و یقولون لولا انزل علیه آیة من ربه فقول انما الغیب لله فانتظروا انی معکم من المنتظرین ». فاخبر عزوجل ان الآیة هی الغیب و الغیب هو الحجة و تصدیق ذلک قول الله عزوجل «و جعلنا ابن مریم و امه آیة» یعنی حجة.
به نقل از یحیی بن ابی القاسم آمده است: از حضرت امام صادق (صلوات اللّه و سلامه علیه) در تفسیر آیات کریمه ابتدای سوره بقره: «الم» شکی در آن نیست که در آن کتاب، هدایت از برای متّقین است. آنانکه ایمان به غیب دارند» پرسیدم فرمود: متقیان، شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) می باشند و غیب همان حجت غائب است و حضرت تفسیر قرآن به قرآن میکنند و از قرآن شاهد میآورد: «می گویند چر ا بر او آیتی از پروردگارش فرود نمی آید پس بگو ای رسول(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) همانا غیب، خاص خدا است پس منتظر باشید که من هم با شما از منتظرانم» خدای عزوجل خبرداده که آیت، همان غیب و غیب، همان حجت است و تصدیق این سخن را از این آیه مبارکه میآورد: «و قرار دادیم فرزند مریم و مادرش را آیت» که یعنی حجّت است.
********
«أعوذباللّه من الشّیطان اللّعین الرّجیم»
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»[1]
توبه عالمانه حضرت آدم
ما در تفسیر رسیدیم به این آیه شریفه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»، حالا میخواهیم با همین آیه از حضرت حجت بگوییم. وجود مقدس حضرت حجت هم مِن کلمات الله است؛ یعنی فکر نکنید که فقط 5 تن آل عبا تبیین شده است.
این روایت شریفه در کمال الدین جلد دوم است که روایت صحیحی است و جالب است که در معانی الاخبار هم یک مقدار با تفاوت تبیین شده است ولی از نظر سند هر دو درست است، منتها یک مقدار تفاوت کلامی دارد که بنده دیگر سلسله روات را عرض نمیکنم. وجود مقدّس امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرماید: «هی الکلمات التی تلقّیها آدم من ربّه فتاب الله علیه..»
عرض کردیم پروردگارعالم فرمود: «و علّم آدم الاسماء کلها» اینها علم بما هو علم است، آدم همه علوم را میدانست، «ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین» بعد میفرماید:«فتلقی آدم من ربّه کلمات». در جلسات گذشته عرض کردیم این القا چیست و ادلّه و براهین آن را هم در ادبیات عرب در باب لغت و مطالب دیگر در روایات را نیز بیان کردیم که بالاخره این علم است و او میدانست، همان که میدانست را خدا به او گفت: همان که میدانی.
میفرماید: «کلمات التی تلقّیها آدم من ربّه فتاب الله علیه» براساس آن چیزهایی که میدانست، خدا القا کرد که آنها را بگوید، «و هو عنده قال اسئلک بحق محمّد» ابانا آدم دارد توبه میکند، آن هم چهل سال که گفتیم چه شد و در جلسات قبل بیان کردیم، «وقال اسئلک بحق محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین الّا تبت علی» تبیین حصر است که خدایا باید بواسطهی اینها توبه مرا بپذیری، «فتاب الله علیه انّه هو التوّاب الرحیم» .
خوب دقّت بفرمایید، در بالا بیان شد: «وعلّم آدم اسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین» بعد گفتند: «سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم» تو علیم و حکیمی و تو میدانی و جز تو نمیداند و آنچه به ما دادی تو یاد دادی ما نمیدانیم، «قال یا آدم انبئهم باسمائهم» خداوند فرمود: ای آدم! به اینها بگو تا متوجّه شوند.
کلمات؛ اسماء مقدّس حضرات معصومین(ع) است
مفضل بن عمر بیان میکند: من از وجود مقدّس آقا، ذیل این مطلب، سؤال کردم، که « واذ ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فاتهمنّ» «فاتمهنّ» یعنی چه؟ آیا این هم همان است یا نه؟ حضرت میفرماید: یعنی فأتمهن الی القائم اثنی عشر اماما تسعه من ولد الحسین (علیهمالسلام). و ان الامامه خلافه الله عزوجل فی أرضه و لیس لاحد أن یقول: لم جعله الله فی صلب الحسین دون صلب الحسن (علیهماالسلام)، لان الله تبارک و تعالی هو الحکیم فی أفعاله لا یسأل عما یفعل و هم یسئلون و هو المهدی فی انتهی الامامة
و هنگامی که ابراهیم را به کلمات ابتلا و امتحان کردیم پس همه را تمام کرد که معنای آن اتمام آن تا حضرت حجّت بن الحسن المهدی(صلوات اللّه و سلامه علیه و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) است. امّا تا وجود مبارک امام حسین (صلوات اللّه و سلامه علیه) را بیشتر نفرمود و بعد فرمود: همه از صلب امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) هستند، یعنی وقتی گفت: بحق الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) یعنی به نوعی، به حقّ همهی ائمه، قسم خورده است و به تعبیر عامیانه؛ چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
چرا نام حسین(ع) تأثیر عجیبی دارد
شاید یک دلیل هم این است که اسم امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) عجیب است، چون وقتی امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) را میگویی؛ یعنی امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام علی نقی و امام حسن عسگری و حضرت حجه بن الحسن المهدی(صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) را هم میگویی، این یک نکته است.
یعنی بدانیم اسم حضرت حجّت را هم آورد تا توبه اش قبول شود، توبه ابانا آدم بدون حضرت حجّت(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) نمیشود، این هم یک نکته بسیار مهمذ است. چون امشب آغاز ولایت و امامت است، میخواهیم همه چیز را بر محور وجود آقاجان قرار دهیم و تفسیرمان با هفته های گذشته، یک مقدار رنگ و بوی متفاوتی دارد.
پیروزی و ظهور حقیقی دین، در زمان حضرت حجّت(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) است
در سوره برائت - عرض کردم عنوان برائت، بهتر از توبه است و دلیل هم این است که پروردگارعالم دراینجا به شدّت با منافقین برخورد میکند و سوره هم اصلاً با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع نمیشود و عرض کردیم، پروردگارعالم میگوید: هر که با نام من شروع کرد، باید با رحمان و رحیم شروع کند، حتی نمیگوییم که «بسم الله القاسم الجبّارین» - در سوره برائت آیه 33 میفرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون» سؤال شد «و لو کره المشرکون» که الآن محقّق نشده، چگونه است؟
امیرالمؤمنین اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه) فرمودند: "هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ" اظهر بعد ذلک یعنى بعد از این غالب گرداند، گفتند بلى فرمود: نه چنین است قسم به آن کسى که جانم در دست اوست چنان غلبه بر ادیان دهد تا باقى نماند روستا ودهکدهاى مگر آنکه در آن صبح و شب بصداى بلند گفته شود «اشهد ان لا اله الّا اللَّه».
یعنی این که در زمان امام زمان(اروحنا فداه) هم شنیدید، وقتی امام میآید، مثل این است که دین جدیدی آورده، خیر، دین همان است، قرآن همان قرآن است و دین جدیدی نیست؛ امّا امکان دارد جورچین آیه ها تغییر کند، اولیاء خدا نکاتی را هم بیان کردهاند، حتّی لوحش را هم دیدهاند.
در احتجاج مرحوم طبرسی جلد اوّل است که سوره نور آیه 55 میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: این آیه 33 سوره توبه با این آیه تکمیل میشود، میفرماید خدا وعدهای داده است آن هم چه وعدهای، وعده خدا این است: آنها که ایمان میاورند و عمل صالح انجام میدهند «لیستخلفنهم فی الارض» اینها را خلیفه زمین میکنم «کمااستخلف الذین من قبلهم» حضرت اینطور میفرمایند: «وذلک لم یبق من الاسلام الا اسمه و من القرآن الا رسمه و قال صاحب الامر بایجاه القدر له فی ذلک باستقرار الفتنه فی القلوب حتی یکون اقرب الناس الیه اشدهم عداوه له و عند ذلک یعدالله بجنود لم تروها و یظهر دین نبیه علی یده علی الدین کله و لو کره المشرکون و هو منا و هو قائمنا صلوات الله و سلامه علیه»
حضرت میفرمایند: آن زمانی است که از اسلام جز نامی و از قرآن جز خطی باقی نمانده باشد. و صاحب الامر (علیهالسلام) در اثر مکری که نسبت به او میشود، غائب است؛ زیرا دلها را فتنه فرا گرفته است، به گونهای که نزدیکترین مردم به او دشمنترین آنان به او هستند. در این هنگام خداوند او را با لشکریانی که برای تو قابل دیدن نیستند، تأویل میکند و آیین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به وسیله او بر همه ادیان غالب مینماید، هر چند مشرکین ناراحت باشند.
حضرت ابراهیم(ع) گفت: خدایا مرا از شیعیان علی بنابیطالب قرار بده!
من یک روایت راجع به بعضی از مطالب در آخرالزمان نقل کنم، امام صادق (صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند « لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ کَشَفَ عَنْ بَصَرِهِ» خدا وقتی ابراهیم را خلق کرد، پردهها را از جلوی او کنار زد «فَرَأَى نُوراً إِلَى جَنْبِ الْعَرْشِ» یک نگاهی سمت عرش کرد، دید نوری است «فَقَالَ إِلَهِی مَا هَذَا النُّورُ» گفت: این نور چه نوری است؟ به او گفته شد: «هذا نور محمد صفوة الله، قال: ذوالجلال والکرام صفوتی من خلقی فرأ نوراً من جنبه» یک طرف دیگر را باز نگاه کرد دید باز یک نور دیگر است «فقال الهی و ما هذالانوار» گفت: این نور دیگر کیست؟ حضرت حق فرمود: «هذا نور علی ابن ابیطالب (صلوات الله و سلامه علیه) ناصر دینی» این ناصر دین من است.
«وعلی جنبیهم ثلاثة انوار» نگاه کرد در جنب آن دو، سه نور دیگر هم هستند، عرضه داشت: «فقال یا الهی ما هذه الانوار» این ها چه کسانی هستند؟ ذوالجلال والاکرام فرمود: «هذا نور فاطمه فطمت محبیها من النار و نور ولدیها الحسن و الحسین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین» این نور، نور فاطمه است که محبین خودش را از آتش جدا میکند، فطمت؛ یعنی جدا کردن، فطم در لسان العرب به معنای جدا کردن است و این نور فاطمه است «و لها تسعه انوار» نگاه کرد دید نه نور دیگر هم هست که دور اینها هستند «فقال: الهی و أری تسعة انوار قد حفوا بهم» گفت: این نه نور چه هستند؟ خطاب شد: «یا ابراهیم هؤلاء من ولد علی و فاطمه صلوات الله و سلامه علیه» بر همین کفایت کرد گفت: اینها از فرزندان علی و فاطمه هستند. قسم داد گفت: خدایا به حق این پنج نور، اسمهای این نه نفر را هم بگو، «فقال: الهی بحق هولاء الخمسة الا ما عرفتنی من التسعة. » چه کسانی هستند این نه نفر؟ ذوالجلال والاکرام فرمود: «یا ابراهیم، اولهم علی بن الحسین و ابنه محمد. و ابنه جعفر. و ابنه موسی. و ابنه علی و ابنه محمد. و ابنه علی و ابنه الحسن و الحجة القائم ابنه (علیهم السلام)»
بعد فرمود: باز هم من دارم یک نورهایی میبینم، هرچه جلوتر میروم یک نورهایی میآید، اول این نورها نبود، یکی بود بعد دیدم دو تا شد، بعد سه تا و بعد نه تا و دور اینها یک نورهای دیگری دارد، عجیب است میگوید «لا یحصی عددهم» عدد اینها قابل شمارش نیست، دیگر نمیتوانم بگویم اینها ده تا هستند یا صدتا، هزارتا، یک میلیون ... «یا ابراهیم هؤلاء شیعتهم شیعه امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه » و اینکه قرآن هم فرمود: «و ان من شیعته لَابراهیم» اینکه شیعه شد برای او ابراهیم؛ یعنی برعکس گفت.
«فقال ابراهیم:و بما تعرف شیعته» ابراهیم گفت : شیعیان علی بن ابیطالب ، چگونه شناخته میشوند ؟ پروردگار عالم فرمود:«بصلاتهم الی خمسین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم والقنوت قبل الرکوع و التختم بالیمین. و قال ابراهیم یا رب اجعلنی من شیعة امیرالمؤمنین و قال فاخبره الله فی کتابه و قال و ان من شیعته لابراهیم » خداوند تعالی فرمود: به پنجاه و یک رکعت نماز خواندن و بسمالله را بلند گفتن و قنوت قبل از رکوع و پیشانی بر خاک گذاشتن و انگشتر در دست راست کردن .
پس ابراهیم گفت: خدایا مرا از شیعیان امیرالمؤمنین علیبنابیطالب قرار بده .
خدای تعالی گفت : به تحقیق که تو را از ایشان قرار دادم . پس از این روی ، خداوند تعالی در مورد او در کتاب خود ( قرآن ) چنین نازل کرده است : و همانا از پیروان او ، ابراهیم است .
گره خوردن فتنه اکبر و داعش!
پس اولاً ما در دورانی هستیم که دوران امامت حضرت حجت(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) است امّا در پرده غیبت است کسی نمیتواند بگوید امامت نیست، ثانیاً اتفاقاتی رخ خواهد داد من سربسته بیان کنم: اتّفاقاتی برای همین نظام مقدس و هم جهان تشیع و هم بلاد اسلامی رخ خواهد داد، به خصوص در اواخر سال و اردیبهشت آینده که باید منتظر باشیم. بعضیهایش مبارک و میمون است و بعضی گرفتاری دارد که باید مراقب بود؛ مثل فتنه 88 که آیتالله مولوی قندهاری فرمودند: فتنهای هست و فتنه اکبری که اگر مراقب نباشیم بعد از آن بوجود میآید، و من سربسته بیان کنم تا بعد نکاتش را بیان کنم که بدانید، یکی همین مجلسین است که اگر از دست دادیم، اتفاقاتی خواهد افتاد که من اشاره می کنم در اردیبهشت اگر مجلسین از دست رفت، فتنه و داعش به هم گره میخورد.
نسخه جدیدی از فتنه در راه است
این فتنهها هربار با نوع جدیدی میآید، این قاعده است. اگر یک بار معاویه برای امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه)قرآن به نی کرد، دیگر برای امام حسن(صلوات اللّه و سلامه علیه) قرآن به نی نکرد، برای امام حسن(صلوات اللّه و سلامه علیه) ورقه سفید داد، و این بار دیگر گفت هرچه شما بگویید!
خیلی باید مواظب و مراقب باشیم، یکی از نشانههای محبّین اهل بیت(علیهم صلوات المصلّین) و آخرالزمان این است که شیعه باید بصیر باشد، فتنه زیاد است، حضرت هم فرمود: فتنه های زیادی در آخرالزمان بوجود میآید، فتن کثیره است عزیز دلم! این فتن کثیره گرفتارمان نکند گاهی طوری میشود در فتنه اکبر که کسانی که از خصّیصین هم بودند، شاید پایشان بلغزد!!
بگویند: خب حالا اصل، حفظ نظام است دیگر حالا زید نشد عمرو! حالا ایشان هم رهبر نباشد چه میشود مگر؟ خیلی دقت کنید، من اجمالاً دارم بیان میکنم تا تفصیلش را آرام آرام بیان کنم، اتفاقاتی میافتد که اتفاقاً اتفاقاتش هم اتفاقات سختی خواهد بود.
این که بیان میکنند امروز خط مقدم ما و مرز ما به فلسطین اشغالی چسبیده، میخواهند یک کاری کنند اینها را بیاورند بمب و مطالب و... که بعد همین مردم که میگویند امنیت هست، آنها بگویند که ببینید هی میگویید که بشار بماند حالا بشار نماند چه میشود؟ فشار به بشار بیاید، داعش پدر ما را درآورد. هی میگویند سید حسن نصرالله، مقاومت،حالا چه میشود؟ مرزمان را از آنجا، اینجا بیاوریم.
البته من حالا سربسته دارم میگویم و میبینم که مثل یک پرده ای که باز میشود روی یک میز اگر مراقب نباشیم میبینید که چه اتفاقاتی میافتد، آنچه که اعاظممان برای ما ترسیم کردند، اتفاق خواهد افتاد، نعوذبالله و نستجیر بالله، مراقب باشید مواظب باشید، هشیار باشید، این بار مجلسین از جنگ مهم تر است، مجلسین از همه چیز مهم تر است، باور کنید اتفاقاتی در راه است، باور کنید که بعضی که مع الاسف بویی از خدایی بردن ندارند، کارهایی میکنند.
تا دیروز مارا سفیه میدانستند و خود را اصلاح طلب امّا امروز...
امروز با قبل فرق دارد، قرآن میگوید: وقتی بهشان گفتید که شما بیایید فساد نکنید «واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون» میگفتند ما اصلاح طلبیم «الا انّهم هم المفسدون و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انومن کما امن السفها». البته بگذریم که آن بابا هم خراب کرد و ما هر چه میکشیم، از اوست، ولی یادتان هست که چه میگفتند؟ میگفتند یک مشت گری گوری به فلان کس رأی دادند، طرف دو هفته سه هفته حمّام نرفته، مسخره میکردند و به سخره میگرفتند وقتی میگفتی «و اذا قیل لهم امنو کما امن الناس قالوا انومن کما آمن اسفها الا انّهم هم السفها ولکن لا یعلمون»،
امّا فتنه الان این است: امروز قرآن میفرماید: « واذا لقوا الذین امنوا قالوا آمنا» این دفعه میگویند: رهبر معظم انقلاب، حضرت اقا فرمودند. « و اذا خلوا الی شیاطینهم قالو انا معکم انما نحن مستهزئون» امّا وقتی با شیاطینشان خلوت میکنند، میگویند ما با شماییم و اینها را مسخره میکنیم. بگذریم که روی منبر نمیشود یک چیزهایی را گفت: ولی اتفاقا همین هم هست و ضبط هم شده که رهبر معظم را به سخره گرفتند و بعد خندیدند!! و اذا قیل لهم آمنوا قالو امنا و و اذا خلوا الی شیاطینهم قالو انا معکم انما نحن مستهزئون الله یستهزی بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون» ...
ظهور نزدیک است؛ از نشانههای منتظرین، حفظ قرآن و توسل به حضرت حجّت(اروحنا فداه) است
یقین بدانید اخرالزمان است، کسی نمیتواند وقت تعیین کند اما علایم نشان میدهد نزدیک است، یقین بدانید که 1400 در 1400 دیگر باید لحظه شماری کرد. تمام شد، الان آذر 1394 است، چه سرعتی هم دارد، سه ماه دیگر از این سال مانده، دیگر تمام شد، به قول معروف بعضی به مزاح میگویند: از بس دارد به سرعت میگذرد باید بگوییم پیشاپیش سال نو را به شما تبریک میگوییم، خیلی عجیب است، واقعا میشود؟ همین طور دارد به سرعت میگذرد، دیگر نهایتا، معلوم نیست شاید هم درهمین ایام بیاید، «انهم یرونه بعیداً و نراه قریبا» ولی 1400 در 1400 شد دیگر باید لحظه شماری کنیم.
آیا ما برای ظهور آماده هستیم؟ نشانههای منتظرین این است که باید قرآن را حفظ کنند، عرض کردم روزی یک آیه هم شده حفظ کنید، خودش برکت میدهد، روزی یک آیه حفظ کنید، خیلی مهمّ است، من میدانم، بعضی در همین چند وقت پیش که من بیان کردم، شروع کردند و بعضی حافظ کل قران شدند و بعضی حافظ ده بیست جز شدند.
توسل به آقا جان، عرض کردم: هرساعت یاد آقا جان کنید و حداقل این است که هرساعت دعای سلامتی بخوانید«فی هذه السّاعة و فی کل ساعة »خدا گواه است عزیز دلم! اگر هر ساعت یاد آقا جان بودی، میشودآقا جان یاد ما نباشد؟ ایشان که «سجیتکم الکرم» هستند، «عادتکم الاحسان» هستند.
پس اولین خصلت اینکه سربازان امام زمان باید حفظ قرآن کنند، تنبل شدی و خوابیدی و با موبایل، عمرت را تباه کردی، نمیشود. مگر اینکه با آن، قرآن و معارف کار کنی، امّا تمام شد، عمر رفت، حالا در روایات بعدی میخوانم انشاالله که یکی از نشانهها این است که جوانها زود از دنیا میروند و... .
«شاهراً سیفی»، میخواهی برگردی؟ به یاد آقا جان باش و هر شب با آقا جان حرف بزن، محضر مبارکتان عرض کردم: هر شب قبل از خواب، با آقا جان حرف بزن، دعای سلامتی بخوان، اگر هم اوایل یادت میرود، موبایلت را کوک کن و هر وقت نخواندی قضا کن. مثلا اگر میخواهی یازده بخوابی و سه و چهار بلند شوی، قضای این چند ساعت را بخوان، قبل از خواب هم دو سه دقیقه با آقا جان حرف بزن.
غم حقیقی؛ فراق از حضرت دوست
کلید ورود به قلب آقا جان هم حضرت نرجس خاتون، آن عالمه، حکیمه، تقیه، نقیه، (روحی له الفداء و سلام اللّه علیها) است، فاتحه بخوان و بعد بگو: آقا جان! به حق مادرت، میخواهم سربازت بشوم، دستم را بگیر، این طور با آقا حرف بزن. امشب هم بگو: اقاجان! آغاز ولایت شما و جشن و سرور است، ولی نکند من غمگین باشم؟ نه غم اینکه مثلا خانه ندارم ماشین ندارم، چه ندارم، نه، غمگین باشم که به تو اتّصال ندارم. اتفاقا غم حقیقی این است و بقیه میگذرد.
همه را داخل قبر میبرند، همه به یک جا میرویم و همه فقط اسممان را میبرند نه فامیلیمان را «اسمع، افهم یا فلان ابن فلان». اسمع افهم یا دکتر یا مهندس یا آیت الله یا تاجر نمیگویند دیگر بالاتر از امام خمینی قدس سره، نداریم، آیا گفتند: اسمع افهم یا امام یا آیتالله العظمی؟ خیر، گفتند: اسمع افهم یا روحالله بن مصطفی. از امام صادق(ع) هم سوال کردند که چرا اسم پدر را میگویند؟ فرمودند: برای اینکه بگویند: حلال زاده است.
پس بدانید ناراحتی این است که منقطع از حضرت حجت باشیم، اتفاقا وقتی متّصل شدیم دنیا برایمان هیچ میشود ضمن اینکه با مردم و بین مردم هستیم، غرّه به اعمالمان نمیشویم ودنیا برایمان هیچ میشود.
عزیز دلم! اتفاقاً آنها که به حضرت متصل شدند و از دنیا و مافیهایش بریدند، دیدند که خیلی در دنیا حرّ و آزادند، خداوند متعال همه چیز را هم به اندازه خودشان میدهد، آن که فقط برای دنیا میدود دائماً باید بدود و حتّی از غذایی که میخورد لذّت نمیبرد و دائم دارد با تلفن حرف میزند که آنجا این طور شد و فلان شد، و ای بسا کسی که نان پنیری هم بخورد از غذایش لذت ببرد ولی این بدبخت دائم گرفتار است، آرامش ندارد. یاد حضرت باش، وقتی زیاد به دنیا چسبیدی شبها هم به یاد آقا جان نیستی... .
دیدگاه تان را بنویسید