ناگفته‌های سردار رشيد از جنگ تحميلی

کد خبر: 137020

بعد از آزادسازي خرمشهر تا پايان سال 63 آيينه‌اي از تمام نقاط قوت‌ها وضعف‌هاي ما ائم از تفكر و انديشه‌ نظامي، ‌فرماندهي و مديريت لجستيك، پشتيباني،‌طرح‌ريزي، تجهيزات و استراتژي جنگ بود.

ایسنا: نشست واكاوي عمليات والفجر 8 در مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس برگزار شد. سردار غلامعلي رشيد جانشين رئيس ستادكل نيروهاي مسلح در اين نشست با تبريك فرا رسيدن ايام دهه فجر و گرامي‌داشت ياد امام راحل و شهدا گفت: امام 22 بهمن را روز پيروزي و سرآغاز غلبه الله بر جهان مي‌دانستند. امام (ره) و ملت ايران كه با دست خالي قيام كردند نماد قدرت خداوند بودند و شاه با همه دستگاه‌هاي امنيتي و نظامي و همه پشتوانه‌هاي غرب، نماد قدرت غرب در ايران و منطقه بود. پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام تحقق وعده‌هاي الهي بود و لذا همه قدرت‌ها در مقابل انقلاب زانو زدند. وي افزود: اكنون چند هفته است كه نمادهاي قدرت غرب در منطقه و در شمال آفريقا در حال نابودي است. بدون شك مثل روز روشن است كه ريشه تحولات كنوني در منطقه و قيام ملت‌هاي تونس و مصر متاثر از انقلاب اسلامي است. البته برخي از بزرگان كه در خود انقلاب همه نقش داشته‌اند به صراحت اين حرف را نمي‌زنند و شكل‌گيري قيام‌هاي تونس و مصر را به حركت‌هاي ديگر نسبت مي‌دهند. هميشه بين اين دو حوزه در موضوعات و مسائل مختلف يك پيوستگي وجود داشته و ما شكي نداريم كه پيروزي جمهوري اسلامي نظم موجود و حاكم منطقه را كه در چهارچوب استراتژي آمريكا تنظيم شده بود را تغيير اساسي داد. وي اظهار كرد: تولد مقاومت حزب‌الله در لبنان و مقاومت فلسطين در غزه از جنس انقلاب اسلامي بود و اميدواريم كه قيام ملت مصر به نتيجه نهايي برسد و ما شاهد پيروزي نهايي انقلاب مصر باشيم. سردار رشيد كه با موضوع طراحي عمليات والفجر 8 سخن مي‌گفت،ادامه داد: به اين دليل كه جنگ بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي رخ داد و همچنين عدم آمادگي نيروهاي ما و از طرف ديگر مدت هشت ساله آن و گسترش آن در ابعاد زميني، هوايي و دريايي و انجام عمليات در سراسر مرزهاي غربي كشور از ويژگي‌ و برجستگي‌هايي ممتاز و مهمي برخوردار است. وي با بيان اينكه در طول جنگ در مقاطع مختلف شرايط خاصي حاكم مي‌شد ادامه داد: بعد از آزادسازي خرمشهر تا پايان سال 63 آيينه‌اي از تمام نقاط قوت‌ها وضعف‌هاي ما ائم از تفكر و انديشه‌ نظامي،‌فرماندهي و مديريت لجستيك، پشتيباني،‌طرح‌ريزي، تجهيزات و استراتژي جنگ بود. در اين مطقع يعني بعد از فتح خرمشهر تا پايان سال 63 در هر كدام از عمليات‌هايي كه انجام شد ما بعد از تصرف منطقه قادر به تثبيت با آن و مقابله با حملات هوايي و زميني دشمن نبوديم. رشيد توضيح داد: يكي ديگر از دلايل عدم موفقيت در اين عمليات‌ها اين بود كه ما قادر به پشتيباني موثر از نيروهاي آفند كننده براي يك عمليات 45 روزه تا دو ماهه نبوديم و در بيشتر عمليات‌ها، يك هفته يا 15 روز به جز عمليات رمضان كه مراحل مختلفي داشت، در ديگر عمليات‌ها بعد از پيشروي اوليه قادر به رويارويي و ماندن و غلبه به دشمن نبوديم و نهايتا اهداف تامين شده را رها مي‌كرديم. وي ادامه داد: پس از عدم موفقيت در چند عمليات و براي طراحي عمليات والفجر 8 ما به نقد علت‌هاي عدم موفقيت‌ نيروها در عمليات‌ها پرداختيم تا ببينيم چرا ما بعد از فتح خرمشهر قادر نبوديم يك بار ديگر موازنه قوا را به نفع جمهوري اسلامي تغيير بدهيم. به اعتقاد من مشكل ما در عدم خلاقيت و ابتكار عمل، انتخاب درست زمين براي نبرد، شكستن خط و انتخاب دكترين‌هاي رزم نبود زيرا ما طرح‌ريزي درستي داشتيم و زمين منطقه نبرد را خوب انتخاب مي‌كرديم. دكترين‌هاي رزمي حرف نداشت و ابتكار و خلاقيت در ذهن فرماندهان ما موج مي‌زد. در ستاد طرح‌ريزي خيلي خوبي از افسران عالي‌رتبه ارتش و برادران سپاه داشتيم. ولي به معني ائم كلمه موضوع در پشتيباني بود. ما كشوري هستيم كه سه برابر عراق جمعيت داشتيم اما در نيروي انساني كمبود داشتيم كه چيز عجيبي بود و دشمن از ما نيروي انساني بيشتري داشت به طوري كه در عمليات رمضان اساسي‌ترين مشكل ما مهندسي رزمي و سلاح‌هاي ضدتانك بود. در والفجر مقدماتي حجم آتش پشتيباني و كمبود يگان‌هاي مكانيزه بود،‌در خيبر زمين عمليات خوب انتخاب مي‌شود ولي پشتيباني عمليات در عمق و شدت حملات هوايي و شيميايي دشمن و ضعف در غافلگيري در بخشي از منطقه (طلائيه) كه قبل از عمليات لو رفت و فقدان پدافند در برابر تهاجم هوايي دشمن و ضعف شديد در پشتيباني آتش توپخانه به ويژه در غرب دجله باعث عدم موفقيت اين عمليات‌ها مي‌شد بنابراين حد فاصل فتح خرمشهر تا عمليات والفجر 8 به مدت 30 ماه عمليات‌ها را به طور جدي مورد نقد قرار داديم و به اين نتيجه رسيديم كه اصل غافلگيري را بايد به طور كامل و با پيچيدگي متناسب با شرايط به شكل‌گيري جديدي پياده كنيم. زيرا كافي نيست دشمن زمين منطقه را نداند بلكه بايد آن را در زمين ديگري فريب داد. جانشين ستاد كل نيروهاي مسلح يادآور شد: در اصل غافلگيري زمان، زمين،‌تاكتيك و تكينك بسيار مهم است. در عمليات‌هاي فتح‌المبين و بيت‌المقدس، دشمن زمان و زمين را مي‌دانست و از قبل مي‌دانست كه ما مي‌خواهيم به فتح‌المبين در غرب كرخه و غرب دزفول حمله كنيم. اما به خاطر تاكتيكي كه ما به كارگرفتيم غافلگير شد، زيرا ما با استفاده از جنگ در شب استفاده مي‌كرديم و دشمن نمي‌تـوانست تحول نيروهاي ارتش و سپاه را درك كند. به همين دليل كافي نيست زمين ديگري به عنوان فريب دشمن انتخاب شود بلكه بايد زمين جديدي كه براي نبرد انتخاب مي‌شود بايد براي دشمن محدوديت‌هاي جدي براي دشمن داشته باشد تا او نتواند از قوت‌هايش استفاده كند. كافي نيست دشمن را فريب دهيم بلكه بايد خودي‌ها را هم فريب بدهيم و تمام كساني كه خارج از ارتش و سپاه و هر كسي كه به يك شكلي به قرارگاه‌ها سر مي‌زدند. زيرا اين افراد درگير عمليات‌ها از چند روز قبل از هر عمليات مي‌دانستند كه قرار است اتفاقي در قرارگاه‌هاي ما رخ دهد بنابراين در طول طراحي عمليات والفجر 8 به اين نتيجه رسيديم كه بايد براي فريب مقامات خارج از ارتش و سپاه بايد چند منطقه را به عنوان مناطق عملياتي معرفي مي‌كرديم و مقامات وقتي در بحث‌ها شركت مي‌كردند متوجه نمي‌شدند كه بالاخره عمليات در چه منطقه‌اي انجام خواهد شد. سردار رشيد افزود: در طراحي در عمليات والفجر8 ، اين نتيجه حاصل شد كه در استراتژي ما يك مشكل اساسي وجود دارد و براي حل مشكل تثبيت منطقه تصرف شده و مقابله با حملات هوايي و زميني دشمن، افزايش توان رزم، غلبه بر دشمن،‌تداوم عمليات به مدت دو ماه و به طور كلي در امر پشتيباني نيروها به اين نتيجه رسيديم كه يك اشكال اساسي در استراتژي جنگ وجود دارد و به اعتقاد من هم گره كار هم به پشتيبانان و هم به سياسيون برمي‌گشت نه به ما نظامي‌ها. به اعتقاد من استراتژي كه امام (ره) بعد از فتح خرمشهر اتخاذ كرده بودند و بعد از دو جلسه با اعضاي شوراي عالي دفاع براي ورود به خاك عراق تصميم گرفته شده بود، سياسيون آن استراتژي را تقليل داده بودند و يك استراتژي جنگ محدود در ذهن د داشتند كه در حقيقت به پيروزي كامل فكر نمي‌كردند،‌چون تامل امام (ره) در دو جلسه حكايت از نكته‌اي مي‌كند و در حقيقت مي‌خواستند اين نكته را تفهيم كنند كه ورود به خاك عراق يك جنگ اساسي است و بايد تا پايان رفت. تا پايان‌پذيري پايان جنگ فراهم شود و اين جز با سقوط صدام امكان‌پذير نيست و نبايد تصور كرد با يك عمليات و يك جا پا و تبديل آن به يك استراتژي جنگي اين امكان‌پذير است. وي با بيان اينكه سياسيون مي‌خواستند با انجام يك عمليات موفق و اتمام محترمانه جنگ، جنگ را تمام كنند،‌اظهار داشت: سياسيون به اين فكر مي‌كردند كه ما يك عمليات موفق انجام دهيم تا جنگ پايان يابد. امام در پاسخ به برخي گروهك‌ها و بر اساس نص صريح قرآن فرمودند: «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» و رزمندگان ما شعار مي‌دادند تا پيروزي. ولي به طور مشخص بعضي از سياسيون و مقامات مي‌گفتند جنگ جنگ تا يك عمليات. به ما مي‌گفتند شما يك عمليات انجام دهيد و به خانه‌هايتان برگرديد. اين جمله را در شب عمليات خيبر و فاو هم به ما گفتند. ولي بعد از فتح فاو به دليل بي‌اعتنايي دشمن ثابت شد كه اين استراتژي،‌استراتژي شكست خورده‌اي است و جنگ با انجام يك عمليات موفق به پايان نمي‌رسد. وي افزود: فكر مي‌كنم نااميدي سياسيون در پيروزي قاطع بر دشمن ريشه در عدم ورود جدي آن‌ها در مساله جنگ بود. آن‌ها قوت‌ها و ضعف‌هاي خودي را نمي‌دانستند،‌ما هم نمي‌خواستيم مثل افسران عالي‌رتبه ارتش و سپاه بيايند و در اتاق‌هاي جنگ بنشينند تا همه به طور دقيق همه نقاط قوت و ضعف ما را بدانند، بلكه در يك حدي كه نياز به تصميم‌گيري كلان هست همه قدرت‌ها و ضعف‌ها را نمي‌دانستند و يا اگر اطلاع داشتند فقط به نقاط قوت توجه مي‌كردند و وقتي ما از ضعف‌هاي خود صحبت مي‌كرديم با نگاه سياسي به مسائل نگاه مي‌كردند. قدرت‌ها و ضعف‌هاي دشمن را نمي‌خواستند بدانند. معمولا در جلسات نظاميان اصل بر اين است كه ركن 2 و يا اطلاعات، آرايش، استعداد، گسترش، قدرت و ضعف‌ها را تشريح مي‌كرد ولي سياسيون گوش نمي‌كردند و دولت حاكم در جنگ وارد نمي‌شد. رشيد گفت: در جريان فتنه 88 ، خيلي‌ از دولت ميرحسين موسوي حرف مي‌زدند در حالي كه ما در سال 63 و 64 فرياد مي‌زديم كه چرا دولت وارد جنگ نمي‌شود. در حالي كه در يك سندي كه در عمليات خيبر و بدر به دست ما آمده بود در اين سند مشخص شد كه وزير نفت عراق به دستور صدام سه ماه در كنار يك فرمانده لشگر در حاشيه دجله زندگي كرده بود و بعد گزارش داده بود كه پس از سه ماه زندگي در كنار يك فرمانده لشگر چه امكاناتي را به لشگر داده است. ما آرزو داشتيم كه حتي يك شب وزير راه، مخابرات،‌بهداشت و درمان و مسكن و وزرايي كه مي‌توانستند به ما كمك كنند در قرارگاه‌ها حضور پيدا كنند. در پايان جنگ و بعد از پذيرش قطعنامه كه اين دولت به ستاد فرماندهي كل قوا تبديل شده بود من و شمخاني به تهران آمده بوديم و اوضاع و احوال جبهه را نقل مي‌كرديم، دو سه وزير تندتند مي‌نوشتند و به طور مشخص بهزاد نبوي كه معاون لجستيك و خاتمي معاون تبليغات شده بود. آنجا گفتم واقعا تمام اين نكاتي كه مي‌نويسند براي شما ناشناخته است و آنان گفتند كه ما در اين جنگ مثل مردم عوام بوديم. وي با اشاره به اينكه به اعتقاد من سياسيون برنامه‌اي جدي براي ادامه جنگ نداشتند،‌ ادامه داد: سياسيون مرعوب برخي از تحرك‌هاي جهاني و قدرت‌هاي حامي صدام شده بودند كه مجموعه‌ اين تدابير اتخاذ شده براي ادامه جنگ از طرف سياسيون اشكالات متعددي داشته باشد. زيرا ما نظامي‌ها هم مثل ديگر نقاط دنيا تحت امر سياستمداران بوديم و آن‌ها بايد به ما مي‌گفتند كه بجنگيم يا نجنگيم. ما در سطح عالي و استراتژيك به امام (ره) نگاه مي‌كرديم كه اهداف بسيار بلند، دل بسيار بزرگ و اميد و توكل به خداوند داشت و همواره هم به ما تاكيد مي‌كرد كه به خدا توكل كنيم و به مسوولان توكل نكنيد كه بعد از تامل و مشورت بسيار تصميم بزرگ مي‌گرفت. در سطح ديگر و در سطح كف يعني در سطح رزمندگان در تاكتيك و عمليات در ارتش و سپاه رزمندگاني شجاع و شهادت‌طلب وجود داشت كه مي‌خواستند حرف امام را محقق كنند ولي در وسط سطحي دفاعاي وجود داشت كه به اصطلاح اهداف را از امام مي گرفت و آن را تبديل به استراتژي جنگي ‌كرده نظارت مي‌كرد تا نظاميان بجنگند. وي اظهار كرد:بعد از فتح خرمشهر كافي بود تا ثابت شود كه با اين روش نمي‌توان حتي در يك عمليات اميد به پيروزي داشت و دليل آن هم اين بود كه سياسيون قائل به هزينه كردن در جنگ نبودند و مي‌خواستند با هزينه‌اي ناچيز يك پيروزي ارزشمند نصيبشان شود و آن يك عمليات سرنوشت‌ساز بود. ما معتقديم ظرفيت دولت و ملت ايران در دهه اول انقلاب بسيار بيشتر از چيزي بود كه در جنگ به كار برده شد به همين خاطر فكر مي‌كنم كه مسوولين قدرت تصميم‌گيري نداشتند و اعتقادي هم نداشتند كه مي‌توانند گام‌هاي بلندي بردارند، البته شخصيتي مثل آقاي هاشمي رفسنجاني هم بعد از جنگ يك اتهام ديگري هم به نظاميان زد و گفت؛ نظاميان نتوانستند وگرنه استراتژي ما حرف نداشت كه البته منظور وي استراتژي سياسي خودش بود كه معتقد بود با پيروزي در يك عمليات به اهداف دست پيدا مي‌كنيم و شما به خانه‌هايتان برويد ما جنگ را تمام مي‌كنيم به همين منظور به من مي‌گفت نيروهاي مسلح نتوانستند. سردار رشيد افزود: ما از ابتداي جنگ تا پايان سال 66 هيچ گاه بر سر تجهيزات و امكاناتي كه بايد از ديگر كشورها تهيه مي‌شد بحثي نداشتيم چون مي‌دانستيم كه دنيا به ما نخواهد داد، البته به صداقت سياسيون هم ايمان داشتيم كه اگرچنين امكاني وجود داشته باشد آنها حتما هزينه مي‌كنند و تهيه مي‌كنند ولي همه دعواهايمان بر سر ظرفيت‌هاي درون كشور بود. حال اگر به تجزيه جنگ بپردازيم و اينكه با داشتن فرماندهاني فهيم و معتقد به جنگ، باتجربه، شجاع و با درك بالاي تاكتيكي و عملياتي اگر به تجزيه اين جمله بپردازيم كه نيروهاي مسلح در جنگ نتوانستند چه نتيجه‌اي حاصل مي‌شود؟. آيا فرماندهان ارتش و سپاه ما اينگونه نبودند. به اعتراف خود مسوولان و سياسيون اينگونه بودند. قدرت بسيار بالاي طرح‌ريزي در ستاد جنگ و وجود افسران بسيار خبره در ارتش و سپاه و با توجه به تجربه‌هاي عمليات‌هاي فتح‌المبين و بيت‌المقدس و طريق‌القدس و ثامن‌الائمه اين موضوع را تاييد مي‌كند. وي گفت: داشتن رزمندگاني شجاع، شهادت‌طلب، با روحيه و جنگجو و با انگيزه در همه بدنه‌هاي ارتش و سپاه يك دليل ديگر است، آيا كسي از مسوولان مي‌تواند اعتراف كند رزمندگان ما اينگونه نبودند. يعني به كارگيري دكترين رزم‌ به شكل‌خاص كه سپاه از آن تحت عنوان عمليات‌هاي نامتقارن ياد مي‌كند، داشتن تخصص از سوي افسران ما در به كارگيري ابزار،‌هواپيما، بالگرد، نفربر و ديگر سلاح‌هاي پيچيده‌اي كه در ارتش و سپاه بود؟. تبديل و توزيع منابع اختصاص يافته ولو اندك و تبديل آن به قدرت نظامي با سيستم‌هاي لجستيكي باتجربه و اين يعني توانايي نيروهاي مسلح به جز بحث ابزار و تجهيزات كه اگر يك هواپيما يا بالگرد ما كه ساقط مي‌شد يك عدد كم مي‌شد و جاي آن پر نمي‌شد. ما بحثي روي تجهيزات و اقلام عمده دفاعي با مسوولين نداشتيم كه مثلا بگوييم چرا اين تجهيزات را در اختيار ما قرار نمي‌دهيد چون مي‌دانستيم كه به ما نمي‌فروشند. اين بحث عميقي است، اين يعني نداشتن زبان و فهم مشترك. هيچ وقت هم ما وارد سطحي دفاعي و استراتژيك كشور نشديم و اينكه چرا ما نبايد به سطوح مديريت دفاعي و سياسي كشور بپردازيم. وي با بيان اينكه آيا فرايند مديريت دفاعي و سياسي حاكم بر جنگ در سالهاي دفاع مقدس فرايند صحيحي بود، ادامه داد: اين ايرادات هم به سياسيون برمي‌گشت. آيا تخصيص كارآمد منابع درست صورت مي‌گرفت؟. آيا مقدار سهم دفاع از منابع ملي مورد بررسي قرار مي‌گرفت؟. به طور ميانگين در سالهاي دفاع مقدس سهم دفاعي كشور 13 درصد بود. تنها در سال 59 رشدي داشته است و بعد از آن كاهش پيدا كرد و به 12 درصد رسيد. در سالهاي بعد از جنگ هم اين بودجه حكايتي دارد. ‌همان زمان هم به ما قول دادند كه اگر جنگ تمام شود براي تقويت بنيه دفاعي هر سال دو ميليارد دلار مي‌دهيم كه بعد به يك ميليارد دلار رسيد و آن هم در دولت بعدي به 500 ميليون دلار رسيد. ولي در دولت احمدي نژاد اين بودجه تكاني خورد و وضع بهتر شد. آيا مولفه‌هاي مختلف قدرت در خدمت قدرت دفاعي و نظامي به كار گرفته مي‌شد؟. همه اين‌ها مباحثي است كه مي‌توان در سطح استراتژيك به پرسش گرفته شود. وي ادامه داد: تلاش‌هايي كه در عمليات‌ بدر و خيبر از سوي ما انجام شد همه به نوعي به خاطر جبران كمبودها بود. براي انجام عمليات‌ها،زميني مثل «هور» انتخاب مي‌شد كه دشمن نتواند از قوت‌هايش استفاده كند كه خود نوع دوم تغييرات جنگ بود. موج اول بعد از شكست‌هايي است كه در زمان بني‌صدر و در عمليات‌هاي كلاسيك و با تركيب نيروهاي مقدس ارتش و سپاه انجام شد. با ادغام نيروها عمليات‌هايي بزرگ انجام مي‌شود كه همه آنها هم موفق بودند و در موجب سوم در آغاز سال 64 اين طرح مطرح شد كه بايد تغييرات جدي در استراتژي عملياتي جنگ صورت گيرد كه من از آن به عنوان تجديدنظر در استراتژي عملياتي جنگ ياد مي‌كنم. سردار رشيد جانشين رئيس ستادكل نيورهاي مسلح در ادامه نشست واكاوي عمليات والفجر 8 كه در مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس برگزار شد، اظهار كرد: در نيمه ارديبهشت سال 1364 محسن رضايي فرمانده سپاه در دوران جنگ من را به عنوان مسوول عمليات فرا خواند و اهداف استراتژيك براي تصرف در خاك عراق راهنمايي و هدايت كرد تا من نيز طي چند روز با عده‌اي از فرمانده‌ لشگرها و قرارگاه‌ها به نقد عمليات‌هاي گذشته بپردازيم و يك استراتژي عملياتي را تدوين كنيم. بنابراين ما وارد يك روند طرح‌ريزي استراتژي عملياتي شديم كه 10 گام داشت كه به زبان ساده مي‌خواستيم ببنيم با وضع موجود ميزان محدود نيروهاي انساني به خصوص نيروهاي بسيجي و منابع و امكانات محدود واگذار شده از سوي كشور به نظامي‌ها و با افزايش نيرو و امكانات در حد مقدورات كشور و نه خارج از آن چه هدف و يا اهدافي را مي‌توانيم از دشمن تصرف كنيم. با اين نگاه ما متوجه شديم كه ظرفيت و نيروهاي درون كشور بسيار بالاست و اگر اين افزايش نيرو صورت گيرد ما مي‌توانيم چه كار كنيم و كار جنگ را بهتر پيش ببريم. وي افزود: طي 15 روز با چند نفر از فرماندهان به بحث پرداختيم و طرحي آماده كرديم و در آن مشخص كرديم كه در راستاي «تك»( حمله) به اهداف مهم و استراتژيكي مثل بصره، كركوك، و حتي بغداد چگونه بايد نيروها را در قالب تقسيم كنيم. سرعت و ‌زمان را پيش‌بيني كرديم كه خلاصه آن اين بود كه اگر چنانچه با وضع موجود مثل عمليات‌هاي خيبر، بدر و والفجر مقدماتي با همان نيروها و امكانات ارتش و سپاه بخواهيم به چنين اهدافي برسيم بايد پنج تا هفت عمليات انجام شود و اين همان استراتژي بود كه به ما مي‌گفت يك عمليات پيروز انجام دهيد تا ما جنگ را خاتمه بدهيم كه البته در اين شرايط بايد يك نيروي آفندي را در نظر مي‌گرفتيم چون به هر حال ارتش بايد از 90 درصد مرز كشور دفاع مي‌كرد. به دليل كافي نبودن نيروي انساني و يگان، صدهزار بسيجي و 30 هزار سپاهي پنج تا هفت عمليات لازم بود تا مثلا شهر بصره در تصرف نيروهاي ما قرار گيرد اين همان استراتژي بود كه مي‌خواست بگويد شما يك عمليات موفق انجام دهيد تا ما (سياسيون) به جنگ خاتمه دهيم كه با بررسي‌هاي ما مشخص شد رسيدن به چنين هدفي پنج سال طول مي‌كشد،‌زيرا انجام هر عملياتي هشت ماه به طول مي‌انجاميد و آن هم به شرطي كه همه اين عمليات‌ها موفق شوند. وي ادامه داد: فرض دوم اين بود كه دولت قادر به بسيج نيروي انساني باشد و بتوا به جاي 100 هزار بسيجي 250 تا 300 هزار بسيجي را به منطقه اعزام كند. در آن شرايط كه گاهي شنيده مي‌شد دولت قادر به بسيج 300 هزار بسيجي نيست واقعا ظلم به مردم بود زيرا مردم حتي يك ميليون نفر را هم به جبهه مي‌فرستادند. ما در عمليات‌هاي بدر و خيبر مي‌گفتيم كه اگر تعداد نيروهاي بسيج و سپاه از صدهزارنفر به 300 هزار نفر و در قالب 500 گردان برسد و با نيروي آفندكننده و با اين گسترش نيرو عمليات انجام دهيم بلاشك دشمن تجزيه قوا خواهد شد. زيرا اين حجم نيرو ديگر از يك سمت منطقه وارد نمي‌شد بلكه در همه جبهه‌ها دشمن را دچار سردرگمي در تشخيص مكان عمليات مي‌كرد. دليلي هم كه باعث مي‌شد ما ما غلبه نكنيم وجود نيروي آزادي بود كه ارتش عراق از آن بهره مي‌برد. وي يكي از دلايل لزوم افزايش نيروهاي بسيجي از 200 گردان به 500 گردان را افزايش نيروي ارتش عراق از 20 لشگر به 50 لشگر عنوان كرد و ادامه داد: در سال 67 تعداد لشگرهاي ارتش عراق به 60 لشگر رسيد، شش لشگر زرهي،سه لشگرمكانيزه و 401 لشگر پياده داشت كه در منطقه حتي به جز «ورشو» و «ناتو» اروپا هم هيچ كشوري اين حجم نيروي زرهي و مكانيزه نداشتند. ارتش بعث شش هزار دستگاه تانك و نفربر داشت و در خطوط پدافندي 360 گردان پياده و 70 گردان زرهي و مكانيزه و 90 گردان توپخانه داشت. همچنين 180 گردان پياده 52 گردان زرهي و 50 گردان توپخانه به جنگ 150 گردان ما مي‌آمد كه در روز اول با زمين مسلح جنگيده بود و در روز دوم تنها 100 گردان از اين نيرو باقي مانده بود پس بنابراين غلبه مي‌كرد. زيرا ارتش تنها 8 لشگر داشت و سپاه هم وقتي توان رزمي خود را ارتقا داد و به 12 لشگر عمدتا پياده رسيد مجموعا به 20 لشگر رسيد كه تجهيزات آن نيز در مقابل تجيهزات ارتش عراق بسيار كمتر بود. زيرا ما در سال اول جنگ در دوره‌اي كه بني‌صدر فرمانده كل قوا بود بخش اعظمي از زرهي و مكانيزه را از دست داده بوديم. در حالي كه سازمان گردان‌هاي زرهي عراق 52 تانك داشت در حالي كه در آغاز سال 1360 و سال دوم جنگ گردان‌هاي تانك ما 17 الي 20 دستگاه بود و تا پايان جنگ نتوانستيم مانور زرهي انجام دهيم. زيرا اگر يك بار ديگر وارد كار مي‌شدند تماما از دست رفته بودند و دنيا هم كه به ما نمي‌فروخت ولي ارتش عراق حداقل 3 بار تجهيزات و تانك‌هاي خود را تعويض كرد كه در اين كار با استفاده از شبه جزيره عربستان و كشورهاي منطقه از تمام نقاط دنيا سلاح به اين كشور داده مي‌شد به نوعي كه ارتش عراق به كلكسيون سلاح تبديل شده بود. وي اظهار داشت: در طول 24 ساعت يك قبضه از توپ‌هاي ما حق شليك 12 گلوله را داشت در حالي كه يك توپ عراقي حداقل 120 تا 180 گلوله را در يك شب شليك مي‌كرد و به همين منظور نسبت آتش دشمن به ما يك‌سي‌ام و زرهي يك پنجم بود ولي برتري با ما بود. او حق مانور داشت ولي ما نداشتيم چون اگر مانور مي‌كرديم تانك ما از بين مي‌رفت ونمي‌توانستيم جايگزين كنيم ولي او نگراني نداشت و از منابع مالي عربستان،‌كويت و ‌امارت استفاده مي‌كرد و تجهيزات و نيروهاي خود را كامل مي‌كرد. ولي به اين دليل كه قدرت نرم‌افزاري نيروهاي ما بيشتر بود عمدتا پيروز بوديم و اين پيروزي تا پايان جنگ ادامه داشت در حالي كه قدرت ارتش عراق سخت‌افزاري بود. همچنين در جايي كه جمعيت كشور ما سه برابر عراق بود نيروي انساني او بيشتر بود و يكي از دلايل آن اين بود كه او طي 5 سال هيچ سربازي را ترخيص نكرده بود و نيروهاي احتياط را فرا خوانده بود. رشيد با بيان اينكه در همان زمان طرحي به يكي از اعضاي شوراي نگهبان داديم تا به واسطه آن بتوان 500 هزار سربار فراري را به جبهه‌ها بازگرداند، با آن مخالفت كرد، ادامه داد: حتي ما اعلام كرديم كه طرحي تصويب كنيد تا سربازان فراري بتوانند حداقل سربازي خود را بخرند و از اين جهت به جبهه كمك شود كه اين طرح نيز پذيرفته نشد، دوباره اعلام كرديم كه به سربازان فراري اعلام شود كه اگر به جبهه بيايند قول مي‌دهيم آنها را در خط پشت جبهه مستقر كنيم ولي آن‌ها با اين دليل كه جنگ ما اختياري است از اجراي چنين طرحي هم جلوگيري كردند و جنگ را اين قدر ساده گرفته بودند. بعضي از مسوولين نيز قائل به هزينه كردن بيشتر نبودند چون اعتقادي به جنگ نداشتند و حرف ما را نمي‌فهميدند. وي اظهار كرد: بعضي از مسوولان و مقامات عمدتا به خواست نظاميان با نگاهي سياسي جواب مي‌دادند و از بعد از فتح خرمشهر تنها به جمله «برويد با همين وضع موجود بجنگيد» را در مقابل خواسته‌هاي ما به كار مي‌بردند و اگر نمي‌توانيد برويد به امام (ره) بگوييد ما نمي‌توانيم و ما كه مي‌دانستيم مي‌خواهند از ما اعتراف بگيرند جواب مي‌داديم كه هرگز چنين كاري را نخواهيم كرد و اگر دو نفر با هم باشيم مي‌جنگيم و عاشورا به پا مي‌كنيم. وي با اشاره به دفترچه خاطرات جنگ خود گفت: در تاريخ هشتم خرداد سال 64 در اين دفترچه نوشته‌ام: صبح ساعت 7 به اتاق فرماندهي كل سپاه رفتم. برادر رحيم(صفوي) و شمخاني آمدند بعد مطالب را جمع‌بندي شده در طول 10روز گذشته را به بحث گذاشتيم و نكات لازم را براي مطرح شدن در حضور آقاي رئيس‌جمهور و رفسنجاني در نظر گرفتيم. يك ساعت بعد برادران ديگر هم آمدند. برادر غلامپور، بشردوست، علايي، محتاج، مبلغ و ساعت 9:30 سوار ماشين شديم و به مقر رياست‌جمهوري رفتيم، برادر محسن رضايي نتايج بحث‌ها را مطرح كرد. نوشته‌ام آقاي رئيس‌جمهور چهره‌اش بشاش بود و از مباحث استفاده مي‌كرد ولي از همان ابتدا آقاي هاشمي ناراحت بود و بالاخره در پايان جلسه با صحبت آقاي هاشمي آب پاكي روي دست ما ريخت، اين جلسه يكي از سرنوشت‌سازترين جلسات جنگ بود و مطالب تا پيش امام (ره) برده خواهد شد و ما با حيرت بيرون آمديم. در اين جلسه ما طرح 500 گردان و امكانات داخل كشور را ارائه كرديم و گفتيم اجازه دهيد با همين امكانات موجود از 300 هزار بسيجي استفاده شود، در حد نياز صنعت كشور مقدورات و لوازمي مثل پوتين، كفش و تفنگ را برآورده كنند تا ما عمليات اول را با 300 هزار بسيجي برآورده كنيم. ولي آقاي هاشمي گفتند ما بند پوتين اين نيروها را هم نمي‌توانيم تامين كنيم، حالا يك جمله‌اي ديگر نيز گفت كه از بس‌تلخ و گزنده بود ياراي گفتن را ندارم. وي ادامه داد: به نظر من حضرت امام (ره) بعد از فتح خرمشهر سه سال صبر كردند كه بعد حكم سه نيرو را به سپاه دادند كه خود آن هم ماجرايي دارد و اصلا نامه‌اي كه ما خدمت امام (ره) داده بوديم اصلا اسم نيرو نياورده بوديم و در آن گفته بوديم اجازه دهيد سه سپاه درست شود و امام (ره) اعضاي شوراي نگهبان را صدا مي‌زنند و مي‌فرمايند من مي‌خواهم چنين تصميمي بگيريم شما دقت كنيد. ببينيد اين خلاف قانون نيست و آن‌ها هم جواب داده بودند نه چنين نيست و اين حق فرمانده كل قواست و مي‌تواند به سپاه حكم سه نيرو را بدهد و حكم هم صادر شد كه معناي آن اين بود كه بايد استراتژي نظامي اتخاذ شود و همه پشتيباني‌هاي لازم بايد از جنگ صورت بگيرد. با استراتژي سياسي و انجام يك عمليات امكان‌پذيري پايان جنگ تحقق پيدا نمي‌كند. وي يادآور شد: بنابراين پس از بررسي سيماي گذشته و جمع‌بندي اشكال استراتژي خود يك استراتژي جديد را طراحي مي‌كرديم كه به ترتيب شامل ضرورت آمادگي براي دو عمليات بزرگ و همزمان كه سومي هم براي فريب دشمن بود، دوم افزايش جذب و سازماندهي نيروها تا 1500 گردان و آموزش آن‌ها در سه مقطع زماني 6 الي 9 ماهه و هر مقطع500 گردان. نكته سوم تامين پشتيباني و آتش توپخانه، پدافند هوايي و هوانيروز و چهارم هم استقلال در طرح‌ريزي و فرماندهي و اجراي عمليات جدا از ارتش كه در اينجا گفته‌ايم سپاه و ارتش جدا از هم بجنگيم و مثل گذشته ادغامي عمل نكنيم و اشكال هم ندارد و ما در زمينه دكترين‌هاي عمل اختلاف داريم و اين هم موجب بركت است و در همه جا هم به همين‌گونه است ولي ايرادي ندارد. ما در يك مقطعي به دليل پيچيده نبودن جنگ و در سالهاي 60، 61، 62 در كنار هم قرار گرفته بوديم و در قرارگاه‌هاي مشترك و دسته‌هاي سپاهي و ارتشي با هم ادغام مي‌شديم و هيچ مشكلي هم پيش نمي‌آمد. در اين عمليات گفتيم كه اجازه بدهيد كه در طرح‌ريزي،فرماندهي و اجراي عمليات،سپاه به صورت مستقل عمل كند و در عمليات والفجر8 هم به اينگونه شد و فرمانده سپاه فاو را طرح‌ريزي و اجرا كرد اما امكانات ارتش و سپاه به كمك هم آمدند. لازم بود در اين عمليات از نيروي هوايي و هوانيروز و توپخانه كمك گرفته شود كه همين‌گونه هم شد. سردار رشيد ر ادامه نشست واكاوي عمليات والفجر8 در خصوص انجام اين عمليات گفت: پس از صحبت‌هايي كه با هاشمي رفسنجاني توسط محسن رضايي انجام شد و ما آن جواب‌ها را شنيديم محسن رضايي در ملاقاتي با امام (ره) نكاتي را بيان كرده بودند و امام (ره) فرموده بود كه شما برگرديد و كارهاي خود را ادامه دهيد و بالاخره شما بايد در كارهاي خود را تحت فرماندهي همان مسوولين باشيد و به اين شكل محسن رضايي طرح عمليات والفجر 8 را ارائه كرد. ما تا چند هفته در منطقه با برادر رضايي دعواهايي برادرانه داشتيم كه چرا چنين پيشنهادهايي را ارائه كرده است و اگر نيرو و امكانات مانند عمليات‌هاي قبل باشد ممكن است دوباره زمين را از دست بدهيم كه ايشان هم ملاحظه‌ها و راهكارهايي مثل استقلال،طراحي و فرماندهي سپاه از ارتش و ... ارائه كرد كه اينجا من ناچار هستم از برادر محسن رضايي دفاع كنم. زيرا در بعضي از كتب از صحبت‌هاي محسن رضايي كه در جلسات سفارس كرده بود اين بار ساده‌انديشي نكنيم و با ساده‌انديشي از پيشنهادهايي كه داده‌ايم گذر نكنيم و با توجه به اين جمله متاسفانه در كتبي نوشته‌اند كه در اين عمليات سپاه براي اولين بار فهميد كه نبايد هياتي عمل كند و اصول جنگ را رعايت كند. در صورتي كه ما هميشه اصول جنگ را رعايت مي‌كرديم و منظور محسن رضايي اين بود كه از خوش‌بيني زياد در مقابل خواسته‌هايمان در گرفتن امكانات براي عمليات پرهيز كنيم و روي امكانات قطعي حساب‌ باز كنيم. سردار رشيد گفت: در عمليات والفجر 8 نيروهاي ما با استفاده از اصل غافلگيري و استفاده از زمين توانستند در منطقه فاو دشمن را شكست دهند و در مدت 75 روز منطقه تصرف شده را تثبيت كنند اما با وجود اين پيروزي كه براي رسيدن به اهداف نظامي و سياسي طراحي و اجرا شد نيز سياسيون نتوانستند به هدف خود كه همان پايان دادن به جنگ بود برسند به طوري كه پس از پيروزي ما در منطقه فاو، دشمن به اين مساله كاملا بي‌اعتنا بود. سردار رشيد در بخشي ديگر از سخنانش از نيروي هوايي، هوانيروز و توپخانه ارتش و همچنين جهاد سازندگي كه در اين عمليات كمك‌هاي فراواني كرده بودند نام برد. وي در پايان تصويب قطعنامه 598 را به دليل افزايش حجم آتش نيروهاي ايراني عنوان كرد و افزود: بعد از فتح خرمشهر سياسيون تابلو جنگ را كه تا آن زمان بود عوض كردند و به جنگ با اهداف سياسي نگاه مي‌كردند. به گزارش ايسنا همچنين در اين نشست حسين نجات مسوول اطلاعات و عمليات سپاه در زمان انجام عمليات والفجر 8 با اشاره به تدابير شديد امنيت اطلاعات براي لو نرفتن اين عمليات نكاتي را يادآور شد. سرتيپ خلبان سيد اسماعيل موسوي فرمانده پايگاه چهارم شكاري دزفول در زمان عمليات والفجر 8 و امير سرتيپ خلبان انصاري فرمانده يگان هوانيروز شركت كننده در عمليات والفجر 8 نيز نكاتي را بيان كردند. انصاري طي سخناني گفت: به طور كلي در طول عمليات والفجر 8 هوانيروز با اعزام 70 فروندهلي‌كوپتر و 3 هزار ساعت پرواز، هلي‌برن 1700 نفر به فاو، حمل 230 تن بار، شليك 67 فروند موشك تاو، 4 فروند ماوريكس، 800 راكت و شش هزار تير در اين عمليات شركت كرد. ديگر سخنران اين نشست سردار يعقوب زهدي جانشين فرمانده توپخانه سپاه در زمان عمليات والفجر 8 بود كه با ارائه پاورپوينت چگونگي طراحي، اجرا و فرماندهي توپخانه را در اين عمليات توضيح داد. پايان بخش اين نشست كه در مركز اسناد و مطالعات دفاع مقدس برگزار شد سخنان سردار مرتضي قرباني فرمانده پيروز قرارگاه كربلا بود كه شخصا پرچم استان مقدس امام رضا(ع) را در فاو برافراشته بود. وي نيز با ذكر خاطراتي از مراحل آموزش غواص‌ها و نيروهاي شناسايي و شكستن خط اول توسط نيروهاي پيشرو گفت: در بيان وقايع دفاع مقدس هميشه بايد امانت‌دار بود و نبايد حقايق را كتمان كرد. سردار قرباني ادامه داد: در دوران دفاع مقدس جهاد سازندگي با تقديم بيش از 4 هزار شهيد، ارتش با بيش از 48 هزار شهيد، نيروهاي مردمي، بسيج و سپاه با تقديم بيش از 150 هزار شهيد دين خود را به انقلاب اسلامي ادا كردند و اگر امروز اين جانفشاني‌ها را نگوييم حق را نگفته‌ايم. وي در بخش ديگري از سخنانش گفت: پس از مطرح شدن طرح عملياتي والفجر 8 كار آموزش غواصان براي شناسايي منطقه فاو بيش از 4 ماه طول كشيد كه غواصان و نيروها پس از چهارماه تحمل سختي‌ها و مشقت‌هاي فراوان با شجاعتي مثال زدني توانستند در همان شب اول خط اول دشمن را بشكنند و در همان ابتدا فرمانده يكي از تيپ‌هاي ارتش عراق مستقر در منطقه به اسارت درآمد. وي در پايان گفت: بايد در جامعه وضعيتي به وجود آيد تا بتوان به واسطه دفاع مقدس بر روي جوان تاثير گذاشت و بايد همانطور كه ما در زمان امام (ره) عمل مي‌كرديم تا به شهدا برسيم امروز نيز به فرياد دين مردم برسيم و نگذاريم مسائل سياسي جامعه ما را متزلزل كند و همه ما وظيفه داريم كه آينده اين جامعه را بسازيم و از اين همه شهيد به جوانان الگو بدهيم زيرا بهترين سرمايه جامعه ما همين دفاع مقدس است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها