کاش مجازات در این مملکت حساب و کتاب داشت
هزار هيزم خشک و تر را با هم بسوزانيم، دودش به چشم پيشرفت كشور میرود؛ كاش سياسيون ما، خط قرمزی برای بازی سياست داشتند، كاش دلشان به حال بچه دبستانی رقيب میسوخت، كه وقتي میرود مدرسه، بچهها پدرش را دزد و هيز و جانی و ... میخوانند و بچه بیگناه، بیخبر از همه جا ،هزينه سياست پدرش را میدهد؛ كاش مجازات در اين مملكت حساب و كتاب داشت؛ آدمها اگر جرم میكردند خودشان مجازات میشدند نه تمام خانواده و آباء و اجدادشان، كاش ما جای دمكراسی نيمبند، يك قران اخلاق داشتيم؛ میشود؟
اين روزها قطار سياست كشور ، سوخت خودش را از هيزم رسوا ساختن میگيرد ؛ ماجرا از امروز هم نيست ؛ سالهاست كه سياسيون ما ياد گرفتهاند پته يكديگر را روی آب بريزند و تشت رسوايی طرف مقابل را از پشتبام بياندازند تا پيروز شوند؛ هر افشاگری، رسوايی بزرگتری بسازد، مالي، اخلاقی، سياسی، فردی وحزبی، در پيش راندن قطار جناح خود موفقتر است؛ حالا رسيدهايم به جايی كه فيشهای حقوق هم را نشان میدهند، آمار محل تحصيل فرزندان ديگران را در میآورند، دنبال درآوردن ريشه و سند مسكن و زمين يكديگرند؛ نامههای خصوصی را منتشر میكنند ، پيامکها و تلفنهای محرمانه ديگران را رو میكنند؛ وخلاصه خشک و تر ، درست و نادرست ، حق و ناحق زندگي خصوصي و عمومي هم را به هم میبافند و به سايتهای مجهول الهويه میدهند تا منتشر كنند و يكديگر را از بام قدرت بهم كشند.
دیدگاه تان را بنویسید