روایت کیهان از عالیجناب پونز درمیان اپوزیسیون!

کد خبر: 124698

گنجي ها ستون پنجم حكومتند و اين تمثيل درباره آنها مصداق دارد كه: به آهو مي زند هي بر دويدن، به تازي مي زند هي بر گرفتن.... اين ديوث فكر مي كند چون زندان رفته و كتك خورده، مي تونه هر ]...[ دلش مي خواهد بخوره. ]...دم[ به آن نهادهاي اروپايي كه چپ و راست به اين ]...[ تو دهن جايزه مي دهند. اين نشان دهنده اين هم هست كه ما در دنيايي بس تخمي زندگي مي كنيم... آدم چرندي هست اين گنجي. توي احمق كه اون طرفي، ديدي كه چي شد؟ آن هم با مزخرفاتي مثل تاريكخانه اشباح و غيره.»

کیهان:2 مقاله پي در پي اكبر گنجي با موضوع رد تقلب در انتخابات رياست جمهوري و قطعيت شكست موسوي از احمدي نژاد، محافل ضد انقلاب را به شدت آشفته و سردرگم كرده است. در حالي كه اين محافل قهرمان سابق خود را با انواع ناسزاها مورد حمله قرار مي دهند ارزيابي ها حاكي است تحليل گنجي متعلق به خود وي نيست بلكه جمع بندي طراحان اصلي فتنه و آشوب سال 88 است كه صرفاً به قلم گنجي در گويانيوز (ارگان سازمان سيا) منتشر شده. گفته مي شود اين محافل ضمن ارزيابي تحولات يك سال و نيم گذشته به اين نتيجه رسيده اند كه ديگر با «دروغ تقلب در انتخابات» و «پيروزي موسوي» نمي توان جنبشي اعتراضي برساخت و اگر قرار است جريان براندازي يارگيري سياسي و اجتماعي كند بايد پيش از آن كه بقاياي اپوزيسيون نيز از هم بپاشند يا ابعاد رسوايي و انزوا گسترده تر شود، ادعاي دروغين «تقلب» و «پيروزي» را به تدريج به بايگاني سپرد و از نقطه ديگري شروع كرد، چنان كه گنجي مي گويد «سبز بودن لزوماً به معناي باور به تقلب و پيروز بودن موسوي نيست. مي توان باور داشت تقلب نشده همچنان كه تاج زاده و بهزاد نبوي و رمضان زاده و عبدي و ديگران مي گويند و موسوي طبق نظرسنجي ها در سراسر كشور- به جز تهران- از احمدي نژاد عقب بوده اما در عين حال سبز بود. سبز بودن را بايد معنايي ديگر كرد». اما فارغ از خاستگاه رفتار انتحاري گنجي در خدمت تغيير فاز مورد نظر سازمان سيا، محافل توجيه نشده ضد انقلاب كه رشته ها و بافته هاي 17-16 ماهه خود را -آن هم توسط كسي كه قهرمان! معرفي مي شد- پنبه مي بينند، واكنش هاي عجيب و غريب و خواندني بروز داده اند. سايت بالاترين در واكنشي كه كامنت هاي خواندني اي نيز به همراه داشت نوشت: انصاف اين است كه بگويم گنجي آن استدلالات را به اين بهانه عنوان كرده تا ثابت كند مي توان به تقلب در انتخابات و پيروزي موسوي معتقد نبود و «سبز» بود اما به نظر مي رسد آنچه در اين بحر طويل گم شده باشد اين است كه به هر حال وقتي جناب گنجي با اين صغري و كبري چيدن، «استدلال» و نيز «تاكيد» مي كند كه تقلبي نشده و نتيجه مستقيم آن اين است كه احمدي نژاد در واقع نماينده و منتخب واقعي جمهور مردم است. خب! آن وقت طبعاً سوال ساده اي كه به ذهن ساده دلي مثل من مي ر سد اين است كه اگر واقعاً جناب احمدي نژاد رئيس جمهور منتخب و حقيقي مردم است، پس ما چه حرفي داريم براي زدن، و در واقع به چه داريم اعتراض مي كنيم اين وسط، يا صريح تر بگويم، ما چه حقي داريم كه اعتراضي كنيم به انتخابات يا «رئيس جمهور» و كاركرد رژيم؟ بالاترين سپس به بازتاب تحليل گويانيوز ( به قلم گنجي) در كيهان استناد مي كند و مي نويسد: كيهان به استناد مقاله گويانيوز مي گويد بي خود شلوغ نكنيد، كله گنده هاي سبز و تاج زاده، رمضان زاده، بهزاد نبوي و عبدي مي گويند تقلب نشده است. به خبر كيهان مراجعه كنيد ببينيد خوش نويسي هاي جناب گنجي به مذاق چه كساني شيرين آمده است. البته نشريه وزين كيهان تنها رسانه نظام نيست، جهان نيوز و تابناك و وطن امروز و تعداد بي شماري از سايت ها هم به اين مسئله پرداخته اند. زير اين تحليل بالاترين كامنت هايي از عناصر ضدانقلاب عصباني و بي خبر از همه جا جلب توجه مي كند، از جمله: «گنجي به جاي آن كه به نظرات اصلاح طلبان منحط ]![ مراجعه كند، بايد به نظرات مخالفان مراجعه كند... گنجي ها ستون پنجم حكومتند و اين تمثيل درباره آنها مصداق دارد كه: به آهو مي زند هي بر دويدن، به تازي مي زند هي بر گرفتن.... اين ديوث فكر مي كند چون زندان رفته و كتك خورده، مي تونه هر ]...[ دلش مي خواهد بخوره. ]...دم[ به آن نهادهاي اروپايي كه چپ و راست به اين ]...[ تو دهن جايزه مي دهند. اين نشان دهنده اين هم هست كه ما در دنيايي بس تخمي زندگي مي كنيم... آدم چرندي هست اين گنجي. توي احمق كه اون طرفي، ديدي كه چي شد؟ آن هم با مزخرفاتي مثل تاريكخانه اشباح و غيره.» اما سايت «جرس» براي اينكه ثابت كند اكبر گنجي بي ربط نوشته استدلال هاي كاملا محكمي! ارائه كرده است؛ بخوانيد: «جنبش براي من از زماني شروع شد كه موسوي خود را برنده انتخابات معرفي كرد و هر نتيجه اي غير از اين را باطل اعلام نمود. قطعا اين احمدي نژاد نبود كه انتخاب شده است. آنچه شما (گنجي) به عنوان «اختلاف نظر» توجيه مي كنيد چيزي جز ايجاد شبهه آن هم در زمان و مكان كاملا غلط نيست. شما كه سخنران اهداي جايزه قلم طلايي به احمد زيدآبادي بوديد فراموش كرديد كه ايشان معتقد بود قطعا كروبي و موسوي به دور دوم خواهند رفت؟»! جرس همچنين به همراه گويانيوز مشتركا مقاله اي را منتشر كرد كه ادعا مي كرد: اظهارات تاج زاده و رمضان زاده و نبوي را بايد در كنار محدوديت هاي آنها ديد و حداقل به آنها استناد نبايد كرد. حتي در صورت اظهارنظر آنها هم، گفته هاي آنها نمي تواند مستند قرار گيرد. توقعي از خاتمي هم- كه چندين انتخابات برگزار كرده و با سازوكار بسته آن آشناست- براي اظهارنظر در خصوص يك تقلب نه توقعي منطقي است و نه اخلاقي]![. در شرايطي كه اپوزيسيون هر روز با موانع جديدي مواجه مي شوند، آيا تحليل دادن انرژي آنها قابل دفاع است؟ آيا گنجي هنوز سبز مانده است؟» سايت بالاترين هم در مقاله ديگري نوشت: آقاي گنجي به نظر مي رسد جاي اين تحليل ها در حوزه اختصاصي تحليلگران و مكاتبات داخلي آنهاست تا پس از پختگي در حوزه عمومي منتشر شود و تبعات آن موجب وارد آمدن ضربه مهلك به اميد و حركت اپوزيسيون نشود... شما به آقاي خاتمي استناد مي كنيد. يقينا خاتمي موضعي تندتر از آنچه اتخاذ كرده، بيان نخواهد كرد. اما نكته اساسي كه در نوشته شما القا مي شود مبني بر اينكه شبهه در ]سلامت[ انتخابات، تنها بهانه اي است و خود مدعيان تقلب هم آن را باور ندارند، آيا به تحليل هاي كيهان شبيه نيست؟ در اين ميان تحليل سايت ضدانقلابي خودنويس جالب بود كه نوشت: مقاله گنجي تغيير جهتي 180درجه اي را در مواضع گذشته وي نشان مي دهد. براي همه ما او مظهر مقاومت و پايداري بود و اكثر ما اعتصاب غذاي حماسي او را به ياد داريم. نكته ديگر اينكه هيچ پاسخ قانع كننده اي در رد نظريه او وجود ندارد. او مي گويد اگر ادعاي تقلب درست است، 27 ميليون نفري كه مي گوييد به موسوي و كروبي راي داده اند، كجا بودند؟... به طور ساده گنجي يكه و تنها، تابويي را كه مدت هاست بسياري از ما مخالفان را درگير خود ساخته و آن تابوي «تقدس و بي خطا و اشتباه بودن جنبش سبز» است، به چالش كشيده است و شايد به همين خاطر است كه نارضايتي بسياري از طرفداران سابق وي را فراهم كرده است. اما هيچ كدام از اين ناراضيان مدركي براي رد نظر گنجي ندارند و اكثرا با قضيه، احساسي برخورد مي كنند. خودنويس اضافه مي كند: به جاي اينكه مثل گنجي در مقالات قبلي بپرسيم «با اين رژيم چه بايد كرد؟» و حالا كه از پاسخ به پرسش تامل برانگيز او ناتوانيم- شايد بهتر باشد از خودمان بپرسيم «با اين گنجي چه بايد كرد؟» زير اين مقاله خودنويس هم كامنت هايي جلب توجه مي كند: چه قدر... نه كساني كه فكر مي كنند كروبي بي سواد 13ميليون راي آورده... عجيب است، سفسطه اينها مثل هم است. كديور مي گويد هم غزه هم لبنان، گنجي مي گويد كدام تقلب... اسماعيل خويي چي؟ او هم گفت شعار جمهوري ايراني مو بر تنش راست مي كند و اين را با شعار هيتلر مقايسه كرد. «ف، تابان» چي؟ او هم به همراه ديگر چپ ها از شعار نه غزه نه لبنان نگران شد و مدت ها در سايت «اخبار روز» عزا گرفته بود... آقاي گنجي روزي در تورنتو تابلويي را برايت با خط نوشتم و دادم، آن روز آن را تقديم به آرش زمان كردم. راستي از آن روزها به بعد كمتر حوصله مي كنم مقالات بلندت را بخوانم. تو از چشمم افتاده اي يا اينكه تو زبان ما را نمي فهمي. و دست آخر «بالاترين» بود كه نوشت: ما هنوز يك چيز را نمي دانيم. كه از حكومت بيزاريم اما در قمار هر ساله در انتخابات نظام شركت مي كنيم. جناب گنجي ما سردرگميم. اين قمار هميشگي ما ميان بد و بدتر است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد