نقد روايت پراگماتيستي از سياست ايراني

کد خبر: 227106
سجاد نوروزی: همه چيز از آن روزي آغاز شد كه شيخ مهدي كروبي علم طغيان برافراشت و مقابل دوستان پيشين ساز جدايي كوك كرد. از آن روز تا به حال حكايت «چپ»و «راست» چنان به روايت غالب فضاي سياسي ايران بدل شد كه هنوز به واقع بديلي براي آن رخ عيان نكرده است. از همين روست كه آدمي خود را در دو راهي صعبي مي‌يابد؛ اگر بخواهد به اين روايت غالب تن در دهد و ابزار تحليل خود را بر ستون‌هاي بي‌بنياد آن استوار كند، شرط التزام به مباني واضح معرفت‌شناختي و فلسفي را به جاي نمي‌آورد و اگر بخواهد از آن اعراض كند، سخنش «ظاهرا» با آنچه كه هست از سر ستيز جلوه‌گر مي‌شود.

اگر اندكي به مباني تئوريك، فلسفه سياسي و جامعه‌شناسي التزام نشان دهيم، بديهي است كه هيچ گاه به اين خودفريبي آشكار تن نخواهيم داد. آنان كه روزگاري رداي چپ ايراني به تن كرده‌اند، فرزندان نئوليبرالي را تربيت كردند كه گوي سبقت را در تجدد فلسفي از جان لاك و هيوم ربوده‌اند و آن راست‌گرايان، در مقاطعي چنان راديكال بوده‌اند كه پدر محافظه‌كاري «ادموند برك» اگر نظاره‌گر اين روش‌ها بود، چون بيد بر سر بقاء و دوام تئوري خويش مي‌لرزيد!!

امروز با يك نگاه فلسفي و منبعث از نظم معنايي ديانت، روايت سياست ايراني، روايت صف‌آرايي در گروه عمده است؛ اصولگرايان با عملگرايان يا پراگماتيست‌ها. اين روايت كه معناي تئوريك محصلي براي آن يافت مي‌شود و به ما مي‌گويد؛ صف‌آرايي‌هاي امروز عرصه سياست، جدال اصولگراياني است كه «هويت» خود را از پارادايم اسلام‌گرايي و انقلاب اسلامي و گروهي عملگرا كه بنا به سيرت تاريخي هر انقلاب به مرور از «ذات» انقلاب فاصله مي‌گيرند و دل به عرضيات عرفي و ليبراليستي مي‌بندند. در این میان اصولگرايان بنا به حكم بنيانگذار انقلاب اسلامي آيت‌ا... العظمي امام خميني(ره)، مكلف به وظيفه‌اند نه نتيجه و اينچنين كسب قدرت الزاما براي آنها ملاك نيست.

از ديگر سو، از لحاظ معرفت شناختي، اصولگرايان منتقد و مستقل مفهوم «حق» و تكليف را چنان فربه مي‌بيند كه همه چيز بر مدار آنها حركت مي‌كند، اما در منش نئوليبرال‌ها و پراگماتيست‌هاي وطني چيزي از مفهوم «حق» و «تكليف» به مثابه «حقوق» ذاتي و ابدلي و ازلي و تكليف لايتغير ديني يافت نمي‌شود. همين امر است كه اين بي‌پاي و بست منش سياسي، به غايت استعداد توتاليتاريسم و تحميل استبداد بر خلق را در بطن خود مستتر دارد، اما اصولگرايان «منتقد» عطف به همان التزام و اعتقاد تاريخي به حق و تكليف، هيچ گاه در ورطه خودكامگي در نمي‌غلتند، چه آنكه آن «حق ازلي و ابدي و تكليف ثابت چنين مجالي را فراهم نمي‌كند، امروز «اسلام‌گرايان جمهوريخواه» كه همان اصولگرايان‌اند، در برابر پراگماتيست‌ها، اردوگاه حراست از آزادي و حقوق شهروندي برپا كرده‌اند و تهاجمات حريف بي‌اصول را دفع مي‌كنند، اينچنين است كه سياست معاصر ايراني را تفسيري‌دگر يابد. تفسيري رئاليستي كه متضمن بازنمايي وضع موجود باشد، نه معطوف به آسمان و ريسمان بافتني موهوم كه امر واقع را قرباني مي‌كند

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت