سرویس اجتماعی فردا؛ عماد صادیق نسب: به مرور زمان کسب و کارها متحول میشوند و در کنار مشاغل مشروع و قانونی، شغلهای کاذب، غیرقانونی و با اهداف کلاهبردارانه هم رشد و تحول مییابند و هر روز از گوشه و کناری، نام یک شغل جدید و یک روش نوین کلاهبرداری به گوش میرسد.
همین چند سال پیش گلدکوئست خیلیها را به خاک سیاه نشاند؛ در کنار آنکه بالادستیهای کوئست به نان و نوایی رسیدند و با پولهای زیرمجموعههای بیخبر از همهجا زندگیشان را سامان دادند، زندگی خیلیها نابود شد، هر چه داشتند دو دستی تقدیم بالادستیهای مجموعه کردند و آخر کار هیچ برایشان نماند.
گلدکوئستهای تغییر یافته!
گرچه با کوئستها برخورد شد و با اقتدار نهادهای مربوطه، جانی به تن گلد کوئست نماند تا افراد دیگری را آلوده خود کند و پولهایشان را مال خود کند، اما امروز کوئستها در قالبهای جدید و تازهتری سر بر آوردهاند، هر روز عدهای آلوده آن میشوند و عدهای هم که مال و وقتشان را باختهاند، پشیمان از سیستم بیرون میآیند و به روشنگری مشغول میشوند.
کوئستهای امروز، نه مثل قبل تمرکز صرف بر روی پول دارند و نه مانند آن چیزی که در ظاهر مینمایند، در راستای کسب و کاری سالم قدم برمیدارند. هر چه که هست، همان ساختار گلد کوئستها با زیرمجموعههایشان است که فقط به جای وجه نقد، جنس و محصولات خارجی در آن تبادل میشود. بالادستیها هم از همین تبادل جنس و دریافت پورسانتهاست که سود میکنند و پاییندستیهای مجموعه هم فقط کار میکنند و بازاریابی میکنند، بیآنکه به عایدی خاص و چشمگیری دست یابند.
ساختارشان شبیه گلد کوئست است، با همان فُرم زیرمجموعهای و افزایش سود بالادستیها. به جای پول کالاهای خارجی معامله میشود و بازاریاب پاییندستی، خود در هیبت یک مشتری، محصولات را میخرد و پول میپردازد. تعداد این شرکتها کم نیست، اما زمانی شگفتزده میشویم که بفهمیم چند تایی از این شرکتهای بازاریاب شبکهای، مجوز فعالیت دارند و زیر سایه قانون به این شکل از کسب و کار مشغولند.
لیدرها و افراد بالادستی این شرکتها با توجیهاتی مانند پرداخت مالیات به دولت، در تلاش برای قانونی وانمود کردن فعالیت این شرکتها هستند، اما باید به این نکته توجه داشت که مالیات پرداختی از سوی این شرکتها مربوط به کالاهاییست که وارد کردهاند و این امر توجیهی برای فعالیتهای هرمی و شبکهای آنها نخواهد بود!
وعدههای پوچ!
فاطمه، کسی که چند ماهی از زمان گرانبهای خود را در این شبکههای بازاریابی گذرانده، در مورد اصول آن میگوید: «مدتها از زمان فارغالتحصیلیام میگذشت و شغلی پیدا نکرده بود. یک روز دوست دوران دانشجوییام را دیدم و گرم صحبت شدیم. از بازاریابی شبکهای و سودهای آن گفت. یک هفته بعد از آن گپ و گفت: وارد مجموعه شدم. فضایی نسبتا شیک داشت و هر کس مشغول انجام کاری بود. همین نظم ظاهری باعث شد که واقعا به آنها اعتماد کنم.»
او ادامه میدهد: «کار با وعده پولها و درآمدهای میلیونی آغاز شد. من که از طریق یکی از دوستانام وارد مجموعه شده بودم بعد از چند وقت هیچ تغییر محسوسی در درآمد و معیشتام مشاهده نمیکردم و این احساس را داشتم که مزد زحماتم به جیب دیگران میرود!»
وی در مورد خروج خود از مجموعه نیز توضیح میدهد: «چند ماهی از عمرم به حضور در کلاسها و وُرکشاپها گذشت، بیآنکه عایدیای به دست آورم. حتی متوجه شدم که دوستام هم علیرغم ادعاهایی که داشت، زندگی مرفهی ندارد و اندک درآمدی کسب کرده است. بعد از آن بود که فهمیدم تمام این وعده و وعیدها پوچ است و باید از فضای این کسب و کار خارج شوم. گرچه تا دو سه هفته بعد از بیرون آمدن از شرکت، همچنان تماسهایی داشتم و اصرار میکردند که به کار برگردم!»
الزام بازاریاب به خرید از شرکت!
اشکان مرتضایی، یکی دیگر از فریبخوردگان این شرکتها تجربه خود را بازگو میکند: «با اصرار یکی از آشناهایم به دفتر یکی از این شرکتها، واقع در مرکز شهر وارد شدیم. همان روز اول کلاسی توجیهی برگزار شد و فردی با توضیح در مورد ساز و کار شرکت، از سودهای میلیونی و درآمدهای نجومی حرف میزد و میگفت: خیلیها که پزشک و مهندس هستند و اتفاقا از شغلشان هم راضی بودند، به این شغل رو آوردهاند و در اینجا مشغول به کار شدهاند!»
مرتضایی ادامه میدهد: «همان روزهای اول ما را ملزم کردند که ماهانه ۲۰۰ هزار تومان از محصولات وارداتی شرکت را بخریم! میگفتند حالا میخواهید خودتان استفاده کنید یا به آشناها بفروشید فرقی ندارد. آنجا بود که فهمیدم همه این برنامهها برای سود رساندن به بالادستیها و افراد رده بالای مجموعه است و به ما که پایین زیرمجموعهها هستیم چیزی نمیرسد.»
اشکان مرتضایی هم مثل خیلیهای دیگر، مدتی در بازاریابیهای شبکهای ماند و در آخر دست خالی به سراغ شغل دیگری رفت؛ شغلی که دستکم عایدی آن مشخص و زحمت آن مُزدی داشته باشد.
عرضه محصولات بیکیفیت و گران!
با کمی تحقیق پیرامون شرکتهای بازاریابی شبکهای درمییابیم که هدف آنها چیزی جز عرضه اجناس بیکیفیت وارداتی در بازار داخلی و فروش آنها به قیمتهای گزاف نیست. یکی از همین شرکتها، محصولات آرایشی و بهداشتی تولید کشور بلاروس را وارد کرده و به چند برابر قیمت به فروش میرساند.
اما نکته جالب در داد و ستد شبکههای بازاریابی، فقدان قیمت مصوب برای محصولات عرضه شده است و زیرمجموعهها مختارند این محصولات را حتی تا چند برابر قیمتی که شرکت تعیین کرده به فروش برسانند. شامپوها، صابونها و باقی محصولات آرایشی و بهداشتی که در سایت یک شرکت تولیدکننده و همچنین سایتهای عرضه آنلاین محصولات به قیمتهای ۵ یا ۶ دلار به فروش میرسند، از سوی بازاریابهای شبکهای تا ۸۰ یا ۹۰ هزار تومان هم به فروش میرسند!
مراجع در مقابل بازاریابی شبکهای
بازاریابی به صورت شبکهای هم از حیث عرف و هم از لحاظ شرعی ایراداتی دارد. جنبه غیرعرفی آن به عرق ریختن یک عده و سود بردن عدهای دیگر برمیگردد و جنبه غیرشرعی آن به حرام بودن چنین معاملاتی. آیت الله مکارم شیرازی در استفتائی پیرامون این نوع کسب و کارها فرمودند: «از نظر ما هرگونه بازاریابی شبکهای خلاف شرع است و دراین زمینه میتوانید به کتاب (بازاریابی شبکهای یا کلاهبرداری مرموز) که در بخش تألیفات سایت ما زیر شاخه فلسفه احکام مراجعه فرمایید.»
حرکت خلاف جهت اقتصاد مقاومتی!
در کنار تمام ایرادات که به شرکتهای بازاریابی شبکهای وارد است، اصرار این شرکتها بر واردات محصولات بیکیفیت خارجی، آن هم در شرایطی که برخی تولیدات داخلی از کیفیتی به مراتب بالاتر برخوردارند، مصداق بارز حرکت این شرکتها در خلاف جهت اقتصاد مقاومتیست. گرچه باید به این نکته توجه داشت که تمام سود و منفعت مدیران و افراد رده بالای این شرکتها در واردات همین محصولات ارزان قیمت است و اگر بنا باشد بر محصولات داخلی با قیمت مصوب تمرکز کنند، فعالیتشان یک روز هم دوام نخواهد آورد!
دیدگاه تان را بنویسید