مادرزن ۳۰ ساله سردسته باند زورگیری

کد خبر: 601598

هیچ‌کس تصور نمی‌کرد سردسته باند زورگیری از زنان مسافر، مادر‌زن جوان یکی از سارقان است.

روزنامه همشهری: هیچ‌کس تصور نمی‌کرد سردسته باند زورگیری از زنان مسافر، مادر‌زن جوان یکی از سارقان است. او با همدستي شوهر و دامادش با يك خودروي سواري اقدام به سوار كردن زنان مسافر و سرقت طلاها و پول‌هايشان مي‌كرد. تحقيقات براي دستگيري اين باند خشن از 19اسفند‌ماه سال 94شروع شد. عصر آن روز زني هراسان به اداره پليس رفت و مدعي شد در دام سارقان زورگير گرفتار شده است. او گفت: حدود ساعت 16در حوالي امامزاده‌ حسن سوار خودروي پرايد سفيد هاچ‌بكي شدم كه شيشه‌هايش دودي بود. به جز راننده، زني در صندلي جلو و مردي در صندلي عقب نشسته بود كه تصور كردم مسافر هستند و اصلا مشكوك نشدم. از راننده كه كلاه بر سر داشت، خواستم مرا در سه‌راه آذري پياده كند اما در بين راه مردي كه روي صندلي عقب نشسته بود، قمه‌اي زيرگلويم گذاشت و تهديد كرد كه اگر حرفي بزنم مرا مي‌كشد. زن جوان ادامه داد:‌ وحشت كرده بودم و در همين هنگام مرد جوان مرا به باد كتك گرفت و با روسري چشم‌ها و دهانم را بست. پس از آن به سمت حاشيه يافت‌آباد رفت و در نزديكي باغي توقف كرد. زن جواني كه روي صندلي جلو نشسته بود به عقب آمد و النگوهايم را با قيچي بريد و از دستانم خارج كرد. آنها گوشواره، گردنبند، انگشتر، موبايل و پول‌هايم را نيز دزديدند و مرا در باغ رها كردند و رفتند. وقتي چشم و دهانم را باز كردم تازه متوجه شدم، كجا هستم. شكايت‌هاي سريالي با اين شكايت بخشي از پرونده كه رسيدگي به اتهام آدم‌ربايي بود، پيش روي قاضي سهرابي و بخش ديگر كه مربوط به اتهام سرقت بود، پيش روي قاضي عموزاد، بازپرس ويژه سرقت قرار گرفت. در ادامه تيمي از مأموران اداره يازدهم و پنجم پليس آگاهي دست به‌كار شدند تا متهمان را به دام اندازند. درحالي‌كه بررسي‌ها ادامه داشت 2شكايت مشابه ديگر پيش روي كارآگاهان قرار گرفت. اين يعني اعضاي باند به‌صورت سازمان‌يافته دست به سرقت از زنان مي‌زدند و بعد آنها را چشم بسته در باغ‌هاي اطراف يافت‌آباد رها مي‌كردند. هر چند چهره‌نگاري متهمان كمكي به شناسايي آنها نكرد اما مأموران با بررسي دوربين‌هاي مداربسته موفق شدند شماره پلاك خودروي دزدان را به‌دست آورند. پايان فرار 9ماهه اگرچه شماره پلاكي كه در دوربين ثبت شده بود، خوانا نبود اما كارآگاهان موفق شدند صاحب پرايد را پس از گذشت 9‌ماه فرار به دام اندازند. او كسي جز راننده باند نبود كه در تمام سرقت‌ها كلاه بر سر داشت و پيش از اين به اتهام سرقت به زندان افتاده بود. او اقرار كرد كه نقشه سرقت را همسرش طراحي و اين باند را او راه‌اندازي كرده است. به گفته وي، سومين عضو گروه هم داماد 20ساله آنها بود كه با چاقو زنان را تهديد به مرگ مي‌كرد. او چشم و دهان مالباخته‌ها را مي‌بست تا مادرزن جوانش نقشه سرقت را اجرا كند. به اين ترتيب زن 30ساله (سردسته باند) و داماد 20ساله وي دستگير شدند و به زورگيري از 3زن اقرار كردند. اين در حالي است كه پليس احتمال مي‌دهد آنها سرقت‌هاي بيشتري رقم زده باشند. به همين دليل تحقيقات از آنها ادامه دارد. سرقت براي تامين هزينه جراحي با اينكه سن و سال زيادي ندارد اما با همدستي داماد و شوهرش دست به سرقت از مسافران مي‌زد. او در گفت‌وگو با همشهري از جزئيات سرقت‌هايشان مي‌گويد. چه شد كه نقشه سرقت كشيدي؟ مادرم بيمار بود و براي عمل جراحي او نياز به پول داشتم. پدرم هم سال‌ها قبل به‌خاطر حمل مواد‌مخدر اعدام شد و مسئوليت مادرم بر‌عهده من بود. همين شد كه راهي جز خلاف به ذهنم نرسيد اما وقتي پول عمل را جور كردم و مادرم زير تيغ جراحي رفت، چند روز بعد فوت شد. چقدر پول گيرت آمد؟ 7ميليون تومان كه همه اين پول را به‌حساب بيمارستان ريختم. گويا همدستانت، داماد و شوهرت بودند. درست است؟ من 14ساله بودم كه ازدواج كردم و مدتي بعد صاحب دختري شدم اما چند سال بعد به‌دليل اعتياد شوهرم از او طلاق گرفتم و به تازگي با مردي به نام ناصر ازدواج كرده‌ام. دخترم هم مدتي قبل به عقد پسرجواني درآمد كه عضو سوم باند شد. وقتي موضوع سرقت را با آنها در ميان گذاشتي مخالفت نكردند؟ نه هردو حاضر به همكاري شدند. شوهرم نقش راننده را داشت و من هم به‌عنوان مسافر در صندلي جلو مي‌نشستم تا زنان به‌راحتي اعتماد كنند و سوار ماشين شوند. دامادم هم با چاقو زنان را تهديد مي‌كرد و چشم و دهانشان را با روسري مي‌بست. چرا چشم‌هايشان را مي‌بستيد؟ به خاطر اينكه چهره ما را به‌خاطر نسپارند و نتوانند شماره پلاك ماشين را يادداشت كنند. مادرزنم دستور سرقت ‌داد عضو سوم باند پسري 20ساله است كه به‌خاطر پول حاضر به همكاري با مادرزن و ناپدري همسرش شد. چه شد كه وارد اين باند شدي و دست به زورگيري مي‌زدي؟ مادرزنم دستور داد و من هم مجبور شدم اطاعت كنم و پس از آن با آنها همكاري مي‌كردم. چرا مجبور به اطاعت از او شدي؟ خب، من با دختر او ازدواج كرده‌ام و نمي‌توانستم با او مخالفت كنم. كي با دخترش ازدواج كردي؟ اواخر سال گذشته نامزد كرديم و حدود يك هفته است كه عقد كرده‌ايم. الان هم بايد به جاي‌ ماه عسل به زندان بروم. همسرت خبر داشت كه دست به سرقت مي‌زني؟ خبر داشت اما چون مادرش سركرده باند بود، حرفي نزد. او در سرقت‌ها نقشي نداشت؟ نه. از اولش هم مخالف بود اما به‌خاطر مادرش چيزي نگفت.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت