موبایلیشدن و پرکردن خلا تعاملات اجتماعی
امروزه فناوری نقش تعیینکنندهای در زندگی بشر دارد. به هر حال از یکسو نظام سرمایهداری برای اینکه دچار بحران نشود هر روز کالای جدید تولید میکند و از سوی دیگر، مردم نیز با آمدن کالای جدید احساس نیاز میکنند تا آن را خریداری کنند و خود را به روز کنند. این موبایلی شدن مردم و عادتهای جدیدی که تحتتاثیر آن درحال وقوع است فقط شامل موبایل به دست بودن همه نمیشود؛ این تغییرات را میتوان در خانه و ماشین تا حتی نوع پوشش و آرایش مردم هم دید. وسایل ارتباطی جدید جنبه شکلی و سوری زندگی را بیشتر و عمق رابطههای انسانی را کمتر میکند. بارها به چشم دیدهام که جمعی از کودکان دبستانی در کنار هم بودهاند و هر کدام تبلت به دست و مشغول کار خودشان؛ حتی اگر میخواستند با هم صحبتی بکنند برای هم از طریق وایبر ارسال میکردند. این حد از جذابیت دلایل متعددی دارد که یکی از مهمترین دلایل آن این است که کشورهای جهان سوم در استفاده از وسایل ارتباط جمعی جدید متاخر هستند. به همین دلیل، جاذبه در این کشورها بالاست. به هر حال درکشورهای توسعهیافته این امکانات به تدریج آمده و آنان نیز کمکم با آن آشنا شدهاند و یکباره با چیز جدیدی مواجه نشدهاند. همین تاخر در رسیدن فناوری به کشورهای جهان سوم باعث میشود تا مردم به سمت آن هجوم ببرند و در استفاده از آن افراط کنند. فکر میکنم اگر مطالعهای صورت بگیرد و میزان استفادهای که کشورهای توسعهیافته از این رسانهها میکنند بررسی شود، متوجه خواهیم شد که چقدر استفاده از این رسانهها در ایران و کشورهایی نظیر آن که محدودیتهایی دارند، زیاد است. علاوه بر این مورد، در کشور ما که عرصههای عمومی برای برقراری ارتباطات محدود است استفاده از این وسایل ارتباطی بیشتر میشود. شاید در جوامع دیگر اینقدر رسانههای جدید تاثیر نداشته باشند اما، در شرایط اجتماعی ما که تعاملات بسیار محدود است و ارتباطات در چارچوب خانواده در جریان است استقبال از رسانههای جدید بیشتر است و رسانههای مجازی برای افراد گرمتر از جامعه واقعی است. یکی از مهمترین دلایل اقبال عمومی از این وسایل ارتباطی در ایران همین پرکردن خلأ تعاملات و ارتباطات اجتماعی است. آن محدودیتهایی که در تجمعات و تشکلها در دنیای واقعی وجود دارد در دنیای مجازی وجود ندارد و انسان هم که به ذات علاقهمند به برقراری ارتباط است این نیاز را در شبکههای ارتباطی مجازی تامین میکند و روزبهروز به آن وابستهتر میشود. باید توجه داشت که این رسانهها باعث میشوند محدودیتها به حاشیه رانده شوند و شخصی که خود را در حجمی از محدودیتها میبیند بتواند توسط این وسایل بر آنها فائق بیاید. مساله مهمی که درمورد این رسانه باید به آن توجه داشت میزان تاثیرگذاری آنها در جریانات اجتماعی است. استفاده از این رسانهها بهقدری سریع بود که حالا به راحتی میتواند در تعاملات اجتماعی و سیاسی نقش جدی ایفا کنند. برای مثال مردم از طریق همین شبکهها برای آمدن به مراسم تشییع مرتضی پاشایی قرار گذاشتند و دیدیم که چه جمعیتی هم برای تشییع جمع شده بود. ورود فناوری به کشور و استفاده مردم از آن در کل اتفاق بدی نیست و اتفاقا بسیار خوب است، فقط باید تحلیلی صورت بگیرد تا بتوان از نیروی بالقوه آن استفاده کرد اما اینکه با وجود آمدن شبکههای موبایلی ارتباطات نزدیک کمرنگتر شده بیشتر به این علت است که از پیش هم آنطور که باید پررنگ نبوده است و فرد همیشه خلأ حضور در یک گروه به صورت آزادانه را حس کرده است. بر این اساس نمیتوان فرضیههایی مانند این را پذیرفت که موبایل و موبایلی شدن زندگی منجر به تنها شدن و انزوای جوانان شده است. در واقع، کسانی که چنین چیزی را مطرح میکنند یا اطلاع درستی از وضعیت تعاملات اجتماعی انسان ایرانی ندارند یا اینکه قصد دارند با پروراندن این فرضیه به مخالفت با ابزارهای جدید ارتباطی بپردازند. نمیتوان از این واقعیت غفلت کرد که ابزارهای جدید ارتباطی خوبیها و بدیهایی دارد. مثل هر چیز دیگر. با وجود این، نمی توان منکر این ابزارهای جدید شد و ما در جهانی زندگی می کنیم که به هر حال لازمه زندگی در آن استفاده از همین ابزارهای نوین است. باید آسیبهای احتمالی ابزارهای جدید را شناخت و در راستای کاربرد درست آنها گام برداشت.
دیدگاه تان را بنویسید