عرفان حلقه و اتصال به شعور كيهانی

کد خبر: 147725

از ديدگاه عرفان حلقه، شعور كيهاني هوشمندي نهفته در جهان مادي است. به اين معنا كه اگر از منظر فيزيك كوآنتوم جهان مادي به واقع انرژي است، از منظر عرفان حلقه جهان مادي از شعور آفريده شده و حقيقتاً شعور است.

فارس: اساسي‌ترين موضوع در عرفان حلقه، اتصال به حلقه‌هاي شبكه‌ي شعور كيهاني است. بزرگ‌ترين ارمغاني كه عرفان حلقه به پيروان خود مي‌بخشد و مدعي است كه با اين ارمغان پيروانش را در مسير عرفان عملي قرار مي‌دهد و پيش مي‌برد، همين اتصالات است. اساسي‌ترين موضوع در عرفان حلقه، اتصال به حلقه‌هاي شبكه‌ي شعور كيهاني است. بزرگ‌ترين ارمغاني كه عرفان حلقه به پيروان خود مي‌بخشد و مدعي است كه با اين ارمغان پيروانش را در مسير عرفان عملي قرار مي‌دهد و پيش مي‌برد، همين اتصالات است. اما شعور كيهاني چيست؟ اتصال به آن چه معنايي دارد؟ و چگونه اين اتصال افراد را در مسير عرفان عملي قرار مي‌دهد؟ اين پرسش‌هاي اساسي براي تمامي كساني كه فرصت تأمل روي گفته و نوشته‌هاي عرفان حلقه را به خودشان مي‌دهند، پيش مي‌آيد. در اين مقاله‌ي كوتاه به بررسي اين پرسش‌ها، پاسخ‌ها و ادعاهايي كه از منابع عرفان حلقه براي آن‌ها به دست مي‌آيد، مي‌پردازيم. شعور كيهاني از ديدگاه عرفان حلقه، شعور كيهاني هوشمندي نهفته در جهان مادي است. به اين معنا كه اگر از منظر فيزيك كوآنتوم جهان مادي به واقع انرژي است، از منظر عرفان حلقه جهان مادي از شعور آفريده شده و حقيقتاً شعور است. «جهان هستي مادي از شعور آفريده شده و تمامي اجزا و ذرات آن شعور هستند.» (انسان از منظري ديگر.ص69) با اين وصف شعور كيهاني حقيقتي متعالي نيست، بلكه جوهره‌ي اصلي اين جهان است كه تمامي جهان مادي از آن درست شده است. شعور كيهاني در حقيقت ميلي دروني است كه هر ذره را به رقص و حركت وادار مي‌كند؛ (انسان از منظري ديگر.ص59) و حقيقتي را كه به صورت ماده به نظر ما مي‌رسد، پويا مي‌سازد. جهان مادي اگر چه به واقع همان‌طور كه مي‌بينيم به نظر ما مي‌رسد، اما در حقيقت شعور است و از ذرات و اجزاي شعوري تشكيل شده است و عرفان حلقه مي‌كوشد تا مردم را به اين شعور متصل كند. از نظر حلقه اين شعور همان رحمت عام خداست كه تمامي موجودات را فراگرفته و اتصال با آن، راه خداشناسي است. (انسان‌از منظري ديگر ص 15تا18) با اين وصف در اساس‌نامه‌ي عرفان حلقه آمده است كه شعور كيهاني يا هوشمندي الاهي شامل دو شبكه‌ي منفي و مثبت است. (عرفان كيهاني (حلقه).ص93) اگر شبكه‌ي شعور كيهاني را به تعبير عرفان حلقه رحمت عام خدا بدانيم يا شعور الاهي بدانيم مشتمل بر جنبه‌هاي منفي و مثبت پنداشتن آن خطايي فاحش و سقوطي سخت در راه خداشناسي است. اساساً رحمت منفي يا شعور منفي در عالم وجود ندارد، به‌خصوص آن‌گاه كه به خداوند نسبت داده مي‌شود. قهر خداوند منفي نيست بلكه عملكرد بنده، منفي است كه او را سزاوار قهر الاهي مي‌سازد. قهر خداوند كاملاً مثبت است و از حكمت، قدرت و عدالت او جاري مي‌شود. كساني كه از رحمت خداوند برخوردار مي‌گردند منفي يا مثبت عمل مي‌كنند. فرصتي كه خداوند به شيطان داد، منفي نيست بلكه او و عملش با تباه كردن اين فرصت منفي مي‌شوند و در شقاوت خود بيش‌تر و بيش‌تر فرو مي‌روند. شعور منفي وجود ندارد، از ديدگاه قرآن كريم موجودات عالم يا با شعوراند و يا بي‌شعور. البته كساني كه در شمار از گروه اول نيستند، ممكن است شعور الاهي را منفي تصور كنند و متوجه نشوند كه مشكل در خودشان است. زيرا به طور معمول حبّ ذات باعث مي‌شود كه انسان نقايص خود را نبيند و متوجه اشكالات خود نشود. اما برهان‌هاي قاطع و نشانه‌هاي روشن تأييد مي‌كند كه هوشمندي الاهي سراسر مثبت است و رحمت عام و خاص او سراسر خير و روشنايي است، اما كساني هستند كه از شعور الاهي كناره مي‌گيرند و از رحمت او به درستي بهره نمي‌برند، در شبكه‌ي منفي قرار مي‌گيرند. خداشناسي، چگونه؟ پرسش ديگر اين است كه عرفان حلقه در جست‌وجوي خداشناسي و ارتباط با خداست و يا به شعور كيهاني سرگرم شده است؟ تبييني كه از خداشناسي و راه خداشناسي در عرن حلقه وجود دارد اين است: «عرفان كيهاني (حلقه)، شعور الاهي را به طور نظري و عملي ثابت نموده، از اين راه وجود صاحب اين هوشمندي يعني خداوند را به اثبات مي‌رساند و در واقع اين عرفان، منجر به خداشناسي عملي مي‌گردد.» (عرفان كيهاني (حلقه).ص71، نيز انسان از منظري ديگر.ص94) اين تبيين از خداشناسي بسيار ناقص و در راه خداشناسي ناكام كننده است. بسياري از مادي‌گرايان كه منكر وجود خدا هستند، شعور كيهاني را مي‌‌پذيرند و معتقدند كه ماده خود، هوشمند است و اگر در عالم نظم و تدبيري ديده مي‌شود، سرچشمه‌اي فراتر از همين عالم مادي ندارد. تئوري شعورمندي عالم در سده‌هاي اخير از سوي كساني بازتوليد و مطرح شده كه منبع هوشمندي فراتر از طبيعت را نفي مي‌كنند و براي توجيه تدبير و حكمتي كه در جهان جاري است، به خود مختار بودن و شعورمندي ماده، معتقد شده‌اند. بنابراين كسي كه خداوند را نشناخته باشد، با تبيين‌هايي كه در عرفان حلقه وجود دارد در خدانشناسي خود ثابت قدم مي‌شود، نه اين‌كه به خداشناسي برسد، هر چقدر هم كه شعور كيهاني در عمل بيش‌تر اثر بگذارد، در افراد بي‌ايمان به خدا، ايمان به شعور هستي مادي بيش‌تر مي‌شود، نه ايمان به الله تبارك و تعالي. استفاده از تعابيري مثل اين‌كه شعور كيهاني «يدالله» و «حبل‌الله» است، موجب معرفت خداوند، ايمان به او يا تقويت باور نمي‌شود. انسان مي‌تواند با معرفت عقلاني و سپس برافروختن آتش عشق الاهي به سوي او برود. معرفت عقلاني كه منطق روشن، برهان محكم و توصيف درست از اسما و صفات الاهي را مي‌خواهد. شناخت، مقدمه‌ي عشق است، كسي كه با قلب پاك او را بشناسد، عشق به او را تجربه خواهد كرد و عشق الاهي وجودش را فرا خواهد گرفت. براهين خرد پسند و يا دست كم اقناي عقلي در مورد معرفت خداوند مي‌تواند بسياري از آشفتگي‌هاي ذهني را در راه معرفت به سامان آورد، اما در عرفان حلقه از اين ظرفيت استفاده نمي‌شود. زمينه‌سازي براي كشف و شهود و چشيدن عشق الاهي در هيچ يك از تعاليم عرفان عملي حلقه ديده نمي‌شود. تنها يك اتصال است كه قرار است درهاي معرفت را بگشايد و بدون عمل، عرفان عملي را به ارمغان آورد. عرفان حلقه همه‌ي راه‌هاي معرفت و عشق الاهي را بسته است. نه با منطق و عقل عبوديت كاري دارد و نه از توصيف صفات الاهي چنان‌كه در قرآن كريم و ساير كتاب‌هاي آسماني آمده، بهره مي برد. نسبت به دين‌داري و بي‌ديني، پرهيزكاري و خيانت‌كاري، پاكي و ناپاكي هم بي‌تفاوت است، (انسان از منظري ديگر. ص15، عرفان كيهاني.ص102) پس چگونه مي تواند خداشناسي را محقق كند؟ خداشناسي فرعي بر شناخت و پيوند با شعور كيهاني تكيه گاه عرفان حلقه، شعور كيهاني است و خداوند طفيل بحث از شعور كيهاني مورد اشاره قرار مي‌گيرد. «همه‌ي انسان‌ها مي‌توانند در هوشمندي و شعور حاكم بر جهان هستي به توافق و اشتراك نظر رسيده، پس از آزمايش و اثبات آن، به صاحب اين هوشمندي كه خداوند مي‌باشد، برسند.» (عرفان كيهاني.ص58) در اين مجموعه از اصول و آموزه‌ها، ناشناختني پنداشتن خداوند به كمك جايگزيني شعور كيهاني و كنار گذاشتن، كم‌رنگ كردن معرفت خدا و عشق به او آمده است و به اين ترتيب تمام تكيه‌ي اين عرفان از خداوند به شعور كيهاني كه شعور هستي مادي است، منتقل و محدود مي‌شود. «انسان نمي‌تواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان مي‌شود و انسان معشوق مي‌باشد و مشمول عشق الهي و انسان مي‌تواند فقط عاشق تجليات الاهي، يعني مظاهر جهان هستي شود.» (عرفان كيهاني.ص124) و «تجليات الاهي = شعور كيهاني» (عرفان كيهاني.ص63) بنابراين انسان تنها مي‌تواند هوشمندي هستي مادي را بشناسد و به آن عشق بورزد. اين شالوده‌ي غير الاهي كه به لحاظ روشي بر روي يافتن قدرت درمانگري به عنوان راه خداشناسي تكيه مي‌كند، در مقام هدف‌گذاري كاملاً از خداوند دور شده و اين طور بيان مي‌دارد كه: «درمانگري، به عنوان يك روش تجربي براي درك عرفاني موضوع كمال، در راه رسيدن به اهداف زير مورد استفاده قرار مي‌گيرد: - شناسايي و آشنايي عملي با هوشمندي حاكم بر جهان هستي (شعور الهي) - رهايي از گرفتاري در خويشتن - خدمت به خلق و انجام عبادت عملي - شناختن گنج درون و توانايي‌هاي ماورايي - انسان‌شناسي (به عنوان بخشي از خودشناسي) - حركت در جهت نزديكي به ديگران و فراهم نمودن امكان وحدت.» (عرفان كيهاني.ص106و107) در اين اصل از اساس‌نامه‌ي حلقه كه به هدف‌گذاري مربوط مي‌شود، محوريّت هوشمندي هستي مادي يا شعور كيهاني به صورت انحصار اهداف در گرايش به قدرت‌هاي ماورايي، استفاده‌ي عملي از قدرت هوشمندي كيهاني و نزديكي انسان‌ها به هم بروز پيدا كرده است. نكته‌ي مهم و قابل توجه در اين اهداف اين است كه هيچ نامي از خداوند برده نمي‌شود و قدرت شعور كيهاني نقش اصلي را در آن پيدا كرده است. با اين‌كه اين اهداف نوعي خود مداري و انسان محوري را به نمايش مي‌گذارد، اما تحليل اين اهداف در بافت كلي اصول و آموزه‌هاي عرفان حلقه، محوريت شعور كيهاني را نشان مي‌دهد. تكيه به شعور كيهاني به جاي تكيه به خداوند، مباني انسان شناسي حلقه را تحت تأثير قرار داده است. از نظر آن‌ها انسان فراتر از وجود شخصي خود در بستر هستي مادي، شعور و انرژي كيهاني تعريف مي‌شود. «فرا كل نگري، نگرشي است نسبت به انسان كه در آن انسان به عظمت و وسعت جهان هستي ديده مي‌شود. در اين ديدگاه، انسان متشكل است از كالبدهاي مختلف، مبدل‌هاي انرژي، كانال‌هاي انرژي، حوزه‌هاي انرژي، شعور سلولي، فركانس ملكولي و... و بي‌نهايت اجزاي متشكل ناشناخته‌ي ديگر» (عرفان كيهاني.ص109) در اين تعريف جنبه‌هاي متعالي و روحاني انسان به عنوان ملاك خليفه‌ي الاهي بر روي زمين، به هيچ وجه ملاحظه نشده و تنها بعد مادي او در قالب سلول، مولكول، كانال‌ها، فركانس‌هاي انرژي و شعور سلولي مورد توجه قرار گرفته است. حذف باورها و تمامي مقدسات عرفان عملي حلقه، بر اتصال با شعور كيهاني بنا شده است و همان‌طور كه گفته شد، اين اتصال را موجب خداشناسي عملي معرفي مي‌كنند. حالا نوبت به پاسخ اين پرسش مي‌رسد كه اين اتصال چيست و چگونه امكان‌پذير است؟ در عرفان حلقه، اعتقاد بر اين است كه اتصال با شعور كيهاني هيچ شرط و خصوصيتي ندارد و همه مي‌توانند به آن متصل شوند و پاي در راه عرفان عملي گذارند، زيرا شعور كيهاني رحمت عام خداوند و در برگيرنده‌ي تمامي انسان‌هاست، با صرف نظر از خوبي و بدي، پاكي و ناپاكي، دين و مذهب و غيره ... «نظر به اين‌كه شعور الاهي نياز به هيچ مكملي ندارد، ‌لذا چيزي تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه كردن به آن نبوده و اين موضوع به راحتي قابل اثبات مي‌باشد؛ چرا كه با حذف عامل اضافه شده، مشاهده مي‌شود كه حلقه‌ي وحدت هم‌چنان عمل مي‌نمايد و اين خود رسواكننده‌ي بدعت گذاران و متقلبان خواهد بود، كه در دل اين رابطه براي تشخيص حق از باطل وجود دارد. در اين رابطه، هيچ‌گونه بدعتي پذيرفته نيست و فقط نشان دهنده‌ي ميل فرد به خودنمايي و مطرح نمودن خود مي‌باشد.» (عرفان كيهاني (حلقه).ص103) با اين عقيده مبني بر اين‌كه در پيوند با حلقه‌هاي شعور كيهاني در صورت حذف عوامل زايد اشكالي در كاركرد حلقه‌ها ايجاد نمي‌شود، در دوره‌هاي آموزشي عرفان حلقه موضوع توسل به معصومين و زيارت حرم‌هاي مقدس و دعاهاي مربوط، مورد نفي و نكوهش قرار مي‌گيرد. زيارت از نظر آن‌ها مكان‌پرستي و توسل شخص‌پرستي، روح‌پرستي و مرده‌پرستي است؛ فرقه‌ي حلقه حتا تكريم قرآن كريم را كتاب‌پرستي مي‌پندارد و از خواندن آن كه شفا و رحمت است، بر بالين بيماران جلوگيري مي‌كند. چنان‌كه در اصل ديگري از اساس‌نامه‌ي آن‌ها، آمده است. (عرفان كيهاني (حلقه).ص119و120) اعضاي اين فرقه گاهي مي‌گويند ما اگر از توسل به پيامبر و خاندانش يا قرآن نهي مي‌كنيم براي اين است كه استفاده‌ي ابزاري از آن‌ها شايسته نيست. درحالي‌كه با تأكيد بر منزلت شعور كيهاني و نقش بي‌بديل آن در واسطه‌گري ميان انسان و خدا، شفا جستن از آن را ناشايست نمي‌دانند. پرسش اين است كه حذف قرآن و عترت از رابطه‌ي ميان انسان با خدا براي تكريم آن‌هاست يا ايجاد تغيير در باورها و شكستن اركان دين؟ به خصوص آن‌جا كه آقاي «طاهري» در پاسخ به پرسشي دراين باره مي‌گويند: «ائمه‌ي اطهار مثل مال، زن و فرزند ممكن است در نظر ناظري تجليات زيباي الاهي براي تسهيل در مسير كمال باشند و مي‌توانند هر يك براي وي به من دون الله تبديل شوند.» (نتيجه امواج تهاجم.ص49) آيا به‌راستي نقش و منزلت اهل بيت و رسول خدا همين است و آن‌ها هيچ كاركرد ويژه‌اي در هدايت انسان‌ها در جهت بسط تعاليم الاهي در فرهنگ بشري ندارند؟ عرفان و اتصالات حالا بر فرض صحت اين حرف‌ها كه پاكان و ناپاكان اگر بخواهند از رحمانيت برخوردار شوند، هيچ افزوده‌اي به شعور كيهاني و حلقه‌هاي رحماني لازم نيست و هر چه به ميان آيد بدعت‌گذاري و تقلب است؛ در جايي از مانيفست عرفان حلقه، اين طور مي‌خوانيم: «براي بهره‌برداري از عرفان عملي عرفان كيهاني (حلقه)، نياز به ايجاد اتصال به حلقه‌هاي متعدد شبكه‌ي شعور كيهاني مي‌باشد و اين اتصالات،‌ اصل لاينفك اين شاخه‌ي عرفاني است. جهت تحقق بخشيدن به هر مبحث در عرفان عملي، نياز به حلقه‌ي خاص و حفاظ‌هاي خاص آن حلقه مي‌باشد. اتصال به دو دسته كاربران و مربيان ارايه مي‌شود، كه تفويضي بوده، در قبال مكتوب نمودن سوگند نامه‌هاي مربوط، به آنان تفويض مي‌گردد. تفويض‌ها، توسط مركزيت كه كنترل و هدايت‌كننده‌ي جريان عرفان كيهاني (حلقه) مي‌باشد، انجام مي‌گيرد.» (عرفان كيهاني (حلقه).ص80) به اين ترتيب مركزيت عرفان حلقه تنها راه ارتباط با رحمت عام الاهي است! و مربيان عرفان حلقه كه اتصال را از مركز عرفان حلقه دريافت كرده‌اند مي‌توانند آن را به ديگران انتقال دهند. يعني اتصال به رحمت عام الاهي با وساطت فيض در سلسله مراتب عرفان حلقه امكان پذير است! با اين وصف، يك مربي عرفان حلقه اگرچه دروغ‌گو باشد و يا خود را به ناپاكي‌هاي ديگر بيالايد، چون اتصال به رحمت عام الاهي فراتر از اين قيدهاست و او اتصال را از مركزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه دريافت كرده و اجازه‌ي تفويض را هم گرفته است، مي‌تواند به هر كاري دست بزند. نتيجه‌گيري بنابراين رحمت عام الاهي با اجازه‌ي مركزيت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار مي‌گيرد و در اين بين نقش و تأثير قرآن، پيامبران، اهل بيت، اخلاق، پاكي و ايمان به خداوند و عشق به او، مردود است و تنها مركزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربيان آن واسطه‌ي فيض شعور الاهي و اتصال به رحمت عام حق تعالي هستند. براي نقش واسطه‌ي فيض بودن مركزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه، توصيف‌هاي زيبايي بيان شده، از جمله اين‌كه «از آن‌چه را كه روزي آسماني دارند، مانند روزي زميني خود،‌ به ديگران انفاق كنند «مما رزقناهم ينفقون» و از اتصال خود براي آن‌ها نيز ايجاد اتصال كنند.» (انسان از منظري ديگر.ص15و16) اين توصيفات زيبا و استفاده‌ي تأويلي از آيات قرآن مشكل تناقض‌گويي را پيچيده‌تر مي‌كند. از ديدگاه قرآن رحمت عام الاهي در دسترس همه مي‌باشد و هيچ اختياري در اصل استفاده از آن وجود ندارد و تنها نحوه‌ي استفاده از آن در اختيار انسان است. نعمت‌ها و مهلت‌هايي كه بين مؤمنان و كافران مشترك است از رحمت عام سرچشمه مي‌گيرد و كساني كه از آن درست استفاده كنند و به راه ايمان و شكرگذاري و عشق به خداوند قدم بردارند در حقيقت به حلقه‌ها يا مراتب رحمت خاصه و رحيميت خداوند متصل شده‌اند. «و كان بالمؤمنين رحيماً» (سوره‌ي مباركه‌ي احزاب/آيه‌ي 43) بنابراين تناقض بزرگ عرفان حلقه را مي‌توانيم اين طور عنوان‌گذاري كنيم: رحمت عام خدا (شعور كيهاني) فقط در دست ماست و هر عاملي غير از مركزيت عرفان حلقه زايد است، حتا ايمان به خدا، پاكي و پرهيزكاري در عرفان حلقه فزوده‌ و زايد تلقي مي‌شوند. منابع 1. سيد محمد حسين طباطبايي. تفسير الميزان ج6. دفتر نشر فرهنگ اسلامي بي تا. 2. عرفان كيهاني (حلقه). محمد علي طاهري. انتشارات انديشه‌ي ماندگار. چاپ سوم تابستان 86 3. انسان از منظري ديگر. محمد علي طاهري. نشر ندا. چاپ دوم آبان 86 4. نتايج امواج تهاجم عليه هوشمندي مثبت الاهي. بي نا. بي جا. شهريور 1389(*)

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت