ماجرای تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها و کندن درختان زیتون واقعیت داشت؟

کد خبر: 786369

اولین اسناد ثبت شده عرب ستیزی در حالی نوشته شده که شهرک نشین‌ها هم چنان در شهر‌ها و یا مهاجرنشین‌های قدیمی فلسطینی‌ها پذیرای آن‌ها بوده اند. شکایت‌های آن‌ها عمدتا ناشی از تجربه‌های ریشه دوانده در روح و روان شان، تلاش برای یافتن کار و یا وسایل مورد نیاز امرار معاش بوده است.

ماجرای تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها و کندن درختان زیتون واقعیت داشت؟

سرویس بین الملل فردا: نام ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی، در میان محققان ایرانی با موضوع فلسطین گره خورده است. کتاب‌های مختلف او درباره درگیری اسرائیل و فلسطین باعث شده است که او شهرت فراوانی در این حوزه کسب کند. او در سال ۲۰۰۸ اسرائیل را ترک کرد. فردا در سلسله ترجمه‌های پیش رو، متن کتاب دیگر او با عنوان ۱۰ افسانه پیرامون اسرائیل را برای خوانندگان فرهیخته خود منتشر می‌کند. در ادامه دهمین قسمت این مجموعه تقدیم می‌گردد.

۱- افسانه‌های اسرائیل در بوته نقد یک اسرائیلی

۲- افسانه اول: یهودی‌ها بیابان‌های فلسطین را غصب کردند نه کشوری آباد

۳- تاریخ چگونه درباره سرزمین سرسبز فلسطین تحریف شد؟

۴-واکاوی پروژه مخفی مسیحیت برای انتقال یهودیان به فلسطین

۵-گروهی آلمانی که مقدمات اشغال فلسطین را فراهم کردند

۶- اتحاد نانوشته کمونیست‌ها و انگلیسی‌ها و آلمانی‌ها برای ایجاد اسرائیل

۷-صهیونیست ها، از جنبشی پیش پا افتاده تا ریشه‌های مذهبی شکل گیری

۸-مخالفان سرسخت اسرائیل چگونه به عمله‌های این رژیم تبدیل شدند

۹-داستان تخیلی گدایی که در اسرائیل یک روزه پولدار شد!

بازگشت به سرزمین یعنی برگشت برای کشاورزی، چوپانی و پادشاهی؛ بنابراین آن‌ها خود را در برابر یک پارادوکس چالش زا می‌دیدند چرا که هم به دنبال سکولار کردن زندگی یهودی بودند و هم دستمایه قرار دادن کتاب مقدس برای مهاجرت به فلسطین. به بیان دیگر اگر چه آن‌ها به خدا اعتقاد نداشتند، ولی خدا بود که به آن‌ها وعده فلسطین را داده بود! برای بسیاری از رهبران صهیونیست، اشاره به سرزمین فلسطین در کتاب مقدس تنها وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نهایی بود نه معادل با موجودیت صهیونیسم. این مساله مخصوصا در متون نوشته شده توسط هرتزل مشخص است.

در مقاله مشهور تاریخچه یهود که ۱۰ جولای ۱۸۹۶ منتشر شد، او اساس درخواست‌ها برای گرفتن فلسطین را در کتاب مقدس می‌داند، اما در عین حال آرزو می‌کند که دولت یهودی آینده مطابق با فلسفه سیاسی و اخلاقی اروپایی شکل گیرد. هرتزل احتمالا به نسبت گروهی از رهبران که جای او را گرفتند سکولارتر بوده است. این پیامبر جنبش به صورت جدی آلترناتیو‌هایی مانند اوگاندا را به عنوان ارض موعود برای فلسطین در نظر گرفته بود. او هم چنین به سرزمین‌های دیگری در شمال و جنوب آمریکا و نیز آذربایجان نیز فکر کرده بود. با مرگ هرتزل در ۱۹۰۴ و برآمدن جانشینانش، صهیونیسم در فلسطین خانه گرفت و بیش از پیش به کتاب مقدس به عنوان منبعی برای اثبات حق الهی آن‌ها بر این سرزمین استناد می‌شد.

تثبیت پسا ۱۹۰۴ فلسطین به عنوان تنها سرزمینی که صهیونیست‌ها می‌توانند در آن جا باشند، با قدرت رو به رشد صهیونیست مسیحی‌ها در اروپا و بریتانیا دوباره تقویت شد. متکلمانی که کتاب مقدس را مطالعه می‌کردند و باستان شناسان مسیحی که سرزمین موعود را حفاری می‌کردند، شهرک نشینی یهودیان را برگ تاییدی بر این اعتقادمذهبی شان می‌دانستند که بازگشت یهودیان، طلیعه وعده الهی مبنی بر پایان تاریخ است.

بازگشت یهودیان به عنوان مقدمه‌ای برای بازگشت مسیح و احیای او است. پروژه صهیونیسم برای استعمار فلسطین به خوبی توسط این عقاید مرموز مذهبی تقویت می‌شد. به هر حال، پشت این نگاه‌های مذهبی، احساسات ضدیهودی کلاسیک نهفته بود. سوق دادن جامعه یهودیان به سوی فلسطین تنها یک ضرورت مذهبی نبود، بلکه به ایده اروپای بدون یهودی نیز کمک می‌کرد؛ بنابراین این مساله دو منفعت داشت: خلاص شدن از یهودی‌ها در اروپا و علاوه بر آن تکمیل اراده الهی که بازگشت یهودیان به فلسطین را زمینه ساز ظهور دوباره مسیح می‌دانست و پس از آن نیز یا باید مسیحی بشوند و یا این که در آتش جهنم بسوزند.

از آن موقع به بعد کتاب مقدس به عنوان توجیه و نیز نقشه راه استعمار فلسطین مطرح شد. از نظر تاریخی، از ایده تا تاسیس کشور اسرائیل در ۱۹۴۸ کتاب مقدس خدمتی شایان به صهیونیسم‌ها کرد. کتاب مقدس نقشی اساسی در مسلط کردن روایت اسرائیل چه در داخل و چه در داخل داشت و این ادعا مطرح شد که اسرائیل همان سرزمینی است که مطابق با کتاب مقدس از طرف خداوند به ابراهیم وعده داده شده است. مطابق با این روایت از ماجرا، اسرائیل از سال ۷۰ وجود داشته، زمانی که رومی‌ها آن را تخریب کردند و مردمش را اخراج. روزی که دومین معبد نیز در اروشلیم تخریب می‌شود، از نظر مذهبی به عنوان روز عزا گرفته می‌شود. روزی ملی که در اسرائیل همه تجارت‌های مرتبط با اوقات فراغت مردم مانند رستوران‌ها باید پیش از غروب روز قبل بسته شود.

اصول علمی و دلایل سکولار این روایت نیز طی سال‌های اخیر با کمک آن چه که باستان شناسی کتاب مقدس خوانده می‌شود فراهم شده است. البته در خود این مساله تناقض وجود دارد چرا که کتاب مقدس اثربزرگ ادبی است که در مقاطع مختلف توسط افراد مختلف نوشته شده و چندان نمی‌توان به آن کتابی تاریخی گفت. مطابق با این روایت پس از سال ۷۰، تا زمان بازگشت صهیونیسم، این زمین کمابیش خالی بوده است. با این حال رهبران صهیونیست می‌دانستند که قدرت اقناع تمسک به کتاب مقدس کافی نیست.

استعمار فلسطینی که پیش از آن ساکن داشته، به سیاست سیستماتیک شهرک سازی، سلب مالکیت و حتی پاکسازی نژادی نیاز داشت. برای رسیدن به این هدف، تصویرسازی از سلب مالکیت از فلسطینی‌ها به عنوان انجام وظیفه الهی مسیحی، بی فایده بود چرا که انگیزه آن‌ها از این کار جلب حمایت مسیحیان بود.

همان طور که دیدیم، وقتی تمام گزینه‌های سرزمینی دیگر از بین رفت و بر روی بازپس گیری فلسطین تمرکز شد، رهبرانی که از روز اول کار را برعهده گرفتند، شروع کردند به تزریق ایدئولوژی سوسیالیسم وحتی مارکسیسم به یک جنبش سکولار در حال رشد. هدف از این کار، این بود که با کمک خدا پروژه‌ای یهودی و سوسیال سکولار استعمارگر در سرزمین مقدس شکل گیرد. همان طور که بومیان مستعمره به سرعت فهمیدند، سرنوشت آن‌ها دیگر مشخص شده بود، فارغ از این که شهرک نشینان با کتاب مقدس، نوشته‌های مارکس و یا شعار‌های روشنگری اروپایی به آنجا آورده شوند.

فقط این مهم بود که آیا آن‌ها در چشم انداز آینده شهرک نشین‌ها جایی دارند و اگر دارند چه جایگاهی. همان طور که در اسناد مکرر نگاه داشته شده از رهبران اولیه و شهرک نشین‌ها مشخص است، بومیان، با مانع، دشمن و غریبه‌هایی روبه رو بودند که البته چندان فرقی هم نمی‌کرد که چه کسانی هستند و یا چه انگیزه‌هایی از رفتن به آن جا دارند.

اولین اسناد ثبت شده عرب ستیزی در حالی نوشته شده که شهرک نشین‌ها هم چنان در شهر‌ها و یا مهاجرنشین‌های قدیمی فلسطینی‌ها پذیرای آن‌ها بوده اند. شکایت‌های آن‌ها عمدتا ناشی از تجربه‌های ریشه دوانده در روح و روان شان، تلاش برای یافتن کار و یا وسایل مورد نیاز امرار معاش بوده است. به نظر می‌رسد این مساله همه جا گریبان گیر آن‌ها بوده، چه این که در مهاجرنشین‌های قدیمی سکونت داشته باشند و یا چه می‌خواستند شانس شان را در شهر‌ها جستجو کنند.

هر جایی که بودند برای زنده ماندن می‌بایست شانه به شانه کشاورزان یا کاگران فلسطینی کار می‌کردند. در خلال این تعاملات اولیه حتی مهاجران متعصب و عامی نیز دریافتند که پهنای سرزمینی فلسطین کاملا عرب نشین است. (اما) دیوید بن گورین رهبر یهودیان در خلال قیمومیت و نیز اولین نخست وزیر اسرائیل، کارگران و کشاورزان فلسطینی را سرچشمه آلوده درد و رنج‌ها خوانده بود. دیگر مهاجران نیز مانند غریبه و خارجی، درباره فلسطینی‌ها سخن می‌گفتند. یکی از آن‌ها نوشته است: مردم اینجا برای ما حتی از دهقانان روس و لهستانی نیز غریبه ترند و هیچ اشتراکی با اکثریت افرادی که اینجا هستند نداریم.

آن‌ها از این که در فلسطین آدم وجود دارد کاملا متعجب بودند. چرا که شنیده بودند فلسطین ارض بدون ساکن است. یکی از مهاجران گزارش کرده بود: متنفرم از این که در خدرا [شهری که مهاجران اولیه صهیونیسم در ۱۸۸۲ ساخته بودند]بخشی از خانه‌ها توسط عرب‌ها اشغال شده است.

ین در حالی بود که یکی دیگر از مهاجران به لهستان گزارش داده بود که برای او وحشتناک است که مردان وزنان و بچه‌های عرب در روشیون لزوین [شهر دیگری از سال ۱۸۸۲]رفت و آمد دارند. از آن جایی که این سرزمین خالی نبوده و باید برای حضور بومیان فکری کرد، بهانه خدا را آوردن راه حل خوبی بود، حتی اگر خدا را قبول نداشتند. هم دیوید بن گورین و هم رفیق نزدیک و همکارش اسحاق بن ژوی از وعده‌های کتاب مقدس به عنوان توجیه اصلی استعمار فلسطین استفاده کردند. بن ژوی کسی بود که همراه بن گورین جناح سوسیالیست صهیونیسم در فلسطین را رهبری می‌کرد و بعد‌ها دومین رئیس جمهور اسرائیل شد.

این مساله باقی ماند، تا زمانی که ایدئولوگ‌ها در اواسط دهه ۷۰ جانشین او در حزب کارگر شدند و پس از آن و طی سال‌های اخیر به کتاب مقدس گرایی سکولار کاملا پنهان در حزب لیکود و انشعاب هایش تبدیل شد. تفسیر کتاب مقدس به مثابه توجیهی الهی برای صهیونیسم به سوسیالیست‌ها کمک می‌کرد تا طرفداران خود را با ارزش‌های جهانی همبستگی و برابری و پروژه استعماری سلب مالکیت دوباره گردهم آورد. در واقع از آن جا که استعمار هدف اصلی صهیونیسم بود، یکی باید این سوال را می‌پرسید که این دیگر چه نوع سوسیالیستی است. به هر حال در خاطرات جمعی بسیاری از افراد دوران طلایی صهیونیسم با زندگی اشتراکی و مساواتی بود که در کیبوتز تجسم یافته بود.

این نوع از زندگی تا سال‌های زیادی پس از پایه گذاری اسرائیل ادامه داشت و جوانان زیادی که داوطلبانه برای درک نوع خالص کمونیسم به آن جا رفتند را جذب کرد. تعداد بسیار کمی از آن‌ها فهمیدند یا می‌توانستند بفهمند که اغلب مزارع اشتراکی بر روی روستا‌های ویران شده‌ای بنا شده اند که ساکنان آن‌ها در ۱۹۴۸ اخراج شده اند. برای توجیه این مساله صهیونیسم ادعا می‌کرد که این روستاها، مکان‌های قدیمی یهودی بوده اند که در کتاب مقدس نیز به آن‌ها اشاره شده و به همین دلیل کار آن‌ها اشغال نبوده بلکه آزادسازی بوده است.

گروهی ویژه از باستان شناسان کتاب مقدس به روستایی خالی شده رفتند تا بگویند که نام آن در دوران کتاب مقدس چه بوده است. مقامات پرتلاش صندوق ملی یهود پس از آن شهرکی با نام یافته شده بناکردند. پس از سال ۱۹۶۷ هم همین روش توسط ایگال آلون نخست وزیر یهودی و سوسیال سکولار وقت استفاده شد و در نزدیکی هبرون شهری ساخته شد که طبق کتاب مقدس، متعلق به یهودیان بوده است.

برخی از پژوهشگران انتقادی اسرائیلی که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به گرشن شفر و زئو استنرهل و نیز محقق آمریکایی زاچاری لاکمن اشاره کرد، توضیح داده اند که چگونه اختصاص سرزمین به اهداف استعماری، دورانی که دوره طلایی سوسیالیسم صهیونیسم پنداشته می‌شد را به خرابی کشاند. همان طور که این تاریخ دان‌ها نشان می‌دهند، سوسیالیم همراه با صهیونیسم، به عنوان شیوه و مدلی برای زندگی، همیشه ورژن محدود و مشروط از یک ایدئولوژی جهانی بوده است. ارزش‌ها وخواست‌های جهانی که جنبش‌های ایدئولوژیک چپ غربی را شکل می‌داد، خیلی زود در فلسطین نرمال سازی و یا صهونیسم سازی شد و هیچ تعجبی نبود که سوسیالیسم جذابیت خود را برای نسل بعد مهاجران از دست داد.

با این وجود دین هم چنان حتی پس از گرفتن زمین از فلسطینی ها، جنبه‌ای مهم در روند‌ها بود. به این وسیله می‌شد از حق اخلاقی باستانی صحبت کرد که هرگونه ادعای دیگری را در مورد حق بر فلسطین در آن روز‌ها که امپریالیسم در حال مرگ بود کنار می‌زد.

این حق هم چنین، حق بومیان فلسطینی را نیز از بین می‌برد. یکی از سوسیال‌ترین و سکولارترین پروژه‌های استعمار در قرن بیستم به اسم وعده حق الهی، انحصار کامل را طلب می‌کرد. تکیه بر متن مقدس برای مهاجران صهیونیسم کاملا مفید واقع شد و البته خسارت‌های سنگینی را به مردم محلی زد. آخرین و درخشان‌ترین اثر میشل پریوری «کتاب مقدس و استعمار» نشان می‌دهد که چگونه پروژه‌هایی مشابه در جا‌های دیگر جهان نیز اجرا شد و این پروژه‌ها مشترکات فراوانی با استعمار فلسطین داشتند.

پس از آن که اسرائیل در سال ۱۹۶۷ کرانه باختری و نوار غزه را اشغال کرد، کتاب مقدس باز با همان هدف استفاده می‌شد. من پیش از این نیز به ایگال آلون اشاره کردم که برای ساختن کریات اربع کتاب مقدس را بهانه کرد و در نزدیکی شهر هبرون فلسطینی‌ها با استفاده از زمین‌های مصادره‌ای شهری بنا کرد. کریات اربع سریعا به سرچشمه عمل کسانی تبدیل شد که بسیار بیش تر، کتاب مقدس را به عنوان دستورالعمل اقدام و عمل در نظر می‌گرفتند. آن‌ها به صورت گزینشی بخش‌ها و عبارت‌هایی از کتاب مقدس را انتخاب می‌کردند که توجیه خوبی برای سلب مالکیت فلسطینی‌ها به آن‌ها می‌داد.

همان طور که سال‌های اشغال پیش می‌رفت، رژیمی از رفتار‌های بیرحمانه نیز علیه فلسطینی‌های بی مکان شده نیز به راحتی اعمال می‌شد. این پروسه گرفتن مشروعیت از متن مقدس می‌توانست به تعصبی همراه با نتایج خطرناک منجر شود. کتاب مقدس برای مثال به قتل عام اشاره دارد: تک تک عمالیق توسط جوشنا کشته شدند.

امروز نیز افرادی وجود دارند که البته خوشبختانه تنها یک اقلیت متعصب هستند، و نه تنها به فلسطینی‌ها به چشم عمالیق نگاه می‌کنند، بلکه به نظرشان بقیه افراد نیز به اندازه کافی یهودی نیستند!

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت