نقش موساد در تخریب کشاورزی ایران از زبان خوشچهره
محمد خوشچهره اقتصاددان در تببین نقش کشاورزی در پیشرفت، روستا را مرکز استقلال کشور نامید و با تشریح نقش صهیونیستها در تخریب کشاورزی ایران، از تلاش آنها برای اسلام زدایی با هجمه به روستا ها پرده برداشت.
دکتر محمد خوشچهره، اقتصاددان، و نماینده مردم تهران در هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی است. وی دارای دکترای تخصصی توسعه و برنامهریزی از انگلستان بوده و عضویت هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران نیز در کارنامهاش به چشم میخورد. این اقتصاددان از اساتید شناخته شده درس توسعه است؛ علاوه بر این بیش از ده سال سابقه تدریس در دوره دکترای مدیریت استراتژیک و سابقه تدریس در دانشگاههای شهید بهشتی، امام حسین (ع)، الزهرا(س) و دانشگاه عالی دفاع ملی را در کارنامه خود دارد. قسمت دوم این مصاحبه تقدیم خوانندگان میشود.
*****************************************
** جلوگیری از پیشرفت با رخنه در کشورهای در حال توسعه
پیش از این در یک بحث مبنایی به سهم بخشهایی که در سطح دنیا در فرایند توسعه شکل گرفت، اشاره کردید. در این زمینه به نظامهای سیاسی و اقتصادی بهعنوان الگوهای رشد و توسعه بهخصوص الگوهای بعد از جنگ جهانی پرداختید. حالا در روند «جهتگیری بهسمت توسعه» خیلی از دولتهای در حال توسعه یا اصطلاحاً کمتر توسعه یافته وجود داشتند که بین زمامداران، دولتمردان و مردمشان ارادهای برای رشد و توسعه وجود داشت. خواهش میکنم بحث را از صحبت در مورد این کشورها پی بگیرید و نسبت کشاورزی این ملتها را با توسعه تبیین بفرمایید.
بله؛ بعضی از کشورها پدید آمدند که حکومتهایشان مردمی بود و ریشه در انقلاب داشت. اولین حرف آنها در مبارزاتشان برای جدا شدن از استعمار یا ساقط کردن دیکتاتورهای حاکم، این بود که الگوهای رشد و توسعهای را پی بگیرند که عقبافتادگیهای قبلی جبران شود. متعاقباً سطح مطلوبشان از رشد و توسعه را مطرح میکردند؛ ضمن اینکه توسعه را مترادف با «صنعتی شدن» میگرفتند؛ یعنی میخواستند کشورشان صنعتی شود؛ که نهایتاً مطلوبشان ارتقاء سطح رفاه یا بهبود عمومی سطح زندگی بود. مخصوصاً در نیازهای اساسیشان، مثل مسکن، پوشاک، خوراک، آموزش، بهداشت و مسائل دیگر.
از اینجا به بعد بحثهایی مطرح میشد مبنی بر اینکه محور و محرک این حرکت برای این کشورها که میخواهند صنعتی بشوند، چیست. دنیای سلطه هم آن جایی که نمیتوانست در مقابل این ایدهها قرار بگیرد، سعی میکرد در این مدلها و الگوها، ایدههای افراد را در راستای منافع خودش حرکت بدهد. این موضوع خیلی مهم است؛ یعنی خیلی جاها، دنیای سلطه اگر توان و قدرت داشته باشد، بهشدت مقابله میکند و از ریشه میخشکاند؛ اما اگر با یک جریانی مواجه شود که شکل گرفته، سعی میکند با مماس شدن آن مسئله را در راستای منافع خودش هدایت کند.
مثلاً در مورد اسلام؛ چون نتوانسته اسلام را از بین برد، سعی میکند با تلقی و تعریفهایی که از اسلام ارائه میکند، اسلام اصیل و ناب محمدی را به انحراف بکشاند. مثلاً بهوسیله همین تکفیریها، با مشوش نشان دادن اسلام، اسلامستیزی را در دنیا رواج داد. نگفت اسلام بد است و رو در رو حمله کند؛ بلکه از داخل اسلام یک چهره انحرافی و کریه ایجاد کرد و آن را به خورد مردم داد. اسلام تا مدتها ضربه این موضوع را خواهد خورد.
در حوزه توسعه هم سعی کرد این عِرق صنعتی شدن، تولید ملی و خوداتکایی را هدایت کند و خیلی هوشمندانه و شیطنتآمیز از طریق روشهایی مانند مونتاژ (اسم انگلیسی آن میشود «اسمبل» به معنی سر هم کردن قطعات) این خواسته را دور زد و بیاثر کرد. یعنی خیلی ها دوست داشتند که صنعتی شوند و کالای خودشان را خودشان تولید کنند؛ آن هم با عجله و بدون اینکه مقدمات و الزامات آن را فراهم کرده باشند؛ سریع میخواستند به امکان تولید محصول نهایی برسند. دنیای سلطه هم این مسئله را به خورد برخی رهبران و دستاندرکاران داد و بعضیها را هم با تطمیع و فریب و فشار خرید یا ساکت کرد. این طور جا انداخت که اگر میخواهید صنعتی شوید راه حلش صنایع مونتاژی است.
مونتاژ یعنی صد در صد قطعات را سر هم میکردند؛ مثلاً بهجای اینکه یک دوچرخه یا اتومبیل را وارد کند، آن را بهصورت قطعات منفصل درمیآورد؛ حتی در بعضی موارد این کالا سر هم بوده و برای برآورده کردن نیاز از هم بازش میکردند و در کشور عرضه میشد. اینجا فقط لفظ تولید داخل میگذاشتند و واژههایی مثل «made in iran» را بهکار میبردند. به یاد دارم آن موقع که ما دانشآموز بودیم، به یکباره پیکان آمد؛ ما که درشکهمان مشکل داشت، خودرویی آمد که میگفتند ساخت ایران است. یخچال با برندهای مختلف به اسم تولید داخل آمد؛ فقط فریم آن را اینجا پرس میکردند. قطعات آن هم همه اینطور بود.
این روش برای کشورهای استعمارگر چه فوایدی داشت؟
صنعتیشدن و الگوهای توسعه کشورهایی مثل ما را اینطوری منحرف کردند. ضمن اینکه در مونتاژ بیشتر از واردات، منتفع بودند، چون قطعات منفصله به اسم قطعات تولید میآمد و دیگر مالیاتی که قبلاً از خودروی خارجی وارداتی اخذ میشد موضوعیت نداشت. برای تولیدکننده خارجی، ارزان هم در نمیآمد؛ یعنی این قطعات مونتاژی قیمتش معادل همان واردات میشد، ولی برای تولیدکننده صرفه داشت؛ چون دیگر عوارض نمیداد. از طرف دیگر بازار مصرف خودرو یا لوازم خانگی را به دست میگرفتند، قطعات و تعمیرات و سرویسهای دیگر را پشت سر هم وارد میکردند. دیگر اینکه دستگاههای مونتاژ مانند پرس و خط تولید و غیره به ما میفروختند. یعنی از چند جهت بهرهمند شدند.
جالب اینکه رژیم شاه هم که ماهیتش معلوم بود، از این شعارها میداد. همانها مثلاً ماشینهای فورد آمریکایی را مونتاژ کرده و اسمش را «آریا» گذاشتند؛ همه چیزش امریکایی بود؛ یا مثلاً اسم شورلت را «رویال» گذاشتند. یعنی اسم ایرانی میگذاشتند؛ آریا، سهند، شهاب، آهو و غیره.
بعدها به بعضی از کشورها که زیر بار مونتاژ قطعات منفصل نمیرفتند، میگفتند حالا شما فعلاً اینها را بگیر؛ ما کمک میکنیم که شما مثلاً 5 سال دیگر بخشی از این قطعات را بسازی. آنها هم خوشحال از اینکه تا چند سال دیگر میسازند؛ غافل از اینکه این محصول مثلاً بهخاطر تحول تکنولوژی در خودروهای جدید از مد میافتد؛ یعنی اصلاً خودبهخود تبحر شما در ساخت فلان خودرو از بین خواهد رفت؛ مثل داستان غمانگیز پیکان در ایران.
** بررسی یک فاجعه عمدی در بخش کشاورزی
نتیجه این شرایط چه شد؟
یک فاجعه اتفاق افتاد؛ که این کشورها نه تنها صنعتی نشدند، بلکه به بهانه صنعتی شدن، داراییهای سنتی خودشان را هم از دست دادند. مثلاً اصلاحات ارضی که به اسم رونق کشاورزی انجام شد، کشاورز را از آن ریشه و ساختارش جدا کرد؛ خیلیها نتوانستند ادامه بدهند؛ اصلاحات موقعی میتوانست واجد ارزش باشد که با حفظ منابع و صیانت از زمینها، آب و غیره صورت میگرفت. مثلاً تا آن زمان نهادههای کشاورزی کاملاً داخلی بود؛ از جمله کود، کود حیوانی بود؛ گرچه این عرض من در سطح کشور مطلق نیست ولی ضربه زیادی به کشاورزی وارد شد. در کنار این اصلاحات ارضی، سیاستهای تعمدی وجود داشت که کشاورزی را به اسم مدرن کردن، نابود کند.
در این مسئله تعمد میبینید؟
من شک ندارم که عمدی در آن بود. کشاورزی، که زمینه خودکفایی را فراهم میکند، باید در ایران زمین بخورد؛ کشاورزی اگر نباشد، وابستگی هست. با اتفاقاتی که در بخش کشاورزی رخ داد و برنامهریزیهایی که انجام گرفت، شرایط بدی رقم خورد.
ممکن است مثالی بزنید؟
مثلاً اصلاحات ارضی در ایران به اسم نگرانی از کمونیستی شدن انجام گرفت. خوب این تقسیم زمینها در ایران به اسم انقلاب سفید نامگذاری شد، اما شما در آخر دیدید که این زمین که توزیع شد به رونق تولید کشاورزی و حفظ ارزشهای موجود کمک که نکرد، بر ضدش هم عمل کرد. روابط تولیدی قبل از آن در نظام ارباب-رعیتی نظم و نسق داشت؛ البته ما این نظام را تأیید نمیکنیم؛ اما این شرایط هم درست نبود. بسیاری از موارد در نظام قبلی حل شده بود؛ ارباب مسائل تولید را حل میکرد؛ مسئله آب را حل میکرد؛ سرمایه اولیه برای بذر و ... را خود ارباب تأمین میکرد؛ بعد هم خودش محصول را میفروخت؛ اگرچه مبلغ ناچیزی به کشاورز میداد؛ ولی بالاخره یک سیستم مارکتینگ داشت؛ این نظام را در اصلاحات ارضی نفی کردند؛ یک تکه زمین به کشاورز دادند؛ زمینی که مثلاً آبش حل نشده بود و مشکلات بیشمار دیگر داشت. بسیاری از کشاورزها دچار بحران شدند؛ طوریکه باید بین «ذلت شهرنشینی» و «مرگ تدریجی در روستا» یکی را انتخاب میکردند. نهایتاً هم دیدیم که رها کردند و به شهر رفتند. معلوم است که تعمدی در کار بود.
** نقش موساد در تخریب کشاورزی ایران / اسرائیلیها آفت وارد کردند / تبدیل ایران از صادرکننده محصولات غذایی به واردکننده
چه کسانی از این سیاستها منتفع میشدند؟
مثلاً اسنادی بهدست آوردیم که موساد هم در این بخش فعال بوده است. اسرائیلیها در این بخش وارد شدند؛ با این تکنیک که ما نمونههای متمرکز کشاورزی داشته باشیم و با مقیاسهای بزرگ تولید کنیم؛ این حرف که در مقیاس بزرگ، صرفهجویی وجود دارد مشکلی ایجاد نمیکند، اما الگوهایی که بهکار بردند، به کشاورزی لطمه زد. در آخر که شما نگاه میکنی، در خیلی از نقاط چاههای عمیق آب، سطح آب منطقه را بهشدت دچار اختلال کردند؛ خیلی از روستاها مشکل کاشت پیدا کردند؛ بعد میگفتند فلان نقطه برجسته شده است؛ اسمش را طراحی کشت و صنعت پهلوی، آریایی گذاشته بودند؛ میگفتند تمرکز زیاد شده؛ درحالیکه مشکل ایجاد کرد؛ مثلاً هژبر یزدانی که در این مورد هم دست داشت، بعدها یکی از اتهاماتش این بود که آبهای مناطق پایین دست را دچار اختلال کرد؛ اگرچه بخشی که او کشت کرد یک بروزی داشت، اما به چه قیمتی؟ به بهای توقف کشاورزی در یک منطقه گسترده.
یک مشکل دیگر انتفاع عدهای در بحث واردات محصولات کشاورزی بود. همزمان با تضعیف کشاورزی داخل، شاهد ورود نارنگی اسرائیلی، تخممرغ اسرائیلی، و سایر موادغذایی بودیم. نتیجه این شد که وقتی آمارها را بررسی میکنیم میبینیم کشور ما در سال 1334 صادر کننده گندم، گوشت و سایر محصولات بخش کشاورزی به ترکیه و کشورهای اطراف بوده است؛ اما بعد از مدت کوتاهی واردکننده شدیم.
در این شرایط معمولاً از طرف افرادی که نفعی دارند سیاستهایی پیگیری میشود که سرعت رسیدن به نتیجه را بالا میبرد. آیا از اینگونه موارد هم سراغ دارید؟
موارد زیادی هست؛ باید تاریخ را موشکافانه بررسی کنیم. مثلاً کشاورزان برنجکار ما پیش از یک شیطنت اسرائیلیها اصلاً از سم استفاده نمیکردند؛ یعنی تولید این محصول کاملاً ارگانیک و سالم بوده است؛ اما کشاورزها را به مصرف کودها و سمومی مجبور کردند که از اسرائیل وارد شد؛ در این کودها انگلهایی به نام «کرم ساقهخوار» وجود داشت؛ این آفت در مزارع ما گسترش پیدا کرد و این شد که نیم قرن است کشاورزهای ما برای مقابله با این آفت ناچار به سمپاشی هستند؛ و مردم هم این سموم را مصرف میکنند. کود شیمیایی طوری شد که بعدها سازمان ملل، بعد از اینکه این سموم یکی دو دهه به خورد کشورها داده شده بود، به مسئله ورود کرد. کودهای شیمیایی ضررهای زیادی داشتند؛ مرغوبیت خاک را از بین میبرد؛ در یک مقطع تولید را کمک میکرد، ولی تأثیرات عمیقی روی اکوسیستم میگذاشت.
این معادلات همگی حساب شده بود؟
البته! قراردادهایش تنظیم شده بود و هنوز تولید نخوابیده بود که بلافاصله واردات انجام میشد؛ کشاورزهای گیلانی و مازندرانی این را خوب یادشان هست؛ نه تنها از کشاورزان حمایت نکردند، بلکه تضعیف هم کردند؛ چون ارز هم ارزان بود، تولید داخلی قدرت رقابت با این واردات ارزانقیمت را نداشت؛ این شرایط باز هم کمک کرد و خیلی از کشاورزها باز هم رها کردند و رفتند.
در دامپروری هم این مشکلات وجود داشت؟
بله؛ مثلاً بحث ملی شدن مراتع خیلی لطمه زد. تحت عنوان اینکه مراتع حفظ میشود، چراگاهها را از عشایر و دامدارها گرفتند. اگر دامدارها به سمت مرتع ملی شده میرفتند، ژاندارمها تیراندازی میکردند؛ این سبب شد بهتدریج حوزهها و مراتع دامدارها کوچکتر شد؛ متعاقب آن واردات گوشت فراوان به ایران شروع شد؛ کسی فکر نکرد چرا تا قبل از این واردات نبود، ولی الآن هست. گوشتهای یخزده از کشورهای زلاندنو، استرالیا و جاهای دیگر وارد کردند؛ گوشتهایی که حتی ذبح شرعی هم نبود؛ ذائقه مردم هم نبود؛ شروع این اتفاقات دهه 1340 است؛ که در دهه 1350 هم ادامه پیدا کرد.
در آن مقطع باعنوان دوران انقلاب سفید، قرار بود ما صنعتی شویم؛ به خورد مردم داده شد که اگر کشاورزی را رها کنیم اشکالی ندارد. نه تنها به کشاورزی توجه نشد، بلکه لگد هم به کشاورزی زدند.
** صهیونیستها با تخریب روستا، اسلام را هدف گرفتند
بنابراین کشاورزی در ایران تعمداً مورد هدف قرار گرفت؛ که استقلال موادغذایی را از ما بگیرند. آیا راهبرد نابودی کشاورزی مؤلفههای فرهنگی نیز داشت؟
روستاها مرکز استقلال کشور است. در تحقیقاتی از موساد در آوردیم که معتقد بودند اسلام در ایران باید کمرنگ و بیرنگ شود. روشهای مقابله با اسلام مختلف بود؛ اصالت دین را در نقاط جغرافیایی مختلف، ازجمله شهرهای اصیل و بعضی از مناطق مشخص و مهمتر از همه روستاها مورد هدف قرار دادند؛ تحقیر روستایی به اوج خودش رسید؛ شهریها با جُکهای زننده روستاییها و دهاتیها را تحقیر میکردند؛ فشارهای دیگر هم وجود داشت که سرجمع باعث میشد روستاییها مهاجرت کنند و به شهر بیایند. اتفاقاً بسیار مهم است که وقتی ما کشاورزی را بررسی میکنیم، باید شرایط روستایی را که صاحب کشاورزی است بررسی کنیم و ببینیم چه اتفاقاتی برایش افتاده است.
ضعیف کردن روستا و مهاجرت به شهر چه کمکی به زوال اسلام میکرد؟
برای اینکه یکی از کانونهای حفظ اسلام، روستا بود؛ چون اصیل بودند؛ پایدار بودند؛ چون از روستایی اصیل نمیشد اسلامزدایی کرد.
کشورهای پیشرفته برای کشاورزی چه شرایطی را ایجاد میکنند؟
من انگلیس درس میخواندم؛ یکبار برای سخنرانی رفتم دانشگاه هامبورگ آلمان؛ خودم رانندگی کردم؛ زمینی رفتم هلند و از هلند هم خودم را میرساندم به سواحل دریای مانش. با کشتی یا ماشین میرفتم؛ این روش آنجا یک روش متعارفی است؛ حالا عرضم این است مثلاً به هلند وارد میشدیم، آنجا مثلاً یک دشت پر از گلایل وجود دارد؛ یک دشت گلایل؛ ولی درعین حال جرأت نمیکردیم شیشه ماشین را پایین بکشیم؛ چون کود حیوانی که بهکار میبردند بوی خیلی بدی میداد؛ اما جالب است که هلند که خودش در کشاورزی اینطور کود حیوانی بهکار میبرد، صادرکننده کود شیمیایی به ایران بود! در خیلی از کشورهای اروپایی الآن هم خیلی موادغذایی را با روشهای «بایو ارگانیک» تولید میکنند؛ متأسفانه کسی را ندیدم که مسائل را از این زاویه مطالعه کند.
دکتر حسینی، استاد انشگاه امام صادق، به این ابعاد توجه داشتهاند؛ در قالب همین پرونده «مزرعه پدری» با ایشان هم مصاحبهای داشتیم. در گفتگویی که با ایشان داشتیم حتی یک اصطلاحی بهکار بردند؛ گفتند چاههای عمیق و سموم که وارد کشور شد، مثل «افعی» کشاورزی را بلعید.
احسنت! پس اشارهای شده؛ من البته ایشان را نمیشناسم؛ ورود به این ابعاد خیلی لازم است. من بیش از 25 سال است که استراتژی توسعه درس میدهم؛ در این چارچوب، کشاورزی را تحلیل میکنم؛ در چارچوب اقتصاد ایران.
این گفتگو ادامه دارد ...
دیدگاه تان را بنویسید