حدادی: برای ازدواج همه گزینه‌ها روی میز است!

کد خبر: 647184

من هفته‌ای 45 تا 50 تا آمپول می‌زدم شاید هم بیشتر. خیلی‌ها گفتند که این اصلاً امکان ندارد و دوستانی که این حرف را زدند اصلاً کارشناس نیستند و اگر تشریف بیاورند آلمان تمام مدارک موجود هست و می‌توانم نشان آنها بدهم که هفته‌ای 50 تا 60 تا آمپول می‌زدم و آن قدر درد کشیده بودم قبل از المپیک که هیچ چیز برایم مهم نبود. فقط می‌خواستم المپیک بیاید، تمام شود و برود.

خبرگزاری تسنیم: احسان حدادی، نایب قهرمان المپیک لندن در مصاحبه نوروزی با برنامه «نیمکت داغ» رادیو ایران حرف‌های زیر را بر زبان آورد.
* سلام عرض می‌کنم خدمت احسان حدادی عزیز قهرمان پرتاب دیسک کشورمان، عید شما مبارک.
من هم عرض سلام و ادب دارم خدمت شما و همه مردم عزیز، سال 96 را تبریک عرض می‌کنم خدمت همه هموطنان خوبم و امیدوارم سال 96 سالی خوب توأم با پیروزی و موفقیت باشد برای تک تک مردم ایران زمین و همیشه خنده روی لب‌های‌شان بوده و دل‌شان شاد باشد.
* ما هم این آرزو را داریم که برخلاف سال 95 ان‌شاءالله سال 96 موفقیت‌های زیادی داشته باشید، چون فکر می‌کنم که اگر بخواهیم برگردیم به سال 95 خاطرات خوبی نداشته باشید؟
دقیقاً به همین صورت است که شما می‌گویید سال 95 برای من سال خیلی بدی بود، سال درد و سختی و استرس و اضطراب و همه چیز با هم بود. خیلی دوست داشتم که این سال زودتر تمام بشود و خدا را شکر تمام شد. خدا را شکر به خیر تمام شد و سالم ماندم. امیدوارم امسال سال خوبی برای همه باشد.
* الان که المپیک 2016 را به یاد می‌آورید چه احساسی به شما دست می‌دهد؟
خیلی سخت بود، ولی مثل المپیک 2008 برای من سخت نبود، چون در لندن می‌دانستم که مدال می‌گیرم. من آسیب‌دیدگی داشتم، ولی توقعم از خودم بیشتر بود. اتفاق المپیک مرا زیاد ناراحت نکرد.
* حتی گفتید که 50 تا و شاید بیشتر آمپول هم زدید؟
من هفته‌ای 45 تا 50 تا آمپول می‌زدم شاید هم بیشتر. خیلی‌ها گفتند که این اصلاً امکان ندارد و دوستانی که این حرف را زدند اصلاً کارشناس نیستند و اگر تشریف بیاورند آلمان تمام مدارک موجود هست و می‌توانم نشان آنها بدهم که هفته‌ای 50 تا 60 تا آمپول می‌زدم و آن قدر درد کشیده بودم قبل از المپیک که هیچ چیز برایم مهم نبود. فقط می‌خواستم المپیک بیاید، تمام شود و برود.
* یعنی منتظر بودید فقط یک پرتابی انجام بدهید و هر نتیجه حاصل شد، تمام شود؟
دقیقاً از لحاظ ذهنی دیگر آماده نبودم، چون ورزشکاری که قبل از مسابقات بزرگ درد زیادی می‌کشد اصلاً هیچ چیز برایش مهم نیست و فقط می‌گوید این مسابقه تمام بشود و برود و آن باری که روی دوشم است برداشته شود.
* و خودت تصور می‌کردی با توجه به تمام این دردها و مشکلات چه نتیجه‌ای کسب کنی؟
من فکر می‌کردم 65 متر پرتاب کنم و بیایم فینال به خاطر این استرسی که این چند وقت قبل از المپیک داشتم شب قبل از مسابقه اصلاً نتوانستم بخوابم، چون مدام فکر درد و اینکه فردا چه می‌شود و چه پیش می‌آید اجازه نداد بخوابم و فردایش هم نتوانستم خوب پرتاب کنم، ولی اگر شب قبل می توانستم خوب بخوابم صددرصد به فینال می‌آمدم.
* بعضی‌ها گفتند با این شرایط بهتر بود احسان حدادی به المپیک نمی‌رفت ...
من خودم خیلی دست داشتم نروم. دو ماه قبل از المپیک تماس گرفتم ایران و گفتم که من به المپیک نمی‌روم و به پدرم گفتم من به ایران می‌آیم. به او گفتم در این یکی دو روزه به تهران می‌آیم و بیایید فرودگاه دنبالم. دکترم آقای احمد حاج‌محمدحسینی که در آلمان به عنوان فیزیوتراپ و ماساژور ما بود گفت احسان تو که این همه سختی و درد کشیدی و تمرین کردی این چند ماه را هم طاقت بیار شاید خوب شدی و توانستی نتیجه بگیری و از ایران هم می‌گفتند که خیلی برای من هزینه شده و باید شرکت بکنم و اگر شرکت نمی‌کردم برایم خیلی بدتر بود.
* از چه نظر، حرف و حدیث‌ها؟
می‌گفتند که خرج شده و این همه برایش هزینه شده، چرا شرکت نکرده است. او مربی بالای سرش بوده و ماساژور داشته است. من برگشتم گفتم شرمنده کسی نیستم، چون هم درد کشیدم هم سختی کشیدم. در آلمان با تمرینات پدرم درآمد. با همه اینها ساختم تا بتوانم نتیجه خوب بگیرم و دل مردم را شاد کنم، ولی نشد. وقتی نمی‌شود نمی‌توانم خودم را بکشم.
* غیر از مصدومیت‌هایت شاید یکسری از مسائل شخصی هم تأثیرگذار بود، درست است؟
نه مسائل شخصی خاصی نبود، برای من یکسری حواشی قبل از المپیک درست کردند و گفتند که بعد از المپیک دیگر نمی‌آید و اتفاقاتی که روی مغز آدم تأثیر می‌گذارد. اگر من کاری کرده بودم، تاوانش را می‌دادم. خدا را شکر در مملکتی زندگی می‌کنیم که هر کس خلافی کرده باید جواب آن را هم بدهد و من که گنده‌تر از معاون اول رئیس جمهور و پسر خیلی از بزرگان این مملکت نبودم که اگر چیزی بود اعلام می‌کردند و من بایستی می‌رفتم و آن حکمی که به من داده بودند اجرا می‌شد. متأسفانه وقتی می‌خواستم بروم آلمان و جراحی انجام دهم گفتند پناهنده شده است. وقتی رفتم آمریکا می‌گفتند می‌خواهد برای آمریکا شرکت بکند. برخی افراد دوست دارند چهره‌ام حاشیه‌ای باشد و من هم ناراحت نمی‌شوم.
* حالا حاشیه‌ای هستید یا نه؟
حاشیه‌ای نه، من چون راحت صحبت می‌کنم و بقیه اصولاً دوست دارند که یک جور دیگری صحبت کنند که یکسری‌ها خوش‌شان بیاید، ولی من جوری صحبت می‌کنم که مردم خوش‌شان بیاید. با کسی تعارف ندارم هر چه که هست می‌گویم و دروغ هم ندارم که بگویم و فکر می‌کنم اگر آدم راحت صحبت کند مردم بیشتر خوش‌شان می‌آید.
* از این رفتار سود کردید یا ضرر؟
شاید ضرر کرده باشم، ولی اصلاً برایم مهم نیست. من همیشه تنها چیزی که دوست داشتم این بود که پیش مردم عزیز باشم. شاید چیزی به من ندادند و نگرفتم، اما هر وقت مردم مرا می‌بینند می‌گویند تو یک جور دیگری هستی برای ما.
*وقتی بعد از المپیک ریو مردم شما را دیدند چه گفتند؟
خیلی‌ها گفتند دمت گرم و دستت درد نکند، خیلی خوب مصاحبه کردی! هیچ‌کس این‌گونه مصاحبه نکرده بود. یکی می‌گفت من شرمنده شدم شما آن قدر درد کشیده بودی، یکسری می‌گفتند چرا این جوری شد و نتیجه نگرفتی که گفتم آسیب داشتم و نتوانستم، اکثریت کسانی که مرا دیدند گفتند دستت درد نکند و خسته نباشید.
* و اینکه از شما انتظار دارند که اگر باشید در المپیک 2020 آنجا جبران کنید؟
بله من گفته‌ام که اگر مفید باشم برای کشورم حتماً سعی می‌کنم همین اتفاق بیفتد. برای یک ورزشکار تمام هدفش همین است و هیچ‌کس دوست ندارد که در مسابقات جهانی یا المپیک مدال نگیرد. من هم همین‌طور هستم و امسال مسابقاتی که قرار است برگزار شود اولین آن مسابقات کشورهای اسلامی است و بعد قهرمانی آسیا و قهرمانی جهان. من در یک یک این رقابت‌ها به میدان می‌روم و در آخر هم المپیک توکیو را خواهیم داشت.
* قبل از مسابقه فکر می‌کنید که بعد از مسابقه چه بگویید؟
یعنی برای مصاحبه‌ام؟
* بله.
نه خدا را شکر من فی البداهه خیلی بهتر صحبت می‌کنم، حتی جاهایی که می نویسم و بعد پشت تریبون می‌خواهم بخوانم اصلاً به آن نگاه نمی‌کنم و خودم همین جوری می‌گویم و همه چیز هم خوب می‌شود.
* پس سخنران خوبی هستید!
بد نیستم.
* با توجه به صراحتی که می‌گویید دارید، دوست داریم به این سؤال با صراحت پاسخ دهید. در همین دوره ریاست آقای کیهانی بر فدراسیون دوومیدانی حاشیه‌ها زیاد بود حتی در سال 95 بعضی از دوومیدانی‌کاران نامه‌ای به وزیر ورزش نوشتند و از شرایط موجود گلایه کردند، اما نامی از احسان حدادی در آن میان نبود، چرا؟
بله بچه‌ها یک نامه‌ای نوشتند و معترض بودند نسبت به شرایط فعلی فدراسیون. من هم همیشه انتقاد می‌کنم و منتقد هستم. خود آقای کیهانی هم می‌داند و پیش ایشان می‌روم می‌گویم شرایط بد است، می‌گوید من خودم می‌دانم شرایط بد است فقط خواهش می‌کنم بیرون چیزی نگویید و هر چه که هست به خودم بگویید. ایشان هم سعی می‌کند که شرایط را بهتر کند. شاید آقای کیهانی در دوومیدانی قهرمان حرفه‌ای نبوده و یک ورزشکار ساده بوده است، ولی دوست دارد که کار بکند. من هیچ وقت تعریفی از رئیس فدراسیون دوومیدانی نکرده‌ام مثلاً بگویم اگر ایشان نباشد من نیستم یا من نباشم ایشان نیست. فکر می‌کنم آن کاری که بچه‌ها کردند زیاد کار درستی نبود و علت آن این بود که شاید فکر نکرده بودند راجع به این قضیه و این کاری که می‌خواستند بکنند، چون ورزشکاری می‌تواند این کار را بکند که از لحاظ مدالی جایگاه بالایی داشته باشد یا بتواند در بازی‌های آسیایی یا جهانی صددرصد مدال بگیرد، حتی کسی که صددرصد می‌تواند مدال بگیرد چنین کاری نمی‌کند و اشتباهی بود که در برگشت هم نامه دادند که ما پشیمان هستیم و دوست داریم که دوباره به تیم ملی خدمت بکنیم. من فکر می‌کنم که تیم ملی جایی است که جایگاه بهترین‌های یک کشور است.
من حقوقم دو میلیون و پانصد هزار تومان بود که الان شده روزی پنجاه هزار تومان یعنی یک میلیون و پانصد، پس من هم باید بروم و اعتراض بکنم مثل کسانی که اعتراض کردند تا قبل از اعتراض پانصد هزار تومان حقوق می‌گرفتند ولی بعد از اعتراض یک میلیون و پانصد؟ آنها بیشتر سود کردند تا من. من دارم ضرر می‌کنم اگر هم کسی بخواهد مصاحبه کند من باید بگویم که چرا حقوق نمی‌گیرم، ولی فکر نمی‌کنم که آدم به خاطر یک میلیون یا هشتصد هزار تومان بیاید و شخصیت و شأن خودش را به زیر سؤال ببرد. فکر می‌کنم قشنگ نباشد.
* منبع درآمدی دارید؟
نه همین است، یک میلیون تومان هم از صندوق حمایت از ورزشکارها به صورت ماهیانه می‌گیرم.
* این مبلغ کفاف زندگی شما را می‌دهد؟
نه نمی دهد.
* چه کار می‌کنید؟
هر چه داشتم همان را می‌خورم.
* یعنی از گذشته هر چقدر داشتید و پس‌انداز کرده‌اید مصرف می‌کنید؟
بله، دقیقا.
* خیلی‌ها می‌گویند که خانواده احسان حدادی پولدار هستند.
نه، خانواده‌ام پولدار نیستند، ولی خدا را شکر وضع‌مان بد نیست، یک زندگی معمولی و خیلی آبرومندانه داریم مثل خیلی از ایرانی‌هایی که دارند، زندگی می‌کنند. پدرم میلیاردر نیست که به من کمک بکند و بگوید که ماشین دو میلیاردی می‌خواهی؟ نوکرتم و این سوییچ یا شب تولدم مثلاً به من بنز هدیه بدهد! نه این‌گونه نیست. من پراید هم ندارم.
* احسان جان گفتید که قبل از المپیک ریو خیلی مشکلات و آسیب‌دیدگی داشتید و نتوانستید آن احسان همیشگی باشید. با این حال مردمی که از ایران منتظر هنرنمایی و قدرت‌نمایی شما بودند بعد از اینکه دیدند حتی رتبه شما تک رقمی هم نشده است، خیلی ناراحت و ناامید شدند که یکی از اتفاقات بد المپیک ناکامی شما بود. آیا مصدومیت یا اینکه من آماده نبودم می‌تواند که مردم را راضی کند؟
خدمت شما و مردم عزیزم عرض کنم که ورزش یک عرصه‌ای است که با هیچ چیز قابل قیاس نیست. شما در آن استرس دارید، معروفیت دارید، محبوبیت دارید و البته آسیب‌دیدگی هم دارید. شما در ورزش مدال هم دارید، می‌توانید با گرفتن آن مردم را خوشحال کنید و پرچم کشورتان را به اهتزاز درآورید و با نگرفتنش مردم را ناراحت کنید. در هیچ عرصه‌ای به این شکل نیست. اگر خواننده خوبی باشید هیچ وقت نمی‌توانید این کار را بکنید اگر مهندس، دکتر، پروفسور و هر کس دیگری که باشید نمی‌توانید حتی یک ثانیه پرچم کشورتان را در کشور دیگری بالا ببرید. هیچ ورزشکاری هم دوست ندارد که بدترین نتیجه را در ورزش بگیرد و آسیب‌دیدگی هم جزیی از ورزش است. خیلی از ورزشکاران مهم دنیا بودند که قبل از مسابقه و یا شب قبل دچار آسیب‌دیدگی شده‌اند و نتوانسته‌اند مسابقه بدهند ولی من گفتم خدمت مردم که تمام سعی‌ام را کردم در المپیک برای بهترین نتیجه و خدا شاهد است خیلی سختی کشیدم و تمام فکرم این بود که بتوانم مردم را خوش حال کنم، ولی نشد. هیچ وقت هم نخواستم توجیه بکنم، من تمام سعی‌ام را کردم، ولی متأسفانه نشد و خدا نخواست که این اتفاق بیفتد. من این قول را می‌دهم که تمام سعی و توانم را به کار بگیرم تا یک نتیجه خوب و یک نتیجه عالی که درخور مردم ایران باشد برای کشورم به دست بیاورم و بتوانم دل مردم را شاد کنم.
* الان وقتی برمی‌گردی به عقب پشیمان و یا ناراحت نیستی که با این شرایط که حقوقت هم کافی نیست، نسبت به زحمت و تلاشی که کشیده‌ای دریافتی خوبی نداری؟
شاید ناراحت شوم و پیش خودم بگویم که ارزش مدالی که گرفته‌ام بیشتر از اینها بوده، ولی عشق است به این ورزش وقتی یک هدفی دارید و به دنبال آن می‌روید، ولی از نظر مادی هم دوومیدانی برای من بد هم نبوده و هرچه که دارم و مردم دوستم دارند از ورزشم بوده و همیشه تشکر می‌کنم که به من کمک کردند. همیشه گفته‌ام من مدیون ورزش دوومیدانی هستم.
* فوتبالی هستی و پرسپولیسی؟
پرسپولیسی هستم.
*و برای تیم دوومیدانی پرسپولیس هم در واقع قرارداد بستی و نمی‌دانم مبلغ قراردادت را گرفتی یا نه؟
پرسپولیس یا استقلال فرقی ندارد هر تیمی خوب بازی کند دوستش داریم. یک قراردادی چند سال پیش با آقای رویانیان بستم. من برای باشگاه پرسپولیس در چند مسابقه در لیگ الماس شرکت کردم و خیلی هم برای باشگاه پرسپولیس خوب بود و پول هم یک مقداری گرفتم و یک مقدار را نگرفتم.
* چه مقدار بود و چقدر را گرفتید؟
یک مقدار از یک قدری را گرفتم!
* پس کم گرفتید؟
بله کم گرفتم، اما خدا را شکر خوب بود. مسئولان باشگاه پرسپولیس خیلی به من کمک کردند. به خاطر تحریم‌ها من اسپانسر نداشتم، اما آمدند و از من حمایت کردند. امیدوارم که اسپانسرها بیایند و از ورزشکاران حمایت کنند، چون در رشته ما باید اسپانسرها بیایند و حمایت کنند. برای مثال رقیبانم در یک سال درآمدی معادل 60 الی 70 هزار یورو دارند که آن را اسپانسرها تأمین می‌کنند و بعضی‌ها تا صد هزار یورو که به پول ما چهارصد میلیون تومان می‌شود و لباس و ماشین و تلفن، تغذیه، پودر و پروتئین و بقیه چیزها را مجانی در اختیارشان می‌گذارند، ولی متأسفانه در ایران این‌طور نیست. من در کل حقوقم دو میلیون و 200 هزار تومان است و همه چیز را باید خودم بخرم.
*می توانستید فوتبالیست هم بشوید؟
من دروازه‌بان فوتبال بودم. زمان آقای رویانیان ایشان گفت که بیا سر تمرین پرسپولیس و تست بده که دیدم دوستان ناراحت شده‌اند و یکسری گفتند خروس داخل اتاق بیندازیم نمی‌تواند بگیرد!
* حالا می‌توانی بگیری یا نه؟
خروس را می‌توانم بگیرم و شاید دمش را بگیرم و پرتش کنم بیرون.
* اگر می رفتید می توانستید موفق بشوید؟
بله موفق می‌شدم. کسی که مدال المپیک می‌گیرد مگر می شود که موفق نشود؟ در رشته ورزشی دیگر خیلی خوب بودم که آمدم و مدال المپیک را گرفتم.
* مثلاً اگر این‌جوری باشد حمید سوریان بیاید و مهاجم باشد موفق می‌شود؟
صددرصد می‌تواند موفق شود.
* اما هر رشته‌ای برای خودش تکنیکی دارد.
تکنیک دارد، اما کسی که مدال المپیک می‌گیرد در هر رشته ورزشی دیگری که می‌رفت موفق می‌شد.
* یعنی احسان حدادی امروز برود بوکس می‌تواند موفق باشد؟
امروز را نمی‌گویم، اما اگر می‌رفتم در رشته ورزشی دیگر مقام خوبی به دست می‌آوردم.
* چه کسی را دوست دارید؟
همه را دوست دارم.
* اول گفتید هیچ‌کس؟
هیچ‌کس، ولی همه را دوست دارم. چون دروازه‌بان‌ها و فوتبالیست‌ها یک مقدار حساس هستند، قلب رئوف و کوچکی دارند و چیزی بگویید زود ناراحت می‌شوند. چون خودم از هیچ حرفی ناراحت نمی‌شوم، ولی چون آنها ناراحت می‌شوند می‌گوییم همه را دوست داریم.
* تحت هیچ شرایطی ناراحت نمی‌شوید؟
کسی اگر خدای ناکرده فحش هم بدهد که داده‌اند فقط می‌روم و می‌گویم با من بودید؟ و می‌گوید بله، هم می‌گویم مرسی که با من بودید، فکر کردم با بغلی بودید!
* یعنی در خیابان و حین رانندگی ناراحت نمی‌شوید؟
اصلاً ناراحت نمی‌شوم.
* اگر یکی بد رانندگی کند و بپیچد مقابل شما؟
بوق می‌زنم و به آن اشاره می‌کنم.
* آقای حدادی شما در خانه یکی یک دانه هستید یا نه؟
من بله یک خواهر دارم که ازدواج کرده است و دو تا بچه خواهر دارم و در خانه تنها هستم.
* قصد ازدواج ندارید؟
قصد ازدواج دارم و خیلی دوست دارم ازدواج کنم. اتفاقاً مدتی است در این فکر هستم که زن بگیرم و او را با خودم به اردو ببرم که تنها نباشم، چون خسته‌کننده است. ما زیاد به اردو می‌رویم. در سال تقریباً 9 ماه در ایران نیستیم. خب خیلی سخت است آدم تنها باشد. بالاخره دوست دارید با یکی صحبت کنید و درددل کنید. اگر امسال قسمت بشود می‌روم دنبال ازدواج.
* یعنی سال 96 کار تمام است؟
بله، الان به همه جا سپرده‌ایم.
*یعنی الان همه بسیج شده‌اند؟
به شهرداری هم سپرده‌ایم، به این ور و آن ور!
* گزینه‌ها مشخص شده‌اند که حق انتخاب داشته باشید؟
نه هنوز گزینه‌ای مشخص نشده است.
* کسی پیدا می شود که نه ماه بیاید اردو؟
همه گزینه‌ها روی میز است، باید بیاید دیگر!
* دست خودش نیست؟
بله کسی که ما را بخواهد، ماهم شرایط داریم.
* زندگی با یک ورزشکار سخت است؟
بله، به خصوص با من.
*چرا؟
چون اخلاقم خیلی بد است.
* الان گفتی کسی که فحش بدهد کاری ندارید؟
نه اخلاق شخصی خودم را می‌گویم.
* در خانواده چطور؟
در خانواده اخلاقم نه اینکه بد باشد، چون من تمرین سنگین می‌کنم آدم عصبی هستم، طاقت هیچ چیز را ندارم. من بیایم و غذا آماده نباشد، ناراحت می‌شوم. در این موارد آدم کم‌طاقتی هستم و زود عصبانی می‌شوم و باید کسی باشد که من را آرام کند.
* الان چند سالت است؟
الان 32 سال سن دارم، چون الان اگر زن نگیرم دیگر نمی‌توانم بگیرم، چون هر چقدر سن بالاتر می‌رود انتخاب سخت‌تر می‌شود.
* عیدها چه کار می‌کنی و کجا هستی؟
عیدها اکثراً مشغول تمرین هستیم و درگیر تمرین.
* در این چند سال که از المپیک‌ها می‌گذریم چند سال کنار خانواده بودید؟
کنار خانواده، یعنی شب سال تحویل.
* دقیقا موقع سال تحویل؟
16 سال پیش.
* بقیه سال‌ها را اردو بودید یا خارج از ایران؟
یا خارج بودم یا در ایران و در شهر دیگری در اردو بودم، ولی عید پدر و مادرم را دیده‌ام.
* یعنی سال تحویل نبودید؟
مثلاً پارسال من سال تحویل کیش بودم و روز دوم یا سوم رفتم با ماشین رشت، خانواده‌ام رفته بودند شمال و یک روز پیش آنها بودم و دوباره برگشتم به اردو، ولی سال تحویل نبودم.
* یک سؤال می‌خواهم بپرسم ولی از شما عذرخواهی می‌کنم، می‌گویند که بچه تخسی هستید درست است؟
تخسو بچه پررو، نه. من گفتم به شما که ورزشکاران و خیلی از افراد دیگر آرام صحبت می‌کنند و جواب نمی‌دهند؛ ولی من جواب می‌دهم.
* نه، مثلاً برای خانواده و در خانه چطور؟
آهان بچه شیطون منظورتان است.
* آره، شیطون؟
خیلی شیطون بودم، اصلا بی ادب نبودم و بی ادبی نمی کردم.
* شیطون مودب؟
بله شیطون مودب بودم مثلا شلوغ می‌کردم و شیشه می‌شکستم.
* شیشه خودتان یا برای همسایه‌ها؟
همسایه‌ها نه، ولی شیشه خانه خودمان را زیاد شکسته‌ام.
* با چه چیزی شکستی با سنگ یا با توپ؟
با توپ.
* بعد فرار می‌کردی؟
نه می‌رفتم شیشه بری و صدایش می‌کردم و می‌آوردم و پولش را پدرم می‌داد.
* واقعاً این کار را می‌کردید و فرار نمی‌کردید، خیلی‌ها می‌شکنند و فرار می‌کند و بعضی‌ها هم زنگ می‌زنند و فرار می‌کنند؟
نه، من چون پدرم شدیداً تنبیه می‌کرد، مجبور بودم.
* تنبیه بدنی؟
حسابی.
* با کمربند؟
کمربند چیه.
* قمه؟
نه بابا، تسمه کولر.
* واقعاً، چند بار کتک خوردید؟
بله، زیاد خیلی زیاد یک بار شاید یک ساعت و نیم داشتم کتک می‌خوردم.
* سر چه موضوعی؟
می‌زد، مثلا می رفت زیر زمین و می دید کثیف شده و یا خانه را کثیف کردم.
* حالا شما اگر ازدواج کردید و بچه‌دار شدید بچه را تنبیه می‌کنید؟
من خیلی با تنبیه موافقم و دوست دارم تنبیه کنم چون تنبیه نکنید بچه را لوس می شود.
*با همان تسمه کولر؟
نه با تسمه کولر نه، با کابلی یا چیز دیگری.
*بد آموزی ندارد؟
بدآموزی داشته باشد کسی نمی‌رود بگوید که من بچه‌ام را تنبیه می‌کنم.
* الان که دارید می‌گویید؟
بچه‌ها که نمی‌دانند.
* پدر و مادرها که می‌دانند؟
عیب ندارد بزنند، ولی کم بزنند.
* اصلاً تشویق هم می‌شدید؟
نه یادم نیست.
* کاری کرده اید که تشویق هم بشوید؟
من ورزش می‌کردم و خیلی تشویق می‌شدم. پدرم مثلاً زمانی که آمده بودم در ورزش برایم موبایل خرید، 15 سال پیش، همین خطی که الان دارم آن موقع پدرم خرید. چه عشقی داشتم با یکی از این گوشی‌های نوکیای کوچک، وقتی می‌رفتم اهواز اردو به بچه‌ها می‌گفتم پدرم برای من گوشی خریده است.
* آن زمان زیاد کسی موبایل نداشت؟
نداشتند. خیلی ها نداشتند.
* درستون چطور بود؟
ریاضیم ضعیف بود، عربی ضعیف بود ولی بقیه درس ها خوب بود.
* تا کجا ادامه دادید؟
من لیسانس گرفتم، ولی الان می‌خواهم فوق لیسانس مهندسی ورزش رشته جدیدی که به ایران آمده را ادامه بدهم و اگر بشود بروم آمریکا و بقیه درس‌هایم را بخوانم.
* برخورد شما با پدر و مادرتان با توجه به صحبت‌هایی که کردید خوب بود؟
بله خیلی خوب بودیم با همدیگر.
* الان با پدرت رفیق هستی؟
بله خیلی، آن برخوردها نیاز بود چون ما در محله‌ای زندگی می‌کردیم که خیلی بد بود. مثلاً اگر می‌دید من در کوچه هستم بدجور من را تنبیه می‌کرد و فکر می‌کنم در آن موقع کار خیلی خوبی کرد و اگر این کار را نکرده بود معلوم نمی‌شد که چه می‌شود.
* فکر می‌کنم که آن موقع با همسن و سال‌های‌تان وقتی صحبت می‌کردید می‌پرسیدید که کدام تنبیه شدیدتری شده‌اید.
نه آنها زیاد تنبیه نمی‌شدند فقط من بودم و در محل معروف شده بودم. از موهایم نمی‌خواستید بپرسید.
* مدل جدیدی گذاشتید؟
نه فر شده است، من یک بار رفتم حمام چون موهایم بلند شده بود بعد از جراحی آرایشگاه نرفته بودم وقتی موهایم را شستم و آمدم بیرون و خشک شد دیدم موهایم فر شده است. من موهایم از بچگی فر بود.
* اگر حرف خاصی است بگویید؟
به مردم می گویم که خیلی مخلصیم و سال 96 خوش بگذرد برایشان و هر جا که هستند سلامت باشند و یواش رانندگی بکنند و همیشه شاد و پیروز و موفق باشند.
***
اسامی میهمان برنامه که هر روز ساعت 16 پخش از رادیو ایران می‌شود به شرح زیر است:
6 فروردین: حسن یزدانی
7 فروردین: سهراب مرادی
8 فروردین: فرزان عاشورزاده
9 فروردین: کمیل قاسمی
10 فروردین: حمیدرضا قلی‌پور
12 فروردین: مستند گلبارنژاد
13 فروردین: کیمیا علیزاده
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت