نامه انتقادی رضا برجی به سردار باقری: در موزه دفاع مقدس چه خبر است

کد خبر: 949801

رضا برجی رزمنده دوران دفاع مقدس و مستندساز، در نامه‌ای سرگشاده خطاب به رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح از مشکلات مدیریتی موزه دفاع مقدس نوشت.

نامه انتقادی رضا برجی به سردار باقری: در موزه دفاع مقدس چه خبر است

خبرگزاری مهر: رضا برجی، از رزمندگان دوران دفاع مقدس در نامه‌ای سرگشاده خطاب به سرلشکر پاسدار محمد باقری، رئیس کل ستاد نیرو‌های مسلح درباره مشکلات موزه دفاع و به ویژه مدیر عامل آن درد دل‌هایی را بیان کرده است.

در متن این نامه آمده است:

هوالحی

برادر عزیز سردار سرلشکر پاسدار آقای باقری

رییس محترم ستاد کل نیرو‌های مسلح

سلام علیکم

اگر به ستوه نیامده بودم این نامه را برای شما نمی‌نوشتم. ولی مدیرعامل موزه دفاع مقدس عرصه را چنان تنگ کرد که این چند خط را در نیمه راه محکمه برای شکایت از ایشان خطاب به شما می‌نویسم به احترام امضایی که پای حکم مدیرعامل موزه دفاع مقدس زده‌اید. این نامه را می‌نویسم به این امید که شما شخصا به این ماجرا توجه و رسیدگی کنید.

۱۴ ماه پیش برای پژوهش و نگارش سناریوی بخش موزه مقاومت در موزه دفاع مقدس دعوت شدم و به همراه محمود جوانبخت، دوست نویسنده و فیلمسازم که احتمالا با قلم و آثارش آشنا هستید در طول شش ماه وقت و انرژی و حوصله گذاشتیم و حتی سفری شش روزه هم ایشان به سوریه و لبنان رفت و خلاصه طرح جامعی نوشتیم برای تاسیس موزه‌ی مقاومت که آقای مدیرعامل اصرار داشت هر چه زودتر کارش شروع شود، ولی ناگهان از ۸ ماه پیش ایشان دیگر پاسخ تماس‌های ما را نداد و بعد هم در دادن حق و حقوق ما دبه درآورد و خلاصه بعد از پیگیری‌های فراوان و مستمر، کار به حکمیت کشید، ولی باز هم ایشان طفره رفت و سر باز زد از ادای حق و حقوق ما. اکنون بحث اصلا بحث مسائل مادی نیست. بنده همان بسیجی ۴۰ سال پیش هستم که وقتی سال ۶۱ در مرحله اول عملیات بیت المقدس مجروح شدم، بعد از مجروحیت و بستری از بیمارستانی در اراک مرخص شدم حاضر نشدم ۲۰۰ تومان ... بعله! ۲۰۰ تا تک تومانی از پول بیت المال را برای خرج راه بگیرم. با خودم گفتم بلیت قطار را که این بنده خدا‌ها تقبل کرده اند و خودشان تا ایستگاه راه آهن اراک ما را می‌رسانند. فوقش در تهران هم خدا کریم است و از راه آهن تا خانه را هم تاکسی دربست می‌کنم و وقتی به خانه رسیدم کرایه را از خانواده می‌گیرم و می‌دهم. (نامه‌ی ۳۷ سال پیش بنیادشهید اراک الصاق همین نامه است). من هنوز همان آدم هستم. هنوز به کرامت ربانی معتقدم و هنوز بلدم با تن مجروح و جیب خالی برگردم خانه و زودتر سر پا شوم تا خودم را به خط مقدم برسانم. تا الان که همین طور بوده. به لطف حق تا دم مرگ هم چنین خواهد بود. اصلا حق و حقوق مالی که سهل است جان و مال مان فدای سر نظام و انقلاب و رهبری. کار ما و امثال ما در مقابل کاری که بچه بسیجی‌های مخلص خمینی... همان‌ها که در مقابل تانک‌های تی۷۲ ایستادند و بدن مطهرشان تکه تکه شد ذره‌ای ارزش ندارد. با جانفشانی‌های مدافعین حرم و بسیجیان مخلص خامنه‌ای که اصلا قابل قیاس نیست...، اما این برخورد با هنرمند و نویسنده و اهل فرهنگ به هیچ وجه انسانی نیست و برای اصلاح چنین رویه هایی، با این جسم و جان نصفه و نیمه و نفس‌های به شماره افتاده، تلاش خواهم کرد و از پا نخواهم افتاد و صدایم را به گوش آن‌هایی که سر رشته امور را به دست دارند خواهم رساند.

برادر باقری عزیز!

از شما که خود از پیشکسوتان جهاد و شهادت هستید می‌پرسم که رفتار ایشان با فرهنگ و آداب جبهه و جنگ و دفاع مقدس چه نسبتی دارد؟ چرا باید یک آدمی که منش و مرامش کم‌ترین نسبتی با این فرهنگ دارد، بر صدر یک مرکزی که وظیفه اش اشاعه و ترویج فرهنگ متعالی دفاع مقدس است، بنشیند؟ یک مثال کوچک می‌زنم و درمی گذرم که از این دست مثال باز هم هست. موزه در این روزگار که روزگار اقتصاد مقاومتی و صرفه جویی در هزینه‌ها است، سررسیدی (تقویم) منتشر کرده است و آقای مدیرعامل در این سررسید ۱۱ بار عکس خود را چاپ زده است! بعله، درست خواندید، ۱۱ عکس از خودش را در کنار افراد مختلف چاپ زده است حال آن که این سررسید، سررسید موزه دفاع مقدس است، ولی دریغ از چاپ یک عکس از سرداران شهید! نکند ایشان امسال هم مثل دوره‌های پیشین قصد کاندیدا شدن در انتخابات مجلس را دارد و خدای نکرده... به هرحال این شیوه تبلیغ برای خود، از شیوه‌های آدم‌های سیاسی است. شما که حتما یادتان هست. بچه بسیجی‌های مخلص همیشه از جلوی دوربین فرار می‌کردند و رزمندگان و مجاهدان راستین از دیده شدن و از ترویج و از تبلیع برای خود همیشه می‌گریختند. حالا چه بر سر ما آمده است که مدیریت موزه‌ی دفاع مقدس مان را باید به دست آدم‌های سیاسی بسپاریم آن هم از نوع ناکامش که از مردم جواب نه شنیده است! از شما می‌پرسم که آیا سررسید موزه دفاع مقدس جای ترویج شهدا و مردان و زنانی است که برای دفاع از این سرزمین از جان و مال خود مایه گذاشتند یا محل ترویج شخص شخیص آقای مدیرعامل؟! به نظر شما چرا مراکز فرهنگی مثل دفتر ادبیات و هنر مقاومت در عرصه‌ی فرهنگی بسیار موفق بودند و هستند و مایه‌ی مباهات؟ چون بانیان و مدیرانش خود از جنس دفاع مقدس هستند. مرتضی سرهنگی و هدایت الله بهبودی و احمد دهقان و مردانی از این دست همه سینه سوخته جبهه و جنگ هستند. خود از جنس همان بسیجیان هستند. اگر موسسه‌ای مثل موسسه شهید باقری آثار ارزشمندی منتشر می‌کند و در کارش موفق است، چون سردار فتح الله جعفری خود مرد رزم و مرد جهاد است. مرد خاکریز و مرد میدان است! و در یک کلام از جنس مجاهدان است. اگر روایت فتح مثل یک گوهر درخشان همچنان بر تارک فرهنگ ما می‌درخشد، برای این است که آقامرتضی آوینی نمونه و مصداق تمام و کمال یک مجاهد فی سبیل الله بود و یارانی که گرد خود جمع کرده بود نیز چنین بودند (فقط غیر از این بنده کوچک خدا که اگر در سبیل خدا بودم کارم به اینجا نمی‌کشید که مثل خوردن یک لیوان آب حقم را پایمال کنند و به ریشم هم بخندند). البته ناگفته نماند اگر بنده از روز اول شناخت امروزم را از موزه و مدیریتش داشتم، ابدا پایم را آنجا نمی‌گذاشتم. چه می‌دانستم. بر اساس ظاهر قضاوت کردم و ساده دلانه حرف‌های شان را باور کردم. به هرحال اگر بگویم فریب خوردم پر بی راه نیست.

برادر جان!

روسیه موزه‌ای سیار از طریق خط آهن برگزار کرد و چندین ماه سرتاسر روسیه را از جزایر کریمه تا مسکو این قطار موزه‌ای درنوردید و حضور روس‌ها را در سوریه پیش روی مردمان روسیه قرار داد و روایت کرد، ولی موزه‌ی دفاع مقدس ما هنوز در گیر و دار انتشار سررسید و تقویم و چاپ زدنِ ۱۱ عکس از آقای مدیرعامل است، حال آن که نقش ایران و شیربچه‌های مدافع حرم با حضور ارتش روسیه از نظر کیفی و کمی قابل مقایسه نیست.

برادر باقری نازنین! (که خود از بقیه السیف مجاهدان و سرداران هشت سال دفاع مقدس هستید)

از شما می‌خواهم که به این موضوع رسیدگی کنید که چرا آقای مدیرعامل با ما چنین شیوه‌ای در پیش گرفت و در حق مان بی انصافی کرد. اگر وقت و فرصتش را ندارید مخلص شما هم هستیم، ما از مسیر محکمه داد خود خواهیم ستاند، ان شاالله. اما در ماجرای موزه دفاع مقدس و در این شیوه‌ی مدیریتی که اکنون بر این مرکز فرهنگی مهم حکمفرما است تجدید نظر کنید. از خبرگان و پیشکسوتان و هنرمندان و اهالی فکر و اندیشه و زبدگان عرصه فرهنگ و هنر دفاع مقدس دعوت کنید تا چاره‌ی کار کنند که در غیر این صورت این قافله تا به حشر لنگ است.

امیدوارم تلخی صراحت این نامه را به شیرینی صداقتی که تلاش کردم در تک تک کلمات جاری کنم ببخشایید. راستش من فقط به امر رهبر عزیزمان عمل کردم و این نامه هم مصداق آتش به اختیاری است که حضرت‌شان از من و امثال من خواستند که در مقابل نارسایی‌ها و کاستی‌ها و معضلات سکوت نکنیم. من هم سکوت نکردم.

زیاده عرضی نیست، برادر شما رضا برجی

نامه انتقادی رضا برجی به سردار باقری : در موزه دفاع مقدس چه خبر است

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت