آیات گذشته، در عین این که: از توحید و صفات خدا سخن مى گفت، زمینه ساز مسأله «معاد» بود، زیرا چنانکه خواهیم دید: مشکلات بحث معاد جز از طریق علم بى پایان حق، حل نمى شود.
لذا، در آیات مورد بحث، نخست مى گوید: «کافران گفتند: این دروغ است که قیامتى در پیش داریم، هرگز قیامت به سراغ ما نمى آید» (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاتَأْتِینَا السّاعَةُ).
نه تنها ما، براى هیچ یک از انسانها قیامتى در کار نیست!
آنها مى خواستند از این طریق، آزادى عمل پیدا کنند، و هر کارى از دستشان ساخته است، ـ به این امید که حساب و کتاب و عدل و دادى در کار نیست ـ انجام دهند.
اما از آنجا که دلائل قیامت، روشن است، قرآن با یک جمله قاطع و به صورت بیان نتیجه، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «بگو، آرى، به پروردگارم سوگند، که قیامت به سراغ همه شما خواهد آمد» (قُلْ بَلى وَ رَبِّى لَتَأْتِیَنَّکُمْ).
تکیه روى کلمه «ربّ»، به خاطر این است که: «قیامت» از شئون «ربوبیت» است، چگونه ممکن است، خداوند، مالک و مربى انسانها باشد، و آنها را در مسیر تکامل پیش ببرد، اما نیمه کاره رها کند، و با مرگ، همه چیز پایان گیرد، و زندگى او بى هدف و آفرینش وى، هیچ و پوچ شود؟!
در سوره «تغابن» آیه 7 نیز، روى همین وصف، تکیه کرده، مى فرماید: زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّى لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ: «کافران چنین پنداشتند: هرگز برانگیخته نمى شوند، بگو: آرى به پروردگارم سوگند، همگى، در قیامت مبعوث مى شوید، سپس همه شما از اعمالتان و نتائج آن آگاه خواهید شد»!
و از آنجا که یکى از اشکالات مخالفان معاد، این بوده که: به هنگام خاک شدن بدن انسان، و پراکنده شدن اجزاى آن در اطراف زمین، چه کسى مى تواند آنها را بشناسد و جمع کند، و به زندگى نوین باز گرداند؟
از سوى دیگر، چه کسى مى تواند حساب این همه اعمال بندگان را در نهان و آشکار و درون و برون نگاه دارد، و به موقع به این حسابها برسد؟
در دنباله آیه اضافه مى کند: «او از تمام امور پنهانى با خبر است، و به اندازه سنگینى ذره اى در تمام آسمانها و زمین از حوزه علم بى پایان او بیرون نخواهد بود» (عالِمِ الْغَیْبِ لایَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّة فِى السَّماواتِ وَ لا فِى الأَرْضِ).(1)
«و نه کوچکتر از ذره، و نه بزرگتر از آن، مگر این که، همه اینها در کتاب مبین ثبت و ضبط است» (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاّ فِى کِتاب مُبِین).
به این ترتیب، نه پراکنده گى ذرات بدن انسانها در زمین، و نه آمیختن آن با موجودات دیگر، و نه حتى ورود این اجزاء در بدن سایر انسانها از طریق مواد غذائى، هیچ یک مشکلى براى اعاده آنها ایجاد نمى کند.
اعمال آنها نیز، در این جهان باقى مى ماند، هر چند تغییر شکل مى دهد، و او از تمام آنها به خوبى آگاه است.
نظیر این تعبیر در سوره «ق» آیات 3 و 4 نیز آمده، آنجا که مى گوید: أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ * قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظ: «آیا هنگامى که ما مردیم و خاک شدیم باز مى گردیم؟ این بسیار بعید است، ولى آنها باید بدانند که ما، مى دانیم زمین چگونه اجزاء آنها را کم مى کند، و در خود فرو مى برد، و در نزد ما کتابى است که همه این امور در آن محفوظ است».
در این که منظور از «کتاب مبین» چیست؟ بسیارى از مفسران گفته اند: همان «لوح محفوظ» است، ولى این سؤال مطرح مى شود که، «لوح محفوظ» چیست؟
همان گونه که قبلاً هم گفته ایم: نزدیکترین تفسیرى که براى «لوح محفوظ» مى توان بیان کرد، همان لوح «علم بى پایان پروردگار» است، آرى در این «لوح» همه چیز ثبت و ضبط است، و هیچ گونه تغییر و دگرگونى در آن راه ندارد.
جهان پهناور هستى نیز، انعکاسى از این «لوح محفوظ» است، چرا که همه ذرات وجود ما، و همه گفته ها و اعمال ما در آن محفوظ مى ماند، هر چند ظاهراً چهره عوض مى کند، اما هرگز از میان نمى رود.
* * *
آن گاه، ضمن دو آیه، هدف قیام قیامت را بیان مى کند، و یا به تعبیر دیگر، دلیل بر لزوم چنین عالمى را بعد از جهان کنونى، در برابر منکران شرح مى دهد، مى فرماید: «هدف این است: آنها که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند پاداش دهد» (لِیَجْزِىَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ).
آرى «براى آنها مغفرت و روزى پر ارزشى است» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ).
آیا اگر مؤمنان صالح العمل، به پاداش خود نرسند، «اصل عدالت» که از اساسى ترین اصول خلقت است تعطیل نمى گردد؟ آیا عدالت پروردگار بدون آن مفهومى مى تواند داشته باشد؟ در حالى که در این جهان، بسیارى از این گونه افراد را مى بینیم که هرگز، به جزاى اعمال نیک خود نمى رسند، بنابراین، باید جهان دیگرى باشد تا این اصل در آنجا محقق شود.
مقدم داشتنِ «مغفرت» بر «رزق کریم» ممکن است، به خاطر این باشد که، بیشترین نگرانى مؤمنان از لغزشهائى است که احتمالاً داشته اند، لذا قبل از هر چیز، از طریق بیان آمرزش به آنها آرامش خاطر مى بخشد، به علاوه، تا با آب مغفرت الهى شستشو نشوند، شایسته «رزق کریم» و «مقام کریم» نخواهند بود.
«رزق کریم» به معنى هر روزى ارزشمندى است، و گسترده گى مفهوم آن، به حدى است که، همه مواهب الهى را شامل مى شود، حتى «نعمتهائى که هیچ چشمى ندیده، و هیچ گوشى نشنیده و از فکر کسى نگذشته است».
و به تعبیر دیگر بهشت با تمام نعمتهاى معنوى و مادیش در این کلمه جمع است.
گر چه بعضى از مفسران، «کریم» را، به عنوان چیز خوب و بى دردسر تفسیر کرده اند(2) ولى به نظر مى رسد: مفهوم آن از این هم گسترده تر باشد.
* * *
و از آنجا که بخش دیگر عدالت، در مورد مجازات گنهکاران و مجرمان است، در آیه بعد، مى افزاید: «و کسانى که سعى در تکذیب آیات ما و ابطال و انکار آن داشتند، و تصور مى کردند از حوزه قدرت ما مى توانند بگریزند، براى آنها عذابى از بدترین و دردناکترین عذابها خواهد بود» (وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِى آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْز أَلِیمٌ).
در آنجا سخن از «رزق کریم» بود، و در اینجا از «رجز ألیم» است. «رِجز» (بر وزن کذب) در اصل به معنى «اضطراب» و عدم قدرت بر حفظ تعادل است، لذا هنگامى که شتر، بیمار و ناتوان مى شود، و مجبور است به هنگام حرکت گامهاى خود را کوتاه بر دارد، تا بتواند تعادل خود را کمى حفظ کند، عرب به این حالت «رجز» مى گوید، سپس به هر گونه «گناه» و پلیدى اطلاق شده است.
اطلاق کلمه «رَجَز» (بر وزن مرض) به «اشعار مخصوص جنگى» نیز، به خاطر آن است که مقطعهاى کوتاه و نزدیک به هم دارد.
به هر حال، منظور از «رجز» در اینجا بدترین انواع عذاب است، که با ذکر کلمه «ألیم» نیز تأکید شده است، و انواع مجازاتهاى دردناک جسمانى و روحانى را شامل مى شود.
بعضى به این نکته توجه کرده اند که: در اینجا قرآن به هنگام بیان نعمتهاى بهشتیان کلمه «مِن» را بیان نکرده، تا دلیل بر وسعت آن باشد، ولى این کلمه در مورد عذاب آمده، تا نشانه محدودیت نسبى و بیان رحمت او باشد.
«سَعَوا» از ماده «سعى» به معنى هر گونه تلاش و کوشش است، و در اینجا منظور، کوشش براى تکذیب، و انکار آیات حق، و باز داشتن مردم از گرایش به آئین پروردگار است.
«مُعاجِزِین» از ماده «معاجزه» به معنى عاجز کردن است، و در این گونه موارد، به کسانى اطلاق مى شود که از دست کسى بگریزند، به طورى که او نتواند بر آنها سلطه یابد، بدیهى است، این توصیف براى مجرمان، به خاطر پندارى است که آنها عملاً نشان مى دادند، کار آنها به کسانى شباهت داشت که تصور مى کردند، مى توانند، هر جنایتى خواستند انجام دهند و سپس از حوزه قدرت خداوند فرار نمایند.
* * *
1 ـ «یَعْزُبُ» از ماده «عزوب»، در اصل به معنى «دور شدن از خانواده» براى به دست آوردن مرتع است، سپس به هر نوع پنهان شدن و غائب گشتن، اطلاق شده است، و به همین مناسبت به مردان یا زنانى که از همسر خود دور مانده اند «عزب» یا «عزبه» گفته مى شود.
2 ـ «آلوسى» در «روح المعانى»، ذیل آیات مورد بحث.
این کتاب ارزشمند از سویی دیگر، آیینهی راستین تاریخ اسلام و رخدادهای پس از رحلت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به ویژه دوران خلافت امام علی(علیهالسلام) میباشد و بخش مهمی از سیره، اخلاق، ویژگیهای رفتاری، علم و فقه ایشان را دربرمیگیرد.
شایسته است عموم مسلمانان از این کتاب در امور دینی خود برای آموزش و تزکیهی نفس استفاده کنند و به همگان - به ویژه جوانان - توصیه میکنم که اهتمام خاصی به مطالعه و تدبر در آن داشته باشند و قسمتی از آن را حفظ نموده و به خاطر بسپارند و همچنین کسانی که ادعای محبت به امام را دارند و آرزو میکنند که ای کاش در روزگار وی می زیستند تا پندهای ایشان را میشنیدند و از هدایتش بهرهمند میشدند و در مسیر وی حرکت میکردند، شایسته است با استفاده از آنچه در این کتاب آمده، آرزوی خود را برآورده سازند.
مولا علی (علیهالسلام) در جنگ جمل فرمودند: کسانی در این جنگ مرا همراهی میکنند که هنوز در صلب پدران و رحم مادرانشان هستند و مقصود ایشان کسانی هستند که خداوند از راستینبودن نیت آنان مبنی بر آرزوی حضور در زمان امام(علیهالسلام) و اقتدا به دستورات ایشان آگاه است. اینان کسانی هستند که - در روز قیامت وقتی هر قومی با پیشوای خود (چه خیر و چه شر) محشور می شوند - با اولیاء خداوند برانگیخته خواهند شد. این بدان خاطر است که آنان به آموزههای بر حق مولا (علیهالسلام) - بدون آنکه شبههای وارد کنند و بهانهای بیاورند و دلبستگی خود به ایشان را تنها با آروزهایشان بیان کنند - عمل کردهاند.
و شایسته است حاکمان مسلمان وظایفی را که آن حضرت برای امثال آنان تشریح کردهاند، اجرا کنند و از دستورات ایشان پیروی کرده و کوشش کنند در رفتار و اعمالشان پای در جای پای ایشان بگذارند. حاکمان مسلمان باید خود را به مثابهی فرمانداران و کارفرمایان آن حضرت قرار دهند تا میزان پایبندی و تأسّی آنان به امام (علیهالسلام) نمایان شود.
از خداوند متعال مسئلت داریم تا دست همهی ما را بگیرد و به مسیر هدایت رهنمون گرداند و از هواهای نفس دور دارد، چرا که موفقیت و پیروزی تنها به دستان پروردگار میباشد.
علی الحسینی السیستانی
۲۶/رجب/۱۴۳۳ هـ
اگر قرآن به سر میگذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دوستی سفرهای پهن میکند، مائده الهی و مَأدبة الهی میچیند، مهمانهای خود را به بهترین وجه پذیرایی میکند. وقتی مهمانها برخاستند، سفره برچیده میشود، آن ریزههای سفره را میریزند؛ مرغها آن ریزههای سفره را میچینند.
ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود. اینها شب قدر نیست. شب قدر آن است که انسان طیّار گونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد. اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگیریم به دنبال آن ریزههای سفره تکانها باشیم که از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟!
به ما گفتند: هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک میکند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همت مان دولت قرآن را و دولت قدر را میتوانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم ما قبل از اینکه از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب بکنیم. هرگز نمیتوان گفت: چون ما ظرفیتمان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه هر ثوابی و همه ثواب.
سخن صائب، ثواب، منزه از خطا، مبرّای از اشتباه آن است که هم ظرف بخواهیم، هم مظروف، یعنی خدا دو فیض دارد: با یک فیض ظرفیت میدهد با فیض دیگر این ظرف را پُرِ از مظروف میکند و به تعبیر اهل معرفت اگر هر فیضی به اندازه ظرفیت باشد که ما اِبداع نخواهیم داشت. ما هم از خدا قابلیت طلب بکنیم، هم مقبول را بخواهیم. هم ظرف طلب بکنیم، هم مظروف طلب بکنیم. این همت اگر در ما زنده شد؛ هرگز نمیگوییم لیاقت ما همین مقدار بود. از ما خواستن و از ذات أقدس إله اِجابت کردن!
بنابراین دولت قرآن دولتی است که لِیلة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است. ریزههای این سفره، ریخت و پاش این مائده همان است که کسی نسوزد، حوائجاش برطرف بشود، بیماران شِفا پیدا کنند، دُیون تَادیه بشود، مشکلات معیشت و تورّم و مسکن و ازدواج حلّ بشود شب قدر یعنی شبی که خِیر مِنْ ألفِ شَهر. اگر وَ مَا أدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر، اگر فهمیدن او مشکل است، پیدا کردناش هم مشکلتر. منتها اگر کسی با مفهوم اُنس گرفت، درک این معانی برای او مشکل است. اگر کوله بار خودبینی و خودخواهی و دنیا طلبی بر دوش او بسته است، طی این راه برای او مشکل است. اینها را که بگذارد کنار، هم فهمیدنش آسان است، هم پرکشیدنش.»
دیدگاه تان را بنویسید