سرویس فرهنگی «فردا»: ماه پربرکت رمضان ایامی نورانی و روحانی است. این اوقات، فرصتی است برای تهذیب نفس، برای نزدیکی به پروردگار، برای واگذاشتن شیطان درون و برون و فرصتی است برای ارزشمند شدن انسان. این فرصتها میتواند به یک فصل جدید در زندگیمان منجر شوند؛ به یک فصل معرفت و شناخت الهی. بیایید لحظه لحظه این ماه را قدر بدانیم و در سایه ولی امرمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میهمان سفره پر نعمت و برکت آن شویم. این چند سطر را نیز میهمان «فردا» باشید ...
.: دعای روز پنجم :.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ الْقَانِتِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ أَوْلِيَائِكَ الْمُقَرَّبِينَ بِرَأْفَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. خدايا قرار ده مرا در اين ماه از آمرزشجويان، و از بندگان شايسته فرمانبردار، و از اولياى مقرّبت، به رأفتت اى مهربانترين مهربانان.
.: شرح دعای ابوحمزه در محضر علامه جوادی آملی :.
یك موحّد در تمام شئون موحّد است
آنگاه وجود مبارك امام سجاد وصف دیگری كه برای داعیان لازم است ذكر میكند. داعی باید در خوف و رجاء موحّد باشد. عرض میكند: "وَالحَمدُ للهِ الَّذِی اَدعُوهُ وَلا اَدعُوا غِیرَهُ وَ لُو دَعُوتُ غِیرَهُ لَمْ یَستَجِب لِی دعائی ." خدای را شكر میكنم كه من فقط او را میخوانم. غیر او را نمیخوانم. اگر غیر او را بخوانم، استجابت نمیكنم. چون كار از غیر او ساخته نیست. چنین كه در طلیعه امر هم گذشت مِنْ إینٍ لِیَ الخِیرُ یا رَبِّی وَ لا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِكْ. در امید، انسان باید موحّد باشد. چنین كه در خوف هم باید موحّد باشد. یك موحّد در تمام شئون موحّد است. میگوید: "إنِّ الصَّلاتِی وَ نُسُكِی وَ مَحیایَ وَ مَماتِی للهِ رَبِّ العالَمِین."(1) ممكن نیست كسی موحّد ناب باشد، توحیدش صحیح باشد، از غیر خدا بترسد. یا ممكن نیست كسی توحیدش تامّ باشد و به غیر خدا تكیّه كند و امیدوار باشد. لذا عرض میكند: "وَالحَمْدُللهِ الَّذِی اَرجُوهُ وَ لا اَرجُوا غِیرَهُ." به غیر خدا امیدوار نیستم. چرا؟ برای این كه: وَ لُو رَجُوتُ غِیْرُهُ لَأخْلَفَ رَجائی. اگر من به غیر خدا امیدوار باشم یا كار از دست آنها ساخته نیست، یا اگر ساخته باشد
خُلفه رجاء میكنند؛ یعنی به امید من بها نمیدهند. در حقیقت از غیر خدا كاری ساخته نیست. چون هر چه در جهان امكان یافت میشود مظاهر قدرت خدایند وَ للهِ جُنُودُ السَّمواتِ وَالأرض(2) است، للهِ خَزائِنُهُ السَّمواتِ وَالأرض است وَ مَا یَعلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إلا هُو(3) و مانند آن است. بنابراین یك موحّد در خوف و رجاء موحّد خواهد بود. بعد عرض میكند: خدا را شكر میكنم كه ما را به خودش واگذار كرده است. و با واگذاری به خود مایه كرامت ما را تأمین كرده است. و ما به غیر خودش واگذار نكرده است كه مورد اهانت ما باشد. خدا اگر ما را به خودمان واگذار كند یا به غیرمان واگذار كند مورد وهن ما و سستی ما و اهانت ما خواهد بود. ما میشویم موهون و خار و ذلیل. چرا؟ چون اگر اَلعِزَّةُ للهِ جَمِیعاً (4)، اگر تمام عزّت مال خداست، اگر خدا انسان را به غیر خدا واگذار كند، چه به خودش واگذار كند، چه به افراد دیگر چنین كسی ذلیل خواهد بود. برای این كه عزّت فقط از ناحیه ذات أقدس إله است. و خداوند با این كار كه ما را به خودش واگذار كرده، به غیر خودش واگذار نكرده، ما را از ذلیل و فرومایه شدن رهائی بخشید و عزیز و گرامی قرار داد. وَالحَمْدُ للهِ
الَّذِی تَحَبَّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنّی. وَالحَمْدُ للهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنّی حَتّی كَأنّی لا ذَنْبَ لِی فَرَبِّی أحمَدُ شِیءٍ عِنْدِی وَ اَحَقُّ بِحَمْدِی. خدا از هر موجودی حمیدتر، محبوبتر و شایستهتر برای حمد است. چرا؟ برای این كه خدا خود را دوست ما معرفی كرده است. فرمود: إنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبْكُمُ الله (5). خدا بندگانش را دوست دارد. مؤمنین را دوست دارد و مانند آن تَحبُّب كرده، اظهار محبّت كرده. نسبت به ما دوستی میكند با این كه از ما بینیاز است كاملاً، این یك. خدا از زشتیهای ما صرف نظر كرده، حلیمانه با ما برخورد كرده كه گویا اصلاً گناهی از ما سر نزده، دو. وَ هُوَ یَحلُم. از این جهت خدا محمودترین اشیاء و شایستهترین اشیاء به حمد است. برای این كه در كمال بزرگواری و بینیازی خود را نسبت به ما محبّ نشان میدهد. و در كمال حلیم و صبور و بردبار بودن از همه گناهان ما میگذرد كه گویا اصلاً گناهی از ما صادر نشده است. خوب چنین موجودی دارای بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما میرسد، لذا شایسته بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما میرسد، لذا شایسته بهترین حمد است. غیر خدا
نه از ما بی نیازند، نه نسبت به ما تَحبُّب دارند، اظهار محبّت میكنند. نه از لغزشهای ما میگذرند. پس شایسته حمد نیستند. در اینگونه از موارد احمد بودن و أحقّ به حمد بودن أفعَل تعیینی است نه تفضیلی. یعنی تنها كسی كه شایسته حمد است خدای سبحان آن است. امیدواریم خدای سبحان حمد و ثنای همگان را بپذیرد. پینوشتها: 1- سوره انعام / آیه 162 2- سوره فتح / آیات 4 و 7 3- سوره مدّثر / آیه 31 4- سوره نساء / آیه 139 7- سوره آل عمران / آیه 31
.: ضیافت معرفت با گفتاری از بهجت عارفان :.
در حديث قدسى آمده است:« أَلصَّوْمُ لى وَ أَنَا أَجْزى بِهِ. » روزه براى من است، و من خود پاداش آن را مى دهم.(1) يعنى خداوند متعال ثواب آن را بدون واسطه مى دهد، علاوه بر ثواب هايى كه در كتاب و سنّت ذكر شده است: «فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ» پس هيچ كس نمى داند كه چه چشم روشنى هايى براى آنان مخفى شده است. (سوره سجده، آيه 17) يعنى قابل وصف و توصيف نيست. 1.من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 75؛ تهذيب، ج 4، ص 152؛ وسائل الشيعة، ج 10، ص 400؛ بحار الانوار، ج 93، ص 255، 6 و 258.25
.: تفسیر روز از بیکران وحی در محضر آیتالله مکارم شیرازی :.
نگاه قرآن به کسب مردان و زنان چیست؟
آیه ٣٢ سوره مبارکه نساء: وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً. تفسیر نمونه: همان طور که در شأن نزول آمده است، تفاوت سهم ارث مردان و زنان براى جمعى از مسلمانان به صورت یک سؤال در آمده بود، آنها گویا توجه نداشتند که این تفاوت به خاطر آن است که: هزینه زندگى، عموماً بر دوش مردان مى باشد، و زنان از آن معافند. به علاوه هزینه خود آنها نیز بر دوش مردان است، و همان طور که سابقاً اشاره شد، سهمیه زنان عملاً دو برابر مردان خواهد بود. لذا آیه فوق مى گوید: «برترى هائى را که خداوند براى بعضى از شما نسبت به بعض دیگر قائل شده هرگز آرزو نکنید» (وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْض). زیرا این تفاوت ها هر کدام اسرارى دارد که از شما پوشیده و پنهان است، چه تفاوت هائى که از نظر آفرینش، جنسیت، صفات جسمى و روحى دارید و پایه نظام اجتماعى شما است. و چه تفاوت هائى که از نظر حقوقى به خاطر موقعیت هاى مختلف همانند ارث قرار داده شده
است. تمام این تفاوت ها بر طبق عدالت و قانون الهى مى باشد و اگر غیر از آن مصلحت بود براى شما قائل مى شد. بنابراین، آرزوى تغییر آنها یک نوع مخالفت با مشیت پروردگار که عین حق و عدالت است مى باشد. البته نباید اشتباه کرد، آیه اشاره به تفاوت هاى واقعى و طبیعى مى کند، نه تفاوت هاى ساختگى که بر اثر «استعمار» و «استثمار» طبقاتى به وجود مى آید، چه این که آنها نه خواست خدا است، و نه چیزى است که آرزوى دگرگون کردن آن نادرست باشد، بلکه تفاوت هائى است ظالمانه و غیر منطقى که باید در رفع آن کوشید. فى المثل زنان نمى توانند آرزو کنند: اى کاش! مرد بودند، و مردان نیز نباید آرزو کنند: اى کاش! زن مى شدند; زیرا این دو جنس اساس نظام اجتماع انسانى است. اما در عین حال نباید این تفاوت جنسیت سبب شود که یکى از این دو جنس حقوق دیگرى را پایمال کند، و آنها که آیه را دستاویز براى ادامه تبعیضات نارواى اجتماعى پنداشته اند، سخت در اشتباهند. لذا بلافاصله مى فرماید: «مردان نصیبى از آنچه به دست مى آورند دارند، و زنان نیز نصیبى از آنچه کسب کرده اند» (لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ). خواه موقعیت
طبیعى باشد (مانند تفاوت دو جنس مرد و زن با یکدیگر) و یا تفاوت به خاطر تلاش ها و کوشش هاى اختیارى. قابل توجه این که: کلمه «اکتساب» که به معنى تحصیل کردن و به دست آوردن است، مفهوم وسیعى دارد، که هم کوشش هاى اختیارى را شامل مى شود، و هم آنچه را که انسان به وسیله ساختمان طبیعى خود مى تواند به دست بیاورد. پس از آن مى فرماید: به جاى آرزو کردن این گونه تفاوت ها، «از فضل خدا و لطف و کرم او تمنا کنید که به شما از نعمت هاى مختلف و موفقیت ها و پاداش هاى نیک ارزانى دارد» (وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ). و در نتیجه، افرادى خوشبخت و سعادتمند باشید، خواه مرد باشید یا زن، و خواه از این نژاد باشید یا نژاد دیگر، و در هر حال آنچه را خیر واقعى و سعادت شما در آن است بخواهید، نه آنچه شما خیال مى کنید ـ و تعبیر به «مِنْ فَضْلِهِ» شاید اشاره به همین معنى مى باشد ـ . روشن است: تقاضاى فضل و عنایت پروردگار به این نیست که انسان به دنبال اسباب و عوامل هر چیز نرود، بلکه باید فضل و رحمت او را در لابلاى اسبابى که او مقرر داشته است جستجو کرد; «چرا که خداوند به همه چیز دانا است» (إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْء عَلیماً). او مى داند
براى نظام اجتماع چه تفاوت هائى از نظر طبیعى و یا حقوقى لازم است، و بنابراین، در کار او هیچ گونه تبعیض ناروا، و بى عدالتى نیست، و نیز از اسرار درون مردم با خبر است و مى داند چه افرادى آرزوهاى نادرست در دل مى پرورانند و چه افرادى به آنچه مثبت و سازنده است، مى اندیشند. * * * این تفاوت ها براى چیست؟ بسیارى از خود مى پرسند: چرا بعضى از افراد استعدادشان بیشتر و بعضى کمتر؟! بعضى زیبا و بعضى دیگر از زیبائى کم بهره اند؟! بعضى از نظر جسمى فوق العاده نیرومند و بعضى معمولى هستند؟! آیا این «تفاوت هاى طبیعى» با اصل عدالت پروردگار سازگار است؟ در پاسخ باید به چند نکته توجه داشت: 1 ـ تفاوت هاى ساختگى قسمتى از تفاوت هاى جسمى و روحى مردم با یکدیگر، معلول اختلافات طبقاتى و مظالم اجتماعى و یا سهل انگارى هاى فردى است که هیچ گونه ارتباطى به ـ دستگاه آفرینش ندارد، مثلاً بسیارى از فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر هم از نظر جسمى قوى تر و زیباتر و هم از نظر استعداد پیشرفته ترند. به دلیل این که آنها از تغذیه و بهداشت کافى بهره مندند، در حالى که اینها در محرومیت قرار دارند، و یا افرادى هستند که بر اثر تنبلى و سهل انگارى
نیروهاى جسمى و روحى خود را از دست مى دهند. این گونه اختلاف ها را باید «اختلاف هاى ساختگى و بى دلیل» دانست، که با از بین رفتن نظام طبقاتى و تعمیم عدالت اجتماعى از میان خواهد رفت، و هیچ گاه اسلام و قرآن بر این گونه تفاوت ها صحّه نگذاشته است. * * * 2 ـ تفاوت هاى واقعى قسمتى دیگر از این تفاوت ها، طبیعى و لازمه آفرینش انسان است، یعنى یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعى کامل برخوردار باشد، تمام افرادش همانند مصنوعات یک کارخانه یک شکل و یک جور نخواهند بود، و طبعاً با هم تفاوت هائى خواهند داشت. ولى باید دانست: معمولاً مواهب الهى و استعدادهاى جسمى و روحى انسان ها آن چنان تقسیم شده که هر کسى قسمتى از آن را دارد. یعنى کمتر کسى پیدا مى شود که این مواهب را یک جا داشته باشد. یکى از نیروى بدنى کافى برخوردار است، و دیگرى استعداد ریاضى خوبى دارد. یکى ذوق شعر، و دیگرى عشق به تجارت. و بعضى هوش سرشارى براى کشاورزى، و بعضى از استعدادهاى ویژه دیگرى برخوردارند. مهم این است که: جامعه یا خود اشخاص، استعدادها را کشف کنند، و آنها را در محیط سالمى پرورش دهند، تا هر انسانى بتواند نقطه قوت خویش را آشکار سازد و از آن بهره بردارى کند. * *
* 3 ـ جامعه به منزله یک پیکر این موضوع را نیز باید یادآورى کرد که یک جامعه همانند یک پیکر انسان، نیاز به بافت ها، عضلات و سلول هاى گوناگون دارد، یعنى همان طور که اگر یک بدن، به طور کامل از سلول هاى ظریف همانند سلول هاى چشم و مغز ساخته شده باشد، دوام ندارد، و یا اگر تمام سلول هاى آن خشن و غیر قابل انعطاف، همانند سلول هاى استخوانى باشند، کارائى کافى براى وظائف مختلف نخواهد داشت. بلکه باید از سلول هاى گوناگونى که یکى وظیفه تفکر، دیگرى مشاهده، سومى شنیدن و چهارمى سخن گفتن را عهده دار شوند، تشکیل شده باشد. همچنین براى به وجود آمدن یک «جامعه کامل» نیاز به استعدادها، ذوق ها و ساختمان هاى مختلف بدنى و فکرى است. اما نه به این معنى که بعضى از اعضاء پیکر اجتماع در محرومیت به سر برند، یا خدمات آنها کوچک شمرده شود، و یا تحقیر گردند، همان طور که سلول هاى بدن با تمام تفاوتى که دارند، همگى از غذا و هوا و سایر نیازمندى ها به مقدار لازم بهره مى گیرند. به عبارت دیگر، تفاوت ساختمان روحى و جسمى در آن قسمت هائى که طبیعى است (نه ظالمانه و تحمیلى) به مقتضاى «حکمت» پروردگار است و عدالت هیچ گاه نمى تواند از حکمت جدا باشد. فى
المثل، اگر تمام سلول هاى بدن انسان یکنواخت آفریده مى شد، دور از حکمت بود، و عدالت به معنى قرار دادن هر چیز در محل مناسب خود، نیز در آن وجود نداشت. همچنین اگر یک روز، تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد همانندى داشته باشند در همان یک روز وضع جامعه به کلى درهم مى ریزد. بنابراین، آنچه در آیه فوق درباره اختلاف ساختمان زن و مرد آمده، در واقع اشاره اى به همین موضوع است; زیرا بدیهى است اگر تمام افراد بشر، مرد و یا همه زن باشند، نسل بشر به زودى منقرض مى شود. علاوه بر این که قسمت مهمى از لذات مشروع بشر از میان مى رود، حال اگر جمعى ایراد کنند که چرا بعضى زن و بعضى مرد آفریده شده اند؟ و این چگونه با عدالت پروردگار مى سازد؟ مسلّم است که این ایراد منطقى نخواهد بود; زیرا آنها به حکمت آن نیاندیشیده اند. * * * 1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «رازى»، جلد 10، صفحه 64، ذیل آیه ـ تفسیر «آلوسى»، جلد 5، صفحه 19، ذیل آیه ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 149، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق. 2 ـ «مجمع البیان» و تفسیر «المنار»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «رازى»، جلد 10، صفحه 64، ذیل آیه مورد بحث.
.: نوای ضیافت :.
دانلود فایل
.: ترتیل جزء پنجم قرآن مجید با صدای حامد شاکرنژاد :.
لینک دانلود از سایت شهید آوینی
دیدگاه تان را بنویسید