روزنامه کیهان: «نشست آستانه» در تلاش است تا بر سوریه از آغاز بحران تا امروز نقطه پایان بگذارد و پایههای «سوریهای جدید» را به وجود آورد. اما از آنجا که طرفهای شرکتکننده و کشورهایی که پشتیبان هر کدام از دو سر طیف «سوری-سوری» هستند، نظر واحدی نداشته و این «سوریه جدید» را با مطلوبهای خود دنبال مینمایند، در به نتیجه رسیدن مذاکرات آستانه که دیروز به پایان رسید، تردیدهای جدی وجود دارد. در این خصوص نکات زیر میتواند تا حدی به حل معمای امنیتی سوریه و فهم عمق و نتایج مذاکرات آستانه و حواشی آن کمک نماید:
1- مذاکرات آستانه که پایههای آن در مذاکرات چند هفته پیش مسکو بین روسیه، ایران و ترکیه گذاشته شد، در نوع خود یک «ابتکار» به حساب میآید چرا که تا پیش از این از یک سو ترکیه به عنوان مهمترین و موثرترین کشور حامی معارضه مسلح زیر بار مذاکرهای که یک طرف آن دولت سوریه باشد نمیرفت و حالا با اذعان به اینکه معنای حضور تیم رسمی دولت در مذاکرات را میداند، در این مذاکرات حضور دارد و از سوی دیگر تاکنون طرف سوری معارضه سوریه، معارضه غیرمسلح - برجستهترین آن هیات تنسیق - بود و هم اینک به جای گروههای غیرمسلح، بخشی از گروههای مسلح حضور یافتهاند و این به معنای تنزل -حداقل - بخشی از معارضه مسلح - تروریستهای تکفیری - از موضع قبلیشان که عدم پذیرش دولت بود، میباشد. تا پیش از این مذاکراتی که با محوریت نماینده دبیر کل سازمان ملل برگزار میشد، براساس نفی دولت سوریه استوار بود و اینک نماینده دبیر کل و حتی نماینده آمریکا در نشستی شرکت میکنند که اساس آن پذیرش دولت سوریه است. اما چرا؟
2- میتوان با استدلال زیاد گفت، مذاکرات آستانه دستاورد پیروزی بزرگ و خیرهکننده رزمندگان اسلام در حلب است. جنگ حلب چند ویژگی بزرگ داشت؛ در این عملیات نیروهای جبهه مقاومت با قدرتمندترین گروه تروریستی - یعنی جبههًْ النصره که اینک به جبهه فتح شام تغییر نام داده است - درگیر بود و در یک عملیات نزدیک به دو ماهه موفق به پاکسازی مناطق مرکزی و شرقی حلب از آنان گردید. این در حالی است که به اذعان یکی از فرماندهان النصره، سه کشور ترکیه، قطر و سعودی تلاش وسیعی برای جلوگیری از سقوط حلب به کار بستند و هزینه قطر در این دو ماه بالغ بر چهل میلیون دلار بود. تروریستها برخلاف آنچه تصور میشد همه امکانات جنگی و غذایی را برای دستکم دو سال جنگیدن در شرق حلب داشتند اما با فشار جبهه مقاومت در هم شکستند و حلب را تسلیم کردند. با این وصف معارضه مسلح سوریه بعد از شکست در حلب میداند که «راهحل نظامی» پیش روی خود ندارد و ناگزیر است آرزوهای خود را «تعدیل» کرده و به میز مذاکرات سیاسی چشم بدوزد. میتوان گفت که اگرچه همه گروههای معارض مسلح به روند سیاسی نپیوستهاند، پیوستن بخشهایی از معارضه مسلح به مذاکرات بشدت روحیه هواداران آنان را
تخریب میکند و شرایط داخلی را به ضرر گروههایی نظیر النصره پیش میبرد.
3- در جریان گفتوگوهای سیاسی «آستانه» تنها 14 گروه از حدود 300 گروه مسلح معارض حضور دارند که شامل «ارتش آزاد»، «فیلقالشام»، «احرارالشام»، «الثوار لاهل الشام»، «جیشالمجاهدین»، «جیش ادلب» و «الجبههًْ الشامیه» میشود. وزن این گروهها در میان معارضه مسلح حدود 20 درصد میباشد و در واقع در حد فاصل معارضه سیاسی تا معارضه مسلحانه مبتنی بر حذف قهرآمیز اسد قرار دارد. این گروهها تلاش میکنند تا خود را به عنوان «گروههای مسلح مورد حمایت داخلی و خارجی» معرفی نموده و وزن کم سیاسی و نظامیشان را بالا ببرند. رفتار این گروهها در مذاکرات روز دوشنبه - دیروز- مبتنی بر محدود کردن دایره مذاکرات بر «تداوم آتشبس» و «کمک به معارضین تحت محاصره» بر این اساس بود و این در حالی بود که در سند مسکو روی توافق سیاسی بلندمدت بین دولت و معارضین تاکید شده است. موضع محدودیتخواهی معارضه عمدتا ناشی از موضعگیری تند گروههایی نظیر «النصره» علیه گروههای شرکتکننده در مذاکرات بود که میتواند به معنای تلاش النصره برای برهم زدن هر نوع توافقی در مناطق تحت سیطره گروههای مسلح باشد. در این صورت وزن گروههای 14گانهای که با محوریت
«جیشالاسلام» و تحت سرپرستی «محمد علوش» در مذاکرات آستانه شرکتکردهاند، کم میشود که اینطور هم شد.
براین اساس «النصره» یا «جفش» طی بیانیهای تند اعلام کرد که گروههای شرکت کننده در آستانه «تلاشها برای تحقق اهداف انقلاب را به حفظ منافع خود و کشورهای حامیشان تغییر دادهاند» و افزود: «روند سیاسی هیچ وقت به نفع انقلاب نبوده است.» متن بیانیه فتحالشام به خوبی نشان میدهد که پیروزی رزمندگان اسلام در حلب، تفرقه بزرگی را در گروههای معارضه به وجود آورده است و بعضی از آنها مأیوسانه به سمت راه حل سیاسی آمدهاند در این بیانیه مهم که یک روز قبل از برگزاری نشست آستانه و گفتوگوهای بخشی از معارضه مسلح با دولت سوریه صادر کرد با صراحت به این تأثیر اشاره شده بود: «پس از سقوط شهر حلب تغییرات در محافل سیاسی و تحولات نظامی تأثیر منفی بر گروههایی گذاشت که روابط مشترکی با کشورهای همسایه داشتند. کشورهایی که امروز مخالفان سوریه را برای شرکت در مذاکرات آستانه تحت فشار گذاشتهاند همانهایی هستند که پیشتر تصمیم به جداسازی و تفکیک این گروهها گرفته بودند و از اتحاد با فتحالشام بر حذر میداشتند».
۴- موضع ترکیه و حضور آن در اجلاس آستانه هم از اهمیت زیادی برخوردار است. ترکیه تا پیش از این به حذف اسد از قدرت تأکید داشت و حال خود مشوق گروههای تروریستی برای شرکت در اجلاسی است که به قول جبهه فتحالشام به معنای موافقت مستقیم و غیرمستقیم با بقای بشار اسد در قدرت است. ترکیه برای آنکه وانمود شود حضورش در گفتگوهای سوری - سوری یک ابتکار عمل و نه انفعال است دست به تبلیغات زیادی زده است که یکی از وجوه آن مخالف نشان دادن ایران با اجلاس روز دوشنبه آستانه است. در اینجا یک سؤال عمدهای وجود دارد آیا اردوغان با حضور در روند سیاسی سوریه بطور کلی از مواضع سرسختانه قبلی فاصله گرفته است یا این حضور ترفندی برای حفظ رهبری ترکیه بر گروههای تروریستی پس از شکست فاحش در حلب است. در پاسخ به این سؤال میتوان به ارزیابی وضعیت ترکیه و نتایج مواضع حادی که علیه سوریه گرفت توجه کرد. در این رابطه «کورتلموش» معاون نخستوزیر و سخنگوی دولت ترکیه ضمن اذعان به نادرست بودن سیاستهای ترکیه در قبال بحران همسایه جنوبی خود میگوید: «هر چه بر سر ما میآید از سوریه است» اظهارات «محمد شمشک» معاون نخستوزیر ترکیه در اجلاس اخیر داووس که کمی پس
از آن پس گرفته شد نیز از سرخوردگی مقامات ترکیه از نتایج دخالت آنکارا علیه دمشق خبر میدهد. با این وصف میتوان گفت اگرچه ترکیه هنوز هم به تجهیز مخالفان مسلح اسد مبادرت میورزد و نقش کانونی خود را در پشتیبانی از تروریزم حفظ کرده است اما در عین حال به مرور درصدد بر خواهد آمد تا منضبطتر از پیش عمل کند و راه حل سیاسی را ترجیح دهد.
۵- در روند سیاسی بین دولت و بخشی از معارضان مسلح به ظاهر قطر و عربستان نقشی ندارند اما واقعیت این است که به اعتبار گرایشات اخوانی قطر و روابط نسبتاً راهبردیاش با حزب عدالت و توسعه ترکیه و نیز به اعتبار وابستگی مالی گروههای مسلحی نظیر «جیشالحر» که در مذاکرات آستانه حضور دارند، قطر در کنار تروریستها و ترکیه حضور دارد. عربستان سعودی نیز در این مذاکرات به اعتبار رهبری مذاکرات معارضین توسط «محمد علوش» رهبر گروه «جیشالاسلام» که پیش از گروههای مشابه دیگر تحت حمایت رژیم عربستان است، ریاض در مذاکرات حضور دارد ولی نمیخواهد با حضور اعلامی و رسمی و موضع آشکار روابط خود را با گروههای قدرتمندی نظیر النصره که در مذاکرات حضور ندارند، به خطر بیاندازد. میتوان نتیجه گرفت که جبهه سیاسی با محوریت آمریکا که در مذاکرات سیاسی قبلی حضور محوری داشتند اینک با پذیرش شکست تلاشهایشان حضوری در سایه را مغتنم شمردهاند.
۶- یکی از مسایل مهم که آینده مذاکرات و اهداف آن را در معرض تهدید قرار میدهد، تلاش غرب برای بازگرداندن روند سیاسی زیر چتر خود میباشد. در دو روز گذشته اظهارات دمیستورا نماینده دبیر کل سازمان ملل مبنی بر اینکه مذاکرات آستانه باید تقویت کننده و بازگشت دهنده گفتوگوها به ژنو و ادامه فرمول قبلی باشد، از تلاش غرب برای مصادره نتایج گفتوگوهای آستانه و نیز به انحراف کشیدن آن خبر داد. کما اینکه اظهارات «فرانسوا دولاتر» نماینده فرانسه در سازمان ملل نیز بر این موضوع تأکید دارد.
با این وصف در حالی که روند جدید سیاسی به اعتبار تغییر ماهوی در ترکیب و هدفگذاری طرفهای شرکتکننده در گفتوگوها یک ابتکار به حساب میآید و از سوی دیگر به معنای پایان اعتبار ابتکارات قبلی از جمله قطعنامه 2336 شورای امنیت سازمان ملل است، آمریکا، فرانسه و سازمان ملل تلاش دارند تا با فشار به طرفهای شرکتکننده در مذاکرات آستانه، این نشست را نقطه نهایی ابتکاری خارج از چهارچوب شورای امنیت قرار دهند. کما اینکه تبلیغات زیاد روی مخالفت ایران با مذاکرات آستانه و کمرنگ کردن حضور هیئت ایرانی که با محوریت معاون آفریقایی و عربی وزارت خارجه ایران طی روزهای اخیر در مسکو و آستانه سرگرم تنظیم هر آنچه مربوط به موفقیت این مذاکرات میشود، بوده است، سعی کردهاند رابطهای «این همانی» را میان نشست آستانه و «کنفرانس ژنو سوریه» برقرار نمایند که البته توفیق چندانی بدست نیاوردهاند.
دیدگاه تان را بنویسید