اسرائیلیاتی که ما خود می‌سازیم

کد خبر: 124746

چند زن جوان در حرکتی نمایشی در اعتراض به تجارت برده‎‎های جنسی در ...

كورش علياني، هفته‌نامه پنجره : اگر نگاهی به دائره‌المعارف بزرگ اسلامی کنیم، می‌بینیم اسراییلیات اصطلاحى‌ است که در حیطه معارف‌ اسلامى، خصوصا در تفسیر و علوم حدیث به‎کار می‌رود. اسراییلیات به‌ دسته‎ای از روایت‌ها‌، داستان‌‎ها و مفاهیم‌ می‌گویند که‌ نه‌ در قرآن‌ و احادیث‌ پیامبر و امامان‌، بلکه‌ در تعلیمات ادیان دیگر، مخصوصا دین یهود‌ ریشه‌ دارند. اسراییلیات حاصل‌ یک جریان‌ داستان‌سرایى‌، اسطوره‌‎پردازی و تعلیمات‌ غیراصیل است که اغلب گروهی یهودی و مسیحی نومسلمان و معاشران‎شان به‌ تعلیمات اسلامی وارد کرده‌اند. هدف تعداد زیادی از این اسراییلیات وارد کردن اطلاعات خطا خصوصا درباره دین یهود و بنی‌اسراییل به ذهن مسلمانان است. قرن‌‎هاست که دانشمندان و فقیهان مسلمان در مجاهد‎ه‎ای سترگ می‌کوشند اسراییلیات را در متون اسلامی شناسایی کرده و از این متون حذف کنند. آن‎چه در این یادداشت به آن می‌پردازیم، در خطا بودن، آمیختگی با داستان‌‎ها و اسطوره‎ها، و مربوط بودن به دین یهود، و بنی‌اسراییل و البته رژیم صیونیستی، تا حدی شبیه به اسراییلیات است. دیدن چند نمونه مفید است. نمونه اول. در روز‎های میانی اسفند 1387 روزنامه هَاَرِص مطلبی با چند عکس منتشر کرد. عکس‌‎هایی که سربازانی را از پشت گردن تا پایین کمر نشان می‌داد. این سربازان شلوار ارتش رژیم صیونیستی و تی‌شرت‌‎هایی با طرحی تک‌رنگ بر تن داشتند. در این طرح تصویری از زنی برقع‌پوش، روبنده‌دار و باردار بود که از زاویه دید مگسک یک تفنگ تصویر شده بود. در قسمت بالایی طرح به خط عبری دو کلمه نوشته بودند. زیر طرح هم به انگلیسی نوشته بودند: یک شلیک، دو کشته. دو هفته بعد، همان روزنامه خبر از نامه یک سرتیپ آموزش ارتش رژیم صیونیستی داد که از واحد‎های مربوطه خواسته بود جهت جلوگیری از سوءاستفاده، این تی‌شرت‎‎ها را جمع کنند و دیگر از آن‎‎ها استفاده نکنند. دستوری که عملا جنبه نمایشی داشت. آخرین‎بار چند روز پیش یک خبرگزاری ایرانی دو تصویر از این تی‌شرت چاپ کرد و در خبری با عنوان «تصویری از آرزوی یک جوان صیونیست درباره فلسطینی‌ها» بدون اشاره به منبع تصویر پس از مقدمه‎ای بلند، در سی و یک کلمه اطلاع‌رسان خبرش نوشت: «در این تصویر، بر پیراهن جوان اسراییلی، عکس یک زن باردار فلسطینی چاپ شده است که زیر آن به دو زبان عبری و انگلیسی نوشته شده که یک شلیک، دو کشته!» قطعا نویسنده خبر قصدی جز افشای رژیم صیونیستی نداشته، اما در همین جمله یک خطای جدی وجود دارد. عبارتی‎که به عبری در تصویر آمده ربطی به عبارت انگلیسی ندارد. آن دو کلمه عبری این است «ملحقه صلفیم» که یعنی، یگان تک‌تیراندازان و نشان می‌دهد این تی‌شرت برخلاف نظر نویسنده، نشان‌دهنده آرزوی انفرادی یک جوان صیونیست نیست، بلکه نظر اعضای یک یگان رسمی ارتش رژیم صیونیستی را منعکس کرده است. با کمی جست‌وجو می‎توان دریافت که چاپ کننده این تی‌شرت‌‎ها در واقع تیپ گیوْعَتی رژیم صیونیستی است. این تیپ در سال 1337 تشکیل شده و علامتش یک شغال است. اعضای این تیپ خود را شوُعلِی شَمشون (شغالان شمشون) می‌نامند. نمونه دوم. دعوایی دنباله‌دار در جریان است که نستله شرکتی صیونیستی است یا نه. گروهی از مقامات رسمی کشورمان به صراحت می‌گویند چنین نیست و دیگرانی هستند که خلاف این معتقدند. در تاریخ 7 مرداد 1389 یک سایت فارسی‌زبان مطلبی همراه با یک عکس منتشر کرد و به تبلیغ یک شرکت صیونیستی در تهران و با حروف عبری اعتراض کرد. این خبر در طول یک ماه بار‎ها در منابع خبری مختلف تکرار، رونویسی یا بازنویسی شد. عکس یک چتر آفتاب‌گیر را در یک میدان میوه و تره‌بار در شهر تهران نشان می‌دهد. روی چتر آرم شرکت نستله و بالای آرم یک کلمه نوشته شده با حروف عبری و درون کادر نشان نستله آمده است. این ترکیب در واقع نشان تجاری بستنی نستله است و معمولا به‎جای آن کلمه عبری، کلمه‎ای انگلیسی به‎معنای بستنی می‌آید. با کمی دقت در واژه عبری متوجه می‌شویم با یک خطای املایی نوشته: بستنی. این نشان عبری بستنی نستله است. اما نستله که در تهران بستنی نمی‌فروشد. چرا باید چنین چتری را در تهران توزیع کند؟ کسی توضیحی به ما نمی‌دهد. نمونه سوم. در 27 مهر امسال، باز هم روزنامه هَاَرِص، خبری منتشر کرد با عنوان: «زنان در مرکز خرید تل‌آویو به فروش می‌رسند». متن خبر نشان می‌داد چند زن جوان در حرکتی نمایشی در اعتراض به تجارت برده‎‎های جنسی در فلسطین تحت اشغال، به خود اتیکت زده و در مواردی با چهره و آرایشی شبیه زنان کتک‌خورده مانند کالا‎های در معرض فروش در ویترین فروشگاهی در یک مرکز خرید نشسته‌اند. باز یکی از خبرگزاری‌‎ها - احتمالا از سر عجله و بی‎این‎که به متن خبر دقت کند - تصاویر ضمیمه این خبر را با خبری منتشر کرد که بی‎اشاره به حرکت اعتراضی این زنان، می‌گفت این زنان برای فروش عرضه شده‌اند. بلافاصله سایتی دیگر از سایت‌‎های مسلمان ایرانی، در قالب نامه‎ای که یکی از کاربران برای این سایت ارسال کرده بود، خطای این خبر را گوشزد کرد. در واقع اگر تنظیم‌کننده اولیه خبر دقت و جست‌وجوی لازم را داشت، پی می‌برد که بحران تجارت انسان با اهداف جنسی یکی از بحران‌‎های بزرگ اجتماعی در فلسطین تحت اشغال است و قطعا این خبر دقیق، راست و درست، گویاتر و افشاگرانه‌تر از خبر خطا و نادرست می‌بود. شاید کسی بگوید مبارزه با رژیم صیونیستی و افشا کردنش وظیفه همه ماست و در این راه لازم نیست ملانقطی بازی پیشه کنیم و مته به خشخاش بگذاریم. این گفته تا حدی درست است. اما چند نکته: 1- در ایران کسی نیست که ماهیت رژیم صیونیستی را نشناسد. مخاطب این افشاگری‌‎ها در درجه اول باید مردم دیگر کشور‎ها باشند. اما تا جایی‎که ما اطلاع داریم، ناشران هیچ‎یک از این نمونه‎‎ها آن‎‎ها را به زبان‌‎های عربی، انگلیسی، چینی، اسپانیایی و مانند آن منتشر نکرده‌اند و تنها به انتشار نسخه فارسی قناعت کرده‌اند. 2- معمولا انتشار مطلب دقیق، اعتماد بیشتری از انتشار مطلب بی‌دقت و خطا جلب می‌کند. چه کسی به منبع خبری بی‌دقت اعتماد می‌کند؟ 3- خود مطلب دقیق هم اغلب افشاگرانه‌تر است. کدام يك از این دو خبر بیشتر به ضرر رژیم صیونیستی است؟ «در فروشگاهی در تل‌آویو زنان برده را می‌فروشند» یا «تجارت جنسی در فلسطین تحت اشغال بحرانی جدی و ریشه‌دار است که دولت از درمان آن عاجز است و اخیرا حرکت‌‎های اعتراضی علیه این بحران اوج گرفته است»؟ باز کدام‎یک افشاگرانه‌تر است؟ «یک جوان صیونیست این تی‌شرت را پوشیده» یا «اعضای یک واحد رسمی ارتش رژیم صیونیستی چنین تی‌شرت‌‎هایی تولید و استفاده می‌کنند»؟ 4- اسلام حتی در حیطه‎‎هایی مانند تبلیغات و دیپلماسی عمومی نیز اجازه گفتن مطلبی غیرواقعی و دروغ‌‎های ولو ناخواسته را نمی‌دهد. 5- ما در ایران نه به افشاگری، که به شناخت رژیم صیونیستی نیاز داریم. شناخت مرحله پس از افشاگری است. اما می‌بینیم که خبرنگاران ما که در مورد این رژیم خبر تهیه می‌کنند، آشنایی اولیه با مفاهیم و ابزار‎های موردنیاز در کار خود ندارند. 6- در نقطه مقابل ما رژیم صیونیستی است. در یکی از دانشکده‎‎های این رژیم در مقطع کارشناسی‎ارشد رشته‎ای با عنوان زبان فارسی وجود دارد. در این رشته درس‌‎های عجیبی ارائه می‌شود، برای مثال، دو واحد لهجه تهرانی. تدریس لهجه به‎عنوان واحد درسی - و نه موضوع پژوهش - چه هدفی دارد؟ در دنیا در دانشکده‎‎های زبان و ادبیات انگلیسی لهجه ویلزی، لهجه آکسبریج یا لهجه نجیب‌زادگان را درس می‌دهند؟ در دانشکده‎‎های زبان و ادبیات عرب واحدی با عنوان لهجه مصری، عراقی، لبنانی، یا سودانی ارائه می‌کنند؟ 7- فراموش کرده‌ایم که «من نام لم ینم عنه»؟

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها