تحلیل از چپ و راست؛
فرصت سمرقند
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
فرصت راهبردی منحصر به فرد سمرقند
علی حسن حیدری در سرمقاله «جوان» نوشت: «بیست و دومین نشست سالانه شورای سران کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای در روزهای ۱۵ تا ۱۶ سپتامبر برابر با ۲۴ و ۲۵ شهریورماه در شهر سمرقند ازبکستان برگزار میشود.
این سازمان به عنوان یک نهاد بانفوذ منطقهای در سال ۲۰۰۱ با هدف همکاریهای چندجانبه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی از سوی رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان تشکیل شد. سازمان همکاری شانگهای، مروج ایدههای همکاری چندجانبه است. هدف اصلی از تشکیل آن، برقراری موازنه در برابر نفوذ امریکا و ناتو در منطقه است.
نشست «سمرقند» یک فرصت منحصر بهفرد برای بررسی مسائل دوجانبه، منطقهای و جهانی است. این نشست با حضور ۱۵ رئیسجمهور و رؤسای ۱۰ سازمان بین المللی همکار با سازمان همکاری شانگهای برگزار میشود. با توجه به جایگاه و سازماندهی آن، این نشست یک نشانه بارز از نفوذ روزافزون بازیگران حامی راهبرد چندجانبه گرایی است. امروز علاقه به ظرفیت سازمان همکاری شانگهای در سطح بین المللی نیز در حال افزایش است. پس از نشست سمرقند این سازمان وارد یک مرحله جدی از تحول خواهدشد، تعداد اعضای آن افزایش مییابد و بیش از ۳۰ سند در زمینههای مختلف به امضای اعضا خواهد رسید.
درنشست سمرقند یادداشت تعهدات جمهوری اسلامی ایران امضا میشود و عضویت کامل کشورمان در سازمان شانگهای به انجام خواهد رسید. همچنین یادداشت اعطای مقام شریک گفتگو در سازمان به کشورهای مصر، عربستان سعودی و قطر نیز امضا میشود و چندین سند مهم امضا خواهدشد. سند نهایی اصلی این نشست بیانیه سمرقند خواهد بود که برخوردهای مشترک کشورهای عضو در حل و فصل مشکلات منطقهای و جهانی را با تعیین اولویتهای توسعه سازمان منعکس خواهد کرد.
ظرفیتهای عظیم سازمان شانگهای به ویژه از نظر منابع انرژی و ترانزیت و انتقال کالا درکشورهای عضو، وزن و سهم این سازمان را از اقتصاد جهان بسیار بالا برده است. از مجموع ظرفیتهای اقتصادی این سازمان، انرژی و مسیرهای انتقال کالا برای ما از اولویت بالایی برخوردار است. ظرفیت دالان بین المللی شمال - جنوب و شرق به غرب ایران نیز از ظرفیتهای بسیار مهم ایران است که بر ظرفیتهای این سازمان میافزاید.
با عضویت در سازمان شانگهای، ایران مشتریان خاص خودش (کشورهای عضو مانند چین، هند، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان) را برای صدور انرژی خواهد داشت. درصورت تمرکز بر این بازار میتوانیم سهم بالایی از صادرات داشته باشیم. باتوجه به ظرفیتهای خوب حمل و نقل زمینی و خط آهن ازبکستان، مسیرانتقال کالا به قزاقستان و قرقیزستان از طریق ازبکستان نیز محقق خواهدشد و دو مسیر قزاقستان - ترکمنستان - ایران و قزاقستان - ازبکستان - ترکمنستان و سرخس میتواند محدودیتها و موانع ترانزیت زمینی ایران برای صادرات را به شکل پایدار و مطمئن برطرف کند. همچنین زمینه مشارکت ایران و دیگراعضا در بازسازی اقتصادی افغانستان، تثبیت اوضاع امنیتی، کنترل و مدیریت تروریسم و جریانهای افراطی و ایجاد دولت فراگیر را در افغانستان فراهم خواهد کرد. در حوزه جنگ اقتصادی و جنگ ارزی نیز با توجه به ظرفیتهای جمعیتی و جغرافیایی اعضای شانگهای وابستگی به دلار کاهش خواهد یافت و موضوع دلار زدایی به عنوان محور مورد اجماع کشورهای عضو در مسیر عملیاتی شدن قرارخواهد گرفت. با عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای، بازارهای جدید و فرصتهای جدیدی برای گسترش ظرفیت تسویه ارزهای ملی به وجود خواهد آمد. این امر به دلایل عینی اتفاق میافتد.
راهبرد ایجاد ائتلافها و اتحادهای منطقهای دوجانبه و چندجانبه بهترین راه مقابله با راهبرد یکجانبهگرایی و گسترش ناتو به شرق است. جهان در مسیر کنار گذاشتن مدل قدیمی جهانی شدن است و درحال طی کردن تشکیل بلوکهای جدید است. از طریق ایجاد این بلوکها است که میتوان وارد مسیر جهانیسازی جدید با ماهیت یکسان و برابر شد.
تصمیمات نشست سمرقند به عنوان نخستین نشست سران سازمان همکاری شانگهای پس از بحران اوکراین، خروج امریکا از افغانستان و بحران تایوان، نقش مهمی در همکاری بیشتر کشورهای شرکتکننده و نحوه مقابله با چالشهای کنونی در منطقه خواهد داشت. وقایع جاری در جهان نشان میدهد که فروپاشی غیرقابل برگشت نظم جهانی با محوریت امریکا آغاز شده است. بیماری همهگیری ویروس کرونا، شکست کمپین نظامی امریکا در افغانستان، عملیات ویژه روسیه در اوکراین و بحران تایوان، همه این حوادث نشان میدهد که هیچ چیز مثل قبل نخواهد ماند.
اهمیت اجلاس سمرقند در این است که سازمان همکاری شانگهای باید وارد مرحلهای از توسعه شود و به بستری برای شکلگیری دستور کار جهانی جدید تبدیل شود که از پارادایم شکلگیری نظم جهانی چند قطبی نشئت میگیرد. در این صورت نقش سازمان همکاری شانگهای چندین برابر افزایش مییابد. حذف گروهی دلار از معاملات منجر به تغییرات تدریجی در ساختار اقتصاد جهانی خواهد شد، رد دلار در تجارت، تضعیف اقتصادی امریکا را تسریع و آنها را از اهرمهای کنترلی محروم میکند، در مقابل باعث تقویت بازار داخلی و سیستم مالی کشورهای سازمان همکاری شانگهای خواهدشد.
ورود جمهوری اسلامی ایران به سازمان همکاری شانگهای را میتوان از منظر موازنه قدرت در میدان حضور چین، هند، پاکستان و ایران نیز ارزیابی کرد. با ورود ایران به سازمان شانگهای، این سازمان پل ارتباطی با منطقه قفقاز جنوبی خواهد داشت. پس از ورود ایران، این سازمان با ارمنستان هم مرز خواهد شد. همچنین عضویت رسمی ایران در این سازمان به مفهوم ایجاد تعادل دربازار اقتصادی و مالی نیز است. گسترش سازمان همکاری شانگهای به تدریج آسیای مرکزی را به یک جایگزین مالی و اقتصادی برای غرب تبدیل میکند و وابستگی به منابع مالی غرب را کاهش میدهد.
با توجه به گستردگی جغرافیایی (۳۵ میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی بیش از ۳ میلیاردنفر) و اهداف سازمان، عضویت رسمی ایران در آن حائز اثرات سیاسی، امنیتی و اقتصادی فراوانی است. ایران همچنین در مسیر کریدور شمال به جنوب و شرق به غرب قرار دارد که میتواند نقش تاریخی خود را ایفا کند. علاوه بر این، نیاز چین و هند (دو عضو پر جمعیت سازمان) به منابع غنی انرژی نفت و گاز ایران درکنار همکاریهای استراتژیک ایران با این دو کشور، نگاه و رویکرد ایران به شرق را تکمیل میکند و زمینه تحقق راهبرد نگاه به شرق با محوریت آسیا و همسایه پایه را فراهم میکند. همکاریهای اقتصادی ایران و چین از یک طرف و ایران و روسیه از طرف دیگر در قالب قراردادهای درازمدت، راهگشای بسیاری از مسائل اقتصادی و توسعهای سریع ایران خواهد شد. عضویت ایران در سازمان شانگهای به تضعیف هژمونی، نفوذ و یکجانبهگرایی امریکا و ناتو در جهان کمک خواهد کرد، تقویت موضع ایران در آسیای غربی، مذاکرات برجامی و خنثیسازی تحریمها را به دنبال خواهد داشت. باتوجه به ماهیت تجدیدنظرطلبانه سازمان شانگهای در دنیای پس از جنگ سرد، عضویت دائم ایران در این سازمان در یک فرایند پایدار، میتواند نقطه آغاز استراتژی عملگرایانه «نگاه به شرق» و راهبرد همسایه محور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باشد.»
دچار انسداد نیستیم؟ هستیم!
سیدمصطفی هاشمیطبا در سرمقاله «شرق» نوشت: «آقای دکتر مسعود نیلی در مصاحبه مفصلی که با روزنامه «شرق» انجام دادهاند و مطالب مفیدی درباره تاریخچه سازمان برنامه و بودجه و برنامهریزی در ایران و سرنوشت برنامههای توسعه ششگانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفتهاند، در پایان در پاسخ به اینکه آیا دچار نوعی انسداد سیاسی و اقتصادی شدهایم، ضمن استنکاف از بهکاربردن کلمه «انسداد» مطالبی را در پرده گفتهاند و نهایت اینکه «تا نتوانیم خودمان با هم گفتوگوی سازنده داشته باشیم، انعکاسش در نظام تصمیمگیریها مطلوب نخواهد بود». البته هم کلمه خودمان مبهم است و هم اینکه گفتوگوی سازنده تشریح نشده؛ بنابراین مبتدا و خبر این جمله در گیومه ربطی چندان به هم ندارد؛ اما به هر حال نظر ایشان آن است که فعلا دچار انسداد نیستیم. زمانی (اینک) که حرفها و جملات صریح کارساز نیست و از آن آبی گرم نمیشود، معلوم نیست این نوع جملهپردازیها که به زحمت میتوان مقصود گوینده را از آن درک کرد، به چه کار میآید. حال فرض کنیم میخواهیم گفتوگو کنیم. البته گفتوگو کار خوبی است، ولی باید ببینیم چه کسی با چه کسی باید گفتوگو کند. آیا میخواهیم همه مردم کار و زندگی را رها کنند و با هم گفتوگو کنند؟ بهعلاوه موضوع گفتوگو باید معلوم باشد. خوب است طرفداران گفتوگو خیلی صریح و بیپرده به مردم بگویند مقصودشان از گفتوگو چیست و چه کسانی با چه کسانی باید گفتوگو کنند. البته ایده گفتوگو اختراع ما نیست. سرانجام این ایده خوب چند قرن پیش به لیبرالدموکراسی و پارلمانتاریسم انجامید که البته روش موجهی است و عیب بسیاری دیگر از روشها و سیستمها را ندارد، ولی میبینیم که تحت همین دموکراسی چه کسانی زمام امور کشورها را به دست گرفتهاند. حال این بیان آقای نیلی بهانهای شد که اندکی بررسی کنیم آیا به انسداد رسیدهایم یا خیر؟ و البته این را هم معلوم کنیم که مقصود از انسداد آیا انسداد سیاسی یا اجتماعی یا وجودی یا هر نوع دیگر از انسدادهایی است که هم جداگانه میتوان بررسی کرد و هم اینکه با ارتباط انواع آن با یکدیگر و تأثیر و تأثر متقابل مجموعه را با هم بررسی کرد. متأسفانه نوعا روشنفکران ما هرچند در لفافه ولی نظر دارند که ما به انسداد سیاسی رسیدهایم و چاره آن را تغییر و دگرگونی در نظام سیاسی میدانند؛ با وجود آنکه تقریبا و حداقل مشابهت نظامهای سیاسی در ذهن آنان با وضع موجود حق رأی مردم است که فارغ از هرگونه بررسی یا گزینش این حق وجود دارد. حال اگر مردم یا شرکت نمیکنند یا رأی خود را به غلط به صندوق میاندازند، در همه نظامها چنین امری وجود دارد. جالب آن است که کلمه مردم در همه نظامها حداکثر کاربرد را دارد و سیاستمداران و قدرتمندان با بازی با این کلمه و دستاویز قراردادن آن قدرت خود را توجیه میکنند؛ درحالیکه در عمل چهبسا منافع واقعی مردم را زیر پا میگذارند. در سراسر مصاحبه جناب آقای نیلی که البته با محور قراردادن سازمان برنامه و بودجه شکل گرفته است، هیچ اشارهای به خطری که ایران را تهدید میکند، نشده است و نهایتا گفتوگو را پیشنهاد دادهاند؛ درحالیکه فارغ از هر نظامی که در کشور وجود داشته باشد، باید ایران وجود داشته باشد تا نظام بر آن مستقر شود و این مشکلی است که نهتنها در ذهن روشنفکران ما غایب است بلکه برای مسئولان اعم از رؤسای سه قوه، مجمع تشخیص مصلحت و دیگر بزرگان مسئله ایران در میان مسائل روزمره و دعواهای جناحی و حیدری-نعمتی گم شده است و این مجازیبودن ایران بهوضوح در مصاحبه مفصل آقای نیلی نیز مشاهده میشود و هرچند نمیگویند اما دنبال رفع انسداد سیاسی است. اتفاقا اگر هم انسداد سیاسی باشد، در برابر انسدادهای دیگر کمرنگ است؛ چراکه به هر حال نظام موجود براساس امری دینی که قاطبه مردم به آن اعتقاد دارند، شکل گرفته و پایههای آن مستحکم است؛ اما انسداد اصلی مربوط به تصمیمگیری درباره یک امر واقعی یعنی آینده سرزمینی ایران است و این انسداد در ذهن مسئولان به خاطر تعارض منافع «مردم» و «ایران» اتفاق افتاده هستند. حال مطرح میشود چگونه بین «ایران» و «مردم» تعارض منافع وجود دارد؟ آری هرگز بین یک سرزمین و مردم مستقر در آن تعارض منافع وجود ندارد؛ اما به لحاظ اجتماعی و ناآگاهی مردم و منافع فردی و اینکه مسئولان کلمه «مردم» را دستاویز قرار میدهند، این تعارض که البته قابل رفع است، به وجود میآید. در اینجاست که حاکمیت وظیفه دارد این تعارض را به تعادل و به نفع «ایران» به انجام رساند تا مردم از استقرار در سرزمین خود لذت ببرند. آیا واقعا تعارض منافعی بین «مردم» و «ایران» وجود دارد؟
«مردم» میخواهند هرچه بیشتر بنزین مصرف کنند، «ایران» از وجود هیدروکربور خالی میشود و دارای هوای آلوده و کشنده میشود.
«مردم» میخواهند هرچه بیشتر گاز مصرف کنند، «ایران» ثروت گازی خود را از دست میدهد.
«مردم» میخواهند جنگلها را به کشتزار تبدیل کنند، «ایران» فضای تنفسی خود را از دست میدهد.
«مردم» و کشاورزان میخواهند هر مقدار آب که دوست دارند مصرف کنند، «ایران» خشکیده و پلاسیده و تکیده میشود.
«مردم» و مسئولان میخواهند نفت صادر کنند و مصرفی وارد کنند، کالای «ایران» از درون تهی و از برون تغییر شکل میدهد.
«مردم» میخواهند الگوی زندگی آمریکایی داشته باشند، «ایران» ماهیتش دگرگون میشود و ثروت خود را از دست میدهد.
«مردم» میخواهند هرچه بیشتر از نعمت برق استفاده کنند، «ایران» بدنش زیر مصرف مواد تولیدی برق خم میشود.
«مردم» میخواهند بدون توجه زباله تولید کنند، «ایران» سراسر زبالهدانی شده و رودخانههایش آلوده میشود.
و حکمرانی هم بر مثال «من بدو آهو بدو» در پی تأمین خواست «مردم» است؛ البته نه همه مردم بلکه کسانی که صدا دارند و اعتراض را بلد هستند؛ و الا سالهاست که برخی مردم نه برق، نه بنزین، نه گاز، نه آب مصرف میکنند و زندگیشان نه براساس زندگی آمریکایی بلکه بسیار پایینتر از خط فقر است؛ اما معمولا تلاش حکمرانی برای «مردم» به رشد آنها که زیادهخواهتر هستند، میانجامد. اینجاست که تصمیمگیران به انسداد رسیدهاند. بسیاری از امور مثل مسائل سیاسی و اجتماعی مانند برخی فرمولهای شیمیایی قابل بازگشت است؛ اما امور تخریبکننده و منهدمکننده که سالهاست در جریان است؛ مثل برخی دیگر فرمول شیمیایی قابل بازگشت نیست و اگر فقط بتوانیم آن را متوقف کنیم، هنر کردهایم. آری به انسداد تصمیمگیری برای توقف جریان تخریب «ایران» رسیدهایم .»
کموکسری منبرهای ما در تبیین راهپیمایی اربعین
محسن مهدیان در «همشهری» نوشت: «راهپیمایی اربعین از کجا آمده است؟ ارجاع به کدام سنت اهلبیت(ع) است؟ زیارت امامحسین(ع) در روز اربعین موضوعیت دارد یا پیادهروی؟ چه میزان ثواب نوشته میشود؟ چرا باید در توسعه این آیین کوشید؟
برای منبریهای ما پاسخ به این دست پرسشها بسیار کلیدی است تا «لُب معرفتی راهپیمایی اربعین» لابهلای شور و هیجان این روزها فراموش نشود.
اهل منبر ما با رجوع به احادیث تلاش کردند منزلت و شأن این «پیادهروی شیعی» را مستند به آثار و نتایج، بهشتیاش کنند؛ لذا اغلب پاسخها از 2حالت خارج نیست؛ یکی اشاره به ماجرای نخستین زیارت اربعین توسط جناب جابر و برخی بزرگان است که با پای پیاده تا کربلا طی مسیر کردند.
دسته دیگر مربوط به تأکیدات روایی بر ثواب و اجر معنوی پیادهروی است. روایتی از امام صادق علیهالسلام وجود دارد که میفرمایند: کسی که با پای پیاده به زیارت امامحسین(ع) برود، خداوند به هر قدمی که برمیدارد یک حسنه برایش مینویسد... تا انتهای روایت.
اما بهنظر میرسد این دو پاسخ کفایت نمیکند. سنت جناب جابر و علمای بزرگوار ما جای خود قابل اعتنا و تأسی، اما قوت لازم را برای شکل دادن به این راهپیمایی عظیم شیعی ندارد.
روایتی که در رابطه با ثواب پیادهروی ذکر شده است نیز هرچند انگیزهبخش است، اما کاملکننده سنت جهانی پیادهروی نیست؛ چه آنکه از این دست روایات، جاهای دیگری نیز ذکر شده است؛ ازجمله ثواب گامهای نمازگزار برای رسیدن به مسجد، ثواب گامهای حاجی، ثواب قدمهای زائر حرم امیرالمومنین(ع) در روز عید غدیر و... .
پس ماجرا فراتر از این دو است.
مسئله اینجاست که منابر ما نتوانسته چنین «جلوهگری ضدشیطانی» و «مانور تظلمخواهی» و «خدمترسانی چشمنواز» و «مودت و محبت پرشور محبان به یکدیگر» را تبیین کند؛ لذا بهدنبال استدلالهایی از جنس «دین فردگرایانه» است. اساسا اگر راهپیمایی اربعین را از جنس «عبادت فردی» ببینید، نمیتوانید «توسعه جهانی» امروز را درست تحلیل کنید.
منابر ما برای اثبات و استدلال این حرکت قیامگونه، ثواب متکی به زیارت فردی را تبلیغ میکنند؛ حال آنکه امروز نیاز داریم نسبت این حرکت عظیم شیعی با اعتلا و قدرت یافتن جبهه حق تحلیل شود. آنگاه برای تبیین راهپیمایی به ثواب زیارت فردی اکتفا نمیکنیم و به صدها سرفصل روایی و حدیثی از اهلبیت(ع) ارجاع میدهیم که مستند به «حرکت جمعی»، «خدمترسانی خالصانه»، «محبتورزی عاشقانه» و «مبارزه با ظلم» و «مانور قدرت شیعی» و دهها سرفصل دیگر است.
راهپیمایی اربعین، یک «عبادت فردی» را به «رستاخیز عظیم شیعی» مبدل ساخته است؛ «کلید» در فهم آثار اجتماعی و تمدنی این مناسک است و لاغیر.»
مالیات یا پول زور
اسماعیل گرامی مقدم در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «این روزها نظام تصمیمسازیهای مالیاتی دولت، باعث بروز اعتراضات فراوانی شده است و فریاد فعالان اقتصادی را به آسمان بلند کرده است. واقع آن است که بخش مهمی از نظامهای اقتصادی در دنیا به حوزه مالیاتی اختصاص دارد و مالیاتستانی نقش مهمی در ارکان اقتصادی و رفاهی جوامع دارد. به طور کلی دو نوع مالیات در جهان رایج است؛ یکی مالیات بر ارزش افزوده و مالیات بر درآمد. در این یادداشت به حوزه مالیات بر ارزش افزوده سرک نمیکشیم و آن را به موعد دیگری موکول میکنیم و بحث اصلی را به حوزه مالیات بر درآمد میکشانیم.
1) بسیاری از کشورهایی که منابع زیرزمینی و طبیعی یا درآمدهای نفتی دارند، تلاش میکنند فشار مالیاتی زیادی بر دوش مردم سوار نشود. این کشورها نظام مالیاتی را به گونهای تنظیم میکنند که مانع از رشد اقتصادی نشود و در مرحله بعد باعث افزایش دامنههای اشتغال شود. در واقع تلاش بر این است از طریق رقابتپذیری اقتصاد و پایین بودن هزینه تمامشده، تورم کنترل شده و کاهش پیدا کند. نظامهای بودجهریزی بر کنترل این شاخصها توجه زیادی دارند. پس از این مرحله، محل توزیع درآمدهای مالیاتی نیز بسیار مهم است. به عبارت روشنتر، پس از نظریه دولت رفاه، توسط آدام اسمیت انگیزه دریافت مالیات بر این اساس برنامهریزی شد که از طریق دریافت مالیات زیرساختها درست شده و نهایتا منجر به توزیع رفاه در فضای عمومی جامعه شوند. یعنی خدماترسانی درمانی، حمل و نقل، خدمات شهرداری، حوزههای تفریحی، آموزشی و... ارتقا پیدا کنند. حتی در برخی کشورها که فاقد ذخایر زیرزمینی هستند در بخشهای نظامی و حفظ مرزها نیز از در آمدهای مالیاتی استفاده میشود.
2) نکته مهم در ایران که باعث نگرانی مردم شده، دستورالعمل اخیر بانک مرکزی است که مطابق آن هر فردی که 35 میلیون تومان گردش مالی داشته باشد، حساب تجاری تلقی شده و از آنها مالیات دریافت میشود. این رویکرد یک اشکال فلسفی و ماهوی با منطق مالیاتستانی دارد. مالیات از درآمد اخذ میشود نه از سرمایه افراد. برخی معتقدند این نوعی زورگیری از مردم است و اشتباه است. مالیاتستانی از حسابها به اینگونه است که مثلا اگر سرمایهگذار یا بنگاه اقتصادی کالای خود را بفروشد؛ باید مالیات از اصل دارایی و سود خود را بپردازد، در حالی که این دارایی و سرمایه ممکن است، چند بار وارد حساب فرد یا بنگاه شود و دولت قصد دارد در هر بار نقل و انتقال مالی، مالیات دریافت کند. یعنی تنها از سود مکتسبه فرد، مالیات دریافت نمیشود بلکه از اصل سرمایه نیز مالیات دریافت میشود. یعنی اگر فردی یک میلیون تومان در حساب خود داشته باشد و مالیاتی از آن دریافت شد، بعد از خروج این پول و بازگشت یک میلیون و 100هزار تومان پول (یک میلیون سرمایه و 100هزار تومان سود)، ساختار اقتصادی کشور باز هم از همان یک میلیون و 100هزار تومان مالیات دریافت میکند.
3) با این قانون و دستورالعمل بسیاری از کارگران از کار بیکار شده و دچار مشکل میشوند، چراکه هیچ منطقی در این فرآیند مشاهده نمیشود. برخی مدیران ممکن است موضوعی را در سطح جهانی شنیده باشند که هر ورودی به حسابها باید منشا مشخصی داشته باشد، اما این به معنای بستن مالیات به همه این داراییها نیست. اگر دولت قصد دارد مطابق الگوی جهانی مالیات دریافت کند، باید همه وجوه و شؤون این نظامهای مالیاتی را محقق کند، به این معنی که در جهان از حسابها مالیات میگیرند، اما نه از حسابهای در گردش و مثلا 35 میلیون تومانی؛ بلکه از اختلاف حساب بین بستانکاری و بدهکاری مالیات دریافت میشود. این محاسبه نیز در پایان سال صورت میگیرد. در این صورت روشن است که این مساله توسط همه مردم پذیرفته میشود.
4) یعنی مالیات بر سودی که افراد و فعالان اقتصادی کسب میکنند. این رویکرد غلط است و باعث بروز مشکلات عدیدهای در حوزه کسب و کار و فعالیتهای اقتصادی میشود. این رویکرد مانع رشد اقتصادی سالم است و باعث خروج سرمایه از کشور میشود. این روند باعث تبدیل دارایی به کالا، احتکار و افزایش تورم میشود. اینگونه نیست که فقط صورتبرداری سطحی از روشهای مالیاتستانی جهانی شود و بعد بدون بسترهای لازم از مردم و فعالان اقتصادی پول زور دریافت شود. متغیرهای اقتصادی وابسته به هم هستند و هر حرکتی بر سایر بخشها اثر میگذارد.
5) دریافت مالیات رابطه مستقیمی با تورم، اشتغال و... دارد. ما اول باید بیازماییم که آیا دریافت مالیات از این طریق بر سایر شاخصها اثرگذار مثبت دارد یا نه؟ این شیوه خارج از عرف مالیات است و امیدواریم سازمان امور مالیاتی و بانک مرکزی صرفا برای پیگیری منشا پولهای کثیف برنامهریزی کرده باشند نه سرک کشیدن به همه حسابها برای دریافت مالیات. مجلس باید به موضوع ورود کند و جلوی این ارتکاب اعمال غیرقانونی را بگیرد. این روند نه به صلاح کشور است و نه مردم.»
اربعین شناسنامه اسلام ناب محمدی(ص) است
حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشت: «۱- « بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری است. چهل روز از شهادت حسین بن علی و یاران پاکباختهاش(ع) میگذرد. جابربن عبدالله انصاری، صحابه بزرگوار رسول خدا(ص) که در کهنسالی بینایی از دست داده است همراه با عطیه عوفی، یکی از شیعیان دلباخته امیرالمومنین(ع) و از رجال علم حدیث و مفسران قرآن، در کربلا به زیارت تربت پاک سیدالشهدا و یاران شهیدش آمدهاند. گفته میشود (بنا به روایتی) ساعاتی بعد، کاروان کربلاییان که به اسارت رفته بودند نیز از شام باز گردیده و در سوگ شهیدان نینوا با جابر و عطیه همنوا شده بودند...
سقف زمان تاریک و ظلمانی است... فرزندان هند جگرخوار، همان که در اُحد از شدت خشم و کینهای که به اسلام داشت، سینه حمزه عموی پیامبر خدا را شکافته و جگر او را به دندان کشیده بود، بر منبر رسول خدا(ص) نشستهاند و داعیه خلافت الهی دارند!... حال و هوا چنان است که گویی این آیه از سوره روم وصف آن است «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس» ... در دورترین افق ذهن هم نوری به چشم نمیخورد! ... انگار ادامه عمر روزگار بر همین روال و قرار افتاده است! سقف ظلمانی زمان ضخیمتر از آن به نظر میرسد که شکافتنی باشد! و شب طولانیتر از آن که احتمال سحری در میان باشد! ...»
به قول مرحوم سلمان هراتی «شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت»!
۲- هزار و چهار صد و چهل و چند سال از آن تاریخ و آن روز گذشته است، بار دیگر اربعین است، چرخ زمان چرخیده و گردنههای خطرناک و پیچهای هولناک را پشت سر گذاشته و به عصری رسیده است که «عصر خمینی» شایستهترین نام برای آن است. فرزندان هند جگرخوار از منبر رسول خدا پایین کشیده شدهاند و ساکنان «کاخ سبز» که به ریا، رنگ عوض کرده و در «کاخ سفید»! ساکن شده بودند، به نَفَس نَفَس افتادهاند. دیگر از غربت اسلام و حضور غریبانه آلالله در اربعین خبری نیست. چند سالی است که وقتی اربعین از راه میرسد، دهها میلیون تن از شیفتگان مولایمان از سراسر جهان به زیارت تربت پاک حسین بن علی(ع) میآیند و فاصله چند ده کیلومتری میان شهرهای مختلف عراق تا کربلا را با پای پیاده میپیمایند و همه ساله بر تعداد زائرانش افزوده میشود... اربعین امسال نزدیک به ۳۰ میلیون نفر به میعاد رفتهاند و... جاماندگان نیز حساب جداگانهای دارند. راهپیمایی اربعین بزرگترین، پُرشمارترین و بینظیرترین (و نه کمنظیرترین) حضور مردمی در سراسر تاریخ از آغاز تاکنون است. اگر به راهپیمایی اربعین با احتساب شمار شرکتکنندگان رتبه ۱۰۰ (بالاترین رتبه) را بدهیم، رتبه دومین حضور مردمی در جهان و در تاریخ، ۹۰ و ۸۰ و ۷۰ و ۶۰ و... حتی ۱۰ و ۸ و ۷ نیست، بلکه در این مقایسه رتبه دومین حضور مردمی نهایتاً از یک و یا دو تجاوز نمیکند... یعنی هیچ!
۳- چند سال قبل، در یکی از یادداشتهای کیهان و به مناسبت عاشورای حسینی(ع) آورده بودیم:
« بعد از ظهر آن روز غمزده، ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود و شیطان انگشت حیرت به دندان گزیده بود که فرزند رسولخدا(ص) را چه میشود؟ چه کسی را به یاری میطلبد؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیدهاند و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستادهاند! پس حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تبدار، کدام لبیک را انتظار میکشد؟ شیطان دیده بود که در صحرای «منا» ماجرای ذبح اسماعیل با «فدیناه بذبح عظیم» خاتمه یافته بود، اینجا اما، اسماعیلها به خون غلتیدهاند و از «ذبح عظیم» خبری نبوده است. اینجا، در کربلا، سخن از «انالله شاء أن یراک قتیلا» در میان است. شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی حسین باقی نمانده است ولی او همچنان ندای «هل من ناصر ینصرنی» بر لب دارد! فرزند زهرا با که سخن میگوید؟ و کدام جماعت را به یاری میطلبد؟ اینجا که کسی نیست!... شیطان نمیدانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمینها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها... نمیدانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا... حسین ما، اما میدانست که «عصرخمینی» در راه است و ندای «هل من ناصر» عصر عاشورای او در گوش زمان میپیچد و در «عصر خمینی» به گوش کربلاییهایی میرسد که آن روز به کربلا نرسیده بودند».
۴- این روزها، همان روزهاست که فرزند رسول خدا در آن عصر غم گرفته عاشورا میدید و دیگران نمیدیدند و به خطا بر این باور بودند که «دارها برچیده و خونها شستهاند»!... عصر خمینی که از راه رسید یاران این زمانی ابا عبدالله که رسول خدا(ص) خبر آمدنشان را به سلمان داده بود، از راه رسیدند. سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافتند و طرحی برگرفته از اسلام ناب محمدی(ص) در انداختند که «از باد و باران نیابد گزند».
۵- گفتهاند « بهتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران». از این روی و از زبان و قلم چند خبرنگار آمریکایی به گوشهای از آنچه در راهپیمایی اربعین میگذرد اشارهای گذرا داریم:
خبرنگار روزنامه آمریکایی هافینگتون پست مینویسد: «یک بخش از این مراسم سوگواری که هر مشاهدهکنندهای را بهتزده میکند دیدن این صحنه است که هزاران چادر که آشپزخانه موقت هستند توسط روستاییان منطقه در کنار مسیر زائران برپا شده است. گردانندگان موکبها، جلوی زائران را میگیرند، با آنها راه میروند و از آنها خواهش میکنند که دعوت آنها را بپذیرند که اغلب شامل یک مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است؛ در ابتدا پاهای شما ماساژ داده میشود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف میکنند و بعد از آن از شما دعوت میشود که استراحت کنید، در حالی که لباسهای شما شسته و اطو زده میشود و بعد از بیداری به شما بازگردانده میشود و البته همه این کارها رایگان و با مهربانی صورت میگیرد».
خبرنگار هافینگتون پست به مدیریت بیبدیل و بینظیر «انبوه جمعیت» در راهپیمایی اربعین اشاره میکند و مینویسد: «پس از زلزله هائیتی، اتحادیه جهانی غذا با همکاری و حمایت جهانی و در بهترین حالت توانست به ۵۰۰ هزار نفر غذارسانی کند. ارتش ایالات متحده عملیات متحدی را به راه انداخت و منابع گوناگونی از آژانسهای فدرال را به خدمت گرفت و در نهایت اعلام کرد که در طی گذشت پنج ماه از این فاجعه انسانی ۹ میلیون و چهارصد هزار پُرس (وعده) غذا به دست زلزلهزدگان رسیده است حالا این را مقایسه کنید با بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در هر روز در اربعین، که برابر است با ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای زائران در این مدت از زمان، که تماماً نه بهوسیله ایالات متحده و خیریههای جهانی بلکه به وسیله کارگران فقیر و کشاورزانی که در طی سال کار میکنند تا بتوانند رضایت زائران را جلب کنند فراهم میشود».
در گزارش یکی دیگر از خبرنگاران غربی آمده است: «حتی نگاه کردن به این جمعیت هم نفسگیر است. آنچه به تماشایی شدن این منظره میافزاید این است که هر چه شرایط امنیتی کربلا رو به وخامت میرود، افراد بیشتر تشویق میشوند تهدیدهای تروریستی را به چالش بکشند و در مقابلش صف بکشند. بنابراین، این سفر زیارتی تنها آیینی مذهبی نیست، بلکه ابراز مقاومتی پررنگ است».
« اگر دنیا حسین، پیامش و جاننثاریاش را شناخته بود، همه میتوانستند ریشههای باستانی داعش را پیدا کنند و بفهمند که عقیده این گروه برای مرگ و نابودی از کجا سرچشمه میگیرد. قرنها پیش بود که بشریت در کربلا بنیانگذاری وحشیگری و جنایت را شاهد بود. وحشیگری و جنایتی که در قتل حسین خلاصه شده بود. این اتفاق مواجهه ظلمت مطلق با نور درخشان بود. مقابله فساد با فضیلت. از این روست که روح حسین تا به امروز زنده مانده است و حضورش با تمام جنبههای زندگی این افراد گره خورده است... و هیچ تحریم رسانهای نمیتواند نور او را خاموش کند. حسین کیست؟ سؤالی با این عمق که میتواند باعث شود افراد، دین خود را تغییر دهند و تنها زمانی میتواند پاسخ داده شود که شما در اربعین با پای پیاده به حرم حسین رفته باشید».
«آلکساندر دوگین» نظریهپرداز بلندآوازه روس که ماه گذشته دخترش(به خیال آنکه اوست) به دست صهیونیستها ترور شد، ۷ سال پیش و بعد از شنیدن اخبار مربوط به راهپیمایی اربعین برای مشاهده این راهپیمایی عظیم به عراق و در میان راهپیمایان رفته بود، بخشی از مشاهدات خود را اینگونه شرح میدهد: «حادثه پیادهروی اربعین که هر روز ابعاد بینالمللی گستردهتری پیدا میکند و از همه ملیتها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت میکنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است. معتقدم دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایهسالارانهاش به پایان رسیده است و جز بحرانآفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد و بشر امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایههای آن قویاً در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد.»
این ماجرا نیز گفتنی است و لطیف و شنیدنی. در راهپیمایی اربعین امسال جمعی از مسیحیان از کشورهای مختلف شرکت کرده بودند و پیشاپیش آنها، تعدادی از روحانیون مسیحی با نشانههای صلیب حرکت میکردند. خبرنگار یک رسانه غربی از کشیشی که عصای صلیب به دست داشت و آرام در میان جمعیت راه میپیمود پرسید: شما که مسیحی هستید با چه انگیزهای در این راهپیمایی شرکت کردهاید؟ پاسخ روحانی مسیحی لطیف و روحنواز بود، با لبخندی بر لب گفت «ما پیامبرمان متفاوت است ولی امام حسینمان یکی است. او امام حسین ما نیز هست».
۶- نگاهی به ابعاد چند وجهی راهپیمایی اربعین از معرفتی و دینی و اخلاقی گرفته تا ظلمستیزی و فداکاری و همدلی و برادری و انساندوستی و... به وضوح حکایت از آن دارد که راهپیمایی اربعین به «شناسنامه اسلام ناب محمدی(ص)» تبدیل شده است. به این فراز از بیانات حضرت آقا که چند سال قبل ابراز شد نگاهی بیندازید؛
«در زمانهای که عدّهای خونخوار به دور از انسانیّت، نام اسلام را به یغما بردهاند و به اسم دین، نفرت و وحشت و هر آنچه که غیرانسانی است را در جهان پراکنده میکنند و مایۀ شرم اسلام و مسلمانان گشتهاند این خبر در جهان منتشر میشود که 20 میلیون نفر، مسلمان، شیعه و سنی، عاشق، لبریز از عواطف انسانی، در اوج زیبایی و شکوه، صفا و صمیمیّت، در کربلا و در حرم حسین(ع) حاضر شدهاند جهانیان را شوکه میکند. آنگاه این علامت سؤال در ذهن غیرمسلمانان شکل میگیرد که این حسین(ع) کیست که همه را پروانهوار به دور خود جمع کرده است و چرا هیچگاه از این نوع از اسلام برای ما گفته نشده است و همیشه اسلام وهابی و سلَفی و دور از انسانیّت در رسانههای غربی منتشر شده است»؟!
... و اما، حساب ما جا ماندگان نیز قصهای پُر غصه است که بماند:
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت؛ قسمت نیست»
دیدگاه تان را بنویسید