تحلیل از چپ و راست؛
مسافری از امارات
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
دوستانه با آقای مسیح مهاجری
حسین شریعتمداری امروز در کیهان نوشته: « روزنامه جمهوری اسلامی که تا چند سال قبل ادعای انقلابی بودن داشت و مدتی است به جمع روزنامههای زنجیرهای و غربگرا پیوسته است، در شماره روز شنبهخود این خبر را نقل کرده است که «محبالله موفق از تکتیراندازان ماهر گروه طالبان، شهردار میمنه مرکز ولایت فاریاب شد». و در تفسیر آن نوشته است «شباهتهای طالبان با ما، دارد آشکارتر میشود»! و از این طریق به کنایه، آقای دکتر زاکانی شهردار جانباز تهران که همه عمر خود را در خدمت به اسلام و انقلاب سپری کرده و در جبهههای جنگ تحمیلی به افتخار جانبازی نائل شده است، با تکتیرانداز طالبان مقایسه کرده و برابر نشانده است!
خطا اگر یک، دو، سه و یا چند بار باشد میتوان آن را خطا ارزیابی کرد ولی چنانچه پیدرپی بود و به تکرار نشست، «خط» است. متاسفانه بعد از پیوستن روزنامه جمهوری اسلامی به غربگراهای وطنی، نمونههایی از این دست، اندک و کمشمار نیست و به طور طبیعی و منطقی این تلقی را پیش میآورد که مواضع یاد شده از نوع «خط» است و نه خطا!
در این وجیزه اما، سخنی کوتاه و دوستانه با جناب آقای مسیح مهاجری، مدیر مسئول و سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی در میان است و آن، اینکه؛
الف: جناب مهاجری چه شباهتی میان تکتیرانداز طالبان و دکتر علیرضا زاکانی، شهردار بسیجی و جانباز تهران دیدهاید که باعث شده ایشان را با تکتیرانداز طالبان مقایسه کرده و برابر و همسان معرفی کنید؟!
ب: آیا شهردار تهران را به این علت که در جنگ تحمیلی حضور داشته است با تکتیرانداز طالبان که او نیز اهل جنگ بوده است، یکسان و همطراز دانستهاید؟! یعنی حضرتعالی که در کسوت شریف روحانیت هستید، نمیدانید «جنگجو» بودن به تنهایی نمیتواند ملاک ارزیابی باشد که حضور دکتر زاکانی در جنگ تحمیلی و دفاع ایشان از جان و مال و ناموس مردم این مرز و بوم را با حضور تکتیرانداز طالبان در جنگی که دستکم در گذشته آمریکا و اسرائیل مدیریت آن را برعهده داشتهاند، برابر دانستهاید و این دو را شبیه یکدیگر معرفی کردهاید؟! جناب آقای مهاجری!
به یقین منظور شما طالبانی نیست که امروزه -ولو به ظاهر- با آمریکا در ستیز است، چرا که در این صورت مشکل دیگری نیز پیش میآید و آن اینکه حضرتعالی مقابله با آمریکا را هم زشت و ناپسند میدانید؟!
آیا دهها آیه از کلام خدا و از جمله، این آیه از سوره مبارکه نساء به گوشتان آشنا نیست که « الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الله وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ - آنان که ایمان آوردهاند، در راه خدا میجنگند؛ و کسانی که کافر شدهاند، در راه طاغوت میجنگند»؟!هر دو میجنگند اما، این کجا و آن کجا؟!
ج: جناب آقای مسیح مهاجری! دکتر زاکانی یک پزشک متخصص است و در جنگ تحمیلی به افتخار جانبازی نائل شده است. حالا با عرض پوزش جای این سؤال است که در آن هنگام بنده و شما کجا بودیم؟!
و بالاخره، علیرغم مواضع چند سال اخیر روزنامه جمهوری اسلامی، این احتمال هر چند ضعیف نیز وجود دارد که مطلب یاد شده از سر غفلت در آن روزنامه آمده و آقای مهاجری از آن بیاطلاع بودهاند که در این صورت پوزش رسمی و صریح ایشان را میطلبد...و... آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِین.»
صد روز بدون بدزبانی
محمدجواد اخوان در سرمقاله «جوان» نوشته است: «در طول بیش از صد روزی که از عمر کابینه سیزدهم گذشت، چند ویژگی خاص در خصوص ادبیات شخص رئیسجمهور برجسته بود که نمیتوان بهسادگی از کنار آن عبور کرد:
۱- رئیسجمهور در مواجهه با وضعیتی که از سلف خود تحویل گرفته، منصفانه سخن گفت. برخلاف بسیاری از مدیران و رؤسای جمهور سابق که عادتاً از تحویل گرفتن ویرانه سخن میگویند، چیز قابل ذکری در این باره نگفت و نیش و کنایهای به دولت قبل نزد و اتفاقاً از زحمات آنان تشکر کرد.
۲ - برخلاف روزها و حتی سالهای اول دولت یازدهم که همهچیز تقصیر دولت قبل انداخته میشد، در صد روز گذشته از این رویکرد غیرمنصفانه تا حد زیادی پرهیز شد و ادبیات رئیسجمهور بهجای واگویی تلخکامی گذشته، روبهجلو، امیدبخش و آیندهنگر بود.
۳ - برخلاف دولت یازدهم، در عزل مدیران قبلی شتابزده عمل نشد. با آنکه بیش از صد روز از دولت گذشته، هنوز از اعضای قبلی کابینه در دولت حضور دارند و تعداد زیادی از معاونان وزرا و استانداران تغییر نکردهاند. این موضوع هرچند گلایه برخی حامیان رئیسجمهور را سبب شده و ممکن است در برخی موارد خاص تعلل تلقی شود، اما از وجه دیگر حکایت از نهایت مدارا و سعهصدر در مقابل افراد غیرهمسو و منتقدان است که در جای خود شایسته قدردانی است.
۴- مروری گذرا بر عملکرد رئیسجمهور سابق، آشکارا نوع مواجهه تند و تهاجمی وی نسبت به منتقدان را نشان میدهد. برچسب زدن با ادبیات زشتی، چون «بیسواد»، «بیشناسنامه» و «برو به جهنم» فقط بخش کوچکی از ادبیات حسن روحانی در برابر منتقدان و مخالفان دولت بود که مخاطبان از یاد نبردهاند و تنها به جهت قداست قلم از اشاره بیشتر به این واژگان متنوع و پرتکرار در ادبیات وی خودداری میگردد. در مقابل، رئیسی نهتنها منتقدان خود را آماج تهاجم کلامی قرار نمیدهد، بلکه با آنان دور یک میز مینشیند و همکلام میشود.
۵- از اصلیترین ویژگیهای شخصیتی رئیسجمهور سابق که مردم را آزار میداد، به کار بردن الفاظ و کرداری بود که نوعی نمک پاشیدن بر زخم مردم تلقی میشد. ماجرا فقط به «من خودم صبح جمعه فهمیدم» که تا مدتها مطایبه عمومی را به دنبال داشت، منحصر نمیشود. توچالگردی در اوج نوسانات ارزی، ادامه دادن به سفر نیویورک پس از کشتار تلخ فاجعه منا و قشمگردی در اوج سیل سراسری نوروز ۹۸ و اظهاراتی، چون «من با چشم نظرسنجی میکنم» معجونی از خشم و لبخند تلخ را در اذهان مردم ایران پدید میآورد که در تشدید ریزش محبوبیت حسن روحانی بیتأثیر نبود. هرچند رسانههای بیگانه و برخی فعالان فضای مجازی میکوشند از سبق لسان رئیسجمهور جدید سوژههایی برای طنز پیدا کنند، اما اگر انصاف داشته باشند، باید اذعان کنند که رئیسی حداقل تا به امروز با زبان و عمل خود نمک بر زخم و درد مردم نپاشید، امری که در هشت سال گذشته مرتباً تکرار میشد.
در نهجالبلاغه میخوانیم که امیر بیان حضرت علی فرماید: «هَانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیها لِسَانَه» (هرکه زبانش بر او فرمان براند، خود را بی ارج کند) و دیدیم که یکی از اصلیترین منشأهای تشدید نارضایتی عمومی و نخبگانی از رئیسجمهور سابق، ناظر به زبان و رفتار شخصی او (که در سلوک مدیریتیاش بیتأثیر نیست) بود. حتی اگر رخدادهای مبارکی، چون پوشش حداکثری واکسیناسیون، پایان دادن به مدیریت ویدئوکنفرانسی از سعدآباد و رفتن به میان عامه مردم، خصوصاً محرومان و... نبود و تنها نکته مثبت رئیسجمهور جدید در ۱۰۰ روز اول کار خود رعایت موازین اخلاقی و انصاف در کلام و ادبیات بود، دولت سیزدهم شایسته قدردانی بود. همینکه دیگر دیدن تصویر و شنیدن جملات رئیسجمهور، دردی مضاعف بر مشکلات مردم نیست و منتقدان از زبان رئیس دولت در اماناند، خود یک دستاورد اخلاقی و اجتماعی است که نباید آن را دستکم گرفت، خصوصاً که «آن مرد که رفته است» را از یاد نبردهایم.»
معمای برجام
امیرعلی ابوالفتح تحلیلگر مسائل بینالملل امروز در یادداشتی برای روزنامه «آرمان ملی» نوشته است: «اینکه مذاکرات به نتیجه میرسد یا نه، فضای موجود در مذاکرات نشان میدهد که باید به دستیابی به توافق در وین کمی بدبین بود، بدینخاطر که فاصله بین خواست ایران با آمریکا خیلی زیاد است؛ بهمیزانی که شاید رسیدن به یک توافقی که طرفین احساس رضایت بکنند دشوار مینماید. دیپلماسی تنها گزینهای است که منطقی بهنظر میرسد چون حتی استفاده از ابزار نظامی هم مشکل آمریکاییها را حل نمیکند، آمریکا نگران و مدعی است که احتمالا ایران به سمت سلاح هستهای برود، استفاده از اقدام نظامی هم نمیتواند جلوی این کار را بگیرد. شاید بتواند به تاخیر بیندازد اما اساس برنامه هستهای ایران را نمیتواند از بین ببرد چون اساس برنامه هستهای دانش است و با بمباران نمیشود از بین برد. بنابراین تنها راهی که میماند دیپلماسی است که هم ایران، آمریکا و هم گروه 1+4 بهدنبال نتیجه رسیدن بهدیپلماسی هستند اما خواستههای طرفین خیلی متفاوت است. بهنظر میرسد تا طرفین از مواضع اصلی خود عدول نکنند راهی برای مصالحه وجود نداشته باشد. مشکل دیگری فارغ از اینکه ایران چهخواستهای دارد و یا خواستههای آمریکا چیست و یا در صورت اینکه طرفین به توافق برسند، مسئله پایداری توافق است. پایداری این توافق کوتاه مدت است. در زمان مذاکرات برجام طرف مقابل مرتب تبعات خروج ایران از برجام را گوشزد می کرد اما هیچگاه ایران از برجام خارج نشد و آمریکایی ها خارج شدند. الان هم بحث بر سر این است که اگر جمهوریخواهان در انتخابات میان دوره ای 2022 و یا در انتخابات ریاست جمهوری 2024 به پیروزی برسند، عمر توافق یک تا سه سال خواهد بود و این تصمیمگیری را برای ایران بسیار دشوار میکند. آیا اصلا ارزش دارد به خاطر یکی، دو سال این توافق حاصل بشود و ایران به روی نقطه اول بازگردد با این همه هزینهای که متحمل شدهاست. هزینهای که هم بر اقتصاد وارد شده و هم هزینهای که برای فعالیت هستهای پرداخت کرده است و دوباره به نقطه ابتدایی برجام بازگردد و یک ترامپ دیگری از راه برسد و توافق را بههم بزند.»
صبر مردم نیاز به انگیزه دارد
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز «ابتکار» نوشته است: «تنگناهای معیشتی مردم و نبود چشم انداز برای فعالان اقتصادی دلایل فراوانی دارد. تردیدی نیست که شاخصهای کلان اقتصادی طی سالهای گذشته آسیبهای فراوانی دیده است که جبران آن نیازمند زمان است. اما صرف زمان به تنهایی میتواند وضعیت را تغییر دهد؟ برای تشریح پاسخ منفی این سوال باید گفت که درخواست از مردم برای همراهی و حتی صبر نیازمند ترسیم چشم انداز منطقی است. همواره رسانههای حامی دولت سیزدهم یکی از دستاوردهای 100 روزه دولت را ارتباط رودررو با مردم میدانند که البته این کار لزوماً وجه پوپولیستی صرف ندارد و در پارهای موارد این اقدام روحیه بخش نیز خواهد بود اما سوال اساسی این است که بازدیدها و دستورها به تنهایی میتوانند چشم انداز روشنی برای صبر مردم جهت بهبود وضعیت ترسیم کنند؟ واقعیت آن است که اقتصاد کشور طی سالهای گذشته همواره از نداشتن یک خط مشی مشخص فکری و علمی رنج برده که البته عامل اصلی این رنج، سیاستزدگی اقتصاد بوده است. هرچقدر هم که بخواهیم تاثیر متغیرهایی مانند نتیجه مذاکرات در اقتصاد را نادیده گرفته یا انکار کنیم باز هم واکنشهای بازار حرف دیگری خواهند زد. بنابراین آنچه که اقتصاد این روزها به آن احتیاج دارد در صدر قرار گرفتن بالاتر از پله سیاست ورزی است. در واقع آنچه که سیاست ورزان باید برای هر عمل و حتی سخن خود انتخاب کنند حرکت در یک چارچوب اقتصادی تعیین شده از سوی سیاستگذاران است. اگر بخش نامه، تصمیم و حتی اظهار نظری به آن خط مشی آسیب بزند از آن پرهیز کنند. در این بین موضوع به نتیجه رسیدن مذاکرات در جای خود و به صورت تخصصی قابل بررسی است اما حداقل امروز جایی برای انکار تاثیر تحریمها بر معیشت و زندگی اقتصادی مردم باقی نمانده است. با این تفاسیر به نظر میرسد به موازات پیشبرد مذاکرات و روابط بین المللی و همچنین بازدیدهای سرزده و... در صد روز دوم به معنای واقعی از متخصصان امر بخواهیم تا برای اقتصاد کشور چشم انداز ترسیم کنند. چنانکه در دورهای این چشم انداز در کشور ترکیه توسط شخصی به نام کمال درویش ترسیم شد و همه ارکان تصمیم گیری بر اساس آن حرکت کردند که نتیجه آن رشد اقتصادی ترکیه شد. (شاید افت دوباره اقتصاد این کشور اتفاقا عدول سیاست ورزان از اصول علمی و منطقی بود) از سوی دیگر هرچند اقدامات مجلس فعلی چندان برای کمک به این وضعیت امیدوارکننده نبوده است اما ای کاش مجلس هم با قبول این ناکارآمدی از کمک متخصصان بهره ببرد چرا که نقش این نهاد برای اصلاح قوانین ناکارآمد بسیار مهم است.
برای این منظور البته لازم است تا تغییرهای اساسی هم در ساختارهای اداری کشور نیز ایجاد شود. ساختارهایی که به شدت از حضور افراد غیر متخصص رنج می برد و هیچ خروجی خاصی برای کشور نداشته است. این تغییر نه به حرف که باید در عمل صورت گیرد. ای کاش این بار فارغ از سیاسیکاری فکری برای عبور از بحران شود. ای کاش همانطور که با تغییر دولت برای عدهای که مذاکره را بد میدانستند و حالا خوب میدانند، این تغییرات را هم به عنوان یک مطالبه قبول کنند و حضور افراد متخصص فارغ از گرایشهای سیاسی زیر چتر همین دولت و مجلس را بپذیرند. به نظر میرسد وضعیت کشور چارهای جز بهره جستن از همه متخصصها و ظرفیتهای آنان ندارد. حضور این افراد میتواند مردم را به داشتن چشم انداز مثبت برای صبر کردن امیدوارتر کند. هرچند که ارکان دولتی از دروغ بودن برخی انتصابهای فامیلی سخن گفتهاند که البته در جای خود درست است، اما این سوال به قوت خود باقی است که آیا این انتصابها همه بر مبنای تخصص افراد بوده است؟ پاسخ به این پرسش هرچند به گذر زمان و نتیجه عملکرد این افراد وابسته است اما از سوی دیگر زمان برای آزمون و خطای این مدیران کمی دیر است. وضعیت معیشتی مردم و مشکلات آنها زیاد است. جست و جو برای مقصران وضع فعلی به تنهایی مشکلی را برطرف نمیکند بلکه ترسیم یک چشم انداز توسط متخصصان میتواند به صبر مردم برای عبور از بحران انگیزه دهد.»
امارات درباره ایران تغییر سیاست داده است ؟
رضا توکلی در یادداشتی برای «خراسان» نوشته است: «مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی امروز در راس هیئتی بلند پایه به تهران سفر می کند. سفری که پس از دورهای تنش آلود در روابط دو کشور می تواند گامی مثبت برای کاهش موانع موجود در توسعه همکاری میان تهران و ابوظبی باشد. در این بین اما سوال اصلی این جاست که آیا تلاش ابوظبی برای کاهش تنش و افزایش همکاری ها با تهران رویکرد مقطعی و تاکتیکی است یا این کشور سیاست جدیدی را در دستور کار خود قرار داده و نگاهی بلندمدت و راهبردی به روابط خود با تهران دارد؟ ابوظبی طی سال های گذشته و به ویژه با روی کار آمدن ترامپ سیاستی نسبتا تهاجمی را نسبت به ایران و برخی کشورهای منطقه از جمله ترکیه و قطر در پیش گرفت و در بلوک عربستان در حمله به یمن نیز جزو ارکان اصلی این ائتلاف بود. این حرکات با عادی سازی روابط با تل آویو وارد مرحله جدیدی شد، اما به نظر می رسد طی ماه های گذشته این رویه در حال تغییر سرعت و سمت وسو است. به عبارتی به نظر می رسد در چند ماه اخیر سیاست گذاری های ابوظبی در حوزه سیاست خارجه دستخوش تحولاتی اساسی شده و اماراتی ها «کاهش تنش حداکثری» و «دیپلماسی فعال منطقه ای» را در دستور کار خود قرار داده اند و توجهی ویژه به آن دارند. به عنوان نمونه شاهد بودیم که در ماه گذشته «محمد بن زاید» ولیعهد ابوظبی پس از گذشت یک دهه روابط سرد بین امارات و سوریه، به دمشق سفر و روابط بین این دو کشور را که از سال 2011 قطع شده بود، دوباره احیا کرد، اما این تنها دمشق نبود که یخ روابطش با ابوظبی شکسته می شد؛ رویکرد جدید امارات در تعامل با کشورهای منطقه باعث شد که در اوایل ماه جاری وزیر امورخارجه این کشور به ترکیه سفر کند و آنکارا برای اولین بار و پس از گذشت 10 سال میزبان یک مقام بلند پایه اماراتی باشد.سفری مهم که نتیجه آن تنظیم چند سند راهبردی از جمله ایجاد یک مسیر تجاری زمینی میان امارات و ترکیه از طریق خاک ایران بود، مسیری که با ایجاد آن راهِ ۲۰ روزه آبی «الشارقه» به شهر «مرسین» ترکیه از طریق کانال سوئز، به شش تا هشت روز از طریق خاک ایران کاهش مییابد.بنابراین این نشانه ها حاکی از بروز تغییراتی در سیاست منطقه ای امارات است. بماند که نباید فراموش کرد اساسا امضای قراردادهای ترانزیتی بین کشورها، فارغ از مزایای اقتصادی که دربردارد، حامل یک پیام سیاسی نیز هست و آن این که ثبات کشوری که مسیر تجاری از آن عبور میکند پیوسته برای دوطرف امضا کننده مهم وضروری است و با این توضیح باید گفت حالا پس از سوریه و ترکیه، امارات بنا دارد که فصلی نو در روابط خود با ایران که نقشی منحصر به فرد در غرب آسیا و منطقه دارد، برقرار کند. این که امارات چرا هم و غم خود را بر دیپلماسی فعال منطقهای گذاشته و سعی در کاهش تنش ها در روابط دو و چند جانبه خود دارد، میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، اما پرواضح است تغییرات در سیاست جهانی و به ویژه تغییر در کاخ سفید که حاکمان جدید آن با سیاست تمرکز بر چین و شرق آسیا و کاستن از حضور خود در منطقه غرب آسیا بر سر کار آمده اند، در این تصمیم بی تاثیر نیست. به عبارتی جدا از دلایلی مانند تقلا برای خروج از باتلاق جنگ یمن و نیاز کشورها برای روابط اقتصادی پررنگ تر به منظور کاستن از تبعات زیانبار اقتصادی کرونا، تجربه امارات از ایجاد امنیت اجاره ای برای خود این نکته را به شیخ نشینان ابوظبی تفهیم کرده است که در شرایط جدید دیگر نمی توانند به پشتوانه دلارهای نفتی برای خود امنیت بخرند. حتی تجربه اخیر میدان دادن نسبی به اسرائیل برای حضور در آب های خلیج فارس و ضربات امنیتی به این کشور، زیان های اقتصادی آن و در چندین مورد بروز حادثه در آبهای امارات که نگرانی مقامات ابوظبی را در پی داشت، به طور مستقیم پای صهیونیستها در میان بود تا نشانگر این واقعیت باشد که حضور آن ها می تواند به خطر افتادن امنیت امارات را نیز در پی داشته باشد. با این اوصاف به نظر می رسد حاکمان امارات متحده عربی راه خروج از این شرایط را در خروج این کشور از دایره تنش و کنار رفتن از نوک پیکان رفتارهای تهاجمی در منطقه و حرکت به سوی ایجاد سازوکارهای امنیتی مبتنی بر قدرت های منطقه ای یافته اند. چیزی که امروز هیئت اماراتی را به تهران کشانده است .»
مکرون، تجارت برای جنایت جنگی
روزنامه جمهوری اسلامی، در یادداشت امروز خود نوشته است: «گذشت زمان، چهره فاشیستی سران غرب را نمایانتر میکند. فرانسه در این میان، علاوه بر سابقه بسیار سیاهی که در عملکرد استعماری علیه مردم آفریقا و سایر نقاط جهان دارد، در سالهای اخیر نیز برگهای سیاه دیگری بر پرونده استعماری خود افزوده است. جنایات دولت فرانسه در الجزایر و سرکوب مردم آزادیخواه این کشور توسط نظامیان جنایتکار فرانسوی را تاریخ هرگز از یاد نمیبرد، جنایاتی که هنوز هم دولتمردان فرانسوی را برای پاسخگوئی به وجدان جهانی فرا میخواند و آنها حرفی برای گفتن ندارند.
سفر اخیر امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه به چند کشور عربی و فروش سلاح به آنها، برگ سیاه دیگری بر پرونده مجرمانه دولتمردان فرانسوی افزوده است. بعد از آنکه کاخ الیزه از امضای قرارداد تسلیحاتی میان پاریس و ابوظبی خبر داد، روزنامه فرانسوی «لوموند» نوشت: «پاریس حقوق بشر را نادیده گرفت و با امارات قرارداد تسلیحاتی امضاء کرد.» این روزنامه افزود: «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه گزینه تعامل با رژیمهای مستبد در خلیج فارس را انتخاب کرده است.
واکنش این روزنامه فرانسوی به فروش سلاحهای جنگی به امارات در جریان سفر مکرون به این شیخنشین و همینطور تعامل با آلسعود مربوط میشود. در جریان سفر امانوئل مکرون به ابوظبی قراردادی تسلیحاتی میان دو طرف منعقد شده است که به موجب آن، 80 جنگنده رافال فرانسوی و 12 بالگرد از نوع «کاراکال» به امارات فروخته خواهد شد.
نکته موردنظر روزنامه لوموند اینست که شیوخ امارات در حال جنگ علیه مردم مظلوم یمن هستند و هر روز مرتکب جنایات جنگی میشوند و در همان حال با برخورد مستبدانه علیه مردم امارات برخلاف حقوق بشر و قوانین بینالمللی عمل میکنند و درست در همین شرایط، امانوئل مکرون در سفر تجاری خود به امارات اقدام به فروش هواپیما و بالگرد به شیوخی میکند که مرتکب این جنایات علیه مردم یمن و این خیانتها علیه مردم خود میشوند. این اقدام مکرون حتی موجب خشم بعضی از نمایندگان مجلس فرانسه شد بطوری که «باستین لاشود» نماینده فرانسوی در جریان جلسه استیضاح دولت فرانسه گفته بود کشورش با ترویج ارزشها و اصول و در عین حال، انجام اقداماتی مغایر با آن، با جهان با نفاق رفتار میکند.
رئیسجمهور فرانسه با انتشار مطلبی در صفحه توئیتر ضمن اعلام انجام معامله تسلیحاتی با امارات، از دولتهای اروپائی هم برای فروش سلاح به امارات و عربستان دعوت کرد و با کمال وقاحت نوشت برای امنیت خود با امارات همکاری میکنیم.
در یمن نیز اقدام رئیسجمهور فرانسه و این مطلب و نوشته او واکنش منفی رهبران مبارزان این کشور را برانگیخت بطوری که «محمدعلی الحوثی» رئیس کمیته عالی انقلاب یمن و عضو ارشد انصارالله در صفحه توئیتر خود به اقدام مکرون واکنش نشان داد و نوشت: «به وی یادآور میشویم دعوت او از کشورهای اروپایی برای فروش سلاح به کشورهای ائتلاف متجاوز باعث ارتکاب جنایات جنگی در یمن میشود».
این اقدامات و مواضع وقیحانه رئیسجمهور فرانسه نشان میدهد برای دولتمردان فرانسوی، مقولاتی از قبیل حقوق بشر بازیچهای بیش نیستند. آنها برای پر کردن جیبهای خود و جلب منافع دولتهای خود به هر قیمت، حاضرند با مستبدترین حاکمان در هر نقطهای از جهان روابط برقرار کنند. امانوئل مکرون همانگونه که در فرانسه با قلدری تمام به سرکوب معترضین معروف به جلیقهزردها پرداخت و حاضر نشد به وظایف خود در برابر خواستههای آنها عمل کند. اکنون نیز با یک دورهگردی تجاری در کشورهای عربی درصدد تجارت برای جنایت جنگی است. این خیانتها و جنایتها را نباید به حساب مردم فرانسه و سایر ملتهای غربی گذاشت. آنها نیز با سران کشورهای خود مشکل دارند و این مشکلات فقط با گزینش آگاهانه دولتمردان توسط ملتها برطرف خواهد شد.»
آقایان اماراتی دیرآمدند ولی خوشآمدند
منصور حقیقتپور، نماینده پیشین مجلس در یادداشتی برای «جهان صنعت» نوشته است: «شیخ طحنون بن زاید مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی که با هدف تقویت روابط دوجانبه امروز به تهران سفر کرده، دیر آمدند اما خوشآمدند زیرا ایجاد روابط دوستانه با کشورهای همسایه همواره مدنظر جمهوری اسلامی ایران بوده است و من این سفر را مثبت ارزیابی میکنم و امیدوارم که نتایج خوبی داشته باشد و البته انشاءالله که برای ایجاد آثار مثبت و خوب آمده باشند.
از مهمترین تاثیرات این سفر، تاثیرات سیاسی و امنیتی است. اینکه بتوانند با ظرفیتهایی که ایران بهطورمثال در یمن دارد، سیاستهای خود را اصلاح کنند، خیلی اهمیت دارد. چراکه بالاخره آمریکاییها از منطقه خواهند رفت و فقط ما و اینها (کشورهای منطقه) میمانیم.
اکنون اسراییلیها در منطقه پشت امارات بوده و از آنها حمایت میکنند اما این موضوع در بلندمدت به نفع آنها نخواهد بود و حتما ضرر آن را خواهند دید و هزینههایش را نیز پرداخت خواهند کرد. به اعتقاد من، تنها چیزی که میتوانند به آن تکیه کنند و در سایه آن امنیت خودشان را توسعه دهند و محکم کنند، روابط با ایران است. بنابراین به نفع آنهاست که رابطه خوبی را با ایران داشته باشند.
آقایان اماراتی مدتی احساس میکردند که با اتکا بر آمریکا و اسراییل میتوانند درمنطقه به راحتی زندگی کنند، اما پرواضح بود که تکیه بر همسایگان مقتدر درخلیج فارس برای آنها ارزانتر، بهتر و همچنین منطقیتر است لذا امیدوارم که این سفر نشاندهنده این باشدکه اماراتیها سر عقل آمده و خدا کند که اقداماتی که در سوریه، عراق و اقدامات تخریبی که در حال حاضر در یمن انجام میدهند را اصلاح کنند و برپایه یک همزیستی مسالمتآمیز در سطح منطقه جلو بروند.»
دیدگاه تان را بنویسید