تحلیل از چپ و راست؛
از شکاف تدبیر و تدبیرگر تا بازی شبکه نفوذ
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
شکاف میان تدبیر و تدبیرگر
محمدرضا تاجیک، تئوریسین اصلاحطلب در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «بیتردید، یکی از شکافها و شیارهای مخرب جامعه امروز ما، شکاف میان تدبیر و تدبیرگر است. به بیان صریحتر، امروز تدبیر و تدبیرگر و سیاست و جامعه در یک اکنون مشابه (به تعبیر ارنست بلوخ) به سر نمیبرند و تدبیرگران عرصه سیاست و اجتماع امروز ما نسبت به شرایط اکنون جامعه تاخیری تاریخی و نوعی عقبماندگی ارگانیکی دارند و هنوز به بلوغ نرسیده، به مکتب نرفته و درس سیاست و حکومت نخوانده، دفعتا مثل آلیس، به سرزمین عجایب حکومتی پرتاب شدهاند و در این شرایط حیرانی و نادانی، آنچه میکنند از تصمیم و تدبیر، یا به تعبیر مولانا، از علاج و دوا، صرفا رنج افزون میکنند و حاجت ناروا. ... در این حالت، جامعه با نوعی «ناهمزمانی عناصر همزمان» یا «زمانپریشی» مواجه میشود که نتیجه آن نوعی «کنشپریشی» یا «تصمیم/ تدبیرپریشی» است، زیرا از یک منظر روانکاوانه، از سندرمهای بسیار شایع چنین زمانپریشی، همان سندرم ناجوردیدن و ناجورخواندن و ناجورعملکردن است.
تاریخ کارکردی- مدیریتی این آدمکها، توالی همین برشهای ناجور و نابهنگام است: نابهنگامیهای ناشی از تاخیرهای تاریخی، تعجیل تاریخی، زیست فراتاریخی، بیتاریخی، برتاریخی. از اینرو، حکم اینان، همواره حکم آن نابهنگام بهار است که به دی میشکفد، یا در بیانی دیگر، حکمشان همچون حکمِ کارگاههای کودنی میماند که هر وقت میرسند جنازه پهن است و همواره آن نوشدارو که تجویز میکنند بعد از مرگ سهراب است، به بیان مولانا، این آدمکها از آن رو که بیخبر از حال درونِ جامعه هستند، قصه رنجور و رنجوری نمیخوانند و نشانههای رنگ روی و نبض و قاروره مردمان نمیشناسند، رنجِ «نهفت» آدمیان را درک و احساس نمیکنند، از دود به بوی هیزم رهنمون نمیشوند، معمولا از آفتابی که دلیل آفتاب است، روی میتابانند، به هنگام هنگامههای تغییر و تحول جامعه و مردمان، یک رگشان هم هوشیار نمیگردد و حوادث زمانه در عقل و روح و دیدهشان گشایشی ایجاد نمیکند. لذا هر دارو که میکنند، آن عمارت نیست و ویران میکنند و برای فرار از جهنم نگاه مردم، ناگزیر به پستوهای تنگ و تاریک زبان و زبانآوری و زبانبازی یا کنشهای کلامی و غیرکلامی نمایشی پناه میبرند. دو- در این شرایط، سیاستِ راستین اگر یک معنا داشته باشد، آن تلاشی است برای رهایی سیاست از حصارهای تنگ و تاریک نظری و عملی همین بازیپیشگان سیاسی نابالغ و صغیر.
به بیان دیگر، سیاست (تدبیر) امروز ما برای اینکه سیاست (تدبیر) باشد، نخست باید از پیکره خود «آدمکروبی» کند و زنگار ذهنهای زنگزده را از رخش ممتاز نماید و رخسار خود را به خال زیبای ابروی «آدم»ها (در معنای موسع آن) بیاراید. آدمهای ایرانی، فقط آنانی نیستند که اصحاب قدرت مینامند و میدانند و میخوانند، بلکه هر آن کس است که در گستره این کره خاکی دل در گرو حال و آینده این مرز و بوم کهن دارد. پس، در کنار «آدمکروبی» باید «مرزروبی» یا «فصل/فاصلهروبی» شود و فاصلهها و مرزهای جغرافیایی، قومیتی، جنسیتی، جناحی، سیاسی، مذهبی از میان برداشته شوند تا هر «آدم» ایرانی بتواند جزیی از راهحل مشکلات مام وطن خود – که اینروزها سخت ناخوش است - باشد. بیتردید، بهره بردن از «آدم»ها نمیتواند امر نمایشی باشد. آدمها از آنرو که آدمند و نه آدمک، باید در هر مجلس تصمیم و تدبیر قدر بینند و بر صدر نشینند، نه اینکه پیام نوری (از راه دور) – که در آخر نمایش آنچه از این بازی در یاد میماند همان تماس از راه دور است - به ارائه نظر و طریق فراخوانده شوند. آدمها را جدی بگیرید تا شما را جدی بگیرند. ناخوشی ایران امروز را فهم کنید و ارادهای معطوف به تیمارش داشته باشید تا آدمها آنچه میدانند از علاج و دوا تقدیمتان کنند. در و دروازههای ذهنی خود را بگشایید تا نقد آدمها آزارتان ندهد. آن مو که از غیر پیش چشم دارید، بردارید تا گوهر اندیشه آدمهای نقاد (و حتی مخالف) در فهمتان همچون یشم تصویر نگردد، چون بر این طریق و طریقت نگردید، بیم آن میرود که انگاره «مشکل تویی، تو از میان برخیز»، بهطور فزایندهای، در اعماق روح و روان و احساس و باور آدمها نشت و رسوب کند و نمایش امکان تکرار نیابد.»
بازی شبکه نفوذ در جهان 2 قطبی و 3 قطبی
محمد ایمانی در یادداشت امروز «کیهان» نوشته است: «1-غرب، از طریق دو گروه به کشورهای رقیب (هدف) آسیب زده است؛ «سادهلوحان خاماندیش» و «خائنان استخدام شده». ... 2- محافل اطلاعاتی و سیاسی غرب، با واسطههایی به میخائیل گورباچف رئیس اتحاد جماهیر شوروی (ابرقدرت رقیب) باوراندند که اگر برخی تغییرات سیاسی و اقتصادی مطلوب آنها را انجام دهد، با گشایش در روابط و شراکت از سوی غرب مواجه خواهد شد. ... 3- نمونه دیگر از نفوذ دو لایه، در سرنوشت غمبار افغانستان قابل مشاهده است. هنگامی که مجاهدان افغانستانی با اشغالگران شوروی میجنگیدند، آمریکا (با کمک و همراهی انگلیس) سران بخشی از جنگجویان را که طالبان بعدی را تشکیل دادند، تحت حمایت گرفتند و آنها با وجود ادعای مسلمانی، به این تحتالحمایگی «نه» نگفتند. برخی از سر خاماندیشی و برخی به خاطر استخدام شدگی. بدنه هم که اغلب خبر نداشتند هزینهها و ایدئولوژی مدارسشان را سعودیها با هدایت سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و پاکستان تامین میکنند. نتیجه، حاکمیت بیست سال ویرانی و ترور و فساد و نابودی سرمایههای ملت افغانستان بوده؛ چه از طرف طالبان، چه از جانب اشغالگران که به بهانه طالبان و القاعده آمدند، و چه توسط دولت فاسد و غربگرای اشرف غنی که مردم را منزجر کرده و موجب شده بود در برابر بازگشت مهندسی شده طالبان، بیتفاوت یا منفعل و ناتوان شوند. 4- وقتی آمریکا و انگلیس توانسته باشند با آن سطح بالای نفوذ (مستقیم یا فکری)، شوروی را به پرتگاه فروپاشی بکشانند، هیچ استبعادی ندارد که سفیر روسیه در تهران را - با استخدام یا فریب و تحمیق- وادار به انتشار عکسی مشترک همراه سفیر انگلیس کنند ... 6- بلافاصله پس از انتشار تصویر مشترک سفیران روسیه و انگلیس، غربگرایان چنین القا کردند که روسیه با انگلیس ساخته و دست به یکی کرده است. این در حالی است که دولت روسیه در همین چند ماه اخیر در فاز درگیری شدید با انگلیس قرار داشته و کار حتی تا تهدید نظامی پیش رفته است. ... 7- بلوک شرق به رهبری شوروی، سه دهه قبل از هم پاشید. اما امپراتوری غرب هم، بدترین دوران قدرت خویش را میگذراند و درحال زوال قدرت است. ... 8- در چنین وضعیتی از قطببندی قدرت، غرب به انواع ترفندهای نفوذ و جنگ نرم برای قدرتمندنمایی خود، ضعیفنمایی جبهه مقاومت اسلامی، و تضعیف اقتدار آن از درون دست مییازد. در کشور ما هم دو طیف «استخدام شده» و «خاماندیشان خوشبین به غرب»، معمولا نقش تضعیفکننده اتحاد و اقتدار ملی در برابر غرب عمل کردهاند. هشت سالی که گذشت، مجال عرضاندام دو لبه قیچی غربگرایی بود که از درون، ریشههای اقتدار و انسجام در برابر دشمن را هدف گرفته بودند. این طیف بازیگر در نقشه غرب، اکنون در حالی که با ادبار مردم مواجه شده و مجلس و دولت را از دست داده، توانمندیهای ملی را در همه جهات هدف میگیرند یا زیر سؤال میبردند. ... 9- جنگی پر دامنه میان ما و غرب در جریان است. رکن این جنگ از نگاه غرب، بر هم زدن محاسبات حریف، اصلی کردن مسائل فرعی، و به حاشیه کشاندن مسائل اولویتدار است. این اخلال در محاسبات و اولویتبندیها، توسط دو طیف مزدور و خاماندیشان خوشبین به غرب انجام میشود. آنها اهرم فضاسازی غرب علیه ملت ایران هستند. در شناساندن کارکرد این جماعت و از هم گسیختن شبکه آنها نباید لحظهای تردید کرد.»
معیاری برای داوری درباره مسوولان
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» نوشت: «سخنان انتقادی دکتر زالی، رییس ستاد مبارزه با کرونای استان تهران، بازتاب بسیار گستردهای داشت. پاسخ آقای ظریف نیز این بازتابها را بیشتر کرد. افکار عمومی متوجه شد که سیاستهای بغایت نادرستی در مبارزه با کرونا وجود داشته و این سیاستها متوجه افراد خاصی نیز هست. متاسفانه جامعهای که از شفافیت محروم است، باید هم با چنین شوکها و وضعیتهایی مواجه شود. اگر یک روزنامهنگار، برحسب وظیفه حرفهای خود این اطلاعات را افشا میکرد، بلافاصله با شکایت و مجازات مواجه میشد، ولی اکنون مسوولان خودشان این حرفها را در زمانی که چندان مفید نیست میزنند و اتفاقی هم برای آنان نمیافتد. کاری که وظیفه روزنامهنگار است و در زمان مناسب باید اعلام میکرد، اکنون و به صورت ناخوشایندی اعلام میشود و مردم حس میکنند که به آنان خیانت شده است. در هر حال این واقعه موجب شد که یک مساله جدیتری نیز آشکار شود. برخی از افراد نسبت به آقای زالی معترض بودند که چرا این حرفها را اکنون میزنید؟ چرا در زمان خودش نگفتید؟ اکنون که دولت تغییر میکند و شما هم رفتنی هستید، زمان افشاگری نیست. آیا منافع یا انگیزههای شخصی در میان است؟ این استدلال کمابیش علیه آقای ظریف هم بیان شد. چقدر این استدلال درست است؟ آیا هر مدیری به محض اینکه دید عمل یا سیاست نادرستی در جایی وجود دارد، باید افشاگری کند و به تبع آن نیز برکنار شود یا استعفا دهد؟ اگر پاسخ مثبت است، خوب هیچ وقت هیچ فرد متعارف و قابل قبولی در هیچ یک از پستهای دولتهای مشابه قرار نخواهد گرفت. اگر باید تا آخر ماند و هیچ نگفت، خوب پس اصلا چرا در آن پست حضور یافتهای که بخواهید فقط در نقش مالهکش خرابکاریها و حتی همراهی با آن حاضر شوید؟ این یکی از مهمترین پرسشها در سیاست عملی است. چگونه و تا کجا میتوان با ساختاری که تصمیمات نادرست میگیرد، همراه بود و پس از آن نقطه باید جدا شد؟
به نظر بنده طراح این پرسش یکی از مهمترین چالشهای سیاست در ایران و جوامع مشابه است. چون بیشتر جوامع کنونی در وضعیتی نیستند که حکومتهای آنان کاملا شفاف باشد. خیلی از امور به علل گوناگونی در پرده و پنهان میماند. فساد و رفیقبازی و دیگر انگیزههای شخصی در تصمیمات وجود دارد، بیتوجهی به رای و نظر کارشناسان به وفور دیده میشود، شکاف قدرت و مسوولیت وجود دارد، رفتارهای غیرقانونی هم هست، همه اینها موجب میشود که مدیران در نحوه برخوردشان با این امور به چند گروه تقسیم شوند. گروه اول کسانی هستند که با همه این تخلفات و عدم شفافیتها مخالف هستند و به سرعت جلوی آنها میایستند و در اولین گام اعتراض کرده و از کار نیز اخراج میشوند یا تغییرشان میدهند. گروه دوم کسانی هستند که خودشان کار خلافی مرتکب نمیشوند و به کارهای خلاف نیز کمک نمیکنند ولی در برابر اقدامات خلاف نیز نمیایستند. گروه سوم، نه تنها مخالف اقدامات خلاف هستند، بلکه با آنان همراهی نمیکنند و تا حد ممکن نیز به اصلاح امور کمک میکنند. و بالاخره گروه چهارم که جزیی از ساختار میشوند و با آنان همراهی هم میکنند. داوری درباره گروه دوم و چهارم روشن است. گروه چهارم را باید به صورت مطلق محکوم کرد و گروه دوم نیز به طور نسبی قابل محکوم شدن هستند. ولی میان گروه اول و سوم کدام را باید ترجیح داد؟ به ظاهر گروه اول قاطعانه در برابر تخلف میایستد و مقابله میکند، ولی در عوض به سرعت حذف میشود و کسانی جایگزین آنها میشوند که به لحاظ رفتاری بیشتر به گروه چهارم یا دوم نزدیک هستند. در حقیقت او وارد کاری شده که پیشاپیش باید میدانست که بقایش با شیوه رفتاری گروه اول قابل دوام نیست. چنین افرادی به سرعت به حاشیه رانده میشوند. شاید در عرصه عمومی و روشنفکری کارآیی خوبی داشته باشند ولی در عرصه اجرا معلوم نیست که کارآمد باشند. بنابراین در چنین ساختارهایی موثرترین افراد کسانی هستند که رفتار گروه سوم را پیشه میکنند. درست است که برخی جاها سکوت میکنند ولی خدماتی هم دارند که اگر نباشند از این خدمات خبری نیست. بهعلاوه در گفتار و کردار هم با سیاستهای نادرست همراهی نمیکنند. ولی یک نکته مهم است؛ تا کجا باید این سیاست را ادامه داد؟ در واقع گروه سوم در یک طیف قرار دارند که یک سر آن افراد گروه اول است و یک سر دیگر آن افراد گروه چهارم هستند. تا کجا میتوان این راه را ادامه داد؟ در تاریخ ایران از هر چهار گروه داشتهایم، شاید گروه اول قهرمانتر از بقیه باشند، ولی خیر چندانی از آنان به جامعه نرسیده است. گروه دوم، معمولا کماهمیت هستند. گروه سوم کارآمدترین هستند و گروه چهارم نیز خائنین به مردم هستند. پرسش اصلی این است، نقطهای که نباید از آن جلوتر بروند کجاست؟ به نظرم پاسخ کلیشهای نمیتوان داد. این را باید به عرف عقلا و جمعی و برداشت عمومی واگذار کرد. فرد باید هدفش تحقق خیر عمومی باشد و بداند مردم متوجه وجود این رفتار و انگیزه میشوند. میان افراد فرصتطلبی که برای خوشایند دست به افشاگری میزنند، با کسانی که در فرصت مناسب لب به سخن میگشایند فرق است و مردم متوجه میشوند. در هر حال این یک چالش مهم در داوریهای روزمره ما است. اگر نگاهمان مطلقگرا باشد باید همه را محکوم کنیم، ولی واقعیت این است که در میان همگان میتوان فرق خائن و خادم را بازشناخت.»
پاوه، آبادان، کرونا حصر باید شکسته شود
عبدالله متولیان در یادداشتی برای روزنامه «جوان» نوشته است: «ضمن ارج نهادن و سپاسگزاری از خدمات و اقدامات دولت پیشین در زمینه مقابله با کرونا، باید اذعان کنیم که اقدامات یک سال و نیم گذشته دولت روحانی، نه تنها چاره ساز و کافی نبوده است بلکه در مواردی نظیر «فقدان بانک اطلاعاتی دقیق و قابل اتکا و عدم اشراف اطلاعاتی»، «نیمه کاره رهاکردن برخی از فعالیتها، ازجمله طرح شناسایی و پایش مبتلایان به ویروس»، «عدم ارائه خدمات مناسب بهداشتی و درمانی به مردم بهویژه به افراد و خانوادههای آلوده به ویروس»، «ضعف شدید در توزیع دارو و شکلگیری باندهای قاچاق دارو» و... منجر به بی تفاوتی، سردرگمی و حتی بی اعتمادی و ناامیدی مردم شده و مسیر مقابله با ویروس را سختتر هم کرده است. در چنین شرایطی سخنان رهبری، جامعه و مسئولان را متوجه واقعیات و اهمیت موضوع کرده و همگی را عمیقاً با سؤال کلیدی «چه باید کرد؟» و راههای برون رفت فوری از این مشکل مواجه ساخته است.
ناگفته پیداست که قرارگاه فرماندهی مبارزه با کرونا در دوره سابق در حوزههای شناسایی، مدیریتی، خدماتی، اطلاع رسانی، پیگیری و... دارای ضعفهای فراوان و غیرقابل کتمان بوده و کارآمدی لازم را نداشته است. اینک با تشکیل دولت جدید با رویکرد انقلابی و حرکت جهادی، اتخاذ راهبرد جدید مبارزه با ویروس مرگبار و خطرناک کرونا، اولین آزمون جهادی دولت سیزدهم محسوب میشود که در صورت موفقیت از یک سو الگوی مناسبی برای تعمیم مدیریت جهادی و اتقلابی به سایر حوزهها و مشکلات کشور خواهد بود و از سوی دیگر امیدواری و نشاط همدلانه مردم را در پی داشته و دومینوی حل مشکلات کشور را به حرکت درخواهد آورد.
تردیدی ندارم که مردم (چه آنهایی که رأی دادهاند و چه کسانی که به دلایلی نظیر ناامیدی، بی اعتمادی و... رأی ندادهاند) به آیتالله رئیسی با توجه به سوابق و رفتار انقلابی وی در مبارزه با فساد، راه اندازی کارخانجات و حل مشکلات کارگران و عدالتخواهی به چشم دولت انقلابی نگاه کرده و از دولت در ریشه کنی کرونا انتظاری به مراتب فراتر از دولت ماضی داشته و دارند و بسیاری از مردم به توانمندی انقلابی آیتالله رئیسی باور دارند و قویاً معتقدند این دولت موفق به مهار این ویروس خواهد شد.
آنچه که بر تقویت گمانه زنی درباره توانمندی دولت رئیسی میافزاید اولاً سوابق تحرک انقلابی ایشان و پرهیز از مسائل حاشیهای است و ثانیاً عزم جهادی و ضرب العجل یک هفتهای ایشان به تمامی استانداران و مسئولان در سراسر کشور جهت جمع آوری طرحها و راههای جدید مقابله با کرونا است که مورد تأیید خاص رهبری نیز قرار گرفت.
استخدام کلمات و واژه آرایی رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر، حاکی از آن است که فرمایش معظمله بیش از آنکه یک دستور عادی به دولت باشد به یک فرمان جامع مملکتی شباهت دارد که همه نیروهای کشوری و لشکری را پوشش میدهد و بیانگر دغدغه جدی حضرت ایشان درباره ویروس منحوس کرونا و آثار زیانبار کوتاه مدت و بلند مدت آن بر اقتصاد کشور و زندگی و معیشت مردم است. مخاطب امام خامنهای در این فرمان، تنها دولت نبوده و همه مسئولان کشوری و لشکری، دستگاهها و ارگانهای خصوصی و دولتی، نخبگان، اصحاب رسانه، اقشار و صنوف و آحاد مردم را شامل میگردد.
البته پیش از این نیز در زمان حضرت امام خمینی (ره) حداقل چهار بار شاهد بنبست شکنی و صدور فرمانهای قاطع نظامی مشابه بوده ایم. امام راحل در مرداد ماه ۵۸ در فرمانی قاطع به نیروهای مسلح نظامی و انتظامی تنها ۲۴ ساعت مهلت دادند تا همه ظرفیت خود را به کار گرفته و ضمن رفع موانع حضور نیروهای مردمی، پاوه را از محاصره ضدانقلاب آزاد کنند.
همچنین آن عزیز سفرکرده، در آبان ماه ۱۳۵۹ فرمان شکستن حصر آبادان را صادر کردند، فرمانی که نقطه عطف تاریخ پیروزیهای رزمندگان اسلام محسوب میگردد. فرامین امام راحل در عملیات فتح المبین، والفجر ۸ و مرصاد نیز نمونههای دیگری از فرامین نظامی امام خمینی است.
به این ترتیب مفهومی که فرمان رهبری در مقطع زمانی حاضر به ذهن متبادر میکند این است که همانگونه که حصر پاوه و آبادان با فرمان نظامی حضرت امام شکسته شد، اینک با فرمان امام خامنهای، امید است کشور در زمانی نه چندان دور از حصر دشمنی به نام ویروس کرونا آزاد شود.»
تأثیر متقابل سیاستهای سیاسی و اقتصادی بر توسعه کشور
غلامرضا مصباحیمقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی برای روزنامه «ایران» نوشت: «توسعه در هر کشوری نیازمند سیاستهای همسان و یکسو در تمام بخشها است. نمیتوانیم بگوییم مثلاً توسعه سیاسی ربطی به توسعه اقتصادی یا بالعکس ندارد. سیاستها در تمام حوزهها زمینهساز پیشرفت هستند. برای توسعه همهجانبه، سیاستگذاری در بعد سیاسی باید توسط احزاب باشد. ما باید چند حزب مقتدر داشته باشیم تا کشور را مدیریت کنند. احزاب تلاش میکنند در چهارچوب اسناد بالادستی مانند قانون اساسی و سیاستهای ابلاغی برای اقتصاد کشور برنامه ارائه کنند. حزب بیانیه و مانیفست دارد و مطابق آن باید برنامه را برای اقتصاد ارائه کند. مردمی که به احزاب میپیوندند یعنی مانیفست حزب را پذیرفتهاند. احزاب علاوه بر ارائه برنامه سعی میکنند کادر و مدیر اقتصادی پرورش دهند. این مدیران برای پستهای مهم مدیریتی آماده میشوند. اینجا رأی به اشخاص نیست رأی به حزب و برنامه است. ما متأسفانه این سیاست را نداریم. نداشتن این سیاست موجب شده اتفاقاتی که در 40 سال گذشته در سیاست رخ داده، اتفاقاتی با نگاه بلندمدت و همراه با تحولات اساسی و بنیادین در سیاست و اقتصاد نباشد. نگاهها در اقتصاد کوتاه و معمولاً به اندازه عمر دولت در 4سال است و به این ترتیب برنامهها پیوندی با برنامههای قبل و بعد ندارد. این موضوع باعث میشود با وجود هزینههای بالا ثبات سیاست یا ثبات عملکرد نباشد. به این ترتیب، در حرکت اقتصادی و سیاسی جامعه نوعی رفت و برگشت یا زیگزاگ ایجاد میشود. این رفت و برگشت برای اقتصاد و سیاست کشور بسیار زیانبار است و اجازه نمیدهد پیشرفت و توسعه اقتصادی و سیاسی رخ دهد.
تصمیمگیری غلط در اقتصاد، توسعه سیاسی را هم به چالش میکشد اما عکس آن بیشتر نمود دارد یعنی مواضع سیاسی نادرست میتواند منجر به تصمیمگیریهای اقتصادی نادرست شود. برای مثال به سیاستهای پولی و ارزی که سیاستهای کلان است نگاه میکنیم. سیاستهای اقتصادی در این حوزه نتوانسته اقتدار سیاسی را ایجاد کند. سیاستهای ارزی و پولی باید کاملاً با هم هماهنگ باشند. مثلاً سیاست پولی، باید شامل مدیریت نقدینگی در جامعه باشد به گونهای که نقدینگی برای رشد و پیشرفت تولید کم نباشد و همچنین نقدینگی بیش از ظرفیت تولید به اقتصاد تزریق نشود، اتفاقی که موجب تورم است. تورم موجب بیثباتی قیمتها و تبدیل درآمد در جامعه به نفع ثروتمندان و به زیان حقوقبگیران است. سیاست مالی یعنی تراز بودن و متعادل بودن بودجه، به این معنی که درآمد و هزینههای دولت باید با هم برابر باشد بهطوری که دولت دچار کسری بودجه نباشد. اگر دولت کسری بودجه نداشته باشد نیازمند استقراض از بانک مرکزی یا استقراض از مردم یا استقراض از خارج نخواهد شد. هریک از این استقراضها آثاری دارد. بدترین آن استقراض از بانک مرکزی است که موجب رشد تورم میشود. در شرایطی که کسر بودجه عامل تورم باشد میگویند سلطه مالی بانک مرکزی را به رشد نقدینگی وادار کرده است. میبینیم که در هر صورت وقتی سیاستی در حوزه اقتصاد نادرست باشد کشور را در ورطه سیاسی با مشکلاتی مواجه میکند که توسعه اساسی همهجانبه با تأثیر از مشکلات اقتصادی، رشد و ثبات ندارد.
سیاست دیگر در بخش اقتصاد که حوزه تصمیمگیری سیاسی را تحت تأثیر قرار میدهد، سیاست ارزی است. 3 سیاست ارزی شامل، سیاست ارزی تثبیت نرخ ارز، شناورسازی مدیریت شده و سیاست ارزی شناور را داریم. سیاست ارزی تثبیت شده با نرخ معین معمولاً با نرخ یک ارز خارجی میزان میشود. مثلاً در این سیاست یک دینار اردن مساوی با یک پوند انگلیس است. سیاست ارزی شناور، سیاستی است که هیچگونه مدیریتی در نرخ ارز نیست اگر ارز افزایشی یا کاهشی شد، نرخ آن کنترل نمیشود. سیاست ارزی شناور مدیریت شده، سیاستی است که شناور است اما در یک سطح قیمتی مدیریت میشود و سیاستگذار اجازه نمیدهد نرخ از آن سطح بیشتر شود. سیاست ارزی ایران در حال حاضر شناور مدیریت شده است. سیاستهای تجاری هم داریم که به معنی میزان شدن صادرات و واردات است. اگر صادرات کمتر از واردات باشد تراز تجاری منفی میشود. تراز تجاری منفی به زیان جامعه است. اما تراز تجاری مثبت نشاندهنده توانایی کشور در تولید و افزایش صادرات است و طبعاً منجر به افزایش ذخیره ارزی هم میشود. همه اینها نشان میدهد که سیاستها در هم تنیده شده است و سیاست اشتباه در هر بخشی تبعات زیادی بر اتخاذ سیاست در بخشهای دیگر دارد. اقتصاد قوی نیازمند برنامه و سیاست مبتنی بر مبانی علمی است، نباید با این باور که توسعه سیاسی جدا از سیاستهای اقتصادی است، نگاه سطحی به برنامههای اقتصادی داشته باشیم. هرچقدر اقتصاد کشور قوی باشد توسعه همهجانبه در بستری مناسب و با سرعت بیشتری پیش میرود.»
تعلل رسانهها؛ در بحران کرونا
حجتاله عباسی مدرس دانشگاه و پژوهشگر رسانه در یادداشتی برای روزنامه «آرمان ملی» نوشت: «تعلل در انجــام وظایف و ممانعت از خرید واکسن برای واکسیناسیون شهروندان و جانباختن هزاران نفر بر اثر ویروس مهلک کرونا، بهبرجستهترین موضوع اصلی کشور تبدیل شده و بازتاب گستردهای در رسانههای اجتماعی یافته است. آنچه در این ایام بهشدت مغفول مانده است کمکاری خبرنگاران رسانههای جریان اصلی درباره چرایی تعلل مسئولان در انجام وظایف محوله است. به مصداق استراتژی «چماق و هویج» شهروندان هم باید هزینه سنگین رسانههایی مانند صداوسیما و دیگر رسانههایی را که از بودجه عمومی مصرف میکنند، بدوش بکشند و هم در چنین مواردی، بیخبر از آدم و عالم بمانند. تاسفبارتر اینکه پارهای از رسانههای جریان اصلی در انجام وظایف حرفهای تعلل ورزیده و با پیمودن مسیرمعکوس با دادن اطلاعات گمراهکننده، اخبار رویدادها را کتمان میکنند! خبرنگاران نگهبانان منافع عمومی، پل ارتباطی شهروندان با مسئولان و چشموگوش آنان برای نظارت بر محیط و پایش اطلاعات محیطی هستند. ضروری است در این باره توضیح دهند کهچرا وظایف حرفهای خود را در دوره بحران کرونا انجام نمیدهند و در این باره تعلل میورزند؟ یکی از سوژههای جالبی که میتواند در این ایام پیگیری شود، چندوچون تولید واکسن در ستاد اجرایی فرمان امام است. دکتر مخبر رئیس این ستاد در مقاطع زمانی اظهارات متفاوتی بیان کرده که نیازمند شفافسازی است. امکانات تولید انبوه فراهم شده و ظرف ۲ تا 5/2 ماه آینده دیگر دغدغه تولید انبوه نخواهیم داشت. (19 اسفند99). تا شهریور تولید به ۳۰ میلیون دوز خواهد رسید. (21اردیبهشت1400). یک ماه بعد در نامهای به رهبر انقلاب مینویسد: همانطور که در گزارش تقدیمی قبلی به استحضار رسید، میزان تولید تجمیعی این واکسن تا پایان شهریور ماه بیش از ۵۰ میلیون دوز خواهد بود. (26خرداد1400). در وانفسای اوجگرفتن بیماری و جانباختن روزانه صدها نفری، بر اثر فشار شهروندان در رسانههای اجتماعی، آقای مخبر در جایگاه معاون اول دستور برای واردات ۲۰ میلیون دوز واکسن کرونا تا پایان شهریور را صادر میکند.(21مرداد1400). علاوهبر این کیانوش جهانپور، سخنگوی سازمان غذا و داروی ایران، از فراهمشدن مقدمات واردات «۱۲۰ میلیون دوز واکسن کرونا در سه ماه آینده» به کشور خبر دهد.(19مرداد 1400). انتظار میرود رسانههای جریان اصلی این پرونده مهم را پیگیری کنند و گزارش دقیق آن را به اطلاع مردم برسانند. همچنین از معاون اول ریاستجمهوری انتظار میرود دستور دهد ستاد اجرایی فرمان امام گزارش شفافی از پرونده تولید واکسن کوو برکت را برای آگاهی عموم منتشر کند!»
دیدگاه تان را بنویسید