ایران: در سالهای اخیر مفهوم دیپلماسی عمومی مورد توجه بسیاری از کشورها و از جمله جمهوری اسلامی ایران بوده و در این راستا نهادهای خاصی هم در داخل ساختار وزارت خارجه تعبیه شده است. هدف دیپلماسی عمومی تقویت آن چیزی است که قدرت نرم یا هوشمند کشورها نامیده شده است. به زبان ساده، دیپلماسی عمومی میکوشد تصویر یک کشور را در نظام بینالملل بهبود بخشد. رابرت جرویس یکی از علمای معروف سیاست بینالملل معتقد است: در نظام بینالملل تصویر، مهمتر از واقعیت است. در سالهای اخیر بسیار شنیدهایم که تصویر منفی ارائه شده از جمهوری اسلامی ایران در رسانههای غربی، تأثیر منفی بر روابط ایران با سایر دولتها و حتی ملتها گذاشته است. دیپلماسی عمومی بیشتر از آنکه دولتها را مخاطب قرار دهد افکار عمومی و ملتها را در کانون توجه خود قرار میدهد. دیپلماسی عمومی مستلزم ارتباط با گروههای مرجع، رهبران احزاب سیاسی، گروههای ذینفوذ، نخبگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، رسانهای به عنوان سازندگان افکار عمومی و کلیه شهروندان برای شکلدهی به افکار و هماهنگسازی اذهان آنان با هدف سیاست خارجی است.از این منظردیپلماسی عمومی را تا حدی میتوان
شبیه تبلیغات به نفع یک دولت خاص دانست، لکن دیپلماسی عمومی قابل تقلیل به تبلیغات نیست؛ زیرا هدف آن تأثیرگذاری بلندمدت بر افکار عمومی است. برخی کارشناسان، دیپلماسی فرهنگی و رسانهای و حتی تجاری را بخشی از دیپلماسی عمومی تلقی میکنند، لکن به نظر میرسد میان این مقولهها تفاوتهایی وجود دارد.
بر همین اساس معتقدیم دیپلماسی گردشگری علیرغم تعاملی که با دیپلماسی عمومی دارد، بهطور کامل ذیل آن قابل تعریف نیست، زیرا:
1. حوزه گردشگری به تنهایی حوزهای وسیع و فراگیر است و لذا کسانی که در زمینه دیپلماسی عمومی تخصص دارند، الزاماً متخصص دیپلماسی گردشگری نیستند. آنها عمدتاً از زاویه سیاسی و رسانهای به گردشگری مینگرند، حال آنکه گردشگری علاوه بر ابعاد تجاری و اقتصادی و رسانهای، دارای ابعاد صنعتی و فرهنگی نیز هست.
2. ساختار سازمانی در نظر گرفته شده برای دیپلماسی عمومی هم برای تحقق اهداف دیپلماسی گردشگری کافی نیست. گردشگری با حوزههای متعددی نظیر هتلداری، حمل و نقل زمینی و هوایی و ریلی و دریایی،حوزههای محیط زیست، فرهنگی، کارگری، میراث فرهنگی، صنایع دستی، موزه و نظیر اینها ارتباط دارد و ساختار سازمانی در نظر گرفته شده برای دیپلماسی عمومی که معمولاً داخل وزارت خارجه است نمیتواند با همه این حوزهها در ارتباط باشد و دیپلماسی گردشگری را به نحو کارآمد مدیریت کند.
3. واقعیت این است که در دیپلماسی گردشگری، سهم گردشگری به مراتب بیشتر از دیپلماسی است در حالی که در دیپلماسی عمومی سهم دیپلماسی بیشتر است. بنابراین میتوان دیپلماسی عمومی را ذیل ساختار وزارت خارجه قرار داد. در حالی که این نکته درباره دیپلماسی گردشگری صادق نیست. در دیپلماسی گردشگری وزارت خارجه بیشتر نقش هماهنگکننده دارد تا تصمیم گیرنده.
4. بخشی از وظایف دیپلماسی گردشگری مثل تأمین مالی، جذب سرمایهگذاری در بخش گردشگری، تأمین زیرساختهای فنی و صنعتی گردشگری اساساً خارج از حیطه وظایف دیپلماسی عمومی و دیپلماتهای عمومی است. از همین رو دیپلماسی گردشگری را نمیتوان ذیل دیپلماسی عمومی جای داد. به این ترتیب میتوان گفت: دیپلماسی عمومی میتواند شرایط لازم اما نه کافی را برای تحقق اهداف دیپلماسی گردشگری فراهم کند. فعال بودن دیپلماسی عمومی بهخودی خود به معنای وجود دیپلماسی گردشگری و تحقق اهداف آن نیست.
دیدگاه تان را بنویسید