حلالیت‌خواهی‌علامه‌جوادی‌آملی‌از‌مردم‌دماوند

کد خبر: 221469

اين عذرخواهي براي من خيلي مهم است و آن عذرخواهي اين است که نماز, مناجات با خداست نماز, گفتگوي با خداست «المصلّي يُناجي ربّه»[1] نمازگزار با خداي خود مناجات مي‌كند ما يك منادات داريم و يك مناجات, منادات يعني ندا، انسان وقتي احساس بُعد و دوري مي‌كند ندا مي‌دهد كسي كه دور است وقتي صدا مي‌زنيم مي‌گوييم يا فلان, آقاي فلان اما وقتي نزديك باشد نجوا داريم ديگر ندايي نداريم نماز چون قربة الي الله است انسان وقتي احرام بست نزديك شد ديگر ندايي ندارد فقط نجوا دارد زمزمه دارد.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حضرت آیت الله جوادی آملی در آخرین روز اقامت تابستانی خود در روستای احمد آباد شهرستان دماوند طی سخنانی با مردم این منطقه وداع کردند. معظم له در ابتدای جلسه سپاسگزاری و حق شناسی خود را از اهالی منطقه، نمازگزاران، میهمان داخل و خارج، مخصوصا روحانيّت معظّم، امام جمعه، فرماندار و مسئولان محترم منطقه، دانشگاهيان و عزيزاني كه در صبغه پزشكي، سياسي، نظامي و انتظامي خدمت مي‌كنند، ابراز داشته و فرمودند: اين شكر و اين سپاس براي آن عظمت فكري و عنايت و لطف شما و ارادت شما به قرآن و عترت است كه نسبت به خدمتگزارانتان ارائه مي‌فرماييد. حضرت استاد در این سخنان ضمن عذرخواهی و طلب حلالیت از نمازگزاران فرمودند: اين عذرخواهي براي من خيلي مهم است و آن عذرخواهي اين است که نماز, مناجات با خداست نماز, گفتگوي با خداست «المصلّي يُناجي ربّه»[1] نمازگزار با خداي خود مناجات مي‌كند ما يك منادات داريم و يك مناجات, منادات يعني ندا، انسان وقتي احساس بُعد و دوري مي‌كند ندا مي‌دهد كسي كه دور است وقتي صدا مي‌زنيم مي‌گوييم يا فلان, آقاي فلان اما وقتي نزديك باشد نجوا داريم ديگر ندايي نداريم نماز چون قربة الي الله است انسان وقتي احرام بست نزديك شد ديگر ندايي ندارد فقط نجوا دارد زمزمه دارد. در حال مناجات, دعا يقيناً مستجاب است زيرا انسان بدون واسطه با خداي خود سخن مي‌گويد او را مخاطب قرار مي‌دهد مي‌گويد: ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[2] فقط تو را مي‌پرستم و از تو كمك مي‌خواهم اين تقديم ﴿إِيِّاكَ﴾ بر ﴿نَعْبُدُ﴾ و بر ﴿نَسْتَعِينُ﴾ براي افاده حصر است يعني هيچ معبودي در عالَم نيست مگر تو و هيچ مرجعي هم در جهان نيست مگر تو در چنين حالي يقيناً دعا مستجاب است خواسته مستجاب است اگر نماز فُرادا باشد مسئول اين مناجات خود نمازگزار است خود مي‌داند كه با خداي خودش چه بگويد و از او چه دريافت كند و اگر دعاي او مستجاب نشد معلوم مي‌شود كه درست مناجات نكرده است ولي اگر نماز جماعت بود و دعا مستجاب نشد تقصير به عهده آن امام است زيرا امام, سخنگوي مأمومين است در نماز جماعت گفتند مأموم ساكت باشد حرفي دارد خواسته‌اي دارد نيازي با خدا دارد بگذارد امام از طرف او بگويد اگر امام طيّب و طاهر بود زبانش پاك بود قلبش پاك بود نيّتش پاك بود نزديك به خدا بود اين حرف نمازگزارها را خوب به خدا مي‌رساند و جواب را خود خدا مي‌دهد، به امام نمي‌دهد خدا جواب را مستقيماً به خود مأموم مي‌دهد. معظم له با اشاره به آیه 181 سوره مبارکه بقره فرمودند: شما بنگريد اين آيه سوره مباركه بقره را؛ اگر كسي حرف ديگري را به خدا زد خدا خودش جواب آن فرد ديگر را مي‌دهد، ديگر به اين واسطه نمي‌گويد پيام مرا به او برسان، فرمود: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾[3] فرمود رسول من! اگر بندگان سؤال كردند ما چگونه با خدا راز و نياز كنيم تو در جواب آنها نگو, من به خود آنها مي‌گويم من به شما نزديكم ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ نفرمود «فقل» تو در جواب بگو, از تو سؤال كردند ولي من جواب مي‌دهم فرمود اگر بندگان من از تو سؤال كردند كه خدا نزديك است يا دور، من به خود آنها مي‌گويم من نزديكم, نمي‌گويم به آنها بگو كه خدا نزديك است نفرمود «قل إنّ الله قريبٌ» خودش فرمود: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ از اين طرف ممكن است واسطه باشد ولي از آن طرف واسطه نيست امام جماعت حرف مأمومين را به خدا منتقل مي‌كند كه خدايا من و اين گروه فقط تو را مي‌پرستيم و فقط از تو كمك مي‌خواهيم اما خدا خودش مستقيماً به مأمومين خطاب مي‌كند و مشكل آنها را حل مي‌كند نه به وسيله امام چنين خدايي است اگر كسي نماز جماعت خواند و مشكلش حل نشد تقصير آن امام است لذا از همه شما عذرخواهي مي‌كنيم و اميدواريم اگر نتوانستيم پيام شما را به خدا برسانيم خدا خودش به بهترين وجه جبران كند! مفسر برزگ قرآن با بیان این نکته که اگر كسي ديدش وسيع باشد و شرح صدر داشته باشد اين هم اول را مي‌بيند هم وسط را هم آخر را در دستورهاي ديني ما اين سه بخش مطرح شده است اذعان داشت: گاهي مي‌بينيد مي‌گويند «اُنظر إلي ما قال و لا تَنظره إلي مَن قال»[4] در مسائل علمي فقط شما نگاه كنيد كه اين حرف چه حرفي است آيا برهاني است يا نه نگاه نكن چه كسي گفت, ببين چه چيزي گفت اين يك مرحله كه انسان قول را مي‌بيند خود آن كلام را مي‌بيند در مرحله وسيع‌تر هم كلام را مي‌بيند هم متكلّم را, هم قول را مي‌بيند هم قائل را هم «اُنظر إلي ما قال» هم «اُنظر إلي مَن قال» در مسائل رياضي و امثال رياضي كه جزء مسائل حكمت عملي نيست اخلاقي نيست پرورشي نيست تزكيه نيست تربيتي نيست فقط علم است اگر صاحب‌نظري مطلب علمي گفت انسان مي‌پذيرد ولي اگر مسئله سياسي شد اجتماعي شد اخلاقي شد فرهنگي شد هم «اُنظر إلي ما قال» هم «اُنظر إلي مَن قال» هم نگاه كن ببين چه گفت هم نگاه كن ببين چه كسي گفت. در جريان صدر اسلام خوارج شعارشان اين بود «لا حُكم الاّ لله» وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) فرمود: «كلمةُ حقّ يُراد بها الباطل»[5] قول, حق است اما قائل, مُحِق نيست گوينده پشت اين حرف, هدف مشئوم و مسموم دارد پس «اُنظر إلي ما قال» و «اُنظر إلي مَن قال» اين حداكثر رشد ما موحّدان است اما اوحدي از اهل توحيد به سه مرحله مي‌انديشند مي‌گويند «اُنظر إلي ما قال», «اُنظر إلي مَن قال», «اُنظر إلي مَن أنطق القائل» الآن غالب ماها در اين دريافت هدايا يا چيزي كه از راه تجارت به ما مي‌رسد مي‌گوييم اين چيست (يك) چه كسي داد (دو) مي‌بينيد فرهنگ ما اين است مي‌گوييم اين جعبه چيست؟ اين جعبه را چه كسي داد؟ ولي آن موحّد هرگز اين طور حرف نمي‌زند مي‌گويد اين جعبه چيست اين جعبه را چه كسي آورد اين جعبه را چه كسي داد اين صاحب‌باغ آورنده است نه بخشنده اگر كسي پارچه‌اي به شما داد موحّدانه خواستيد سخن بگوييد سه جمله مي‌گوييد, مي‌گوييد اين چيست؟ اين را چه كسي آورد؟ اين را چه كسي داد؟ آن كه داد خداست, اين كه آورد فلان شخص است اينكه در جعبه است فلان پارچه است يك موحّد هم چيست را هم آورنده را هم دهنده را مدنظر دارد ولي ما غالباً از دهنده خبري نداريم آن آورنده را دهنده مي‌دانيم مي‌گوييم اين ميوه را فلان آقا داد خير, اين ميوه را فلان آقا آورد آنكه داد ديگري است «گفت بر هر خوان كه بنشستم خدا رزّاق بود»[6] چه كسي آورد را با چه كسي داد خلط نكنيم رازق ديگري است دهنده ديگري است نبايد بگوييم فلان باغدار داد بايد بگوييم فلان باغدار آورد هم در مسئله قول ﴿أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾[7] است هم در اعطا «اعطانا الله الذي أعطي كلّ شيء» است حضرت استاد خاطر نشان کردند: وقتي موساي كليم(سلام الله عليه) سخن گفت، فرمود: ﴿رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي﴾[8] يك موحّد بين آورنده و دهنده فرق مي‌گذارد ما يا اصلاً از دهنده خبر نداريم يا فرقي نمي‌گذاريم اگر كسي گرفتار شرك ربوبي نباشد هرگز نمي‌گويد اين ميوه را فلان شخص داد مي‌گويد اين ميوه را فلان شخص آورد در قرآن كريم در سورهٴ مباركهٴ ‌«‌يوسف» فرمود: ﴿مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ﴾[9] اكثر مؤمنين, مشرك‌اند زيرا اينها آورنده را با دهنده خلط مي‌كنند از امام معصوم(سلام الله عليه) سؤال كردند چگونه اكثر مؤمنين, مشرك‌اند؟ فرمود همين كه مي‌بينيد مي‌گويند اول خدا دوم فلان شخص اگر فلان شخص نبود مشكل ما حل نمي‌شد اگر فلان طبيب نبود بيمار ما علاج پيدا نمي‌كرد[10] خب در برابر خدا كه چيزي نيست و كسي نيست بايد بگوييم خدا را شكر كه به وسيله فلان شخص مشكل ما را حل كرد خدا را شكر كه به وسيله فلان شخص دِيْن ما ادا شد خدا را شكر كه به وسيله فلان شخص بيمار ما شفا پيدا كرد تا بشويم موحّد بنابراين بين اينكه چه كسي آورد و چه كسي داد بايد فرق بگذاريم هميشه بگوييم خدا داد. ایشان در فراز پایانی فرمایشات خود توهین به ساحت مقدس رسول خاتم(ص) را مورد مذمت شدید قرار دادند و فرمودند: همين درد توانفرساي جهان غرب است الآن مي‌بينيد به بهترين شخصيت جهان كه در گذشته و حال و آينده معادل ندارد و احدي همتاي او نبود و نيست يعني وجود مبارك حضرت ختمي نبوّت محمد بن عبدالله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عدّه‌اي اهانت مي‌كنند در حالي كه حضرت جامعه بشري را به آن انسانيّت والا كه لازم بود رساند. در قرآن وقتي خدا مي‌خواهد آن حضرت مخاطب قرار دهد در هيچ جاي قرآن نام مبارك حضرت را نمي‌برد بر خلاف انبياي ديگر كه نام انبيا را مي‌برد مثل ﴿يَا نُوحُ﴾[11], ﴿يَا إِبْرَاهِيمُ﴾[12], ﴿يَا مُوسَي﴾[13], ﴿يَا عِيسَي﴾[14] اما وقتي سخن از وجود مبارك حضرت شد مي‌فرمايد ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ﴾[15], ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ﴾[16] با اجلال و تكريم از حضرت نام مي‌برد برنامه حضرت را هم كه معرفي مي‌كند اين است كه ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ﴾[17] اينها را آزاد مي‌كند اينها را از بردگي هوس, بندگي هوا آزاد مي‌كند اينها را به عقل و عدل مي‌رساند آن زنجيري كه دست و پاي اينها را بست زنجير خودخواهي, غرور, اختلاف, كينه همه اينها را باز كرد اينها را آزاد كرد. الآن شما مي‌بينيد در بسياري از كشورها گرفتار فشارهاي اقتصادي‌اند در حالي كه نعمت‌هاي فراواني را خداي سبحان به جهان بشريّت داد درصد قابل توجهي از ثروت و درآمد كره زمين صرف آدم‌كُشي است اگر اين بودجه‌هاي صرف آدم‌كُشي نشود اگر اين بودجه‌ها صرف ويران كردن كشورها نباشد اگر ﴿إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾[18] نباشد كسي مشكل اقتصادي ندارد در همه جا نعمت فراوان و فراهم است اما وقتي به دست اين گروه افتاده به جاي اينكه از بركت الهي استفاده كنند و مشكلات جامعه را حل كنند از بهترين ثروتها بدترين استفاده مي‌شود به جاي اينكه كارخانه‌هاي ساخت و ساز مصالح ساختماني باشد پوشاك باشد خوراك باشد كشاورزي باشد دامداري باشد بخش وسيعي از اين سرمايه‌ها و ثروتها صرف آدم‌كشي است خب اينها در برابر كسي كه آمده فرمود: ﴿مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً﴾[19] موضع‌گيري مي‌كنند در برابر كسي كه ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ﴾ موضع‌گيري مي‌كنند مرحوم كليني(رضوان الله تعالي عليه) از حضرت امام صادق(سلام الله عليه) نقل كرد كه در يكي از نبردهاي دفاعي بين وجود مبارك رسول اكرم(صلّيٰ الله عليه و آله و سلّم) و سپاهيانش فاصله شد حضرت كنار درختي مشغول استراحت بود يكي از سربازان مشرك آمد شمشير كشيد بالاي سر آن حضرت استاد گفت: «مَن يُنجيك مِنّي» حالا كه بين تو و سپاهيان و سربازانت فاصله است چه كسي تو را از دست من نجات مي‌دهد حضرت فرمود بين اين شمشير بُرّان تو و سرِ من, قدرت غيبي فاصله است، الله؛ با عنايت الهي، آن فرد بر زمين افتاد وجود مبارك حضرت برخاست شمشير را گرفت فرمود «مَن يُنجيك مِنّي» حالا چه كسي تو را نجات مي‌دهد؟ گفت: «جودُك و كرمُك» گفت من به كَرم تو وابسته‌ام حضرت فرمود برخيز و برو[20]. اگر كسي شبانه‌روز سلاح كشتار جمعي توليد مي‌كند او البته در صدد اهانت به ذات مقدس رسول گرامي است البته مسلمان‌ها جواب‌ آنها را خواهند داد هيچ فكر نكنند كه اين بيداري اسلامي خاموش‌شدني است اين چراغ هرگز خاموش نخواهد شد اين بيداري به مقصد خواهد رسيد هم به مقصد مي‌رسد هم مقصود را در مقصد مي‌بيند و يقيناً بساط ظلم و جسارت و جهل علمي و جهالت عملي برطرف مي‌شود. [1] . بحار الانوار، ج 68، ص 216. [2] . سورهٴ فاتحة الكتاب، آيهٴ 5. [3] . سورهٴ بقره، آيهٴ 186. [4] . غرر الحكم و درر الكلم، ص 58، ج 612. [5] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 40. [6] . ديوان حافظ، غزل 206. [7] . سورهٴ فصلت، آيهٴ 21. [8] . سورهٴ طه، آيهٴ 50. [9] . سورهٴ يوسف، آيهٴ 106. [10] . ر . ك: تفسير العياشي، ج 2، ص 200. [11] . سورهٴ هود، آيهٴ 46. [12] . سورهٴ هود، آيهٴ 76. [13] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 144. [14] . سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 55. [15] . سورهٴ انفال، آيهٴ 64. [16] . سورهٴ مائده، آيات 41 و 67. [17] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 157. [18] . سورهٴ نمل، آيهٴ 34. [19] . سورهٴ مائده، آيهٴ 32. [20] . الكافي، ج 8، ص 127.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

قرص لاغری پلاتین

تازه های سایت