دزد موبایل: دائما قیافه ام را گریم میکردم تا پلیس پیدایم نکند
پنجشنبه گذشته مأموران کلانتری ۱۱۵ رازی هنگام گشت در خیابان متوجه برخورد یک خودروی تاکسی با موتورسیکلتی شدند.
روزنامه ایران:پنجشنبه گذشته مأموران کلانتری ۱۱۵ رازی هنگام گشت در خیابان متوجه برخورد یک خودروی تاکسی با موتورسیکلتی شدند.
راننده تاکسی بلافاصله از خودرواش پیاده شد و مرد موتورسوار را که روی زمین افتاده بود گرفت و در حالی که مانع فرارش میشد فریاد زد این مرد دزد است، پلیس را خبر کنید.
بدین ترتیب مرد موتورسوار توسط مأموران پلیس بازداشت شد. راننده تاکسی در تحقیقات گفت: درحال رانندگی بودم و گوشی تلفن همراهم نیز روی داشبورد خودرو بود. ناگهان این مرد موتورسوار نزدیک شد و گوشی تلفن همراهم را از روی داشبورد قاپید و با سرعت فرار کرد. من هم او را تعقیب کردم و به ناچار با خودرو به موتورش زدم.
مأموران در بازرسی از جیبهای متهم چند گوشی تلفن همراه سرقتی کشف کردند. این درحالی بود که با استعلام شماره پلاک موتورسیکلت مشخص شد که چند روز قبل سرقت آن اعلام شده بود. مدارک پلیسی و گوشیهای سرقتی باعث شد تا موتورسوار به سرقتهای سریالی گوشی تلفن همراه از سرنشینان خودروها اعتراف کند.
گفتگو با متهم
شگردت برای سرقتها چه بود؟ موتورهایی را که در کنار خیابان پارک شده بودند با استفاده از غفلت صاحبانش سرقت میکردم. بعد از آن در خیابانهای تهران پرسه میزدم و گوشی تلفن همراه مسافران و راننده خودروهایی را که در حال مکالمه بودند یا گوشیشان روی داشبورد بود سرقت میکردم. چه مدت است این کار را انجام میدهی؟ بیش از یک سالی میشود. در این مدت دستگیر نشدی؟ نه، چون شگرد خاصی داشتم. چه شگردی؟ برای سرقتها یک کلاه گیس خریدم و هر روز که میخواستم سرقت را انجام دهم گریم میکردم. اینطوری مشخصاتی که مالباختهها به پلیس میدادند و حتی تصویر چهره نگاری که توسط آنها انجام میشد با تصویر اصلی و هویت واقعی من متفاوت بود و به همین دلیل هیچ وقت هویتم برملا نمیشد. کجا گریم میکردی؟ گاهی اوقات در گرمخانهها و گاهی اوقات هم در دستشوییهای عمومی. وسایل گریم همیشه همراهم بود و هر بار مدل گریم را تغییر میدادم تا چهرهام مشابه نباشد و شناسایی نشوم. چه محلهایی را برای سرقت انتخاب میکردی؟ خیابانهای مرکزی شهر به سمت جنوب تهران. چه ساعتهایی برای سرقت میرفتی؟ بیشتر بعدازظهرها بود. صبحها هم خوابم میآمد هم اینکه مردم صبح اول وقت انرژی دارند و حواسشان به کیف و گوشی هایشان هست. اما بعدازظهرها مردم خسته از یک روز کاری حوصله خودشان را هم ندارند چه برسد به گوشی تلفن همراهشان. گوشیهای سرقتی را چکار میکردی؟ به ۵ مالخر بین ۳۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان میفروختم. روزی چند سرقت انجام میدادی؟ گاهی اوقات به روزی ۵ تا هم میرسید. البته همیشه گوشیها مدل بالا نبودند و ارزشی نداشتند. ازدواج کردی؟ بله، یک دختر دارم. همسرم به خاطر اعتیادم و سرقتهایی که انجام داده بودم زمانی که در زندان بودم طلاق غیابی گرفت و به شهرستان رفت. کی از زندان آزادی شدی؟ یک سال و نیم قبل. چرا بعد از آزادی باز هم سراغ کارهای خلاف رفتی؟ از زندان که آزاد شدم نه کسی را داشتم که به خانهاش بروم و نه کاری برای انجام دادن. تنها سرپناه من گرمخانه بود، آنجا هم همه معتاد و کارتن خواب بودند. وسوسه اعتیاد دوباره به جانم افتاد. معتاد که شدم برای تأمین هزینه مواد مخدرم مجبور شدم که دوباره سرقت کنم.
دیدگاه تان را بنویسید