ضربات اقتصادی چین و آمریکا به اقتصاد کشور
ضربان قلب اقتصاد یک کشور همواره بسته به کمیت، کیفیت و رقابتپذیری تولید داخلی آن کشور است. اما بهنوعی میتوان گفت در دنیای ما قانون جنگل در روابط بینالملل حکمفرماست و این خود مهمترین عامل برای در معرض ضربات قرار گرفتن جمهوری اسلامی است، ضرباتی که با نامردی تمام بر دوش ملت بزرگ ایران گاهی سنگینی میکند، ولی این ضربات همه در یک سطح نیستند بر همین اساس نخست در این بخش در تحلیل ضرباتی سخن خواهیم راند که فقط و فقط به خود تولید آسیب وارد میکنند. در این ضربات کشور اولیه با سوءاستفاده از قوانین ناقص و همچنین فراهم بودن بساط رقابت در کشور هدف سعی بر فروش بیشتر اجناس و تقویت تولید داخلی خود است، ازایندست کارها در کشور ما بیشتر توسط کشور چین صورت میگیرد، به همین مناسبت من این ضربات را ضربات چینی نامگذاری کردهام که در ذیل به این موارد خواهیم پرداخت.
روزنامه صبح نو: ضربان قلب اقتصاد یک کشور همواره بسته به کمیت، کیفیت و رقابتپذیری تولید داخلی آن کشور است. اما بهنوعی میتوان گفت در دنیای ما قانون جنگل در روابط بینالملل حکمفرماست و این خود مهمترین عامل برای در معرض ضربات قرار گرفتن جمهوری اسلامی است، ضرباتی که با نامردی تمام بر دوش ملت بزرگ ایران گاهی سنگینی میکند، ولی این ضربات همه در یک سطح نیستند بر همین اساس نخست در این بخش در تحلیل ضرباتی سخن خواهیم راند که فقط و فقط به خود تولید آسیب وارد میکنند. در این ضربات کشور اولیه با سوءاستفاده از قوانین ناقص و همچنین فراهم بودن بساط رقابت در کشور هدف سعی بر فروش بیشتر اجناس و تقویت تولید داخلی خود است، ازایندست کارها در کشور ما بیشتر توسط کشور چین صورت میگیرد، به همین مناسبت من این ضربات را ضربات چینی نامگذاری کردهام که در ذیل به این موارد خواهیم پرداخت. بازارشکنی (دمپینگ) اولین و مهمترین این ترفندها که بیشتر مورداستفاده قرار میگیرد، کلک قدیمی و کارای دمپینگ است، در علم تجارت به فروش کالا زیر قیمت داخل به کشورهای دیگر را دمپینگ میگویند، یکی از مصادیق این امر در بازار داخلی ما شرکت سامسونگ است که با فروش معمولاً 25 درصد زیر قیمت محصولات خود در بازار داخلی ما سعی در تثبیت جایگاه خود در کشور ما دارد، این قضیه اما درباره چین بهگونهای دیگر است. این کشور به دلیل دارا بودن کارگر ارزانقیمت و ارزان تمام شدن محصول نیازی به این کار ندارد، این امر حتی باعث شده است تا سرمایهگذار ایرانی نیز به این کشور برای احداث کارخانه برود، مصداق خوب این کار شرکت نامآشنای فراسو است که صاحب کارگاه تولیدی در هنگکنگ است. عملیات روانی از کارهای ناشایست معمول در تجارت بینالملل عملیات روانی علیه تولید کشور هدف یا بالعکس، تبلیغات بیشازحد از کالای خودی در برابر کالای کشور هدف است، چنانکه خیلی از بدبینیها از تولید داخل ناشی از همین فعالیتهاست، البته این کارشکنیهای تبلیغاتی همواره هدفی جز تأثیرگذاری بر ذهن مخاطب ندارد؛ اینجاست که بار مسوولیت بر شانه خریدار است که خود ببیند که چه کسی چه میگوید، البته از مصادیق واضح این کار، فعالیتهای سفارت کرهجنوبی است که با خریداری برخی از بیلبوردهای پلهای هوایی تهران یا بهطور غیرمستقیم درصدد تبلیغ تولیدات کشور متبوعش است. عملیات روانی در برخی اوقات در بیرون از خاک کشور صورت میگیرد تا بازار محصول داخلی از بین برود.این کار در عراق برای شرکتهای خودروساز داخلی اتفاق افتاد و باعث از دست رفتن فرصت تولید خودرو در خاک عراق شد و دست آخر کارخانه تولیدی که برای محصول ایرانی ساختهشده بود، متعلق به خودروساز چینی شد. البته این مساله جنبههای عملیاتی هم دارد نمونه بارز این مساله در سرویسهای رایانامه ایرانی مشاهده میشود؛ هنگامیکه کاربر قصد ارسال پیام از این سرویسها به سرویسهای خارجی را دارد با مشکل مواجه میشود. آمار سازی یکی از شگردهای کشورها و مؤسسات برای نیل به اهداف خود آمار سازیهای نادرست، موجهکننده یا بعضاً به غلطانداز است. این مساله به سه گونه مطرح است، یکی اینکه عدهای با همین آمارسازیها سعی در به هم زدن یک بازار یا قیمتی را داشته باشند، این اتفاق نامبارک از اواخر سال 2014 با گزارش غلط IMF مبنی بر کاهش تولیدات صنعتی ژاپن و آلمان و همچنین تحلیلهای مغرضانه مؤسسات تحقیقاتی متعلق به سعودیها منجر به کاهش شدید قیمت نفت شد. شق دوم این فریب ارائه آمار غلط در برآورد هزینهها یا مدتزمان ساخت محصولات مختلف است. این شگرد باعث میشود تا دستگاه محاسباتی فرد خراب شود و در مواردی باعث میشود تا باور به ساختن یک محصول از بین برود؛ اما مورد آخر ازایندست کلکها این است که یک شرکت با آمارسازی مغرضانه سعی در سودده نشان دادن یک محصول یا یک پروژه اقتصادی میکنند، این شگرد در قرن گذشته بارها توسط آمریکا استفادهشده و در ورشکستگی اقتصادهایی مثل کلمبیا نقشی اساسی داشته است. جاسوسی اقتصادی و شبیهسازی چین همیشه به کپیبرداری شهره عام و خاص بوده است، سؤال اینجاست که چین چگونه این حجم از کپیبرداری را انجام میدهد؟ باید گفت قسمتی از این کپیبرداریها به خاطر جاسوسیهای گسترده اقتصادیای است که این کشور از کشورهای دیگر میکند. چینیها با استفاده از روحیه کار جمعی و پشتکار فراوان چه در دانشگاهها و چه در بازارهای کسبوکار در حال جمعآوری اطلاعات فنی، اقتصادی و علمی از سطح جهان هستند. از قربانیان اصلی این ترفند در کشور ما صنایعدستی ما هستند، چنانکه مثلاً صنعت فرش در کشور ما قربانی کپیبرداری چینیها و پاکستانیها هستند و این صنعت چند هزارساله به حال احتضار رفته است. موارد متفرقه موارد دیگری نیز در فهرست این نوع ضربات قرار میگیرند که بهدلیل کمبود منابع و همچنین مخفی بودن آنها مطلب زیادی نمیتوان درباره آنها گفت. این موارد عبارتاند از؛ رشوه، اخاذی، پولشویی، قاچاق، راهکارهای مالی! آنچه درباره تحلیل ازایندست اتفاقات میتوان گفت این است که همه این موارد، مواردی خرد و مقطعی هستند که فقط در صورت اعمال بلندمدت آنها دارای آثار تخریبی فراوانند، واگرنه در کوتاهمدت، این موارد طبیعی کار در بازار تولیدات مختلف است، این موارد ازآنجهت جدی نیستند که حتی در صورت تشدید بازهم توانایی و پتانسیل تولید کالای مدنظر باقی خواهند ماند، ولی این امر توجیهکننده آن نیست که نبایست جلوی آن گرفته شود. ضربات آمریکایی اما ضربات اقتصادی شق دومی هم دارند و آنهم آن دسته از ضرباتی هستند که در صورت اعمال، کل نظام تولید را دچار اختلال میکنند. این نوع ضربات نوعاً به زیرساخت تولید آسیب وارد کرده و آن را هدف قرار میدهند. اعمالکنندگان ازایندست ضربات، کشورهایی هستند که برخلاف دسته اخیر به دنبال نفع خود نیستند بلکه به دنبال اعلان یک جنگ اقتصادی علیه کشور هدف و در پی به ذلت کشاندن آن هستند. این دسته از ضربات را بیشتر به دلیل استفاده بیشازحد آمریکا از آنها در سطح جهان ضربات آمریکایی نامیدم تا ذهن مخاطب بیشتر به تحلیل این نوع ضربات متبادر شود. حالا میپردازیم به تحلیل این دست از ضربات و نخست آن دسته از ضرباتی را متذکر میشویم که تا حالا تجربهشدهاند و در مرحله بعد به تحلیل ضرباتی میپردازیم که در آینده نزدیک شاید دچار آنها شویم. تحریم بزرگترین حربهای که تاکنون علیه ملت ایران به کار گرفتهشده است، همین حربه تحریم بوده است که البته با تعاریفی که ارائه شد هدفی جز ضربه زدن به زیرساخت تولید داخلی ما ندارند. این ضربات به هفت دسته حملونقل، تجارت، علم و فنّاوری، نفت و گاز، اشخاص و نهادها، مالی و بانکی و زیرساختهای ارتباطی تقسیمبندی میشوند. البته ازایندست تحریمها، بهظاهر قصدی بهجز تغییر رفتار سیاسی کشورها را ندارند ولی در باطن با کمی تحقیق متوجه خواهیم شد که هدف اینگونه تحریمها درواقع تخریب اقتصاد داخلی است، چراکه با اعمال آنهاست که زیرساختهای تولیدی داخل کشور دچار آسیب میشوند که این خود منجر به نیل به اغراض ثانویه ازجمله سیاسی میشود. یک آمار جالب درباره تحریمهای اعمالشده بر کشور ما این است که 62 درصد از تحریمهای تجاری، مالی و بانکی، نفت و گاز، حملونقل و فنّاوری که تحریمهای اصلی علیه کشور ما بوده است، مربوط به بعد از سال 2009 یعنی قضایای سال 88(فتنه) است و از این جالبتر اینکه آمار بالایی از تحریمهای قبل از این سال مربوط به تحریمهای درون سرزمینی آمریکاست (حدود 19 درصد از 38 باقیمانده) که طبیعی بوده است. خرابکاری صنعتی خرابکاریهای صنعتی ازجمله مواردی است که هم میتوان در عوامل مخرب در تولید محسوب کرد و هم در عوامل مخرب در زیرساخت تولید، این مورد که بیشتر در بخش صنعت هستهای کشور عیان شده است، ولی احتمال بروز آن در همه بخشها وجود دارد، چنانکه در سال 1389 با ویروس استاکسنت خود را نشان داد. بیوتروریسم نیروی انسانی یک کشور بزرگترین سرمایه آن کشور است، اگر کشوری در جنگ اقتصادی بتواند بهوسیله صادرات مواد غذایی آلوده، تغییر الگوی مصرف، صادرات داروی تقلبی یا مسموم به کشور هدفش، سلامت آن کشور را هدف قرار دهد، باعث میشود تا اساسیترین زیرساخت اقتصادی آن کشور نابود شود. فقط به این فکر کنید که در صورت افزایش حتی یک درصد از سرمایه در گردش بخش سلامت یک کشور چند برابر سرمایه در گردش بخشهای اقتصادی آن کشور خارج خواهد شد. در کشور ما هم بیم آن میرود تا با این خطر بسیار مهم مواجه باشیم، بهطور مثال متأسفانه گمان میرود مانند این دست فعالیتها توسط فردی بهنام باقر نمازی (که قبل از انقلاب 18 سال استاندار خوزستان بوده است) در پوشش مشورتی و خیلی موارد دیگر و با لابیگریهای دولتی مستقیماً خیلی از این پروژهها را مدیریت میشد. روی دیگر دست نامرئی (وامها) شاید شما هم اصطلاح دست نامرئی آداماسمیت را شنیده باشید، منفعت شخصی که خود، کنترلکننده بازار است.این تعبیر اما در کتاب «اعترافات یک جنایتکار اقتصادی» با لفظ دیگر جایگزین شده است؛ مشت آهنین و منظور نویسنده از بهکار بردن این اصطلاح تذکر این نکته است که اقتصاد جهان امروز و بهخصوص اقتصاد ایالاتمتحده آمریکا تبدیل به یک اقتصاد ابرشرکتسالار شده است که هرلحظه آنها در پی این هستند که کشوری را بهوسیله ابزار خودشان ببلعند، حربههایی که با نامهای زیبایی چون بازسازی و سرمایهگذاری خارجی عجین شدهاند، این وامها معمولاً با یک سری تحلیلهای منفعتطلبانه صورت میگیرد که معمولاً با آمارسازی همراه است، در ظاهر هم هدف این وامها رشد درآمد ملی در بلندمدت اعلام میشود، منطقی است که هیچکس اطلاع ندارد در بلندمدت چه اتفاق میافتد، پس همهچیز به اعتماد بازمیگردد!
دیدگاه تان را بنویسید