وطن امروز: برخلاف نظریههای نظام سرمایهداری که زیر پوششهای آماری و ریاضیات جهانروایی اقتصاد سرمایهداری را اعلام میکنند، این نظام نیز بر پایه مبانی ارزشی، عقاید و اندیشهها، جهانبینیها و فلسفه اقتصادی خود نظریهپردازی و عمل میکند. همه علوم انسانی و اجتماعی و حتی علوم طبیعی و علوم ریاضی، متاثر از عامل انسانی و عقاید وی است و هر انسانی اندیشه و رفتارش و از جمله نظریهپردازیاش زیر تاثیر مبانی نظری و جهانبینیهای جامعهای است که در آن پرورش یافته و این تاثیر در علوم اجتماعی و انسانی به مراتب گستردهتر و ژرفتر از علوم طبیعی و علوم ریاضی است. جهانروا دانستن اقتصاد سرمایهداری و جهانبینیهای آن اکنون شرایطی را در جهان پدید آورده که به جای اثبات جهانروایی اقتصاد سرمایهداری، قدرتهای غربی به شکل و شیوههای گوناگون درصدد حذف جهانبینیها و فرهنگهای غیر آن در جهان برآمدهاند. قدرتهای غربی به سرکردگی آمریکایی که در پی تسلط بر جهان است با استفاده از تجربه دینزدایی و روحانیتزدایی در کشورهای خود و بهکارگیری وسایل جدید رسانهای با رواج مصرفگرایی و تصرف ذهن انسانها، تاکنون توانستهاند صدها میلیون نفر از
انسانها را به ویروس سود، ثروت، لذت و مصرفپرستی آلوده کنند ولی با وجود رواج این پوچگرایی و تبدیل انسان چندوجهی به انسانی تکبعدی و خودپرست نه تنها نتوانستهاند با بیشخواهی نامحدود، آرامش انسان را تامین کنند؛ بل بردگی نوین را برای انسان پدید آوردهاند. با افزایش بیپایان نیازمندی مادی، انسان خودخواه به هر بیعدالتی و شرایطی برای رسیدن به نیازهایش تن میدهد! این فرآیند، افزون بر نابودی روح و روان انسان و پدیداری انسانی کر و کور به بعد خداگونگیاش، منابع طبیعی کرهزمین را رو به تهی شدن و زیست کره را به سوی غیرقابل زیست شدن بر اثر میزان مصرف و آلودگیهای گوناگون آن کشانده است. ضمن اینکه اقلیتی بسیار کوچک از مردم جهان برخوردار از «مصرف»اند و در عین حال ناخرسند. اگرچه از جهانبینیهای سرمایهداری و دگرگونیهای آن از لیبرال انگلیسی به نولیبرال آمریکایی به امید خدا در آینده در «وطنامروز» سخن خواهد رفت ولی در اینجا میتوان به مبانی اصلی آن اشاره کرد.
نولیبرال آمریکایی با جهانبینی و فردگرایی سود، لذت، ثروت و مصرف هرچه بیشتر، آزاد از هر محدودیتی جز قانون است. این جهانبینی همه عوامل بازدارنده درونی انسان را نادیده میگیرد و انسان را خودمحور و «آزاد» مطرح میکند. در حالی که جهانبینی نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران ـ البته بر پایه قانون اساسی آن و نه عملکرد دولتهای مختلف! - بر این مبناست که اقتصاد وسیله است و نه هدف. بر پایه این جهانبینی انسان والاتر از آن است که هدفش «پرستش اقتصاد» باشد، پرستش تنها سزاوار اوست که همه چیز از اوست و این جهانبینی چه در سطح فرد، خانواده، موسسات خصوصی و عمومی و بویژه مدیران، ضرورت اجرایی دارد. افسوس که از 25 سال پیش بدین سو سیاستهای نولیبرالی اقتصادی آمریکا در کشور اجرا شده و جهانبینی آن گسترش یافته است.
دیدگاه تان را بنویسید