سرویس ورزشی فردا: "بازی فوق العاده هیجان انگیزی بود. روی سکو نشسته بودم ولی انگار درون زمین بودم. گاهی اوقات که توپ روی دروازه می آمد بی اختیار پایم تکان می خورد و حس می کردم داخل زمین هستم و می خواهم توپ را دفع کنم." این اظهاراتی است که حنیف عمران زاده درباره اتفاقاتی که در ماه های اخیر به ویژه روز دربی برایش رخ داده حرف از آن حرف می زند. بازیکنی که به شدت مورد علاقه هواداران استقلال بود و حالا در صبای قم بازی می کند و همچنان خود را یک استقلالی دو آتیشه می داند. متن گفتگوی «فردا» با این بازیکن را در ادامه می خوانید.
فردا: می دانی دل استقلالی ها چقدر برایت تنگ شده است؟
- می دانم. همیشه شرمنده هواداران هستم. من هرچه دارم از استقلال است و برای همین هم باید بگویم بیشتر از همه استقلالی ها که دل شان برای من تنگ شده، من دلتنگ استقلال هستم.
فردا: ظاهرا این روزها در صبا هم جو حسابی استقلالی شده است؟
- دقیقا! از سرمربی گرفته تا جمع بازیکنان همه استقلالی هستند و این برای من هم خیلی دلنشین است و حس دوری که تا چند وقت پیش از استقلال داشتم را کمتر با خودم دارم. به قول بچه ها ما شعبه دوم استقلال در صباییم. همین کمک می کند تا کمتر حس کنم از استقلال دور هستم.
فردا: اما در خونه به خونه هم راضی و خوشحال به نظر می رسیدی!؟
- طبیعی است که آنجا خوب باشم. تیم خونه به خونه تیم رفقای خودم است و علاوه بر آن همواره مرا مورد لطف خودشان قرار می دادند. من هر جا باشم به خودم بد نمی گذرانم اما خب دوری از استقلال یک حس غریبی در من ایجاد کرده بود که نمی توانم آن را با چیزی شبیه بدانم یا راحت آن را توصیف کنم.
فردا: از اوضاع تیم خونه به خونه خبر داری؟
- کما بیش با بچه های تیم و باشگاه در ارتباط هستم. شکر خدا تیم وضعیت بدی ندارد و با اینکه نهم است ولی با صدر 8 امتیاز فاصله دارد. اگر یک کم بجنبند می توانند به لیگ برتر صعود کنند. البته در لیگ امسال چند تیم به شدت دنبال بالا آمدن هستند و این کار را سخت تر کرده است ولی من معتقدم اگر تیمی بخواهد بالا بیاید باید در هر شرایطی این کار را بکند.
فردا: چرا نماندی و کمک شان نکردی؟
- شکر خدا تیم از نظر دفاع وضعیت بدی نداشت و از آن گذشته من از ابتدای فصل هم که برای کمک به خونه به خونه رفتم پیشنهاد لیگ برتری داشتم. فقط خواستم گوشه ای از دینی که فوتبال مازندران بر گردنم دارد را تلافی کنم ولی می دانم که هیچ کاری نکرده ام. برای همین هم وقتی آقا صمد از من دعوت کرد تا به صبا بروم با مدیران باشگاه مطرح کردم و آنها هم مانعم نشدند. الان هم که در صبا هستم دلم با خونه به خونه است.
فردا: دلت همزمان با چند تیم است؟
- استقلال، خونه به خونه و حالا هم که صبا. من دریا دلم و بزرگ فکر می کنم(خنده).
فردا: وقت می کنی به همه شان برسی؟
- البته. شکر خدا خونه به خونه و استقلال که شرایط خوبی دارند و در صبا هم که با آمدن محسن (فروزان) و روزبه (چشمی) می رویم که داشته باشیم صعود چند پله ای صبای قم در جدول رده بندی رااااا. (خنده)
فردا: جمع استقلالی ها در تیم تان جمع شده است؟
- میثم مجیدی که آمده. من که هستم. رضا (عنایتی) هم که بود و محسن و روزبه هم آمدند. آقا کریم و صمدخان هم که هستند. دیگر چه چیزی می خواهیم. کاش آرش برهانی هم بود تا جمع مان تکمیل می شد. می خواهیم با کمک هم، تیم را به جایگاه خوبی برگردانیم.
فردا: دربی را چطور دیدی؟
- ورزشگاه بودم...
فردا: یعنی چطور ارزیابی کردی؟
- بازی فوق العاده هیجان انگیزی بود. روی سکو نشسته بودم ولی انگار درون زمین بودم. گاهی اوقات که توپ روی دروازه می آمد بی اختیار پایم تکان می خورد و حس می کردم داخل زمین هستم و می خواهم توپ را دفع کنم. یا چند بار سرم را به هوای زدن توپ به چپ و راست بردم. در کل بازی هیجان انگیزی بود.
فردا: وقتی استقلال گل خورد چه حالی پیدا کردی؟
- خب! خیلی حالم گرفته شد. اصلا انتظار نداشتم به آن سرعت گل بزنند. البته این را هم بگویم که توپ خیلی بد به سمت دفاع رفت. یعنی حالت بریده بود و در آن وسط هم سروش که فوق العاده باهوش است آن را قطع کرد. اگر یک کم اینطرف و آنطرف بود یا مهدی (رحمتی) ضربه را دفع می کرد و یا اینکه از آنطرف به تیر می خورد و بیرون می رفت. ولی خب بعد از گل دست هایم را به هم مالیدم و به همه دور و بری هایم گفتم پرسپولیس با این گل که زد حتما می بازد.
فردا: چرا این حرف را زدی؟
- به هر حال سال ها در این فوتبال بوده ام و می دانم اوضاع از چه قرار است. معمولا تیمی که در دربی زود گل می زند یا عقب می کشد تا نخورد یا به هوای اینکه حریفش باز هم می خورد حمله می کند و در نقطه مقابل تیم گل خورده جری می شود تا برود گل را جبران کند که همین هم شد. هرچند که پرسپولیس هم نزدیک بود گل دوم را بزند ولی فرشید اسماعیلی خیلی خوب و به موقع زد و گلش را وارد دروازه علی بیران (بیرانوند) کرد.
فردا: انتظار این برد با سه گل را داشتی؟
دروغ چرا؟ نه! ولی خیلی امیدوار بودم که استقلال بازی را ببرد اما وقتی در یک نیمه سه گل زدیم زندگی کردیم و خیالمان راحت شد و بین نیمه داشتیم با بقیه بچه هایی که در جایگاه ویژه بودند درباره اوضاع داخل رختکن پرسپولیس و استقلال حرف می زدیم و تجسم می کردیم که الان آنجا چه اوضاعی دارد.
فردا: معمولا در این لحظات در رختکن تیمی که گل خورده چه وضعیتی حاکم است؟
- کم سن و سال ها جرأت حرف زدن ندارند(می خندد). بزرگترها هم یا در حال روحیه دادن هستند یا به اشتباهات فاحش جوانترها گیر می دهند که چرا فلان توپ را نزدی یا فلانی را رها کرده بودی به امان خدا. مربیان هم روی تخته سیستم را می کشند و می خواهند نقطه ضعف حریف را یادآوری کنند. سیستم احتمالی حریف در نیمه دوم را حدس می زنند و در آن زمان باز هم بچه های تیم کمتر صحبت می کنند و همه در خودشان فرو رفته اند. خلاصه که خدا نصیب گرگ بیابان نکند (خنده).
فردا: دوست داشتی درون زمین بودی؟
- از خدایم بود.
فردا: بهترین بازیکن استقلال کدام شان بود؟
- همه بچه ها خوب بودند. پادوانی و رابسون همه توپ ها را دفع کردند. خسرو عالی بود و زکی پور هم چپ را بتون آرمه کرده بود. نورافکن و امید (ابراهیمی) هم در همه نبردهای تن به تن وسط میدان برنده بودند. علی قربانی و بقیه هم که یا گل زدند یا پاس گل دادند و خلاصه که نمی توانم بگویم چه کسی بهتر و چه کسی بدتر بود. همه عالی بودند.
فردا: برای هواداران صبا چه پیامی داری؟
- خیال شان تخت تخت. آمده ایم تا صبا را در بهترین وضعیت به آخر فصل برسانیم.
دیدگاه تان را بنویسید