ملی پوش هندبال: فوتباليستها در گوانگجو ، سلام ما را هم پاسخ نميدادند
«خيليها به من ميگويند با اين هيكل بزرگ و تنومند چگونه هندبال بازي ميكني؟! در حالي كه اين اقتضاي حضور در پست خطزن است، همان پستي كه فوتباليها آن را نوك حمله ميگويند و تمام خطزنهاي هندبال تيمهاي مطرح دنيا داراي چنين فيزيك تنومندي هستند. در هندبال تيمها 6 نفره در دفاع و 6 نفره در حمله ظاهر ميشوند. كار خط زن حركت در بين مدافعان حريف و فضاسازي براي بغلها و گوشها و توپ پخشكنهاست. من بايد چنين فيزيكي داشته باشم كه اگر 2مدافع حريف هم آويزانم شدند بتوانم خود را عبور دهم و ضمن فضاسازي و گلزني براي تيمم موجب اخراج آنها هم بشوم». اينها صحبتهاي مهدي بيجاري ، خط زن سنگين وزن و 931سانتيمتري تيم ملي هندبال است كه به همراه اين تيم درخشش بينظيري در بازيهاي آسيايي 2010 گوانگجو داشت و در عين شگفتي، صاحب مدال نقره آن هم در مصافي نزديك با كره جنوبي (يكي از قدرتهاي جهاني هندبال) شد. بيجاري اخيرا در گفتوگو با يكي از خبرگزاريها درددلهاي تكاندهندهاي را بر زبان آورد كه براي بسياري شگفتيساز شد. به بهانه اين درددلها و البته موفقيت ارزشمند تيم ملي هندبال در گوانگجو با او به گفتوگو نشستيم كه ماحصل آن در پي ميآيد. صحبتهاي اخير شما مبني بر مسافركشي با موتورسيكلت سروصداي زيادي به پا كرد... . صحبتهايي كه از قولم درج شده را تاييد ميكنم. اصلا قبل از آن هم همين درددلها را به طور مكتوب به مسوولان بلندپايه اعلام و از آقاي سعيدلو رئيس سازمان درخواست شغلي كرده بودم. گويا سعيدلو هم نامهاي را به سجادي ارجاع كرده است. البته ظاهرا درخواستهاي بسيار زيادي در نوبتهاي قبل از من قرار گرفتهاند. مگر حرفه شما ورزش هندبال نيست؟ من عضو باشگاه سنگ و آهن بافق يزد هستم و در آغاز ليگ امسال با اين تيم به ميدان آمدهام، ولي براي فردي مثل من كه به تازگي به جرگه متاهلان پيوسته است حضور در تيمهاي شهرستاني مشكلاتي به همراه دارد. به همين دليل با تيم نفت تهران وارد مذاكره شدم ولي اين باشگاه با وجود تمام تلاشهاي رئيس فدراسيون كه سعي زيادي در برپا نگه داشتن يك تيم تهراني داشت، از فعاليت در هندبال اعلام انصراف كرد و ما آواره شهرستان شديم. به هر حال فكر ميكنم هرچند درآمدها در هندبال پايين است ولي شايد نياز نباشد يك قهرمان ملي به مسافركشي با موتورسيكلت رو آورد. بله تا زماني كه يك مليپوش ما سالم باشد و فعاليت كند حداقلهايي به دست ميآورد، ولي بهتر از همه ميدانيد كه ورزش هندبال يكي از 4 ورزشي است كه بيشترين آسيبديدگي را به جاي ميگذارد و از اين حيث در بين ورزشهاي توپي، خطرناكترين محسوب ميشود. مصدوميتها در رشته ما آنقدر زياد است كه ما تنها به صدمهديدگيهاي بسيار شديد و خطرناكي مثل پارگيهاي رباط، مينيسك يا عضله، آسيبديدگي ميگوييم و صدمههاي خفيفتر آنقدر متداول و مرسومند كه آنها را محسوب نميكنيم. به هر حال حمايت از اين رشته در كشور ما بسيار ضعيف است و سقف قراردادهاي آن پايين. قبل از شروع بازيهاي آسيايي، رئيس سازمان در اردوي ما حاضر شد و گفت هرچند قرار است به ازاي مدال برنز ورزشهاي تيمي، به هريك از بازيكنان 35 سكه تعلق بگيرد ولي اگر شما موفق به اين افتخار شويد 40 سكه پاداش خواهيد گرفت و اگر نقره بگيريد به جاي 50 سكه، 60 سكه خواهيم داد ولي در عمل ديديم همان 50 سكه اوليه هم تعلق نگرفت و جوايز، تنها به 38 سكه براي هر نفر تقليل پيدا كرد. من با آن 38 سكه به پدرم كه بازنشسته ارتش است كمك كردم تا بخشي از هزينه مسكن خود را تامين كند. صحبت ما اين است كه هر چه در چنته داشتيم از همت و غيرت به خرج داديم و در بازيهاي آسيايي سرافرازانه جنگيديم تا ضمن كسب مدال با ارزش نقره براي ايران، ردهبندي جهاني كشورمان را هم تا حد قابل اعتنايي ارتقاء دهيم، ولي هيچ توجهي معطوف ما نشد. در حالي كه اين توجه معطوف رشتههاي ديگر ميشود. من قول ميدهم اگر يك چهارم بودجهاي كه در اختيار فوتبال است و حتي كمتر از آن، فقط در حد سرمايهاي كه به واليبال و بسكتبال اختصاص مييابد نصيب هندبال شود، ما با همين نيروهاي موجود ميتوانيم به قدرتي جهاني تبديل شويم. جوانان بسيار شايستهاي در هندبال ايران ظهور ميكنند كه به دليل بيتوجهي به آنها و مربيانشان مثل يك جرقه نيامده ميروند. به گفته بسياري از مربيان خوب دنيا، فيزيك بچههاي ايران، شبيه به هندباليستهاي خوب جهاني است ولي متاسفانه اين همه استعداد به خاطر كمتوجهيها اتلاف ميشوند. تبعيض دل ما را به درد ميآورد وقتي گفته ميشود براي قهرماني فوتباليستها در جام ملتهاي آسيا 150 سكه پاداش تعلق ميگيرد. فوتباليستهايي كه در گوانگجو حتي جواب سلام ما و ديگر ورزشكاران را نميدادند و در آخر هم صاحب عنواني نشدند. من غلامحسين پيرواني را مرد بزرگواري ميدانم و به ياد ميآورم او از غرور بازيكنانش هراس داشت و پيشبيني ميكرد، غرور تيمش را سرنگون و از مسير موفقيت دور خواهد كرد. به هر حال ما برادري خود را ثابت كردهايم و حالا نوبت مسوولان و دستاندركاران است كه به وضعيت خراب مالي ما رسيدگي كنند، چون تنها مسالهاي كه ميتواند در اين زمينه راهگشا باشد رفع دغدغههاي مالي است. فيزيك بسيار خوب و پيشينه قابل اعتنا در ورزش كشتي، اين ذهنيت را به وجود ميآورد كه شايد در آن ورزش دستكم ميتوانستيد به شرايط مالي رضايتبخشتري برسيد. در اين سالها بازگشت به كشتي را بررسي نكردهايد؟ همانطور كه ميدانيد من در اولين دوره ليگ كشتي آزاد، در تيم نيروي زميني نفر ذخيره گلمحمدزاده در وزن فوق سنگين (120+ كيلوگرم) بودم و هنوز هم عاشق كشتي هستم. حتي آقاي غلامحسين بساطي به عنوان مربي زحمتكش من در آن سالها چنين نظري دارد، ولي ورزش هندبال را هم مثل كشتي دوست دارم و برايم بسيار جذاب و مفرح است. ضمن آن كه الان در شرايط سني مناسبي براي بازگشت به آن ورزش حرفهاي نيستم و كمي براي اين كار دير است. به هر حال قسمت در اين بوده كه مليپوش هندبال باشم و شايد اگر در كشتي ميماندم همان سال نخست اتفاقي برايم ميافتاد كه كلا قادر به ادامه ورزش حرفهاي نميشدم. در مجموع فكر ميكنم اگر از ابتدا به جاي رو آوردن به ورزش، سراغ صنعت ميرفتم بهتر بود. البته در عين اين افسوس، خدا را هم شكر ميكنم. حتي دايي من سرمربي تيم ملي كشتي فرنگي نيوزيلند است و پيشنهاد حضور در آن كشور را داده بود، ولي آن پيشنهاد را هم مثل پيشنهادهاي هندبالي باشگاههاي عربي نپذيرفتم، چون نميتوانستم از خانواده دور باشم. به فكر ادامه تحصيل نيستيد؟ اتفاقا يكي از مهمترين دغدغههايم تحصيلات دانشگاهي است كه اميدوارم اين امكان را پيدا كنم تا به موازات ورزش به تحصيل در دانشگاه بپردازم. فكر ميكنيد حالا كه تنه به تنه تيمي با كلاس جهاني مثل كره جنوبي زدهايم، ميتوانيم براي نخستين بار به جامجهاني راه يابيم؟ نهتنها ميتوانيم به جام جهاني برويم، بلكه به شرط سرمايهگذاري روي ليگ و جذب بازيكنان خارجي، در رقابتهاي جهاني هم موفق خواهيم بود. البته شرط بزرگ ديگر در اين موفقيت، استفاده از مربي بزرگ است. ماچك مربي بسيار خوبي بود كه متاسفانه نتوانستيم او را حفظ كنيم و سر از كشورهاي حوزه جنوبي خليج فارس درآورد. او در عين اين كه با همه افراد صاحب صلاحيت مشورت ميكرد، ولي برخلاف مربيان گذشته در تصميمها و انتخابهايش استقلال خود را حفظ ميكرد. اميدوارم اگر نتوانستيم او را برگردانيم يك مربي در حد او يا بهتر را استخدام كنيم تا از افتخار مهم به دست آمده، پاسداري شود. به هر حال موفقيت در گوانگجو در عين مضيقه جدي مالي فدراسيون رقم خورد و ما تنها توانسته بوديم دو اردوي كوتاه مفيد در مجارستان و قطر برگزار كنيم. اگر دست فدراسيون بازتر و اردوهاي بيشتري تشكيل شود موفقيتهاي بزرگتري در انتظار ماست. منكر توانمنديهاي مربيان ايراني كه نيستيد؟ به هيچ وجه. ولي نميخواهم از كسي اسمي ببرم تا موجب رنجش اسامي احتمالي از قلم افتاده شوم. در عين حال نميتوانم به نام مربي فعلي اصفهاني تيم باشگاهي خود (سنگ آهن بافق) يعني مهدي رهبري اشاره نكنم كه داراي توانمندي ويژهاي در امر بدنسازي تخصصي رشته ما نيز هست. امروز اغلب مربيان، بدون توجه به آسيبديدگيهاي فراوان رشته ما، تنها به دواندن بازيكنان و مرور تاكتيكهاي دفاع و حمله ميپردازند. در حالي كه رهبري مربي بسيار توانمندي است كه براي هر بازيكن، برنامه تغذيهاي و بدنسازي ويژهاي دارد و آنها را به سطح بسيار مطلوبي از آمادگي و پيشگيري از صدمهها ميرساند. او تاكنون مليپوشان باارزش زيادي ازجمله برادران استكي را به هندبال ايران تقديم كرده است. همچنين حسين عبداللهي از ديگر مربيان بسيار باارزش استان تهران و كشور است كه به خاطر ناملايمات و بيمهريها، حتي اين رشته را رها كرده است. او در حالي اكنون بدون كوچكترين عنايتي از سوي مسوولان با كسالت دست و پنجه نرم ميكند كه شايد 15 بازيكن فيكس تيم ملي را تحويل مربيان اين تيم داده باشد. حالا كه از هر دري صحبت كرديم بد نيست به بهترين و تلخترين خاطره خود هم گريزي بزنيد. بهترين خاطره عمر من پيروزي بر ژاپن در آن مسابقه حماسي نيمه نهايي بازيهاي آسيايي گوانگجو بود و تلخترين خاطرهام، شكست از عربستان در مسابقههاي قهرماني آسيا كه در اصفهان برگزار شد و ما را از در ورودي جام جهاني برگرداند. و بهترين گلي كه تاكنون زدهايد؟ يكي از گلهاي چرخشي كه در فينال بازيهاي آسيايي گوانگجو وارد دروازه كره جنوبي كردم بهترين گل عمرم بود.
دیدگاه تان را بنویسید