سرویس فرهنگی فردا؛ اسماعیل آجرلو*: سلام بمبئی فیلمی است که این روزها به سرعت در حال تسخیر گیشه های سینمای ایران است. در این یادداشت در مورد اینکه چرا چنین استقبالی از فیلم می شود و چنین فروشی دارد صحبت نمی کنیم. سوال اصلی در مورد نوع این تسخیر است. باید فیلم را دید و اینچنین سوال کرد: این تسخیر بالیوودی است؟ ایرانی است؟ هندی است؟ محمد رضا گلزاری است؟ عاشقانه است؟ فنی است؟ فرهنگی است؟ یا تسخیری...؟
این فیلم از جنبه های مختلف قابل بررسی است و زوایای فنی، فرهنگی و اجتماعی جالب توجهی برای تحلیل دارد.
"سلام بمبئی" فیلم ایرانی- هندی که اولین تجربه مستقیم بالیوودی برای فیلمسازی ما محسوب می شود. ما که همیشه فیلم های هندی را به دلیل محتوای سخیف و اغراق های غیر هنرمندانه نقد می کردیم و به تمسخر از واژه «فیلم هندی» استفاده می کردیم، حالا برای دیدن فیلم درجه چندم "هندی نما" صف می کشیم. فیلمی که به لحاظ فنی و هنری نه هندی است با تکنولوژی روز دنیا و جلوه های ویژه فوق العاده و نه ایرانی است با محتوای فرهنگی فاخر و بازی های بی آلایش بازیگران بومی. فیلمی بدون ایده جدید، طرح عاشقانه بسیار قدیمی و از مد افتاده، بدون جذابیت های بصری و بازی و کارگردانی و... در یک کلام: فیلم بدون هیچ چیز.
اما چرا چنین فیلمی می تواند دارای برکات فرهنگی برای سینمای ایران باشد؟
1. هر کس این فیلم را در سینما تماشا کند و پول بلیط بدهد و وقت خود را پای آن بگذارد به خوبی جواب این سوال را خواهد فهمید. آری باید همه این فیلم را ببینند تا به قول معروف «رسوا شود هرآنکه در او غش باشد». سالها است تهیه کنندگان و فیلمسازانی که صرفاً جنبه اقتصادی تولید فیلم را مدنظر قرارداده اند و سعی کرده اند با پایین آوردن سطح سلیقه مخاطب، آنها را با کارهای بی کیفیت و استفاده از چشم های آبی و سبز و دماغ های عمل کرده و مانکن ها پای گیشه ها بکشانند و به بهانه لزوم چرخه اقتصادی در سینما، آثار دست چندم و غیر حرفه ای را اکران نمایند، تابوی عدم وجود مشارکت خارجی و عدم حضور آزاد زنان در سینمای ایران را بهانه فروکش کردن تب فیلم هایشان و رکود جریان فیلمسازی شان معرفی کرده اند. سالهاست برخی سعی می کنند با ورود زنان بی حجاب خارجی در فیلم ها و وصل کردن داستان به یک لوکیشن خارجی این خلاً خودساخته را پر کنند اما هیچ گاه به شکل جدی در این زمینه ورود نکرده بودند تا "سلام بمبئی".
2. این فیلم دو بهانه برای جذب مخاطب و جریان سازی جدید دارد: اول وجود به اصطلاح سوپر استار ایرانی یعنی محمد رضا گلزار (که به اعتقاد بسیاری از اهل فن اصولاً بازیگر نیست) و دوم تولید فیلم در کشور هند و حضور بازیگر زن جوان هندی در فیلم. اما علارغم جذابیت های اولیه ای که این دو عامل برای مخاطب عام در جامعه ایجاد می کند، ضعف های فیلم به لحاظ محتوا، داستان و ساختار سبب شده تا مهمترین تجربه مشارکت خارجی و گذر از به اصطلاح محدودیت های سینمای ایران مخاطب را بیش از آنچه تصور می شد نا امید می کند و این مهم را می توان در چهره بینندگانی که از سینما خارج می شوند و جملات طعنه آمیزی که می شنوید به عینه دریافت.
3. واما برکت فرهنگی این فیلم: به نظر می رسد هر چه عده بیشتری این فیلم را ببینند، بی هویتی آن بیشتر نمایان می شود و شروع فرایند سقوط این جریان نوپدید در سینمای ایران زودتر آغاز می شود. این برکتی است که اکران "سلام بمبئی" برای سینمای ایران دارد. سلام بمبئی تبری است که بر تنه این ایده مبتذل سینمایی زده می شود تا بی اصالتی و کم محتوایی و ساختار ضعیف سینمایی این جریان بیشتر خود را نشان دهد و تابوی مشارکت خارجی نیز بشکند. شاید این فیلم فروش زیادی کند و به طمع این استقبال، فیلم هایی از این دست نیز ساخته شوند ولی سخیف بودن این فیلم و این جریان سطحی سینمایی حتی بسیار زودتر از جریان های سینمایی مشابه قبلی افول خواهد کرد و این تجربه اجتماعی نیز که سالها تابوی فیلمسازان کم هویت ایرانی بوده است خواهد شکست و ارزش سینمای اصیل و ملی بیش از پیش نمایان خواهد شد.
4. این فیلم بیشتر دیده می شود و بیشتر مخاطب را پس می زند، نه تنها مخاطب امروز را بلکه سینمای ایران را نسبت به این ایده و خطر بالقوه بیمه می کند و سبب کمرنگ شده هرچه سریعتر این روند در آینده فرهنگ و هنر کشور خواهد شد. هدیه پربرکت "سلام بمبئی" به سینمای ایران تبدیل شدن آن به ضد خود است. یعنی فیلمی که فقط یکبار دیده می شود و تضمین می کند که دیگر کمتر کسی اینگونه فیلم ها را ببیند. این بزرگترین ارمغان فرهنگی و بهترین تجربه اجتماعی است که یک فیلم می تواند به جامعه خود بدهد.
5. پیام نهان "سلام بمبئی" این است که «دیگر فیلم های مشابه من را نبینید و وقت و هزینه خود را هدر ندهید و کمتر درگیر تبلیغات بی هویت، همه گیر و سخیف شوید.» * مدیر کل حوزه هنری استان البرز
دیدگاه تان را بنویسید