مجله مهر: مهندس اردوان مجیدی پژوهشگر در زمینه معماری و معمار ارشد نظام های کلان با حضور در برنامه «توقف ممنوع» با اجرای محمد دلاوری، درباره «پیشرفت در جامعه و اینکه چه کسانی آغازگر این تحول هستند» به گفت و گو پرداخت. * عده ای معتقد هستند که در داخل کشور نظام وجود ندارد و یا اگر هم نظامی وجود دارد خوب نیست. به نظر می رسد تحول باید در نظام کشور رخ بدهد که منظور همان سیستم است. * نظام ها به دو دسته خرد و کلان تقسیم می شوند. برای مثال ما نظام اقتصادی و بانکی داریم: اینکه چه حساب بانکی را باز می کنیم و کارت بانکی چطور عمل کند، نظام خرد نام برده می شود. اما جهت نظام و جهت اقتصاد و اینکه چه طور سرمایه گذار جذب می شود، با نرخ بهره زیاد بانکی یک بحث کلان است. * آدم ها در درست عمل کردن نظام نقش دارند. باید نظامی را درست کنیم که این نظام به واسطه درگیر شدن با بدنه جامعه، توسط جامعه حمایت شود. اگر در نظام راهنمایی رانندگی می گوییم کمربند ایمنی باید بسته شود، تمام افراد جامعه باید کمربند را ببندند. مردم باید در تغییرات جامعه نقش داشته باشند و نهاد هایی که نظام را طراحی می کنند، باید در پهنه جامعه فرود بیایند. * به
وسیله زور نمی شود نظام را اجرا کرد. روی صحبتم با مردم و سیاست مداران است. نظام ها باید در پهنه جامعه فرود بیایند و بدنه جامعه به آن شکل دهد. باید در این میدان بی در پیکر، متمرکز شویم. * در بعضی از نهاد ها و نظام ها با عمارت وینچستر مواجه می شویم که معلوم نیست چرا وجود دارد؟ این نظام مانند سنگ رسوبی هستند که لایه به لایه شده و هر تکه مربوط به یک دوره مدیریتی است و اگر بدون طراحی و فکر به حل مشکل های روزمره بپردازیم، به مشکل جدیدی می رسیم. برای هر حرکتی باید طرح داشته باشیم. * نقطه حرکت و پیشرفت، آموزش و پرورش هست. سند راهبرد تعلیم و تربیت ملی درسی خوب بود، اما به خوبی در کشورمان اجرا نشده است. * استراتژی و برنامه مصالح لازم برای موفقیت هستند اما باید یک طرح مشخص داشته باشیم. * اگر نظام ما وابسته به فرود در پهنه جامعه است و انسان ها باید به آن شکل بدهند، چه کسی باید آن انسان را آماده کند؟ * برای رسیدن به پیشرفت و جامعه پیشرفته، به هسته ای لازم داریم که انسان توانمند آن هسته خواهد بود و در جامعه پیشرفته عمل کند. آن انسان ها نیاز به تعلیم و تربیت توانمند ساز دارند. تا زمانی که تعلیم و تربیت مناسب که پی ریزی
جامعه را انجام دهد، موفق نمی شویم. * خصوصیات جامعه، تعلیم و تربیت پیشرفته و انسان در نظام آموزشی باید تعالی انسان باشد. این انسان مبتنی بر ماهیت و ارزش های معرفت دینی شکل می گیرد چرا که ما جامعه دین بنیان هستیم و بر اساس آن عمل می کنیم. * با توجه به این شاخصه ها، آموزش و پرورش فعلی را دارای این چنین مشخصه ای نمی دانم و آموزش و پرورش هم با علم بر این موضوع، سند تحول تعلیم و تربیت ارائه کرد. * همه ی جامعه در این هستند که تحول اتفاق بیافتد و همه ما برای جهت گیری این تحول قصد کمک کردن داریم. آموزش پرورش قلب تپنده و موتور محرک این کار است. مدرسه باید انسان متدین پرورش دهد. * جامعه ما به سمت یک جامعه پیشرفته آینده حرکت می کند و ضروری است که نظام تعلیم و تربیت خودش را با نیازمندی های جامعه تطبیق دهد. * پیچیدگی، تنوع و تحولات سریع باید در تمام مسائل اتفاق افتاده است. تمام نظام ها پیچیده می شوند. تنوع در شرایط محیطی ما ایجاد شده و نمی دانیم چه انتخابی را می توانیم داشته باشیم. این تنوع دائما در حال تغییر است و متوقف نمی شود و بیش از حد تغییر می کند. اگر انسان توانمند داشته باشم باید با محیط پیچیده و مسائل مختلف
کنار * وقتی که برای تدریس مورد استفاده قرار می گیرد، شرایط کلی جامعه تغییر کرده و این کتاب به سادگی قابل تطابق نیست و مجددا ساز و کار باید عوض شود. * تنوع بسیار زیاد است و مسائلی که باید یاد بگیرم متنوع هستند و در نتیجه چهار کتاب درسی هم نمی تواند جوابگو باشد. * برای بررسی یک محیط ۱۲ شاخصه وجود دارد. تحلیل خصوصیات محیط، پیشرفت علم، ابراز، دانش مورد نیاز، ارتباطات، مهارت، رسانه، هویت سازی سطح انبوه، توزیع مکانی، کار و واحدهای تولیدی، روابط اجتماعی و تصمیمی گیری های اجتماعی این ۱۲ شاخصه هستند. *باید با پیشرفت علم کنار بیایم و نظام تعلیم و تربیت هم با پیشرفت علم تطبیق داشته باشد. * آگاهی از موضوعات علمی باید کاربرد واقعی داشته باشند. این تصور که فقط علوم پایه را آموزش بدهیم در گذشته وجود داشت اما الان منسوخ شده است. هر کسی چیزی را یاد می گیرد، باید کاربرد آن را هم بداند. * نکته دیگر این است که قدرت تشخیص پیدا کردن موضوعات را به او آموزش بدهیم. وقتی در فضای پیچیده درگیر می شوم لازم است که از مسائل مختلف و موضوعات علمی خبر داشته باشم. پس باید قدرت تشخیص را هم به کودک آموزش بدهیم. * انسان باید توانمند باشد و
دانش کسب شده را در محیط واقعی به کار بگیرد. در تحقیقی که ۱۵ سال پیش انجام دادیم، مشخص شد که تنها ۲۰ درصد از دروس مدرسه به کار افراد می آید و ۸۰ درصد باقی مانده را در خارج از مدرسه کسب می کنند. در واقع ۲۰ درصد از کتاب های درسی به کارشان می آید و ۸۰ درصد باقی مانده نیازی به آموزش ندارد. * اینکه نظام آموزش عالی در دوره ای می گفت فقط سرفصل ها و علوم پایه را آموزش می دهیم و افراد در بیرون از مدرسه به سراغ علوم مختلف بروند، منسوخ شده است. وظیفه آموزش عالی این است که بچه های ما را تربیت کند تا نیازمندی ها افراد را در جامعه واقعی ایفا کنند. * برای تعلیم و تربیت توانمند ساز در پیشرفت علم، به جای علوم پایه، باید دانش کاربردی را آموزش بدهیم. درهای مدرسه را به محیطی بیرون باز کنیم. اجازه دهیم محیط بیرون وارد مدرسه شود و در نتیجه به جای دانش باید فرا دانش را یاد بگیریم.
دیدگاه تان را بنویسید