بازیگر تئاتر: خانواده تهیهکنندگان بازیگران روز سینما شدهاند
بازیگر نمایش رومولیت گفت: امروز آدمهایی که دور تئاتر شهر میبینید هیچ ربطی به تئاتر ندارند. حدوداً نود درصد آنها یکبار هم تئاتر ندیده اند. امروز محوطه تئاتر شهر فضای به شدت ناسالمی دارد. فضایی که باعث آزار و اذیت مردم عادی میشود.
خبرگزاری میزان: بازیگر نمایش رومولیت گفت: امروز آدمهایی که دور تئاتر شهر میبینید هیچ ربطی به تئاتر ندارند. حدوداً نود درصد آنها یکبار هم تئاتر ندیده اند. امروز محوطه تئاتر شهر فضای به شدت ناسالمی دارد. فضایی که باعث آزار و اذیت مردم عادی میشود.
"امیر شمس" بازیگر موفق این روزهای تئاتر نزدیک به هفده سال پیش فعالیت خود را به عنوان بازیگر آغاز کرد و هم اکنون بعد از گذشت این سالها در نمایش "رومولیت" به کارگردانی "مصطفی کوشکی" و "هستی حسینی" با چهرههای مطرحی همچون مهدی پاکدل و بهناز جعفری همبازی شده است.
وی که پیشتر جایزه جشنوارههای تئاتر دانشجویی و تجربه را به دست آورده سال گذشته به عنوان یکی از پرکارترین بازیگران تئاتر ایران معرفی شد، اما امسال بسیار محتاطانه تنها در یک اثر تاکنون به ایفای نقش پرداخته است.
شمس سال پیش در آثاری همچون "کوریولانوس"، "هجوم"، "مجلس مختلف خوانی" و "آشویتس زنان" به ایفای نقش پرداخت، اما با وجود درخشش در اکثر این آثار در جشنواره فیلم فجر نامزد نشد.
طی گفتوگویی مشروح با شمس به شرح و بررسی مشکلات و مسائل روز تئاتر و بازیگری پرداخته است.
این روزها تب بازیگر شدن قشر عمدهای از جامعه مخصوصاً جوانان را در بر گرفته است. به نظر شما دلیل این قضیه چیست؟ آیا حضور یکباره بسیاری از چهرههای جدید در آثار باعث این امید شده است؟
نمیدانم این را باید امید به بازیگری خواند و یا توهم بازیگر شدن، اما به نظرم یکی از دلایلش حضور بازیگرانی است که بدون هیچ تلاشی وارد این عرصه شده اند. شما به سینما میروید و با چهرهای روبرو میشوید که نه سوادی دارد و نه سابقهای را میتوان از او در بازیگری پیدا کرد.
بعد که به دنبال چگونگی حضور او در فیلم میروید میبینید که این بازیگر پسرعمو، برادر و بالاخره یکی از آشنایان تهیه کننده فیلم است. یکی دیگر از دلایل اشتیاق همگانی به بازیگری جذابیت و رسیدن به شهرت بازیگری است.
بدون شک شهرت، جذابیت و روابط در ورود به سینما دخیل شده اند. اما آیا این حجم از علاقمند به بازیگری منطقی بوده و برای همه این علاقمندان کار هم وجود دارد؟
متاسفانه سیستم فرهنگی ما نتوانسته این حجم از اشتیاق را هدایت کند. البته این را بگویم این طور نیست که مثلاً خارج از کشور همه چیز راحت است و شما یک روزه به بازیگری میرسید. اتفاقاً آنجا هم همین سختیها بلکه بیشتر وجود دارد. اما مساله این است که من بازیگر تمام سختیها را به جان میخرم اگر مدیریت شوم. اگر امید این را داشته باشم که کسانی هستند که مرا ببیند یا اینکه از من حمایت مالی و بیمهای شود قطعاً با هدف گذاری بهتری به راهم ادامه میدهم.
متاسفانه بازیگری به این صورت است که شما به صورت آکادمیک فوق لیسانس میگیرید، اما جایی نیست که خودت را معرفی کنی و بگویی من فارغ التحصیل بازیگری هستم.
این روزها در نمایش رومولیت با وجود نقش کوتاهی که بازی میکنید نقدهای بسیار مثبتی را دریافت کرده اید. حتی از نظر بسیاری از منتقدان بهترین بازیگر مرد اثر هستید. آیا برای این موفقیت تضمینی وجود دارد که مثلاً بعد از این کار پیشنهادات بهتری به شما ارائه شود؟
در بازیگری هیچ تضمینی وجود ندارد. من امروز در رومولیت بازی میکنم و در عین حال چندین پیشنهاد را داشته ام. بعد به خودم میگویم اگر این نقشها را نپذیرم بعدش چه میشود؟. اگر بعد از رومولیت پیشنهادی نشد چه؟. بازیگر اگر روی صحنه نباشد محو میشود و همین ترس بزرگی برای هر بازیگری از جمله من است.
برای بازیگری و موفقیت در آن هیچ تضمینی نیست. از دوازده ماه سال ۹۶ من ۹ ماه روی صحنه بودم و با این وجود بسیاری همین امسال یادشان رفته که من سال گذشته آن همه کار کرده ام. همه چیز در بازیگری به تصویر خلاصه میشود و متاسفانه هر قدر هم تئاتر کار کنید به اندازه یک سریال و فیلم دیده نمیشوید.
شما اگر نقش بسیار کوتاهی را در تلویزیون بازی کنید هفتاد میلیون بیننده خواهید داشت و بعد از آن دیگر نمیتوانید جلوی پیشنهادات را بگیرید، اما در تئاتر هر چه هم موفق باشید هیچ فایدهای ندارد.
پس میشود گفت: بازی در تئاتر مثل یک سراب است؟
دقیقاً همین است. من همیشه فکر میکردم بزرگان سینما دغدغه دیدن تئاتر و کشف استعدادهای تازه نفس را دارند، اما این فکر کاملاً اشتباه است. من جشنواره دانشجویی و تجربه بهترین بازیگر مرد شدم، اما بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟. همان داورانی که به من این دو جایزه را دادند از نفرهای اول تئاتر و سینما هستند، اما چرا من را یادشان میرود؟. چرا دیدار ما فقط به سلام و احوال پرسی ختم میشود. مگر نه اینکه از نظر آنها من بهترین بودم پس قاعده و قوانین در انتخاب نقش هایشان چیست که بهترین از نظرشان انتخاب نمیشود؟.
دلیل اصلی این اتفاق آن است که این کارگردانان گروه خودشان را دارند و کسی را به تیم خودشان راه نمیدهند، اما انصافاً در اوج این نامیدیها وجود انسانی مثل مصطفی کوشکی باعث ایجاد انگیزه و امید به ادامه راه را به تو میدهد.
سیستم آکادمیک ما تا چه حد توانسته به معرفی بازیگران تئاتر به عرصههای تصویری کمک کند؟
صادقانه سیستم آکادمیک هیچ کمکی را برای موفقیت من نکرده است. با وجود دریافت بسیاری جوایز در دوران دانشجویی هیچ وقت از من تقدیر و تشکری در حد یک لوح نشد. متاسفانه سیستم آکادمیک نه تنها من بازیگر را به عرصه حرفهای معرفی نمیکند بلکه جلوی من میایستد تا موفق نشوم. به عنوان مثال من سر یک نمایش بزرگ مشغول تمرین هستم و به دلیل غیبت در کلاس حذف میشوم.
مگر نه اینکه من دانشجوی بازیگری هستم و در پایان درس چنین مدرکی به من داده میشود. پس چرا وقتی به عنوان بازیگر فعالیت میکنم با من برخورد عکس میشود؟. متاسفانه سیستم آموزشی میخواهد همه چیز در حد تئوری باقی بماند و از هرگونه اتفاقی که عملی باشد جلوگیری میکند.
خود شما هم میدانید در وضعیت فعلی مصطفی کوشکی استثناء است و قاعده نیست. سوال اصلی این است که همه از این وضع گلایه دارند، اما همین جوانان تئاتر وقتی به جایگاهی میرسند خودشان را به موج میسپارند. چرا تئاتریهایی که خودشان سختیها را لمس کرده اند در هنگام قدرت رفتارشان مثل سایرین میشود؟
متاسفانه تقسیم قدرت در تئاتر ناعادلانه بوده و آدمها بر اساس لیاقشان به جایی نمیرسند. هنرمندان تئاتر سالها برای یک جایگاه ساده جنگیده و زجر کشیده اند و در انتها هم چیزی نصیبشان نشده است. به همین دلیل وقتی به جایگاهی میرسند نمیدانند باید در آن جایگاه چه کاری انجام دهند.
به عنوان مثال فرهاد مهندس پور همواره قطب تئاتری من بوده و فکر میکردم که بهتر از او وجود ندارد، اما میبینیم مهندس پور وقتی دبیر جشنواره تئاتر فجر میشود چه اتفاقاتی برای تئاتر میافتد. مشکل من اتفاقات جشنواره و نقدها نیست. مشکل من اینجاست که مگر فرهاد مهندس پور جایگاه خودش کم بوده که به سمت دبیری جشنواره تئاتر فجر میرود؟. بهای دلیل است که من میترسم در آینده چه اتفاقی برایم میافتد.
البته این یک دیدگاه است. شاید هم فرهاد مهندس پور به خودش گفته تا به حال کسی این جشنواره را به خوبی برگزار نکرده و من میتوانم، اما بعد متوجه میشود که اشتباه کرده است.
وضعیت کلی تئاتر را چطور میبینید؟ جایگاه بازیگر در تئاتر ایران کجاست؟
این روزها خیلیها سالن دار شده اند و بسیاری هم به تئاتر فقط به چشم بیزینس نگاه میکنند. برخی از این تهیه کنندگان هیچ ربطی به تئاتر ندارند و به من بازیگر به عنوان یک کالای سودآور نگاه میکنند. این تهیه کنندگان به ما به چشم جنسی نگاه میکنند که باید در بازار فروخت و هیچ درکی از نمایش ندارند و متاسفانه همین آدمها تئاتر را در دست گرفته اند.
کارگردانهای سینما تا چه حد دغدغه تئاتر دارند؟ آیا برای دیدن آثار شما تئاتر میبینند؟
من در کارهایی که داشته ام بسیاری از کارگردانان سینما حضور پیدا کرده اند، اما انگار دغدغه انتخاب بازیگر را ندارند. به عنوان مثال سال گذشته بسیاری از کارگردانان به دیدن نمایش آشویتس زنان و کوریولانوس آمدند و در کل زمان نمایش مبهوت بودند، اما بعدش اتفاقی برای توی بازیگر نمیافتد. مگر میشود بازیگر در یاد آن کارگردان نماند؟. اما انگار پروسه انتخاب بازیگر در سینما کاملاً بی منطق و بدون برنامه است و از سویی قدرت سینما امروز در دست تهیه کنندگان است و کارگردانان نقش کمتری در انتخاب بازیگر دارند. به نظر من ما تئاترها اشتباه میکنیم که کارگردانان را برای دیدن اثر دعوت میکنیم و باید از تهیه کنندگاه برای تماشای اثرمان دعوت کنیم.
اتفاقی که امروز بسیار پررنگتر از قبل شده ظاهر عجیب و متفاوت هنرمندان مخصوصاً اهالی تئاتر است. این همه تفاوت و به اصلاح خودشان خاص بودن از کجا میآید؟
من به عنوان یک بازیگر در هر سطحی همیشه برای ظاهرم و آراستگی لباس هایم وسواس بسیاری به خرج میدهم، اما این خاصتر شدن در میان مردم نیست. من وقتی نوجوان بودم به محوطه تئاتر شهر میرفتم و آنجا پر بود از هنرمندان و بازیگران و کسانی که دغدغه تئاتر داشتند.
امروز این اتفاق دیگر نمیافتد. امروز آدمهایی که دور تئاتر شهر میبینید هیچ ربطی به تئاتر ندارند. حدوداً نود درصد آنها یکبار هم تئاتر ندیده اند. امروز محوطه تئاتر شهر فضای به شدت ناسالمی دارد. فضایی که باعث آزار و اذیت مردم عادی میشود.
با این وضعیت چه توقعی از مردم میتوان داشت. خانوادهای که برای دیدن یک نمایش تئاترشهر میرود اگر با این صحنهها روبرو شود چه قضاوتی در قبال تئاتر و بازیگری میکند؟. مطمئن باشید اگر از آن خانواده یک نفر علاقمند به بازیگری باشد، خانواده مانع حضورش در بازیگری میشود، زیرا تصویری که تئاترشهر به آنها ارائه داده نه تنها هنر نیست بلکه فضایی آلوده به فساد است. متاسفانه برای خانوادهها تئاترشهر نماد تئاتر میشود و به طبع حق دارند وقتی آن فضا را میبینند نسبت به این هنر بدبین شوند.
فارغ از این بحث چرا مسائل شخصی هنرمندان و مشکلاتشان تا این حد خبرساز است؟ همین عاملی برای دوری خانوادهها از تئاتر و بازیگری نمیشود؟
در اصل اگر نگاه کنیم جرم، خلاف، دروغ، دزدی، طلاق میتواند در هر قشری وجود داشته باشد، اما هنرمندان مورد توجه رسانهها هستند و همین باعث شده تا به عنوان مثال یک اتفاق هر چند کوچک به گوش همه برسد. به طبع جامعه هنری هم مصون از اشتباهات نیست، اما بزرگنماییهای زرد در این زمینه مشکل آفرین شده است.
در حال حاضر در آستانه ۳۷ سالگی قرار دارید. همواره ازدواج برای هنرمندان به واسطه شغلشان چالش بزرگی است. آیا به ازدواج فکر نمیکنید؟
اینطور نیست که بگویم زیر بار مسئولیت ازدواج نمیروم، ولی این روزها بعد از هفده سال کار در آستانه موفقیت قرار گرفته ام و شاید فرصتم برای اینکه بتوانم به خوبی یک زندگی را اداره کنم کم است.
در ازدواج برای من درک از همه چیز مهمتر است. همانطور که میدانید زندگی برای یک بازیگر پر از چالش است و اگر کسی تمامی این چالشها و سختیها را درک کند چرا که نه. قطعاً به ازدواج فکر میکنم. البته در حال حاضر ذهنم به شدت درگیر کار و بازیگری است، ولی شاید کمی زمان برای این اتفاق لازم داشته باشم.
به نظر من ازدواج و زندگی متاهلی نه تنها ترسناک و سخت نیست بلکه به شدت خوب است. من خیلی به زندگی فکر میکنم به نظرم ازدواج در زمان مناسب بسیار به یک بازیگر کمک میکند. این را هم بگویم که هنرمند بودن و یا نبودن همسرم تفاوت چندانی ندارد. مهم آن اتفاقی است که باید بیفتد تا به ازدواج بهتر و بیشتر فکر کنم.
دیدگاه تان را بنویسید