سرویس فرهنگی فردا؛ محمدصادق دهنادی:
شاید دو سال پیش اگر به آقایان صنف آژانس و اتومبیل کرایه که پروانه کسبشان را به هزار هزینهی مادی و معنوی به دست آورده بودند ، میگفتیم کمتر از دو سال بعد، پروانه کسب چند ده میلیونی شما قیمت یک کاغذ پاره را خواهد داشت ؛ به ما میخندیدند.
اگر امروز به موبایل فروشیهای بازار رضا و علاءالدین یا لوازم برقی فروشیهای خیابان جمهوری تهران یا خیلی از مشاغل مثل مشاورین املاک یا بقالیها و میوه فروشی و قصابی اعلام کنیم در نوبت بعدی شغل شما جمع خواهد شد و سیل تکنولوژی فروش و استارت اپ و رفع واسطهها سرمایهداران امروز را به زودی به خاک فقر و ورشکستگی خواهد نشاند؛ با مقاومت روبرو میشویم.
واقعیت این است که دنیای ارتباطات یا به تعبیر من توده ابر رسانا خیلی چیزها را تغییر داده و تغییر هم خواهد داد؛ از جمله همین شغل و هنر خبرنگاری که مدتهاست منقرض شده یا حیات تشریفاتی دارد.
برخی اعتقاد دارند فشردگی و عمومیت رسانه ها و عمومیت نداشتن دانش ژورنالیسم تلویزیونی باعث شده که وجود شهروند رسانه به دلیل ضعفهای استنادی هنوز ضرورت وجود خبرنگار حرفهای را ایجاب کند؛ اما قرائن نشان میدهد زوال خبرنگاری به دلیل ادغام و نابودی سازمانهای رسانهای و تبدیل ساختمانهای بزرگ و وسیع به اپلیکیشنهای نرمافزاری و کامپیوترهای خانگی، تغییر مزاج ادبی فهم انسان از مقاله خوانی به توئیتخوانی مدتهاست فلسفه حرفهای بنام خبرنگاری به معنای فنی و حرفهای کلاسیک آن را با چالش ماهوی روبرو کرده است.
جریان آزاد تبادل اطلاعات و فناوریهای نوین مجازی، سازمانهای رسانهای، به ویژه تلویزیون و مطبوعات و حتی خبرگزاریها را از چرخه توسعه به چرخه زوال منتقل نموده و در این میان به جز چند رسانهای که به شیر نفت دولتها وصل هستند (دیده شوند یا دیده نشوند برایشان فرقی ندارد) و یا رسانههایی که در واقع بولتنهای تبلیغی شرکتهایی هستند که از سر ناآگاهی فکر میکنند واقعا هنوز خرج کردن در این رسانهها برای دیده شدن،مفید است؛ عملا ادامه هیچ رسانهای به نحو پیشین توجیه ندارد.
به عبارتی قبل از آنکه خبرنگار بخواهد تکان بخورد و هرم وارونه را علم کند،گزارشی بگیرد و دوربینی بچرخاند، اطلاعات مثل بو و بخار در اتاق ذهن مخاطبین پیچیده است و زودتر از آنکه مفسر بخواهد بنویسد و توصیف کند تبادل اطلاعات کلیشه فهم مخاطب را ساخته است.
بنابر این ما و حتی اساتید ما این طغیان اطلاعات را فقط توصیف میکنیم و الا مسئله رشد سلولی جامعه اطلاعاتی به نحوی سرطانی شده که نقدا در کنترل هیچ طبیبی نیست. در همین کشور ما نیز مسئله لااقل برای خود ما خبرنگاران واضح است.
امروزه حقوق یک خبرنگار در هر سازمان رسانهای از دستمزد یک کارگر سادهی نظافتچی منازل به شدت پائینتر است.رسانه ها با این که میدانند دیده نمیشوند و اثر زیادی ندارند به دلایل صنفی و تبلیغاتی ادامه حیات میدهند و کسی هم صدایش را در نمیآورد که اگر چهار پنجم این رسانههای کاغذی و تلویزیونی و حتی اینترنتی مثل خبرگزاریها و سایتهای خبری تحلیلی که از طریق جنجالهای کاذب برای هویت خودشان دلیل میترشاند منحل شوند نه اتفاقی میافتد و نه کسی از آن سراغی میگیرد. از رسانه یک صنعت تفریحات باقی مانده و پخش مستقیم فوتبال و دنبال کردن مطالب زرد آن و حداکثر یک اخبار دولتی که ابعاد حقوقی دارند و دیگر هیچ...
در مقابل ما با برگزاری نمایشگاه مطبوعات و جشنوارههای آنچنانی و راه اندازی رشتههای دانشگاهی که دانشجویان آن چیزهایی میآموزند که تقریبا هیچ تناسبی با نیازهای این سپهر ندارد یک سری شغل کاذب و اقتصاد ضعیف حاشیهای را دامن زدیم که فقط گفته باشیم رسانه داریم.
رسانه عوض شده است. بی شک خبرنگار هم باید عوض شود و الا همانطور که پروژه تبدیل بردن آژانس و تاکسی به اپلیکیشن شکست خورد هر گونه تلاش برای حفظ این فضا محکوم به شکست است.
مدیران دولتی گرچه دلشان به یک سری بولتن بی خاصیت از مصاحبههایشان که خوانده نمیشود خوش است و برای همین از ما اصحاب رسانه تجلیل و تعریف میکنند اما خود ما نباید فراموش کنیم که موج تکنولوژی و توانمندسازی اطلاعاتی سالها قبل از آژانسهای اتومبیل شغل ما را از بین برده و ما حاضر به درک این فضای جدید نیستیم.
عدم درکی که تا دو سه سال دیگر، مخصوصا کسانی که از این مسیر ارتزاق میکنند را با مشکلات جدی و بنیادی در زندگی روبرو خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید