سرویس فرهنگی فردا؛ محسن غلامی (قلعهسیدی): تا حالا فکر کردهاید چرا برخی برنامهها و فیلمها و غیره، اینقدر برای مردم تلویزیونبین، جذابند. تحلیلش کنیم و به مصداق برسیم مثل «خندوانه» و «دورهمی» یا شاید هم «ماه عسل». از این جنس برنامهها را خب روی آنتن، خیلی هم نداریم؛ از اینهایی که تاریخ مصرفشان مختص یکی دو روز نباشد.
میشود هی تولیدشان کرد و کسی را از دیدنش فراری نداد. گرچه شرط و شروط دارد؛ خلاصهاش این است که آقای برنامهساز دردش را درد مردم بداند و دنبال خوب کردن حال این جماعت باشد. صداقت چیز خوبیست بالاخره که اگر باشد هر مخاطبی دل به برنامه میدهد. چیزی که شخصا در «ماه عسل» تا حدودی میبینم.
چندین سال است که به پشت صحنهاش میروم مثل همین چند روز پیش. البته خب شاید از سی روز «ماه عسل»، فقط ده روزش را دیده باشم؛ به هردلیل. اما در هیچ برنامهای تیمی به این اندازه یکدست و منظم را نمیبینی. گروهی کار میکنند و هرکسی کارش را میداند. عینهو یک تیم فوتبال؛ مزاح کنم اما جالب است که حین ضبط برنامه هم لباس مشکی متحدالشکل دارند!
کمی از پشت صحنه برنامه بنویسم اینکه؛ هرسالی جایی نامشخص اطراق میکنند داخل سوله یا سالنی چیزی. البته جایی که دست هیچ بنی بشری بهشان نرسد. حراستی دارند بیا و ببین. اصلا مگر میشود نزدیکشان شد. شوخی میکنیم ولی انصافا زیادی مراقباند و حواسجمع. کمی تا حدودی شاید از حواشی احتمالی واهمه داشته باشند.
از یک ساعت قبل برنامه زنده، جماعتی درحال دست کشیدن به سر و روی دکور کوچک و نقلی آن هستند که خیلی بزرگ نیست اما در قاب تلویزیون، زیادی گنده و عجیب جلوه میکند.
توی اتاق کوچکی دیگر، میهمانان و گپ و گفت احتمالیشان با مجری را چک میکنند آنهم شخصا از طرف خود احسان علیخانی. اینکه چه بگویند و چه نگویند. گرچه نه به شکل سناریوی یک فیلم. ولی خب کمی تا حدودی هماهنگ هستند. تدارکات و بقیه نیز یا بیرون یا توی سالن وول میخورند. حراست هم که دم در!
چرا این همه مخاطب دارد؟ واقعا چرا؟
خودمانیم در طول آن یک ساعت و نیمی که «ماه عسل» زنده پخش میشود، هرکسی سرش گرم کاریست و توی سالنی که نهایتا نصف زمینِ فوتسال میماند، آدم بیکاری را پیدا نمیکنی. این را نیز بگویم که کلا پنجاه شصت نفری را آنجا میبینیم.
تیم خوبی هم جمع کرده این احسان علیخانی و تقریبا در طی این چندسالی که سری بهشان میزنم، آدمهای اصلی برنامه پابرجاست. تغییر آنچنانی ندارند. منظماند و بدون استرس. بیرون سالن اصلا فکر نمیکنی که برنامه دارد پخش میشود. راحت راحتند؛ نهایت تلاش روزانهشان نیز در سفره دورهمی افطار خلاصه میشود که بیرون از دکور و زیر چند درختی که جلوی سالن را پوشانده، پهن است.
کاری به اینها ندارم وگرنه میشود روایتی جذاب باشد از آنچه که در قاب تلویزیون مشخص نیست. البته قبلا ماجرایش را نوشتهام. اما رمز موفقیت این برنامه را باید در چند کلیدواژه جستجو کرد؛ در تیم منسجم، سوژهیابی، مجری و البته هماهنگی در پخش یک ساعت و نیمش.
اعتقادم این است که علیخانی همیشه سوژه آنچنانی مقابلش نمینشیند؛ گاه خیلی خیلی عادیاند. شاید شما چندین برابرش را چه میدانم مثلا در سر چهارراهها، کوچهبازار و صفحه حوادث ببینید. پس قصهها کلهم تازه و از آب گرفته نیست؛ ولی به ماجرا حس میدهد و به قولی جو، خصوصا زمانی که قصهاش یخ است و تکراری.
بخواهیم و نخواهیم باید پذیرفت که علیخانی کارش را بلد است؛ مغرور هست و پرحرف. کمی سواد، چاشنی اجرایش میکند و اطلاعاتی نصف و نیمه؛ دیگر چه میخواهد!
دقت کردهاید که اصلا بارتبلیغی به برنامهاش نمیدهد و خیلی روراست توی ذوق میهمانش نیز میزند. چون تعارف با کسی ندارد و نمیگذارد برنامهاش اسیر تعارفات از «سلام و علیک» گرفته تا «تشکرات و این کلیشهها» بشود.
علیخانی حتی با میهمانش شوخی ندارد و هیچ صمیمیتی. باید پشت صحنه برنامه بود تا به حرفم برسی. صمیمیت احتمالی میان او و میهمانش فقط در همان چند دقیقه درون دکور است ولاغیر.
«ماه عسل» جزئینگر است اتفاقا؛ کسی حواسش نیست ولی ذره به ذره از سر و رویش تکنیکهای روانشناسی میبارد از طراحی دکور و نورپردازیاش گرفته تا نوع اجرا و حتی موسیقی ریزی که حین مکامله مجری و میهمان شنیده میشود. احتمالا دقت به موسیقی نکردهاید.
این ریزهکاریها توی تکتک دکور کوچک «ماه عسل» هست اما کسی حواسش نیست و شاید همینها فضای قصه آدمهای روزانهاش را نیز جذابتر میکند. قصههایی که اشاره کردم، گاها زیادی دور وبرمان میبینیم اما این برنامه جوری روی آن مانور میدهد که فکر میکنیم چه خبر است. پس همهچیز این برنامه، بهم میآید.
بیخیال داستانهای الکی و تکراری
«ماه عسل» کم اشتباه نیست ولی مردم درست یا نادرست دوستش دارند و مورد اعتمادشان است. تا جایی که اگر طرحی راه میاندازد، رویش را زمین نمیاندازند مثل طرح محسنین و غیره. تلویزیون دیگر چه میخواهد جز اعتماد دودستی مخاطب به برنامهاش؟ اراده کند میتواند ملت را به هر سمتی بچرخاند.
امیدوارم «ماه عسل» از شو شدن خودش را کنار بکشد حداقل سمتش هم نرود. تمام موفقیت و حال این برنامه به سادگیاش هست و پرداخت به موضوعاتش. حواستان هست که گفتم «پرداخت» نه «خودِ سوژه». هرمجری دیگری که بیاید، بعید میدانم بتواند موفقیت آنچنانی ببینید. بروید و ببینید ملت چه سر و دستی برای علیخانی میشکنند!
تنها چیزی که امیدوارم در این برنامه کمی تکان بخورد خود قصههاست. فکر میکنم حس و حال چندسال پیش داستانهایش بچسبتر بود حتی اگر کلهم به غم و دپرسی میزد. این برنامه باید مختص ماجراهای دستنخورده باشد نه اینکه مثلا فلان سوژه مستند و فیلم را دوباره روایت تکراری کند.
«ماه عسل» امسال نیز عین هرسال؛ پرمخاطب بود و شاخص لااقل از بین برنامههای ماه رمضان. جا را برای خودش باز کرده اما حیف از این برنامه که بخواهد برای بقیه قلدری کند و مدعی شود. سادگی و روایت خاکیاش را ول نکند، خود موفقیت است.
دیدگاه تان را بنویسید