مجری برنامه «سمت خدا»: مجری نباید زیاد حرف بزند

کد خبر: 685686

نجم الدین شریعتی با بیان اینکه موثر بودن یک مجری به این نیست که زیاد حرف بزند، ذات برنامه سمت خدا را به گونه‌ای دانست که اقتضائش ایجاد می‌کند مجری بیشتر شنونده باشد. وی همچنین از اینکه برخی مسئولین از کنار مشکلات مردم بی تفاوت می‌گذرند انتقاد کرد.

مجری برنامه «سمت خدا»: مجری نباید زیاد حرف بزند
خبرگزاری تسنیم: «سمت خدا» یکی از موفق‌ترین برنامه‌های حال حاضر تلویزیون است، برنامه‌ای مذهبی که بدون زرق و برقهای متداول با مخاطب ارتباطی صادقانه دارد و می‌توان گفت که آرامشی حقیقی را به بیننده‌هایش هدیه می‌کند. نجم­ الدین شریعتی مجری جوان این برنامه یکی از دلایل این آرامش است. او مجری هست که قصد خود نمایی ندارد و در موضوعات برنامه با مخاطب همراه می‌شود. با این مجری جوان به گپ و گفت پرداختیم.
 برنامه سمت خدا
اولین مخاطبی که از برنامه سمت خدا بی‌­واسطه درس می­‌گیرد من هستم
لطفاً کمی خودتان را معرفی کنید و بگویید چه شد که وارد تلویزیون شدید؟ شریعتی: نام من نجم­ الدین شریعتی، متولد سال 1359 و اهل تنکابن در غرب استان مازندران هستم. از سال 1380 وارد تلویزیون شدم. به واسطۀ شرایط خانوادگی و روحیاتی که در خانواده ما وجود دارد و همچنین اعتقاداتی که از بچگی با آنها بزرگ شده‌ام خیلی علاقه پیدا داشتم وارد این حوزه و این جنس از کارها در تلویزیون شوم. با برنامه نیمرخ شروع کردم و بعد مجری چند کار در شبکه سه بودم. ولی مهمترین کار ما که روتین و دائمی اجرا می‌شد، برنامه زلال احکام بود که آقای فلاح­زاده در آن احکام می­‌گفتند و بعد از تقریباً 3-4 سال آقای رکنی طرح برنامه «سمت خدا» را دادند. آقای رکنی از تهیه ­کنندگان خوب شبکه 3 بودند و من از قبل ایشان را می‌­شناختم و تا امروز ما تقریباً بیشتر از 8سال است کهبرنامه «سمت خدا»را اجرا می‌کنیم ودر این فضا و هوا نفس می­‌کشیم. آیا شما دانشگاه امام صادق درس خوانده‌اید؟ شریعتی: خیر چون من ارتباط تنگاتنگی با دانشگاه امام صادق دارم یعنی دوستان زیادی آنجا دارم و زیاد رفت و آمد دارم خیلی از افراد این فکر را می­‌کنند. سمت خدا هم در این مدتی که گذشت برای خودم یک دانشگاه و یک کلاس درس بوده است. باید بگویم اولین مخاطبی که از این برنامه بی‌­واسطه درس می­‌گیرد من هستم. یکی از دغدغه­‌های بزرگ زندگی من این است که اگر هر روز به دانسته­‌هایم اضافه می‌­شود آیا به عمل و باورم هم اضافه می­‌شود یا اینکه این مطالب یکسری محفوظات صرفاً ذهنی است. یکی از پزشکان متخصص مغز و اعصاب معتقد بود «سمت خدا» برای جامعۀ ما یک پکیج آرامش است. اجرای شما همیشه توام با آرامش است، این آرامش از کجا نشات پیدا می‌کند؟ شریعتی: یکی از پزشکان متخصص مغز و اعصاب به من می­‌گفت من برنامه­‌های تلویزیون را رصد کردم و فکر می‌کنم در هیاهوی روزمرگی این روزها «سمت خدا» برای جامعۀ ما یک پکیج آرامش است. یعنی در برنامه‌­های دیگر تلویزیون و رادیو معمولاً یک اضطراب و تشویش- حالا نمی‌­گویم همه ولی بعضی از آنها اینگونه هستند ـ وجود دارد، ولی برنامه ما تلاش می­‌کند که این آرامش را حفظ کند. بخش عمده علت این آرام نورانیت کلام خدا و اهل­ بیت است. من فکر می‌کنم اگر این کلام، زیبا و خوب بیان شود آن وقت ناخودآگاه این آرامش به مخاطب القا می­‌شود. به غیر از این من شخصیت آرامی دارم یعنی این‌طور نیست که بخواهم در برنامه دوزش را زیاد کنم. در مورد اجرا هم باید بگویم چیزی که اساساً به آن معتقدم و از ابتدای اجرا در تلویزیون به آن پایبند بودم و اعتقاد داشتم این است که مجری باید خودش باشد و هیچ چیزی اضافه نکند یعنی در چیزی اغراق نکند. امروز با مخاطب بسیار بسیار باهوش و فهیمی سروکار داریم حتی یک جاهاییخودم غافلم ولی مخاطبان کاملاً متوجه نکات ریز و ظریف کارمان می­شوند. همیشه سعی کرده‌ام این آرامش را حفظ کنم. سخت­ ترین بخش ماجرا آنجایی است که زندگی دچار فراز و نشیب­‌هایی شود. آنجا من باید خودم را محکم نگه دارم و وارد فضای همیشگی‌ام شوم، این یک مقدار کار را سخت می­‌کند. موثر بودن یک مجری به این نیست که زیاد حرف بزند. چقدر این قضیه اتفاق می‌افتد؟ شریعتی: خیلی وقت­‌ها این موضوع پیش می‌آید. شاید نوع نگاه من به زندگی این باور را در مخاطب القا کند که مثلاً آقای شریعتی کسی است که همۀ زندگی­‌اش بر وفق مراد است و یا پشتش گرم است و در برنامه نشسته و از روی شکم سیری حرف می‌زند. ولی واقعاً اینطوری نیست شاید مشکلاتی که من در طول زندگی‌­ام با آنها دست و پنجه نرم کرده‌ام، شاید یک دهم خیلی از مردم ما هم درگیر آنها نبوده و نیستند. چیزی که مهم است این است که شما بتوانید زندگی و شرایط زندگی­تان را مدیریت کنید. قیصر امین ­پور گفت «یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر/ بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود» من این آرامش را به عنوان موهبت الهی می­‌دانم و سعی می‌­کنم آن را حفظ کنم ولی همانطور که گفتم چیزی را در اجرایم کم و زیاد نمی‌­کنم. شخصیت خودم هم همان شخصیتی است که مردم می­‌بینند. بیرون هم که مردم من را می­‌بینند همین حس را دارم و احساس غربیگی نمی‌­کنم. یک‌سری از کارکترهای تلویزیونی وقتی بیرون با آنها مواجه می­‌شویم می­‌بینیم این آدمی که ما در تلویزیون دیده‌ایم نیست. یا جدی­‌تر است و یاکلاً شخصیتش فرق می‌­کند. به لطف و مرحمت خداوند متعال« سمت خدا» در این سا‌‌‌لها یک خانوادۀ بزرگ شده است. هر روز یک سفره پهن می‌­شود و ما با مردم سر این سفره می‌­نشینیم و از این معارف می‌­چشیم و برای همین بیرون هم که همدیگر را می‌­بینیم واقعاً احساس میکنیم مدت­هاست همدیگر را می­‌شناسیم. چون همه با هم هم­ سفره و همسفر بوده‌ایم. امیدوارم خدا کمک کند این معارف فقط دانسته نباشد و بتوانیم در زندگی­مان به آنها عمل بکنیم. ما نیاز داریم در روزمرگی و در این شلوغی و رفت و آمدها از دین بشنویم و خودمان را یک بازنگری کنیم. نگاه شما به اجرا چگونه است؟ شریعتی: بعضی‌­ها به اجرا به عنوان یک شغل نگاه می­‌کنند، ولی من اینطور نگاه نمی­‌کنم. باید بگویم وجود برنامه «سمت خدا» را در این دوره و زمانه به عنوان یک جوان ضرورت می‌­دانم. ما نیاز به این رزق معنوی و روحی داریم. نیاز داریم که به دل و روح­مان توجه کنیم. حضرت امیر می­‌فرمایند: «دلهایتان می‌­میرد همانطور که بدن­هایتان می‌­میرد. پس برای زنده کردن دل­‌هایتان از حکمت‌­ها و مواعض بهره بجویید. دل­‌هایتان را با حکمت زنده کنید.» یعنی ما نیاز داریم در روزمرگی و در این شلوغی و رفت و آمدها از دین بشنویم و خودمان را یک بازنگری کنیم. چه وقتی زلال احکام بودم و چه وقتی که به عنوان تهیه­‌کننده مستند می­‌ساختم و چه امروز که در سمت خدا هستم احساس می­‌کنم جامعه ما به چنین فضایی احتیاج دارد و همواره سعی کرده‌ام حضورم در این برنامه یک حضور موثر و مفید باشد. موثر بودن یک مجری به این نیست که زیاد حرف بزند. یک جایی اقتضاء تعریف برنامه و فضای برنامه این است که شما بنشینید و فقط گوش بدهید. یک وقت­‌هایی به فکر فرو رفتن مجری مخاطب را به فکر وا می­دارد. یک وقت‌­هایی سوالات و حتی نگاه­‌های پرسشگرانۀ مجری مخاطب را متوجه این می­‌کند که یک مساله مهمی در حال مطرح شدن است و مخاطب باید حواسش جمع باشد. لذا این خیلی از من انرژی می­‌گیرد یعنی یک وقت­هایی خیلی خسته می‌­شوم. گوش دادن خیلی سخت ­تر از حرف زدن است. مثلاً در مدرسه زنگ ورزش خسته نمی­‌شدیم چون بالا و پایین می‌­پریدیم ولی کافی بود بگویند یک ساعت اینجا بنشین و فقط گوش کن! گوش دادن سخت است ولی چون خودم استفاده می­‌کنم و حظ می­‌برم این گوش کردن برایم لذت بخش است. برنامه ما یک برنامه گفتگو محور ساده است. من فکر می‌کنم ما واقعاً باید یک برنامه بسازیم درباره این موضوع که چرا جواب همۀ سوالات را می­‌دهیم، چرا پایان هر جمله­‌ای خودمان را موظف می­‌دانیم که ما هم حرف بزنیم. الان مثلاً شما به یک جوان بگویید کره ماه رفتید نماز باید چگونه بخوانید؟ شروع می­کند برای شما توضیح دادن. اصلاً نمی­‌گوید من برای چه باید به این سوال شما پاسخ بدهم. یعنی ما در مقابل هر علامت سوالی خودمان را موظف می‌­دانیم که جواب بدهیم. وقتی کارشناس ما آمده از معارف دین بگوید، چرا باید انتهای هر نقطه­‌ جمله‌اش من یک چیزی بگویم.آن چیزی که برنامه سمت خدا را واقعاً از نگاه من موفق کرده است لطف اهل بیت و نور کلام خدا است. چون فضای من به این فضا خیلی نزدیک است و روحم همین‌طور رشد کرده و بزرگ شده است. زمان اجرای برنامه « سمت خدا» لحظات خوبی برای من است. لذا قبل از اینکه یک مجری خوبی باشم سعی می‌­کنم یک مخاطب خوبی باشم. یعنی برادرم، خواهرم، دوستم، هموطنم که من را می­‌بیند احساس می‌­کند یک نماینده از خودش در این برنامه نشسته یک کسی از جنس خودشان. آن چیزی که باید مهم باشد این است که آن معارف به گوش مردم برسد امام رضا فرمود: «و ان­الناس لو عَلَمو محاسنِ کَلامَنا لَتَمِئونا» اگر مردم زیبایی­های دین ما را درک بکنند خودشان دنبال آن می‌­آیند نمی­‌خواهد شما به زور آنها را بکشانید فقط خوب دین را بیان کنید، این استراتژی ما در سمت خداست. من دوست دارم جامعۀ دینی ما یک روزی به یک جایی برسد که خوش­تیپ‌­ترین آد‌م‌­ها متدین‌­ترین‌شان باشند به نظر می‌رسد شما در ظاهر چندان به پوشش‌های پر زرق و برق معتقد نیستید. شریعتی: بله همین طور است. ما داریم با همین مردم زندگی می‌­کنیم، اهل‌­بیت ما، بزرگان ما خوب می‌­پوشیدند و خوب راه می‌­رفتند. من خیلی دوست دارم جامعۀ دینی ما یک روزی به یک جایی برسد که خوش­تیپ‌­ترین آد‌م‌­ها متدین‌­ترین‌شان باشند. من مخالف تجملات و اسراف در پوشش هستم ولی تمیز بودن و شیک بودن را دوست دارم. مثلاً این کت و شلواری که تن من می­‌بینید را 5 سال پیش خریدم ولی هنوز می‌­­پوشم. شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید با کت و شلوار مردم من را بیشتر می­‌شناسند تا با لباس‌های دیگر. مثلاً‌ در تابستان وقتی پیراهن می­‌پوشم خودش می­‌شود یک پوشش مبدل برای اینکه من را نشناسند. اگر زمانی بخواهم کسی کن را نشناسد فقط کافی است کتم را دربیاورم. مثلاً وقتی می‌خوام به حرم چون اگر با کت و شلوار بروم کلی آنجا معطل می‌­شوم ولی وقتی کتم را در می‌آورم دیگر کسی من را نمی‌شناسد. دوست دارم تا زنده ام حتی شده یک ماکت از جامعه عصر ظهور را ببینم. آیا این موضوع که امروز تعداد زیادی شما را در قامت یک مجری دینی می‌شناسند باعث می‌شود مسئولیت شما در جامعه سنگین تر باشد؟ شریعتی: بله همین طور است. گهگاهی به خاطر این موضوع واقعاً تضرع می‌­کنم و از مردم میخواهم برای من دعا کنند. نمی‌گویم دعا کنند وضعم خوب شود، تنم سالم شود. آن چیزی که در ناخودآگاه ذهن من وجود دارد و التماس می­‌کنم، دعای عاقبت بخیری است. کافیست در خیابان یک بوق بزنی، مردم می‌گویند آقای شریعتی از شما بعید است! مثلاً انتظار دارند وقتی یک ماشین نیم ساعت جلوی من بی حرکت مانده یک بوق هم نزنم و وقتی اعتراض می‌کنم می‌گویند آقا شما که این همه مردم را دعوت به آرامش می­‌کنید از شما بعید است.یک بار رفتم به فرودگاه ولی پروازم نیم ساعت زودتر پرواز کرده بود. از مسئولین پرواز میپرسم چرا این اتفاق افتاده؟ می‌­گویند آقا از شما بعید است شما که در تلویزیون اینقدر انسان موجهی هستید! واقعیت این است که من خیلی خیلی غصه مخاطبان را می­‌خورم. دوست دارم جامعۀ ما براساس دین واقعی­مان در یک مسیری حرکت بکند که همدلی در آن موج بزند، وحدت موج بزند، معرفت موج بزند. دوست دارم عضو آن جامعه باشم نه جامعه‌­ای که مردمش به هم فحاشی می­‌کنند، نه جامعه­‌ای که مردمش عصبی هستند،نه جامعه­‌ای که مردمش به هم تهمت می­‌زنند و دلشان به حالِ هم نمی‌­­سوزد. به ما یاد دادند که منتظر آن جامعه باشید و آن جامعه خواهد رسید و آن عصر ظهور است ولی دوست دارم حتی شده ماکتش را تا زنده‌­­ام ببینم و خودم خیلی دارم تلاش می­‌کنم که این اتفاق بیفتد. مثلاً یک جوانی می­‌گوید مشکل زندگی من با 2 میلیون تومان حل می­‌شود دوست دارم این 2 میلیون را به او کمک بکنم ولی مثلاً یک نفر دیگر می­‌گوید مشکل من با 1 میلیون حل می‌­شود، می­‌آیم این 1 میلیون را بدهم یک نفر دیگر می­گوید 5 میلیون به من بدهید من جهیزیه دخترم را می­‌دهم بعد می­بینید 200 میلیون پول نیاز است که این مشکلات را حل کنید و شما ندارید و غصه می‌­خورید و احساس می‌­کنید زیر پای شما خالیست. کسانی که می‌­آیند جلو و می‌­گویند ما هستیم، چه در مجلس، چه در دولت نباید به خاطر مشکلات مردم شب راحت خوابشان ببرد. گرچه ما یک خیریه­‌ای را با دوستان در منطقه کن ایجاد کردیم یک کارهایی داریم می‌­کنیم که حداقل وجدانمان راحت باشد که اگر نجم‌­الدین شریعتی در تلویزیون به دیگران می­‌گوید کمک کنید، خودش آن جا یک گامی را برداشته و هر چند محدود ولی دارد کمک می­‌کند. من فکر می‌کنم قسمت زیادی از این گونه مسائل وظیفه جاهای دیگری است که مسئولیت رفاه و معیشت مردم را بر عهده دارند.افراد دیگری باید به فکر مردم باشند و شب خوا­ب­شان نبرد. کسانی که می‌­آیند جلو و می‌­گویند ما هستیم، چه در مجلس، چه در دولت نباید شب راحت خوابشان ببرد. یا نیایید جلو و یا اگر می­‌آیید به داد مردم برسید و شب نخوابید. هنوز هستند مردمی که با حسرت به نانوایی‌­ها نگاه می­‌کنند این جامعه اروپا نیست. هنوز در ایران هستند مردمی که شب سر گرسنه روی بالش می‌گذارند. هنوز هستند مردمی که با حسرت به نانوایی‌­ها نگاه می­‌کنند، در همین خیریه­‌ای که ما هستیم برای بُن نان صف می‌­کشند، اینها خوب نیست. نمیدانید برای من و آقای رکنی چقدر ایمیل و پیامک می‌­آید. چون حالا که عضو یک خانواده شدیم احساس می­‌کنند من برادر آنها هستم، احساس می‌­کنند حاج آقا پدر آنهاست و احساس می­‌کنند می‌توانند راحت دردودل کنند و بعد ته دردودل این است که ما می­‌خواهیم ازدواج کنیم، پول نداریم پول درمان بچه­‌مان را نداریم با سیلی صورت خودمان را سرخ نگه داشتیم و بخشی زیادی از پیام­‌ها از این جنس است، امیدواریم برسیم به جایی دیگر این مشکلات در کشور وجود نداشته باشد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت