خبرگزاری تسنیم: «سمت خدا» یکی از موفقترین برنامههای حال حاضر تلویزیون است، برنامهای مذهبی که بدون زرق و برقهای متداول با مخاطب ارتباطی صادقانه دارد و میتوان گفت که آرامشی حقیقی را به بینندههایش هدیه میکند. نجم الدین شریعتی مجری جوان این برنامه یکی از دلایل این آرامش است. او مجری هست که قصد خود نمایی ندارد و در موضوعات برنامه با مخاطب همراه میشود. با این مجری جوان به گپ و گفت پرداختیم.
اولین مخاطبی که از برنامه سمت خدا بیواسطه درس میگیرد من هستم
لطفاً کمی خودتان را معرفی کنید و بگویید چه شد که وارد تلویزیون شدید؟ شریعتی: نام من نجم الدین شریعتی، متولد سال 1359 و اهل تنکابن در غرب استان مازندران هستم. از سال 1380 وارد تلویزیون شدم. به واسطۀ شرایط خانوادگی و روحیاتی که در خانواده ما وجود دارد و همچنین اعتقاداتی که از بچگی با آنها بزرگ شدهام خیلی علاقه پیدا داشتم وارد این حوزه و این جنس از کارها در تلویزیون شوم. با برنامه نیمرخ شروع کردم و بعد مجری چند کار در شبکه سه بودم. ولی مهمترین کار ما که روتین و دائمی اجرا میشد، برنامه زلال احکام بود که آقای فلاحزاده در آن احکام میگفتند و بعد از تقریباً 3-4 سال آقای رکنی طرح برنامه «سمت خدا» را دادند. آقای رکنی از تهیه کنندگان خوب شبکه 3 بودند و من از قبل ایشان را میشناختم و تا امروز ما تقریباً بیشتر از 8سال است کهبرنامه «سمت خدا»را اجرا میکنیم ودر این فضا و هوا نفس میکشیم. آیا شما دانشگاه امام صادق درس خواندهاید؟ شریعتی: خیر چون من ارتباط تنگاتنگی با دانشگاه امام صادق دارم یعنی دوستان زیادی آنجا دارم و زیاد رفت و آمد دارم خیلی از افراد این فکر را میکنند. سمت خدا هم در این مدتی که گذشت برای
خودم یک دانشگاه و یک کلاس درس بوده است. باید بگویم اولین مخاطبی که از این برنامه بیواسطه درس میگیرد من هستم. یکی از دغدغههای بزرگ زندگی من این است که اگر هر روز به دانستههایم اضافه میشود آیا به عمل و باورم هم اضافه میشود یا اینکه این مطالب یکسری محفوظات صرفاً ذهنی است. یکی از پزشکان متخصص مغز و اعصاب معتقد بود «سمت خدا» برای جامعۀ ما یک پکیج آرامش است. اجرای شما همیشه توام با آرامش است، این آرامش از کجا نشات پیدا میکند؟ شریعتی: یکی از پزشکان متخصص مغز و اعصاب به من میگفت من برنامههای تلویزیون را رصد کردم و فکر میکنم در هیاهوی روزمرگی این روزها «سمت خدا» برای جامعۀ ما یک پکیج آرامش است. یعنی در برنامههای دیگر تلویزیون و رادیو معمولاً یک اضطراب و تشویش- حالا نمیگویم همه ولی بعضی از آنها اینگونه هستند ـ وجود دارد، ولی برنامه ما تلاش میکند که این آرامش را حفظ کند. بخش عمده علت این آرام نورانیت کلام خدا و اهل بیت است. من فکر میکنم اگر این کلام، زیبا و خوب بیان شود آن وقت ناخودآگاه این آرامش به مخاطب القا میشود. به غیر از این من شخصیت آرامی دارم یعنی اینطور نیست که بخواهم در برنامه
دوزش را زیاد کنم. در مورد اجرا هم باید بگویم چیزی که اساساً به آن معتقدم و از ابتدای اجرا در تلویزیون به آن پایبند بودم و اعتقاد داشتم این است که مجری باید خودش باشد و هیچ چیزی اضافه نکند یعنی در چیزی اغراق نکند. امروز با مخاطب بسیار بسیار باهوش و فهیمی سروکار داریم حتی یک جاهاییخودم غافلم ولی مخاطبان کاملاً متوجه نکات ریز و ظریف کارمان میشوند. همیشه سعی کردهام این آرامش را حفظ کنم. سخت ترین بخش ماجرا آنجایی است که زندگی دچار فراز و نشیبهایی شود. آنجا من باید خودم را محکم نگه دارم و وارد فضای همیشگیام شوم، این یک مقدار کار را سخت میکند. موثر بودن یک مجری به این نیست که زیاد حرف بزند. چقدر این قضیه اتفاق میافتد؟ شریعتی: خیلی وقتها این موضوع پیش میآید. شاید نوع نگاه من به زندگی این باور را در مخاطب القا کند که مثلاً آقای شریعتی کسی است که همۀ زندگیاش بر وفق مراد است و یا پشتش گرم است و در برنامه نشسته و از روی شکم سیری حرف میزند. ولی واقعاً اینطوری نیست شاید مشکلاتی که من در طول زندگیام با آنها دست و پنجه نرم کردهام، شاید یک دهم خیلی از مردم ما هم درگیر آنها نبوده و نیستند. چیزی که مهم
است این است که شما بتوانید زندگی و شرایط زندگیتان را مدیریت کنید. قیصر امین پور گفت «یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر/ بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود» من این آرامش را به عنوان موهبت الهی میدانم و سعی میکنم آن را حفظ کنم ولی همانطور که گفتم چیزی را در اجرایم کم و زیاد نمیکنم. شخصیت خودم هم همان شخصیتی است که مردم میبینند. بیرون هم که مردم من را میبینند همین حس را دارم و احساس غربیگی نمیکنم. یکسری از کارکترهای تلویزیونی وقتی بیرون با آنها مواجه میشویم میبینیم این آدمی که ما در تلویزیون دیدهایم نیست. یا جدیتر است و یاکلاً شخصیتش فرق میکند. به لطف و مرحمت خداوند متعال« سمت خدا» در این سالها یک خانوادۀ بزرگ شده است. هر روز یک سفره پهن میشود و ما با مردم سر این سفره مینشینیم و از این معارف میچشیم و برای همین بیرون هم که همدیگر را میبینیم واقعاً احساس میکنیم مدتهاست همدیگر را میشناسیم. چون همه با هم هم سفره و همسفر بودهایم. امیدوارم خدا کمک کند این معارف فقط دانسته نباشد و بتوانیم در زندگیمان به آنها عمل بکنیم. ما نیاز داریم در روزمرگی و در این شلوغی و رفت و آمدها
از دین بشنویم و خودمان را یک بازنگری کنیم. نگاه شما به اجرا چگونه است؟ شریعتی: بعضیها به اجرا به عنوان یک شغل نگاه میکنند، ولی من اینطور نگاه نمیکنم. باید بگویم وجود برنامه «سمت خدا» را در این دوره و زمانه به عنوان یک جوان ضرورت میدانم. ما نیاز به این رزق معنوی و روحی داریم. نیاز داریم که به دل و روحمان توجه کنیم. حضرت امیر میفرمایند: «دلهایتان میمیرد همانطور که بدنهایتان میمیرد. پس برای زنده کردن دلهایتان از حکمتها و مواعض بهره بجویید. دلهایتان را با حکمت زنده کنید.» یعنی ما نیاز داریم در روزمرگی و در این شلوغی و رفت و آمدها از دین بشنویم و خودمان را یک بازنگری کنیم. چه وقتی زلال احکام بودم و چه وقتی که به عنوان تهیهکننده مستند میساختم و چه امروز که در سمت خدا هستم احساس میکنم جامعه ما به چنین فضایی احتیاج دارد و همواره سعی کردهام حضورم در این برنامه یک حضور موثر و مفید باشد. موثر بودن یک مجری به این نیست که زیاد حرف بزند. یک جایی اقتضاء تعریف برنامه و فضای برنامه این است که شما بنشینید و فقط گوش بدهید. یک وقتهایی به فکر فرو رفتن مجری مخاطب را به فکر وا میدارد. یک
وقتهایی سوالات و حتی نگاههای پرسشگرانۀ مجری مخاطب را متوجه این میکند که یک مساله مهمی در حال مطرح شدن است و مخاطب باید حواسش جمع باشد. لذا این خیلی از من انرژی میگیرد یعنی یک وقتهایی خیلی خسته میشوم. گوش دادن خیلی سخت تر از حرف زدن است. مثلاً در مدرسه زنگ ورزش خسته نمیشدیم چون بالا و پایین میپریدیم ولی کافی بود بگویند یک ساعت اینجا بنشین و فقط گوش کن! گوش دادن سخت است ولی چون خودم استفاده میکنم و حظ میبرم این گوش کردن برایم لذت بخش است. برنامه ما یک برنامه گفتگو محور ساده است. من فکر میکنم ما واقعاً باید یک برنامه بسازیم درباره این موضوع که چرا جواب همۀ سوالات را میدهیم، چرا پایان هر جملهای خودمان را موظف میدانیم که ما هم حرف بزنیم. الان مثلاً شما به یک جوان بگویید کره ماه رفتید نماز باید چگونه بخوانید؟ شروع میکند برای شما توضیح دادن. اصلاً نمیگوید من برای چه باید به این سوال شما پاسخ بدهم. یعنی ما در مقابل هر علامت سوالی خودمان را موظف میدانیم که جواب بدهیم. وقتی کارشناس ما آمده از معارف دین بگوید، چرا باید انتهای هر نقطه جملهاش من یک چیزی بگویم.آن چیزی که برنامه سمت
خدا را واقعاً از نگاه من موفق کرده است لطف اهل بیت و نور کلام خدا است. چون فضای من به این فضا خیلی نزدیک است و روحم همینطور رشد کرده و بزرگ شده است. زمان اجرای برنامه « سمت خدا» لحظات خوبی برای من است. لذا قبل از اینکه یک مجری خوبی باشم سعی میکنم یک مخاطب خوبی باشم. یعنی برادرم، خواهرم، دوستم، هموطنم که من را میبیند احساس میکند یک نماینده از خودش در این برنامه نشسته یک کسی از جنس خودشان. آن چیزی که باید مهم باشد این است که آن معارف به گوش مردم برسد امام رضا فرمود: «و انالناس لو عَلَمو محاسنِ کَلامَنا لَتَمِئونا» اگر مردم زیباییهای دین ما را درک بکنند خودشان دنبال آن میآیند نمیخواهد شما به زور آنها را بکشانید فقط خوب دین را بیان کنید، این استراتژی ما در سمت خداست. من دوست دارم جامعۀ دینی ما یک روزی به یک جایی برسد که خوشتیپترین آدمها متدینترینشان باشند به نظر میرسد شما در ظاهر چندان به پوششهای پر زرق و برق معتقد نیستید. شریعتی: بله همین طور است. ما داریم با همین مردم زندگی میکنیم، اهلبیت ما، بزرگان ما خوب میپوشیدند و خوب راه میرفتند. من خیلی دوست دارم جامعۀ دینی ما یک روزی
به یک جایی برسد که خوشتیپترین آدمها متدینترینشان باشند. من مخالف تجملات و اسراف در پوشش هستم ولی تمیز بودن و شیک بودن را دوست دارم. مثلاً این کت و شلواری که تن من میبینید را 5 سال پیش خریدم ولی هنوز میپوشم. شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید با کت و شلوار مردم من را بیشتر میشناسند تا با لباسهای دیگر. مثلاً در تابستان وقتی پیراهن میپوشم خودش میشود یک پوشش مبدل برای اینکه من را نشناسند. اگر زمانی بخواهم کسی کن را نشناسد فقط کافی است کتم را دربیاورم. مثلاً وقتی میخوام به حرم چون اگر با کت و شلوار بروم کلی آنجا معطل میشوم ولی وقتی کتم را در میآورم دیگر کسی من را نمیشناسد. دوست دارم تا زنده ام حتی شده یک ماکت از جامعه عصر ظهور را ببینم. آیا این موضوع که امروز تعداد زیادی شما را در قامت یک مجری دینی میشناسند باعث میشود مسئولیت شما در جامعه سنگین تر باشد؟ شریعتی: بله همین طور است. گهگاهی به خاطر این موضوع واقعاً تضرع میکنم و از مردم میخواهم برای من دعا کنند. نمیگویم دعا کنند وضعم خوب شود، تنم سالم شود. آن چیزی که در ناخودآگاه ذهن من وجود دارد و التماس میکنم، دعای عاقبت بخیری
است. کافیست در خیابان یک بوق بزنی، مردم میگویند آقای شریعتی از شما بعید است! مثلاً انتظار دارند وقتی یک ماشین نیم ساعت جلوی من بی حرکت مانده یک بوق هم نزنم و وقتی اعتراض میکنم میگویند آقا شما که این همه مردم را دعوت به آرامش میکنید از شما بعید است.یک بار رفتم به فرودگاه ولی پروازم نیم ساعت زودتر پرواز کرده بود. از مسئولین پرواز میپرسم چرا این اتفاق افتاده؟ میگویند آقا از شما بعید است شما که در تلویزیون اینقدر انسان موجهی هستید! واقعیت این است که من خیلی خیلی غصه مخاطبان را میخورم. دوست دارم جامعۀ ما براساس دین واقعیمان در یک مسیری حرکت بکند که همدلی در آن موج بزند، وحدت موج بزند، معرفت موج بزند. دوست دارم عضو آن جامعه باشم نه جامعهای که مردمش به هم فحاشی میکنند، نه جامعهای که مردمش عصبی هستند،نه جامعهای که مردمش به هم تهمت میزنند و دلشان به حالِ هم نمیسوزد. به ما یاد دادند که منتظر آن جامعه باشید و آن جامعه خواهد رسید و آن عصر ظهور است ولی دوست دارم حتی شده ماکتش را تا زندهام ببینم و خودم خیلی دارم تلاش میکنم که این اتفاق بیفتد. مثلاً یک جوانی میگوید مشکل زندگی من با 2
میلیون تومان حل میشود دوست دارم این 2 میلیون را به او کمک بکنم ولی مثلاً یک نفر دیگر میگوید مشکل من با 1 میلیون حل میشود، میآیم این 1 میلیون را بدهم یک نفر دیگر میگوید 5 میلیون به من بدهید من جهیزیه دخترم را میدهم بعد میبینید 200 میلیون پول نیاز است که این مشکلات را حل کنید و شما ندارید و غصه میخورید و احساس میکنید زیر پای شما خالیست. کسانی که میآیند جلو و میگویند ما هستیم، چه در مجلس، چه در دولت نباید به خاطر مشکلات مردم شب راحت خوابشان ببرد. گرچه ما یک خیریهای را با دوستان در منطقه کن ایجاد کردیم یک کارهایی داریم میکنیم که حداقل وجدانمان راحت باشد که اگر نجمالدین شریعتی در تلویزیون به دیگران میگوید کمک کنید، خودش آن جا یک گامی را برداشته و هر چند محدود ولی دارد کمک میکند. من فکر میکنم قسمت زیادی از این گونه مسائل وظیفه جاهای دیگری است که مسئولیت رفاه و معیشت مردم را بر عهده دارند.افراد دیگری باید به فکر مردم باشند و شب خوابشان نبرد. کسانی که میآیند جلو و میگویند ما هستیم، چه در مجلس، چه در دولت نباید شب راحت خوابشان ببرد. یا نیایید جلو و یا اگر میآیید به داد مردم
برسید و شب نخوابید. هنوز هستند مردمی که با حسرت به نانواییها نگاه میکنند این جامعه اروپا نیست. هنوز در ایران هستند مردمی که شب سر گرسنه روی بالش میگذارند. هنوز هستند مردمی که با حسرت به نانواییها نگاه میکنند، در همین خیریهای که ما هستیم برای بُن نان صف میکشند، اینها خوب نیست. نمیدانید برای من و آقای رکنی چقدر ایمیل و پیامک میآید. چون حالا که عضو یک خانواده شدیم احساس میکنند من برادر آنها هستم، احساس میکنند حاج آقا پدر آنهاست و احساس میکنند میتوانند راحت دردودل کنند و بعد ته دردودل این است که ما میخواهیم ازدواج کنیم، پول نداریم پول درمان بچهمان را نداریم با سیلی صورت خودمان را سرخ نگه داشتیم و بخشی زیادی از پیامها از این جنس است، امیدواریم برسیم به جایی دیگر این مشکلات در کشور وجود نداشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید