معمای شاه اثری انقلابی نیست!/ بدسلیقگی‌هایی که برای انقلاب ضدتبلیغ‌ هستند

کد خبر: 613420

سید امیر جاوید، منتقد سینما و تلویزیون گفت: نمی توان معمای شاه را یک اثر انقلابی دانست. این اثرِ تصویری به انقلاب لطمه زده است و نهضت را به یک کاریکاتور لوس تبدیل کرده. اتفاقی که محصول جهالت و کارنابلدی و محصول نگاه غلط برخی دست اندرکاران به تربیت محیطی است.

معمای شاه اثری انقلابی نیست!/ بدسلیقگی‌هایی که برای انقلاب ضدتبلیغ‌ هستند
سریال معمای شاه
سرویس فرهنگی فردا؛ فاطمه قربان‌نیا: معمای شاه آخرین ساخته ی محمدرضا ورزی است که این روزها تاریخ انقلاب، از به سلطنت رسیدن رضا شاه تا وقوع انقلاب اسلامی را روایت می‌کند.
اما این فیلم با انتقادات گسترده‌ای از سوی منتقدان و مورخان مواجه شده است. برخی بزرگ‌نمایی از فساد اخلاقی و مالی شاه و اطرافیانش را از موارد مورد بحث در این فیلم می‌دانند. هم چنین کارگردانی ضعیف و استفاده از نابازیگران بی‌تجربه در این فیلم بحث‌های بسیاری را به دنبال داشت. به همین بهانه به سراغ دو تن از تاریخ نگاران و منتقدان سینما رفتیم و گفت‌و‌گوی کوتاهی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:
بدسلیقگی کارگردان در استفاده از ظرفیت های موجود فیلمسازی
محمد رحمانی روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر در گام اول به مشکلات فنی و کارگردانی این فیلم اشاره کرد و گفت: هنگامی که در رابطه با یک سریال تاریخی می‌خواهیم صحبت کنیم خصوصا اگر آن بخش از تاریخ یه تاریخ انقلاب کشورمان برگردد، می‌توان از منظرهای متفاوت، طرح بحث کرد. نخست آنکه از منظر هنری و جذب مخاطب به سریال نگریست، آیا این سریال توانسته است مخاطبین خود را فارغ از محتوا اقناع کند؟! بنده معتقدم در کارگردانی آقای ورزی شاهد اینسرت‌های بسته جهت تاکید و القا مستقیم محتوا به مخاطب در کنار استفاده افراطی از فلو و فوکوس کشیدن‌ها و نماهای بسته و استفاده مستمر از موسیقی‌های ملودرام و حماسی، هستیم که در مجموع در قدم اول این مسائل فنی موجب ایجاد دافعه برای سریال‌های ساخت این کارگردان محترم شده است.
وی گفت: البته تبدیل یک اثر هنری به یک کار تبلیغاتی با روایت تکراری بیش از این می‌توانست بسیاری از مخاطبین را فراری دهد اما ورزی این ضعف را با قرار دادن، دیوانه‌های شیرین عقل در سریالش و البته چند ماجرای عاشقانه که در موازات روایت تاریخی به طرح آن می‌پردازد همچون دسیسه چینی یک زن برای برهم زده زندگی زن دیگری، کوشش کرده است مخاطب عام خود را به پای تلویزیون نگه دارد، حال اینکه این روایت‌ها چه ارتباطی را به مباحث تاریخی دارد، خیلی نیاز به پاسخ ندارد؟!
سریال سفارشی و عدم روایت واقعیت‌ها
رحمانی با بیان اینکه اگر منصف باشیم، می‌پذیریم که محمدرضا ورزی برای دریافت بودجه کلان از این صدا و سیما چاره‌ای جز ساخت سریال سفارشی نداشته است، افزود: در سالیان دور برخی از سریال‌های تاریخی دیگر، همچون «کیف انگلیسی»، با پرداخت غیر مستقیم به وقایع تاریخ معاصر، بسیار موفق‌تر از نظیر سریال‌های اخیر تلویزیون بوده است.
این پژوهشگر تاریخ معاصر گفت: معمای شاه به علت پرداخت مستقیم به شخص اول شاه، در ژانر بیوگرافی ریسک بزرگی کرده است، چرا که همراهی مستمر بیننده با یک شخصیت، خواه ناخواه باعث دلبستگی عاطفی تماشگران می‌شود، این مسئله به حدی بدیهی است که در تمام کلاس‌های فیلمنامه نویسی مبتدی تدریس می‌شود؛ معمای شاه برای گریز از این مسئله و تبدیل اول شخص داستانی خود به آنتاگونیست، شخصیت خبیث فیلم یا بدمن سریال کوشش کرده است تا بی‌اراده بودن شاه در مقابل غربی‌ها، دیکتاتوری وی و سایر موارد شخصیتی او را مورد تاکید قرار دهد، همین امر موجب شده تا مخاطب در یافتن قهرمان داستان ناکام باشد.
قهرمان سریال معمای شاه اما شخصیت‌های متفاوت و متعددی هستند که هیچکدام شخصیت پرداخت جدی نمی‌شوند، روایت در رابطه با آنها نهایتا آنان را تبدیل به یک تیپ کرده است.
معمای شاه اثری انقلابی نیست!
اغراق، سیاه نمایی و سانسور تاریخ
رحمانی عدم پرداخت درست به واقعیت‌های موجود را از مهمترین عوامل ضعف این سریال دانست و گفت: همین اصرار کارگردان برای کشیدن هاله‌ای از تقدس بر حول قهرمانان داستان باعث شده است تا قسمتی از تاریخ سانسور شود، بر فرض مرحوم آیت الله کاشانی در سریال معمای شاه در تمام لخظات زندگی‌اش فردی ضدسلطنت معرفی می‌شود، حال آنکه بعد از سرنگونی مصدق، مواضع و دیدارهای وی با زاهدی، شعبان جعفری، مصاحبه‌های وی در رابطه با اهمیت نقش شاه و حتی بررسی نشریه فدائیان اسلام و درخواست آنها برای اعدام مصدق نادیده گرفته می‌شود.
وی افزود: هم چنین بعضی از مسائل مسکوت می‌ماند، به عنوان مثال ترور کسروی یا فاطمی گویا اساسا در تاریخ به وقوع نپیوسته و اصلا فدائیان اسلام از این ترورها مبرا هستند.
با این نتیجه می‌توان پیش بینی کرد که گروه‌های چریکی همچون فدائیان خلق، مجاهدین خلق در روایت دهه چهل این سریال چگونه جلوه خواهند کرد!
او در ادامه تصریح کرد: شاید توقع بیجایی باشد که سریالی که برای توده‌ها به نمایش گذاشته می‌شود روایت دقیقی از تاریخی داشته باشد. اما به عنوان مثال وقتی امام خمینی(ره) به عنوان رهبر انقلاب بارها از آخوندهای درباری و وضعیت حوزه‌ها گلایه می‌کند نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت. همانطور که اشاره شد فیلم کوشش می‌کند جریان مذهبی را قهرمان اصلی داستان نشان دهد، افرادی که برخلاف سایر گروه‌ها هیچ وابستگی خارجی نداشتند و برای شهادت لحظه شماری می‌کردند.
گزینش سلیقه‌ای وقایع تاریخی
تا فراموش نکرده‌ام باید از اجحاف این سریال برای نادیده گرفتن شخصیتهای مبارز جریان نهضت آزادی، همچون مرحوم مهندس بازرگان، گلایه جدی کنم، فارغ از مباحث سیاسی روز، اصولا چگونه ممکن است از تاریخ انقلاب سخن گفت و بازرگان را از آن حذف کرد؟!
این پژوهشگر تاریخ معاصر به انتقاد از بزرگنمایی‌های موجود در خصوص فساد شاه و اطرافیانش پرداخته و گفت: اما اینکه شاه و اطرافیانش همگی هرزه و وابسته بودند آیا بر واقعیت منطبق است؟! در اینکه موج نارضایتی از شاه روز به روز فزونی می‌گرفت و فساد در حاکمیت جدی بود هیچ جای شک و شبهه‌ای نیست، اما آیا جلوه‌های دیگری در حکومت پهلوی وجود نداشت؛ با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب به نظر می‌رسد که دیگر باید اندکی واقع گرایانه‌تر مسائل را مطرح کرد و از نگاه عامیانه سیاه و سفید تقلید کردن وقایع فاصله گرفت.
سیاه نمایی از دوران شاه به مثابه ضد تبلیغ برای انقلاب!
رحمانی سیاه نمایی مطلق را بدترین راه حل برای تبلیع انقلاب اسلامی دانست و تصریح کرد: چنانچه به دنبال آن هستیم که نقدهای ما شنونده داشته باشد، باید انصاف داشت. به نظر می‌رسد معمای شاه در این رابطه موفق نبوده و همه چیز را به ارتباط مخفیانه ملکه با دوست پسر سابقش و مدیریت آمریکایی‌ها محدود می‌کند. حال آنکه می‌دانیم که سلطنت طلبان نیز اتفاقا بر اساس همین گفتمان اعتقاد دارند که جزیره ثبات را خود آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها نابود کردند و به شاه از پشت خنجر زدند. این عده، گودلوپ، سفر هایزر، همکاری قره باقی، فردوست را با انقلابیون مورد استناد قرار داده و می‌گویند انقلاب کار انگلیسی‌ها بود.
امروز ما برای مخاطبی برنامه می‌سازیم که به واسطه دسترسی فراگیرش به اطلاعات و روایت‌های مختلف توقع روایت بی‌طرفانه تاریخ را حتی در ظاهر امر دارد و گرنه چنانچه سریالی بخواهد پیشاپیش بر اساس کلیشه‌های سه دهه اخیر روایت خطی را از سرنگونی پهلوی روایت کند، واضح است که با عدم اقبال مخاطبین مواجه می‌شود.
معمای شاه اثری انقلابی نیست!
معمای شاه در حد سریال نیست
سید امیر جاوید، منتقد سینما و تلویزیون همچون رحمانی معمای شاه را اثری ضعیف در سینمای انقلابی توصیف کرد که هیچگونه ارزش هنری و تاریخی ندارد، جاوید در ادامه گفت: پایه اصلی مشکلات این کلاژ تصویری، درک ناقص و سطحی مدیر پروژه معمای شاه از واقعیت و روایت حقیقتِ منطبق با واقعیت است. در استفاده از عنوان مدیر پروژه تاکید دارم چون آنچه دیدم را سریال نیافتم تا در خصوص کارگردانش اظهار نظر کنم. معمای شاه یک کلاژ تصویری از قاب عکس‌هایی است که مدیر پروژه زیر کاغد سفید قرارداده و خطوط پیدا را ترسیم کرده. مانند کودکانی که می‌خواهند با این ترفند رفقای خود را گول بزنند و بگویند که نقاش و هنرمند توانایی هستند. تمام تلاشِ چند ده میلیاردی معمای شاه هم ایجاد یک شگفتی لحظه‌ای و بی‌مایه است که مردم ببینید چقدر فلانی را شبیه فلان شخصیت تاریخی کرده‌ام! و دریغ که همین شگفتی هم فقط سهم خود ورزی و تعداد محدودی از بازیگران و سیل عظیم نابازیگران و مُدل‌های پروژه است.
هدر رفت بیت المال برای ساخت سریال سفارشی
وی عمده انتقادات را متوجه کارگردان فیلم دانست و گفت: وقتی آدمی بی‌مایه باشد شباهت را فقط در تطابق فیزیکی می‌بیند چون درک غیر از این را نمی‌تواند. بماند که در اجرای همین سطحی نگری هم ضعیف و ناتوان عمل کرده است. عجیب و تلخ سرمایه مالی و معنوی و انسانی هنگفتی است که برای یک ژوژمان عکاسی اختصاص داده‌اند.
جاوید افزود: به آمارهای رسمی مراجعه کنید تا ببینید اساسا این پروژه مخاطب قابل بحثی دارد یا نه. چه انتظاری از کار دانش آموزی یک چهل ساله می‌توان داشت؟ یعنی پیش بینی می‌کردید که این کلاژ تصویری مورد تایید و استقبال قرار بگیرد؟
معمای شاه را اثری انقلابی نمی‌دانم
او گفت: نمی‌توان معمای شاه را یک اثر انقلابی دانست، چه کسی گفته این کار انقلابی است؟ این اثرِ تصویری به انقلاب لطمه زده است و نهضت را به یک کاریکاتور لوس تبدیل کرده. به چه قرینه‌ای می‌گویند کار انقلابی؟ معمای شاه ضد نهضت انقلاب اسلامی عمل می‌کند. این محصول جهالت و کارنابلدی است. محصول نگاه غلط برخی دست اندرکاران به تربیت محیطی است.
این منتقد سینما و تلوزیون در پایان تصریح کرد: سالها و به دفعات، رگباری از پول بیت المال را هزینه یک شخص بی‌استعداد می‌کنند و می‌گویند برای انقلاب هنرمند می‌سازیم، هنرمند که نمی‌سازید هیچ آدم‌ها را می‌سوزانید!
برای آموزش دوچرخه سواری یکباره موتور هزار زیر پای طرف نمی‌اندازند. حالا که به کرات این اتفاق افتاده، طی چه فرآیندی بناست متوجه شوید که نابغه شما استعداد این کار را ندارد و باید او را از شیر گرفت و به جهان جدی دیگری واردش کرد؟
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت