ادبیاتی که حضرت زینب(س) در برابر یزید به کار برد

کد خبر: 463063

حضرت زینب(س) خطاب به یزید گفت: حال اگر بلا و مصیبت مرا به اینجا رسانده که مخاطب تو شوم بدان که خودت را کوچک و سرزنشت را بسیار می‌دانم. روزی که منادی حق ندا در دهد خواهی دید که در آن روز اندیشه‌ات واهی و نیروهایت نابود می‌شوند.

فارس: در میان حوادث تاریخ اسلام، حادثه شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب پاک ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نوشتاری که در ادامه می‌خوانید برگرفته از کتاب «معالم المدرستین» علامه سیدمرتضی عسکری؛ مورخ و صاحب‌نظر برجسته تاریخ اسلام است که از منابع دست اول و استنادات بی‌شمار به منابع اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. در مثیرالاحزان و اللهوف نقل شده است که پس از آن زینب(س) دختر علی بن ابی طالب(ع) برخاست و گفت: حمد و سپاس از آنِ خداوند عالمیان است و درود خدا بر پیامبر و همه خاندان او. خدای سبحان چه راست فرمود: «ثُمَّ کانَ عَقِبَةَ الَّذِینَ أَسئُوا السوأَى أَن کذَّبُوا بِئَایَتِ اللَّهِ وَ کانُوا بهَا یَستَهْزِءُونَ»؛ سپس عاقبت کسانی که بدی کردند آن شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به مسخره گرفتند. یزید آیا گمان کردی اینک که عرصه‌های زمین و پهنه‌های آسمان را بر ما تنگ کردی و چون اسیران به این سو و آن سوی ما می‌رانی، ما نزد خدا خوار و تو نزد او عزیز شده‌ای؟! و این به خاطر ارزشی است که نزد خدا داری؟! لذا باد به دماغ انداخته، تکبر می‌کنی و مسرور و شادمانی؟! چون دنیا را به کام، امور را به انتظام و حکومت و قدرت ما را کاملاً از آنِ خود می‌بینی؟ آهسته برو، آهسته! آیا سخن خدای متعال را فراموش کرده‌ای که فرموده است: «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ»؛ کسانی که کافر شدند نباید تصور کنند که چون به آنها مهلت می‌دهیم به سودشان است؛ ما فقط به آنها مهلت می‌دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و برای ایشان عذابی خوار کننده است. یا ابن الطلقاء! آیا این عادلانه است که زنان و کنیزان تو در حجاب باشند و تو دختران رسول خدا را مانند اسیران بگردانی؟! پوشش آنها را دریده و چهره‌هایشان را آشکار کنی و این دشمنان، شهر به شهر و دیار به دیار آنها را بگردانند و مهاجر و ساکن، آنها را وارسی کنند و دوست و دشمن، چهره‌هایشان را ببینند و پست و شریف براندازشان کنند؟! نه حامی‌ای از خود به همراه داشته باشند و نه سرپرستی از خویش سرپناهشان باشد. ولی چگونه می‌توان امید مراقبت از نواده کسی را داشت که دهانش جگر پاکان را جویده و بیرون انداخته و گوشتش از خون شهیدان روئیده است؟ آری کسی که ما را با کین و عداوت و بغض و شقاوت برانداز می‌کند چگونه می‌تواند در بغض و دشمنی ما اهل بیت کوتاه بیاید؟ کسی که بدون احساس گناه، با گستاخی و بی‌پروا می‌گوید: لأهلوا و استهلوا فَرَحاً ثم قالوا یا یزید لاتشل پدرانم شادمانه سرود پیروزی سر دهند و بگویند: یزید دستت بی‌بلا! تو که به لب و دندان ابی عبدالله، سید جوانان اهل بهشت، اهانت می‌کنی و با چوب دستی خود آن را نشانه می‌روی، چگونه چنین چیزی نگویی؟ در حالی که با ریختن خون ذریه محمد و ستارگان زمینی آل عبدالمطلب، سرزخم را باز کرده‌ای و دمل برجای نهاده‌ای. اینک بزرگان قومت را ستایش می‌کنی و گمان کرده‌ای که آنها را صدا می‌زنی؟! آری به زودی وارد جایگاهشان خواهی شد و آن وقت است که دوست داری دستت شکسته و زبانت لال می‌شد و آنچه گفتی نمی‌گفتی و آنچه کردی، نمی‌کردی. خدایا حق ما را بستان؛ و از کسی که بر ما ستم کرده، انتقام بگیر و خشم خود را بر کسی که خونمان را ریخته و حامیانمان را کشته، واجب فرما! به خدا سوگند که جز پوست خود را ندریدی و جز گوشت خود را نبریدی و حتما با خونی که از ذریه خدا بر زمین ریختی و حرمت عترت پاره تنش را شکستی، نزد آن حضرت خواهی رفت در هنگامی که خداوند آنها را جمع کند و پراکندگی‌شان را به جماعت بدل کند و حقشان را بگیرد. «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. برای تو همین بس که خدا حکم کننده‌ات باشد و محمد بر ضد تو دادخواهی کند و جبرئیل پشتیبانش باشد و کسی که برای تو این زشتی‌ها را زیبا جلوه داد و بر گُرده مسلمین سوارت کرد به زودی می‌فهمد که ظالمان جایگاهی دارند و درمی‌یابند که کدام یک از شما جایگاه بدتری دارد و نیروی ضعیف‌تری. حال اگر بلا و مصیبت مرا به اینجا رسانده که مخاطب تو شوم بدان که خودت را کوچک، کوبیدنت را بزرگ و سرزنشت را بسیار می‌دانم ولی چه کنم که چشم‌ها گریان و سینه‌ها سوزان است! آگاه باشید! شگفت و بسی شگفت است کشته شدن نجیبانِ حزب خدا به دست طُلَقاءِ حزب شیطان! این دست‌ها به خون ما آغشته است و این دهن‌ها از گوشت ما انباشته و آن بدن‌های پاک و پاکیزه را درندگان می‌خورند و کفتارها به خاک می‌سایند! و اگر ما را غنیمت خود می‌دانی،‌بدان که به زودی در روزی که چیزی جز آنچه خود کسب کرده‌ای نیابی، ما را به زیان خود می‌یابی! و پروردگارت هرگز نسبت به بندگان ستمکار نیست. شِکوه‌ام به سوی خدا و تکیه‌ام بر اوست. پس نیرنگت را به کار گیر و تلاشت را بیفزای و دشمنی‌ات را آشکار کن ولی بدان که به خدا قسم نام و یاد ما را از بین نمی‌بری و وحی ما را نمی‌میرانی و ننگ آنچه کرده‌ای از تو زدوده نخواهد شد. آری روزی که منادی حق ندا در دهد که: آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد. در آن روز درمی‌یابی که اندیشه‌ات واهی، روزگارت کوتاه و نیروهایت پراکنده و نابود می‌شوند. حمد و سپاس تنها از آنِ خداست همو که پیشینیانِ ما را با سعادت و آمرزش همراه کرد و گذشتگانمان را با شهادت و رحمت قرین ساخت و از خدا می‌خواهیم که ثوابشان را کامل کند و بر آن بیفزاید و ما را جانشینان خوب آنها بگرداند که او رحیم و مهربان است و همو برای ما کافی است و خوب پشتیبانی است. یزید گفت: یا صیحة تحمد من صوائع ما أهون الموت علی النوائح وه، چه فریاد بلندی است که از نوحه‌گران ممدوح است و چه آسان بود این نوحه بر نوحه‌گران! در طبری و مقتل خوارزمی نقل شده است که همسر یزید که طبری نامش را هند، دختر عبدالله بن عامر بن کریز دانسته هیاهوی مجلس یزید را شنید و از پرده بیرون آمد و وارد مجلس شد و گفت: یا امیرالمؤمنین! آیا این سر حسین، پسر فاطمه دختر رسول خدا است؟ یزید گفت: آری. در سیرَ اعلام‌النبلاء و تاریخ این کثیر آمده است که سرحسین علیه‌السلام سه روز در شهر دمشق بالای دار بود.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت