مشکل سینمای انقلاب جدی‌تر از تحلیل‌هاست

کد خبر: 337549
سرویس فرهنگی « فردا »:‌

مدتی است که برخی از معترضان فرهنگی به مجموعه و مناسبات سینمای ایران، از این موضوع که چرا در فیلم های ایرانی کمتر خبری از موضوعات مربوط به انقلاب اسلامی و یا شخصیت های معروف انقلابی است گله های گسترده ای به عمل می آورند. این موضوع البته یکی از آسیب های سینمای ما است که در شکل کلی تر می توان آن را آفتی زیرمجموعه مشکل سینما با تاریخ معاصر تلقی کرد. اما دوستان معترض بیش از آن که با نگاهی جامعه شناسانه به بررسی این آسیب سینمایی (و یا بهتر بگوییم خلأ سینمایی) بپردازند، طبق معمول دنبال مقصری عینی میگردند که دم دستی ترینش هم نهایتا مدیر سینمایی و یا فیلمسازان و فیلمنامه نویسان هستند. به هر حال بازتاب سو‍‍ژه انقلاب اسلامی ایران در سینما، تصویری کم­ فروغ بوده است که در ذهن جمعی ما، تازه اگر نقبی عمیق به انبار خاطرات خود بزنیم، نهایتا عناوینی معدود همچون ترن (امیر قویدل)، 53 نفر (یوسف سیدمهدوی)، روز برمی آید (بیژن میرباقری)، و جای امن (مجتبی راعی) یادآور خواهند شد. در سطحی­ ترین برداشت (که متأسفانه در بین برخی اقشار خودارزشی ­انگار، متداول­ ترین برداشت هم هست)، ریشه این امر، به بی­باوری جامعه سینمایی کشور نسبت به موضوع انقلاب اسلامی و در نتیجه ولنگاری عقیدتی و ایدئولوژیک­شان برمی­گردد و سر و ته قضیه هم با استناد به یک سری شعارهای سیاسی مد روز علیه سینماگران به هم آورده می­شود. شاید در برخی زمینه­ ها، میزان باور و تقید سینماگران به برخی نمودهای رسمی سیاسی و تاریخی، در اقبال یا رویگردانی­ شان در مواجهه با برخی موضوعات سینمایی موثر باشد، اما تعمیم این انگیزه به علت­ یابی کلیت موضوع مورد بحث، ساده­انگاری­ای بیش نیست و قاعدتا می توان دلایلی مهم تر برای کم­رنگی موضوع انقلاب در فیلم­های ایرانی جست­ وجو کرد.

انقلاب اسلامی پدیده­ای سیاسی و تاریخی است. سیاست و تاریخ، دو عرصه دشوار و پیچیده در زمینه های تحلیلی است و از همین رو دیدگاه­هایی بسیار متنوع در برابرشان شکل می­گیرد که گاه در تناقض با هم هستند. در عین حال فضاهای سیاسی و تاریخی، به شدت مستعد قرار گرفتن در چهارچوب­های ایدئولوژیکی­ اند که باعث می­شود آدم­ها و جریان­ها و رویدادهای مربوطه، در دو صف مثبت و منفی قرار گیرند و بسته به قبض و بسط­های ایدئولوژی در طول زمان، این صف­بندی­ها هم تغییراتی می­یابد و آدمی که تا سال­ها مثبت انگاشته می­شد، به سهولت حکم بر منفی بودنش صادر می­شود و بالعکس. در چنین شرایطی، طبیعی است که سینماگر در پرداختن به رویدادی سترگ همچون انقلاب مکث کند، چه آن­که اولا این جور قطب­بندی­های شخصیتی در قبال رجال و جریان­های تاریخی/سیاسی با زاویه گسترده دید هنری و سینمایی سنخیت ندارد و ثانیا اگر قرار باشد همین قطب ­بندی­ها و خط­ کشی ها هم دچار نوسان­های مصلحت روز شود، همان اندک انگیزه هم نابود می­شود. صدا و سیمای ما، در بازپخش بسیاری از تصاویر مربوط به انقلاب، در هر نوبت، چهره افراد مختلفی را از قاب خود می­زداید تا دقیقا بر مبنای همین خط­کشی­ها و مصلحت سنجی ها حرکت کند و سینمای ما هم در این زمینه درست همچون سیمای ما و سایر رسانه ­های رسمی است.

نکته دوم به روند پرشتاب وقایع در مسیر دوران بعد از انقلاب برمی­گردد. در سال­های نخست انقلاب، انگیزه­ ها و اقدامات برای ساخت فیلم­های انقلابی فراوان بود، اما تحولات بعدی چنان سریع و پی­درپی به وقوع می­ پیوست که انگیزه ­های جدیدتر را به سرعت جایگزین علائق پیشین می­ساخت. هنوز دو سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که جنگ تحمیلی رخ داد و هنوز درگیر آتش جنگ بودیم که اختلافات داخلی، اقدامات تروریستی ضدانقلاب، تجزیه­ طلبی­ های قومیتی و...زخمی دیگر را گشود. با اتمام جنگ، گفتمان سازندگی و سبک اقتصادمحوری وارد ساختار اجتماعی شد و تا آن نیز آمد شکلی تثبیت­ شده بیابد، موج اصلاح طلبی و گفتمان جامعه مدنی جایگزینش شد و در ادامه، معجزه هزاره سوم رخ داد و تبعاتی همچون تحریم و گسست­های شدید اجتماعی و رواج عوام­ انگاری­های رفتاری و کلامی و تشدید خط­ کشی ­های ایدئولوژیک در ریزترین و جزئی­ ترین ساحت­ ها را با خود به همراه آورد. طبیعی است که در چنین مسیر پرشتابی، فرصت تأمل برای پرداختن به موضوعی تاریخی و بسیار مهم همچون انقلاب اسلامی، تحت الشعاع توجه به مناسبات به روزتر قرار گیرد و از انگیزه برای ساخت فیلم انقلابی، کاسته شود.

نکته آخر، مشکل فضاسازی است. شاید ساخت فیلم­هایی تاریخی مربوط به دوران باستان و هجوم مغول­ها و دوره قاجاریه، با توجه به بازسازی ­هایی که در شهرک غزالی صورت پذیرفته است، دشواری بسیار کمتری نسبت به ساخت فیلمی مربوط به سال های نیمه دوم دهه 1350 داشته باشد؛ چه از حیث رعایت سبک پوشش مردم (مخصوصا ماجرای حجاب) و چه از بعد بافت­های ساختمانی و معابر و میادین و مدل اتومبیل­ها و سر در مغازه­ ها و غیره که اکنون بسیاری از آن­ها تغییراتی عمده یافته است و ترسیم و بازنمایی فضاهای مشابه­شان بسیار دشوار است و دقتی فراوان می­ طلبد.

شاید در پایان عطف توجه دوستان معترض به فیلم چ حاتمی کیا خالی از وجه نباشد. در این فیلم بین همه نقاط فراوان عطف زندگی شهید چمران، چه در آمریکا و چه در مصر و لبنان و چه در سال های پرالتهاب اوائل پیروزی انقلاب اسلامی، فیلمساز سراغ یکی از خلوت ترین مقاطع حیات این بزرگوار رفته است که عملا نه با کنش او، بلکه با فرمان رهبر وقت انقلاب، معضل مقتضی حل شد. به نظر شما چرا حاتمی کیا آن همه موقعیت دراماتیک جذاب را در برهه برهه زندگی چمران را مورد توجه قرار نداده و صرفا یکی دو روز از حضور منزوی و منفعل او را برای سوژه فیلمش برگزیده است؟ آیا نمیتواند یکی از دلایلش همین گریز از دردسرهای احتمالی ناشی از باید و نبایدهای سطوح فشار و یا بالادستی ذی نفوذ غیرسینمایی باشد؟

منبع: خبرآنلاین

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد