چگونه در حضور خداوند گناه می‌کنیم؟/ استغفار، درمان تمام دردها/ حرکت به سوى بى‌نهایت الهی/مداحی محمود کریمی در رحلت ام‌المؤمنین(س): ای در ديار غربت و غم يار احمد/ ترتیل جزء دهم قرآن کریم

کد خبر: 274905

یك عدّه‌ای برای خدا حرمت قائل نیستند، معاذالله. یك عدّه‌ای برای خدا حرمت قائل‌اند و خدا را ستّار می‌دانند و خدا را غفّار می‌دانند. خدا را حلیم می‌دانند. چنین كسی استحقاق دریافت عفو الهی را دارد. البتّه تعبیر استحقاق نه برای آن است كه كسی طلبكار باشد. بلكه به این معناست اگر ذات أقدس إله ببخشد، اینجا مورد رو او جواز و حقّ است.

سرویس فرهنگی «فردا»: ماه پربرکت رمضان ایامی نورانی و روحانی است. این اوقات، فرصتی است برای تهذیب نفس، برای نزدیکی به پروردگار، برای واگذاشتن شیطان درون و برون و فرصتی است برای ارزشمند شدن انسان. این فرصت‌ها می‌تواند به یک فصل جدید در زندگی‌مان منجر شوند؛ به یک فصل معرفت و شناخت الهی. بیایید لحظه لحظه این ماه را قدر بدانیم و در سایه ولی امرمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میهمان سفره پر نعمت و برکت آن شویم. این چند سطر را نیز میهمان «فردا» باشید ...
.: دعای روز دهم :.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْفَائِزِينَ لَدَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ إِلَيْكَ بِإِحْسَانِكَ يَا غَايَةَ الطَّالِبِينَ. خدايا مرا در اين ماه از توكل‏ كنندگان،و از رستگاران نزد خود،و از مقرّبان درگاهت قرار بده،به احسانت اى هدف جويندگان.
.: شرح دعای ابوحمزه در محضر علامه جوادی آملی :.
چگونه در حضور خداوند گناه می‌کنیم؟
دعای ابوحمزه ثُمالیِ امام سجاد سلام الله علیه گذشته از این كه متنش نیایش به درگاه خداست، تحلیل دعا، معنای دعا، مقدّمات دعا، شرائط و آداب و سُنن دعا و علت دعا و علل و عوامل استجابت دعا، اینها را هم در بردارد. لذا در عین حال كه مسئله خواندن و خواستن خداست، نظیر جوشن كبیر و مانند آن نیست كه همه‌اش ذكر باشد و تضرّع و توسّل به اسمای حُسنای الهی باشد. بلكه تحلیل می‌كند. یكی از آن علل تحلیلش این است: خدایا! من نیازمند بخشش توام و بخشودن برای تو هیچ زحمت ندارد. و اصلاً من آن قَدر و آن منزلت را ندارم كه شما بخواهی درباره من تصمیم عذاب بگیری یا بخشودن من برای شما دشوار باشد. هیچ كدام از اینها نیست. الهی! من یك امر خطیری نیستم. "وَ مَا أنَا یا رَبْ وَ مَا خَطَرِی." من كی ام اصلاً و ارزش من چیست؟ "هَبْنِی بِفَضْلِكَ . وَ تَصَدَّقْ عَلَیْكَ بِعَفْوِكَ یا رَبِّ جَلَّلَنِی بِسِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ تُوبیخِی بِكَرَمِ وَجْهِكَ ." عرض می‌كند: خدایا ! جامه عفو را بر پیكر من بپوشان. خوب از این طرف وقتی شخص هیچ ارزش نداشته باشد و از آن طرف بخشش او هیچ دشوار نباشد، خوب چرا نمی‌بخشی؟ آنگاه عرض می‌كند: خدایا ! من اگر گناه كردم، معنای حریم شكنی نیست. معنای هتك حرمت ربوبی نیست. پروردگارا! من در برابر دیگران تو را گناه نمی‌كنم . و نه تنها حقّ دیگران را ضایع نمی‌كنم، حقّ خودم را هم در برابر تو ضایع نمی‌كنم . و در حضور دیگران، مشهد و محضر دیگران تو را گناه نمی‌كنم . امّا در حضور تو، تو را گناه می‌كنم. این نه برای آن است كه حرمت تو را رعایت نكردم و این نه برای آن است كه تو پیش من مُكرّم و مُعزّز نیستی. بلكه برای آن است دیگران اگر بفهمند و ببینند، آبرو ریزی می‌كنند، مرا كیفر می‌كنند و تو می‌بینی و می‌دانی و عفو می‌كنی! پس سرّ این كه در حضور دیگران گناه نمی‌كنم و در حضور تو گناه می‌كنم آن است كه تو می‌بخشی و آنها نمی‌بخشند. نه برای آن است كه تو پیش من محترم نیستی. حرمت شكنی می‌كنم ! "فَلَوِ اطَّلَعَ الیُوم عَلی ذَنْبِی غِیْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لُوْ خِفْتُ تَعجِیلَ العُقُوبَهِ لَاجْتَنَبْتُهُ لا لِأنَّكَ أهْوَنُ النّاظِرینَ إلّیَّ وَ أخَفُّ المُطَّلِعِینَ عَلَیَّ . بَلْ لِأنَّكَ یا رَبِّ خَیْرُ السّاتِرین وَ اَهلَ مُنْهَلِمِینْ وَ أكْرَمُ الأكْرَمِین. سَتّارُ العُیُوب غَفّارُ الذُّنُوب، عَلّامُ الغُیُوب، تَسْتُرُ الذَّنْبَ‌ بِكَرَمِكَ وَ تُؤَخِّرُ‌ العُقُوبَهِ بِحِلْمِكْ." خوب پس این كه انسان در حضور دیگران گناه نمی‌كند و در حضور ذات أقدس إله گناه می‌كند، این ممكن است دو گونه باشد: یك عدّه‌ای برای خدا حرمت قائل نیستند، معاذالله. یك عدّه‌ای برای خدا حرمت قائل‌اند و خدا را ستّار می‌دانند و خدا را غفّار می‌دانند. خدا را حلیم می‌دانند. چنین كسی استحقاق دریافت عفو الهی را دارد. البتّه تعبیر استحقاق نه برای آن است كه كسی طلبكار باشد. بلكه به این معناست اگر ذات أقدس إله ببخشد، اینجا مورد رو او جواز و حقّ است. و باز مسئله حمد را در كنار دعا بازگو می‌كند. چون ذات أقدس إله را به حلم و صدر ستود، به عنوان غفّار ستود، به عنوان این كه پرده را آویخته نگه می‌دارد ستود. عرض می‌كند‌: حمد مال توست . چون ستّار بودن، غفّار بودن، حلیم بودن، اینها كمالاتی است كه در ذات أقدس إله هست. و همه كمالات الهی هم عین اختیار اوست. یعنی از اختیار نشأت می‌گیرد. بنابراین شایسته حمد است. [ادامه دارد ...]
.: ضیافت معرفت با گفتاری از بهجت عارفان :.
استغفار، درمان تمام دردها
روايت عجيب و غريبى از حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ نقل كرده اند كه:« أَلا أُخْبِـــرُكُمْ [أُنَبِّـؤُكُمْ] بِـدآئِكُـمْ مِنْ دَوآئِكُـمْ؟ دَآؤُكُـمُ الذُّنُـوبُ، وَ دَوآؤُكُـمُ الإِْسْتِغْفارُ. » (1) آيا درد و درمان شما را به شما خبر ندهم؟ درد شما گناهان، و دوا و درمانتان استغفار است. بنده اين حديث را در جوامع روايى نديده ام. يعنى: سرت درد مى كند،«دوآؤُكُمُ الإِْسْتِغْفارُ»؛ پايت درد مى گيرد، دواى آن استغفار است؛ گوش و دندان درد مى كند، «دوآؤُكُمُ الإِْسْتِغْفارُ» و ... يعنى يك نسخه براى درمان همه ى دردها!

1. مستدرك الوسائل، ج 11، ص 333؛ ج 12، ص 123؛ نيز ر.ك: بحار الانوار، ج 90، ص 282؛ جامع الاخبار، ص57.

.: تفسیر روز از بیکران وحی در محضر آیت‌الله مکارم شیرازی :.
حرکت به سوى بى نهایت الهی
آیه 3 و 4 از سوره مبارکه یونس: إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّام ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الأَمْرَ ما مِنْ شَفیع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (*) إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیم وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ. تفسیر نمونه: قرآن پس از اشاره به مسأله وحى و نبوت در نخستین آیات این سوره، به سراغ دو اصل اساسى تعلیمات همه انبیاء، یعنى: «مبدأ» و «معاد» مى رود، و در دو آیه فوق، این دو اصل مهم را ضمن عباراتى کوتاه و گویا بیان مى کند. نخست مى فرماید: «پروردگار شما همان خداوندى است که، آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید» (إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّام). سابقاً هم اشاره کرده ایم، کلمه «یَوْم» در لغت عرب، و «روز» در فارسى، و معادل آن در سایر لغات، در بسیارى مواقع به معنى «دوران» استعمال مى شود چنان که مى گوئیم: روزى در کشور ما استبداد حکومت مى کرد، ولى اکنون در پرتو انقلاب، روز آزادى است، یعنى دورانى استبداد بود، و پس از پایان استبداد، دوران رهائى مردم رسیده است.(1) بنابراین، مفهوم جمله فوق این مى شود: «پروردگار شما آسمان و زمین را در شش دوران آفریده است»، و چون درباره این دوران هاى ششگانه سابقاً سخن گفته ایم، از تکرار آن خود دارى مى کنیم.(2) آنگاه اضافه مى کند: «خداوند پس از آفرینش جهان، زمام امور آنها را در دست گرفت» (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ). «همه کارهاى جهان به فرمان او است، و همه چیز در قبضه تدبیرش» (یُدَبِّرُ الأَمْرَ). کلمه «عرش»، گاهى به معنى «سقف»، گاهى به معنى چیزى که داراى سقف است، و زمانى به معنى تختِ بلند پایه، مى آید، این معنى اصلى آن است. اما معنى کنائى آن: همان قدرت است، چنان که مى گوئیم: فلان شخص بر تخت نشست، یا پایه هاى تختش فرو ریخت، و یا او را از تخت به زیر آوردند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن، و یا از دست دادن قدرت است، در حالى که ممکن است اصلاً تختى در کار نبوده باشد، به همین دلیل، «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» به معنى این است: «خداوند زمام امور جهان را بر دست گرفت».(3) «یُدَبِّرُ» از ماده «تدبیر»، در اصل از «دبر» (بر وزن ابر)، به معنى پشت سر و عاقبت چیزى است. بنابراین، «تدبیر» به معنى بررسى کردن عواقب کارها، و سنجیدن مصالح، و بر طبق آن عمل نمودن است. پس از آن که روشن شد خالق و آفریدگار «اللّه» است، زمام اداره جهان هستى به دست او است، و تدبیر همه امور به فرمان او مى باشد، معلوم مى گردد بت ها، این موجودات بى جان، عاجز و ناتوان، هیچ گونه نقشى در سرنوشت انسان ها نمى توانند داشته باشند، لذا در جمله بعد مى فرماید: «هیچ شفاعت کننده اى جز به اذن و فرمان او وجود ندارد» (ما مِنْ شَفیع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ).(4) آرى «این چنین است اللّه پروردگار شما، او را باید پرستش کنید نه غیر او را» (ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ). «آیا با این دلیل روشن متذکر نمى شوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ). * * * در آیه بعد، همان گونه که اشاره کردیم، سخن از معاد مى گوید، و در جمله هاى کوتاهى هم اصل این مسأله، هم دلیل، و هم هدف آن را بیان مى دارد. نخست مى فرماید: «بازگشت همه شما به سوى خدا است» (إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً). پس از آن، روى این مسأله مهم تکیه و تأکید کرده، اضافه مى کند: «این وعده قطعى خداوند است» (وَعْدَ اللّهِ حَقّاً). آنگاه با این عبارت، اشاره به دلیل آن کرده، مى گوید: «خداوند آفرینش را آغاز کرد و سپس تجدید مى کند» (إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ). یعنى: آنها که در معاد تردید دارند، باید آغاز خلقت را بنگرند، کسى که جهان را در آغاز ایجاد کرد، توانائى اعاده آن را دارد. این استدلال به صورت دیگرى در سوره «اعراف» آیه 29، ضمن یک جمله کوتاه بیان شده است، مى فرماید: کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُون: «همان گونه که شما را در آغاز ایجاد کرد باز مى گرداند»، که شرح آن در تفسیر سوره «اعراف» گذشت. آیات مربوط به معاد در قرآن نشان مى دهد: علت عمده تردید مشرکان و مخالفان، این بوده که در امکان چنین چیزى تردید داشته اند و با تعجب سؤال مى کردند: آیا این استخوان هاى پوسیده و خاک شده، بار دیگر لباس حیات و زندگى در بر مى کند، و به شکل نخست باز مى گردد؟ لذا قرآن نیز، روى همین مسأله «امکان» انگشت گذارده، مى گوید: فراموش نکنید! آن کسى که جهان را از نو سامان مى بخشد، و مردگان را زنده مى کند، همان آفریدگارى است که در آغاز چنین کرده است. سپس، از هدف معاد سخن به میان مى آید که: حیات و زندگى دیگر «براى آن است که خداوند، افرادى را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، با عدالت پاداش دهد، بى آن که کوچک ترین اعمال آنها از نظر لطف و مرحمت او مخفى و بى اجر بماند» (لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ). اما باید بدانند «براى آنها که راه کفر و انکار پوئیدند، (مجازاتى دردناک و)، نوشیدنى از مایعى گرم و سوزان، و عذاب الیم است به خاطر آن که کفر مىورزیدند» (وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیم وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ). چرا که عمل صالحى نداشته اند، به دلیل این که عمل خوب از اعتقاد خوب سرچشمه مى گیرد. * * * نکته ها: 1 ـ حرکت به سوى بى نهایت با این که: خداوند مکان و محلى ندارد، و مخصوصاً با توجه به این که: در همه جا هست و از ما به ما نزدیک تر است، این، موجب شده مفسران در تفسیر «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً» در آیه فوق، و آیات دیگر قرآن، مطالب گوناگونى ارائه دهند. گاهى گفته مى شود: منظور این است، به سوى پاداش و جزاى خدا باز مى گردید. و شاید بعضى از جاهلان، این تعبیر (إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ) را دلیلى بر تجسّم خداوند در قیامت بدانند، که بطلان این عقیده واضح تر از آن است که، نیاز به بیان داشته باشد. اما آنچه با دقت در آیات قرآن به دست مى آید این است که: عالم حیات و زندگى، همچون کاروانى است که از جهان عدم به حرکت در آمده، و در مسیر بى انتهاى خود به سوى بى نهایت، که ذات پاک خدا است پیش مى رود، هر چند مخلوقات محدودند، و محدود، هرگز بى نهایت نخواهد شد، ولى سیر او به سوى تکامل نیز متوقف نمى گردد، حتى پس از قیام قیامت، باز این سیر تکاملى ادامه مى یابد (چنان که در بحث معاد شرح داده ایم).(5) قرآن در این باره مى گوید: یا أَیُّهَا الإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً: «اى انسان تو با تلاش و کوشش، به سوى پروردگارت پیش مى روى».(6) و نیز مى گوید: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إِلى رَبِّک: «اى روحى که در پرتو ایمان و عمل صالح به سر حد آرامش و اطمینان رسیده اى * به سوى پروردگارت بازگرد».(7) و از آنجا که آغاز این حرکت از ناحیه آفریدگار شروع شده، و نخستین جرقه حیات از او پدید آمده، و این حرکت تکاملى نیز به سوى او است، تعبیر به «رجوع» و بازگشت شده است. کوتاه سخن این که: این گونه تعبیرها، علاوه بر این که اشاره به آغاز حرکت عمومى موجودات از ناحیه خدا است، هدف و مقصد این حرکت را، که ذات پاک او است نیز مشخص مى کند. و با توجه به این که، مقدم شدنِ کلمه «إِلَیْهِ»، دلیل انحصار است، روشن مى شود که هیچ وجودى جز ذات پاک او، نمى تواند مقصد حرکت تکاملى انسان باشد، نه بت ها و نه هیچ مخلوق دیگر; زیرا همه اینها محدودند و مسیر انسان یک مسیر نامحدود است. * * * 2 ـ معنى و مفهوم «قسط» «قسط» در لغت به معنى پرداختن سهم دیگرى است، و لذا مفهوم دادگرى در آن نهفته است. جالب این که: در آیه فوق، این کلمه تنها در مورد کسانى که عمل صالح دارند، و پاداش نیک دریافت مى کنند گفته شده، و در مورد کیفر بدکاران عنوان نشده است; این به خاطر آن است که: مجازات و کیفر، شکل در آمد و سهمیه ندارد، و به تعبیر دیگر: کلمه «قسط»، تنها متناسب پاداش نیک است، نه مجازات. * * * پی‌نوشت: 1 و 2 ـ براى توضیح بیشتر، و ذکر مثال هائى در این باره از عربى و فارسى، به جلد 6 تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 54 سوره «اعراف» مراجعه نمائید. 3 ـ براى توضیح بیشتر و آگاهى از معانى مختلف «عرش»، به جلد 6 تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 54 سوره «اعراف»، و جلد دوم، ذیل آیه 255 سوره «بقره» مراجعه فرمائید. 4 ـ پیرامون مسأله مهم «شفاعت»، در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 48 سوره «بقره»، و در جلد دوم، ذیل آیه 255 سوره «بقره» توضیح کافى داده ایم. 5 ـ براى توضیح بیشتر، به کتاب «معاد و جهان پس از مرگ» مراجعه کنید. 6 ـ انشقاق، آیه 6. 7 ـ فجر، آیات 27 و 28.
.: نوای ضیافت :.
مداحی محمود کریمی در رحلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها: ای در ديار غربت و غم يار احمد
دانلود
.: ترتیل جزء دهم قرآن کریم با صدای حامد شاکرنژاد :.
لینک دانلود از سایت شهید آوینی
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت