شرح یک بیت عاشورایی از حافظ

کد خبر: 231568

شرح توأم با ذوق یکی از بیتهای حافظ که به نظر نگارنده این سطور ( این حقیر ) به واقعه عاشورا ربط دارد : ( تقدیم به ساحت نوران آن غریب تشنه که سیه پوش عزایش شده ایم ) :

باشگاه خبرنگاران: شرح توأم با ذوق یکی از بیتهای حافظ که به نظر نگارنده این سطور به واقعه عاشورا ربط دارد. رندان تشنه لب را آبی نمی‏دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت(1) برای فهم دقیق این بیت و ربط دادن آن با حادثة کربلا ، اول باید دید حافظ در بارة « رند » چه نظری دارد : حافظ « رند » را آگاه از « راز درون » (2) می‎داند (راز درون پرده ز رندان مست پرس 000 ) و باور دارد که اگر چه در « مجلس رندان » تمام خبرها هست امّا رازداری به خاطر مصلحت اندیشی (3) باعث می‎شود که آنان خاموشی اختیار کنند : (مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست(3)) از ریا و نفاق دورند (4) توانایی حفظ این کسوت را دارند (5) عاشقی به معنای حقیقی آن ، که با رفاه زدگی و عافیت طلبی مقابل و مخالف است ، شیوة رندان است (6) و این شیوه موقوف هدایت است نه اینکه خودرو بتوان به آن رسید (7) حافظ معتقد است که : حالات رندان با حکم خدایی و علم غیب ، ربط دارد و این موهبت را از ازل به رندان عطا کرده‎اند (8) که این قوم ، حرص را به زندان کرده‎اند (9) برای در امان ماندن از خطا باید از آنان مدد خواست (10) تقدیر الهی با خواست آنان تغییر می‎کند (11) بی‎نیازی مخصوصاً بی‏نیازی از زهد ریایی ، از صفات آنان است (12) رندان مصداق « انسان کامل » هستند و کرم نمودن در حد کاملش را باید از آنان چشمداشت (13) . رندان ، پارسا و با صفای دل و مستجاب الدّعوه (14) هستند . « عشق و رندی » از فضایل است (15) و رندان « جهان سوز » و « پخته » ‎ و « اهل درد » هستند(16) و خود بین و خود‎‎رأی نیستند (17) رندی ، گنجی است که راه وصولش بر هر کس آشکار نیست (18) و امّا « رند » در اصطلاح عرفا ، کسی است که جمیع کثرات و تعیّنات وجوبی ظاهری و امکانی ، و صفات و اعیان را از خود دور کرده و سرافراز عالم و آدم است که هیچ مخلوقی به مرتبت رفیع او نمی‏رسد (19) با توصیفاتی که از رند و رندی آمد ، آیا نمی‏توان ادعا کرد که امام حسین ( علیه السلام ) آن عارف و سالک حقیقی ، با از خود گذشتگیی که از خود نشان داد ، نه رند بلکه سر حلقة رندان جهان است ؟ در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سر حلقة رندان جهان باش (20) در اینکه امام حسین ( علیه السلام ) امام زمانِ عصر خویش و ولی الله الاعظم بودند هم که شکی نیست و تشنه کامی ایشان و اصحاب و همراهانشان نیز در عاشورا جای بحث و اثبات ندارد ؛ بنابر همة آنچه گفته شد ، معنای بیت « رندان تشنه لب را آبی نمی‏دهد کس » کاملاً معلوم می‎شود : معنای این بیت حدیث دیو صفتی قومیست که از آب هم ـ آن هم بر کسی که مهریة مادرش آب است ـ مضایقه کردند و حرمت ولایتش را شکستند در زلف چـون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جـرم و بی جنایت(21) منظور حافظ از اینکه از « دل » می‎خواهد که در زلف چـون کمندش نپیچد ؛ این نیست که از این « زلف » باید دست برداشت و سراغ آن نرفت ؛ چرا که حافظ در بیتی دیگر می‎گوید : خلاص حافظ از آن زلف تاب دار مباد که بستگان کمند تو رستگارانند (22) و یا : بیا که با سر زلفت قرار خواهم کرد که گر سرم برود برندارم از قدمت (23) شاید منظورش از « مپیچ » این باشد که « دنبال دلیل نگرد » ؛ بدون دلیل این سرها را از بدن جدا کرده‎اند و یا اینکه دلیلی که دارند نا درست و به ناحق بوده است . هرچه هست این بیت مظلومیت شهدای کربلا را که بدون جرم و جنایت بریده شده‎اند را بیان می‎کند . مرا از تست هر دم تازه عشقی تو را هر ساعتی حسنی دگر باد(24) قبلاً گفته شد که ریشة « حسین » « ح ، س ، ن » است . کسانی که عاشق ابا عبد الله ( علیه السلام ) هستند ، مانند همة عشقهای معنوی ، عشقشان در تزاید است و هر لحظه شکلی نو و تازه پیدا می‎کند . در ابیاتی دیگر از حافظ که در آنها ، باز حرف از حُسن است و دعا برای زیادتر شدن آن می‎خوانیم : حسنِ تو همیشه در فزون باد رویت همه ساله لاله گون باد اندر سر ما خیال عشقت هر روز که باد در فزون باد(25) ترکیب «‌ هر ساله » ، می‎تواند اشاره‎ای به برپایی عزای امام حسین ( علیه السلام ) در هر سال باشد ؛ « لاله » که سمبلی برای شهادت است ، می‎تواند بیانگر این باشد که هرچه می‎گذرد مظلومیت امام حسین ( علیه السلام ) و یاران فداکارش هرچه بیشترنمایان می‎شود . واژة « حُسن » مفهوم وسیعی دارد . « حسن » به معنی هرگونه نیکی و زیبایی و خوبی است ، مفهومی وسیع که تمام مواهب مادّی و معنوی ( توفیق عمل صالح و آمرزش و بهشت و هرگونه سعادت ) را شامل می‎شود (26) بدون تردید « حسن » به معنای حقیقی آن را باید در معصومین ( علیهم السلام ) که به عنوان انسان کامل هستند ، جست و چقدر جالب است که اسم دو سبط پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) ( حسن و حسین ) از ریشة « حُسن » گرفته شده است . در ابیات دیگری از حافظ می‏توان ما بین « حسن » و این خاندان ، رابطه‏هایی پیدا کرد از جمله : ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما(27) در این بیت ، که تأکیدی بر این است که اصلاً « خوبی » آبرویش را از خاندان عصمت و طهارت دارد ؛ وجود « ماه » که « ماه بنی هاشم » را به ذهن متبادر می‎کند و « آب » در « آبرو » می‏تواند اشاره‎های ظریفی به عاشورا ، باشد . و یا در بیت : ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است(28) که در کنار اثبات کمال « حسن » ؛ بر دادن حاجت از طرف پادشاه حسن ، تأکید شده است . در این بیت نیز حرف از کمال « حسن » است : هر سرو قد که بر مه و خور حسن می‎فروخت چون تو در آمدی پی کاری دگر گرفت(29) حافظ در غزلی بسیار زیبا با ردیف « حسن » هرچه در باور داشته را رو نموده است که اگر به بحثهایی که قبلاً آمد توجه شود و حافظ را رهرو صادق در راه خاندان عصمت و طهارت بدانیم ؛ همانگونه که خود بیان داشته (30) ـ همة آن می‎تواند در مدح معصومین ( علیه السلام ) باشد : ای روی ماه منظر تو نو بهار حُسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حُسن در چشم پر خمار تو پنهان فسون سحر در زلف بی‏قرار تو پیدا قرار حُسن ماهی نتافت همچو تو در برج مینویی قدی نخاست چون قدت از جویبار حُسن خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری فرخ شد از لطافت تو روزگار حُسن از دام زلف و دانة خال تو در جهان یک مرغ دل نماند نگشته شکار حُسن دائم به لطف دایة طبع از میان جان می‏پرورد به ناز تو را در کنار حُسن گرد لبت بنفشه از آن تازة و تر است کاب حیات می‎خورد از جویبار حُسن حافظ طمع برید که بیند نظیر تو دیّار نیست جز رخت اندر دیار حُسن (31) قبلاً در بارة اینکه فکر و اندیشة امام حسین ( علیه السلام ) برای همیشه زنده خواهد ماند مطالبی آمد امّا خوب است که این ابیات نیز که در آنها « حُسن » نیز به کار رفته است ، را هم جهت تکمیل ، آنچه گذشت مرور کنیم : غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب بقای جاودانش ده که حُسن جاودان دارد(32) در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حُسن یارب مباد تا به قیامت زوال تو(33) برای کلمة « حسن » به ابیات دیگری هم در غزلیات حافظ بر می‎خوریم (34) که ربط دادن آنها ، به امام حسین ( علیه السلام ) با خوانندگان عزیز ! هر جا که دلیست ، در غم تو بی صبر و قرار و بی سکون باد (35) در بارة این بیت می‎توان گفت که گاهی سخنی به صورت انشائی است امّا معنایی دعایی ( و یا امری ) می‎دهد و گاهی برعکس است ؛ این ، حتی در زبانهای دیگر ( مثلاً عربی ) نیز دیده می‎شود (36) « باد » در این بیت ، که معنی دعایی « باشد » می‎دهد ، می‎تواند به معنای « است » باشد . بنابراین ، معنای بیت اینگونه می‎شود : تمام دلها در غم شهادت تو بی‎صبر و ... است . این را باید به امام حسین ( علیه السلام ) گفت که « عالم » همه دیوانة اوست : مژگان تو تا تیغ جهانگیر بر آورد بس کشتة دل زنده که بر یکدگر افتاد (37) از این بیت می‎توان این معنا را استنباط کرد که : پس از واقعة کربلا ، هر جا بر علیه استبداد قیامی صورت گرفته است از حرکت امام حسین ( علیه السلام ) الگو برداری شده است . در بسیاری از قیامها ( از جمله انقلاب اسلامی ایران که با نام حسین ( علیه السلام ) شروع شده و شعارش این بوده که : « نهضت ما حسینیه ، رهبر ما خمینیه » ) مستقیماً نام و یاد امام حسین ( علیه السلام ) مطرح بوده است و چه بزرگانی که در این را به شهادت نرسیده‎اند . از « کشتة زنده دل » به واژة شهید می‎رسیم ؛ همو که بر جریدة عالم ، دوام او ( مانند سرورش امام حسین ( علیه السلام ) ثبت است ) (38) پانوشتها : 1- غزل 94 ، بیت3 2- راز درون پرده ز رندان مست پرس ... ( غزل 7 بیت 2 مصرع اول ) 3- مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست ( غزل 73 ، بیت 8 ) 4- ما نه رندان ریائیم و حریفان نفاق/ آن که او عالم سرّ است بدینحال گواست ( غزل 20 ، بیت 5 ) نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ / طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد ( غزل 135 ، بیت 7 ) 5- زمانه افسر رندی نداد جز به کسی/ که سرفرازی عالم در این کُله دانست ( غزل 47 ، بیت 9 ) 6- ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوة رندان بلاکش باشد ( غزل 159 ، بیت 5 ) عافیت چشم مدار از من میخانه نشین / که دم از خدمت رندان زده‎ام تا هستم ( غزل 314 ، بیت 4 ) 7- زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است / عشق کاریست که موقوف هدایت باشد ( غزل 158 ، بیت 7 ) به فرمودة امام خمینی ( ره ) : « خودرو نمی‎توان مهذّب شد » ( کتاب ولایت فقیه ) 8- بد رندان مگو ای شیخ و هشدار/ که با حکم خدایی کینه داری ( غزل 447 ، بیت 3 ) مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند / که اعتراض به اسرار علم غیب کند ( غزل 188 ، بیت اول ) مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند /هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد ( غزل 165 ، بیت 3 ) 9- سالها پیروی مذهب رندان کردم / تا به فتوای خرد ، حرص به زندان کردم ( غزل 319 ، بیت اول ) 10- مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه / کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم ( غزل 377 ، بیت 5 ) 11- بر در میکده رندان قلندر باشند/ که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی ( غزل 488 ، بیت 3 ) 12- ساقی به بی‎نیازی رندان که می بده/ تا بشنوی ز صوت مغنّی هو الغنی ( غزل 479 ، بیت 6 ) حافظ مکن ملامت رندان که از ازل / ما را خدا ز زهد و ریا بی‎نیاز کرد ( غزل 133 ، بیت 9 ) 13- رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است / حَیَوانی که ننوشد می و انسان نشود ( غزل 227 ، بیت 8 ) 14- مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ ولی معاصر رندان پارسا می‎باش ( غزل 274 ، بیت 7 ) به صفای دل رندان صبوحی زدگان بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند ( غزل 202 ، بیت 3 ) 15- تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل ( غزل 307 ، بیت 8 ) 16- اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست رهروی باید جهان سوزی ، نه خامی بی‎غمی ( غزل 470 ، بیت 6 ) 17- فکر خود و رأی خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خود بینی و خود رأیی ( غزل 493 ، بیت 12 ) 18- فرصت شمر طریقة رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست ( غزل 72 ، بیت 6 ) 19- مؤسسه نشر آثار امام خمینی (ره) ـ فرهنگ دیوان امام خمینی (ره) ، صفحة 166 ، رند و رندی 20- غزل 272 ، بیت 3 ) 21- غزل 94 ، بیت4 22- غزل 195 ، بیت 9 23- غزل 93 ، بیت 5 24- غزل 104 ، بیت 7 25- غزل 107 ، ابیات اول و دوم 26- جعفر شطیعتمداری ـ شرح و تفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه ، جلد اول ، صفحة 514 27- غزل 13 ، بیت اول 28- غزل 33 ، بیت 3 29- غزل 86 ، بیت 6 30- حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقة رهت شود همت شحنة نجف (غزل 296 ، بیت 9 ) 31- غزل 394 32- غزل 120 ، بیت 2 33- غزل 408 ، بیت 3 34- از جملة می‎توان این ابیات را مرور کرد : در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنة بد خواه و بد پسند مباد (غزل 106 ، بیت 5) به حُسن و خُلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کارما نرسد (غزل 156 ، بیت اول) اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده‎اند کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد (غزل 156 ، بیت 2) دلفریبان نباتی همه زیور بستند دیبر ماست که با حسن خدا داد آمد (غزل 173 ، بیت 6) چون آبروی لالة و گل فیض حسن توست ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم (غزل 362 ، بیت 9) این که می‎گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم (غزل 363 بیت 2) ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند که همچو صنع خدایی ورای ادراکی (غزل 461 ، بیت 9) ملک در سجدة آدم زمین بوس تو نیت کرد که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی (غزل 474 ، بیت 5) 35- غزل 107 ، بیت 6 36- کتاب تفسیر نماز ( سند آورده شود ) 37- غزل 110 ، بیت 5 38- حافظ می‎فرماید : هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریدة عالم دوام ما ( غزل 11 ، بیت 3 )

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت