به سيّد حسن گفتيم بيا به عنوان سين هفتم وسط سفره بنشين!
براي غلبه بر تبليغات رواني دشمن و همچنين اثبات اين كه حتي در بدترين شرايط هم اميد به زندگي را از دست ندادهاند در مناسبتهاي گوناگون اقداماتي انجام ميدادند كه دشمن بعثي را متحير ميساخت.
ايسنا : آزادگان سرافراز دوران دفاع مقدس در دوران اسارت همواره اميد به زندگي را در خود نگه ميداشتند. يكي از عوامل پايداري آنها در اين دوران، ايمان به هدفي بود كه در پيش گرفته بودند براين اساس براي غلبه بر تبليغات رواني دشمن و همچنين اثبات اين كه حتي در بدترين شرايط هم اميد به زندگي را از دست ندادهاند در مناسبتهاي گوناگون اقداماتي انجام ميدادند كه دشمن بعثي را متحير ميساخت. يكي از آزادگان دفاع مقدس در خاطرهاي از عيثد نوروز در دوران اسارت ميگويد: بالاخره نوروز 1368 فرا رسيد. ظاهراً لحظه تحويل سال سرشب بود. همه بچههابراي تهيه سفره هفتسين لوازمي را تدارك ديده بودند. هرچه گشتيم سين هفتم را تهيه كنيم با محدوديتهايي كه در بازداشتگاه وجود داشت چيزي به دست نيامد. لاجرم به سيّد حسن گفتيم بيا به عنوان سين هفتم وسط سفره بنشين! همه از خنده رودهبُر شده بودند. لحظهي تحويل سال حال و هواي روحاني و معنوي خاصي به وجود آمده بود. هر كدام از ما در حال خواندن دعاي مخصوص تحويل سال بوديم و زير لب از خداوند كه « محول الحول و الاَحوال» بود ميخواستيم كه ما را « حول حالنا الي اَحسن الحال» كند. در همهي موارد « الي احسن الحال» ما را هدايت بكند. از بازداشتگاه، از اسارت، از هواي نفس و از همهي چيزهايي كه مانع علوِّ درجات معنوي و روحاني ما ميشود. صبح روز بعد كه اول فروردين محسوب ميشد بچههاي اردوگاه طبق معمول مرسوم همه ساله در بيرون آسايشگاههايشان به صف ميشدند و همه اردوگاه با همديگر مصافحه كرده و سال نو را به يكديگر تبريك ميگفتند. در اين ميان ما با هزار حسرت و دريغ از اينكه نميتوانستيم با آنان همراهي كنيم از ميان منافذ پنجره كوچك بالاي در با دوستانمان عيد ديدني و احوالپرسي كرده و فرا رسيدن سال نو را به آنها تبريك ميگفتيم. آنها متقابلاً عيد را به ما تبريك ميگفتند و از خداوند رهايي ما را از بند دژخيمان بعثي خواستار بودند. برگرفته از: كتاب " ما هشت نفر: خاطرات جمعي از اسراي محكوم اردوگاه موصل چهار"
دیدگاه تان را بنویسید