سرویس اجتماعی فردا؛ مجید رفیعی: دوستی دارم که معاون فرهنگی و اجتماعی یکی از مناطق شهرداری تهران است؛ فرد توانمندی است و اخیرا در رتبه بندیهای مناطق شهرداری مقام آورده. در یکی از گروههای تلگرامی که هر دوی ما عضو آن هستیم، رفقای مشترکمان بعد از شنیدن این خبر شروع کردند به تبریک و احسنت و خسته نباشید گفتن به او ... من اما برخلاف موج تبریک و شادباش آن گروه نوشتم: من هم به ایشان تبریک ميگویم و امیدوارم تأثيرگذار باشند اما معتقدم فرماندهان واقعی حوزه های فرهنگی و اجتماعی شهر تهران مال ها و فروشگاههای زنجیرهای هستند که ما با فاصله ای زیاد از آنها عقب افتادهایم. دوست داشتم بعد از نهیب تلخ من، دو نفر از اعضای آن گروه وارد حداقل مجادله با من شوند که تو چه ميگویی! اما این اتفاق نیفتاد و موضوع باز نشد.
***
مدیر فرهنگسرای ابن سینا بودم؛ جایی دنج در منطقه ای مرفه نشین در تهران که جای کار کردن زیاد دارد. کشاندن بچه های شهرک غرب به فرهنگسرايي که روزگاری بسياري از اسلافشان با آن دنيايي داشتند، برايم مسئله شده بود. تا اینکه رسیدیم به ایام برگزاری جام جهانی فوتبال. فرصت خوبی برای آشتی دادن آنها با فرهنگسرا پیش آمده بود. هماهنگی های قبلی با بالا و پایین جهت پخش مستقیم بازیهای تیم ملی را البته به صورت کاملا مردانه در دستور کار قرار دادم. حتی بخشی از جمعیت را برای محکم کاری به صورت مهندسی شده دعوت کردم! اتفاقات عجیب و غریبی در دو سه ساعت مانده به بازی پیش آمد که اینجا مجال شرح آن نیست اما یکی از دیالوگهایی که در آن میان با سرکلانتر منطقه پشت تلفن داشتم این بود که من ميفهمم چه ميکنم و سلامت کار را تضمین ميکنم اما شمایی که فقط ميگویی تعطیل کن وگرنه پلمپ ميکنم از روزی که عده ای معدود در حال مستي در همین خیابان ایران زمین برای صعود تیم ملی به جام جهانی شادی کردند، چقدر فکر کرده ای؟!
***
درصد بالایی از جمعیت فعلی کشور نه شاهد وقوع انقلاب اسلامی در ایران بوده و نه از روزهای دفاع مقدس که در محله ها شهید مي آوردند، چیزی درک کرده. ميگویند بیش از 70درصد جمعیت کشور در این دو دسته قرار ميگیرند. جامعه ی ایرانی مدرن شده، نسبت جمعیت شهرنشین و روستایی جابه جا شده و حتی در دانشگاهها نسبت حضور دختران و پسران نسبت به آنچه پیش از این بود، فرق کرده است. نگاه تهدیدمحور به این تغییرات ندارم اما پویا نبودن ظرفیت های حاکمیت در حوزه های فرهنگی و اجتماعی را یقینا باعث تبدیل شدن این مسائل - که شاید فرصت هم باشند- به تهدید ميدانم. نگاهی به پيرامون خود بیندازید. نهادهای فرهنگی خرد و کلان و موازی و غیرموازی(!) کشور را رصد کنید. هنوز آدمهایی بالاي سر آنها هستند که در رزومه شان مدیریت فلان جا و بهمان جا در دهه هاي60-50 وجود دارد!
***
اتفاقاتی که در قرار دهه ی هشتادیها مقابل یکی از فروشگاههای تهران افتاد، باید مثل مانور تجمل لاکچری بازها تحت عنوان «ریچ کیدز تهران» آنها را که در باب فرهنگ دغدغه دارند، به فکر وادارد و پرسشگری، اول از خودشان و کارهایی که نکرده اند. برخوردهای انتظامی با این مسائل مطلوب نیست اما بی عملی خیلی ها حتما نامطلوب است. فکر ميکنم آن «مال» خاص مانند یک فرمانده سربازهایش را فراخوان کرده بود!
***
یک تويیت چند روزی است که ذهن من را درگیر کرده است؛ «خداحافظ امر سیاسی محض برای تغییر در ایران، سلام بر سبک نوین زندگی نوپا و هماهنگ و تأثیرگذار».
دیدگاه تان را بنویسید