هر آن چه باید درباره تیم «ب» ظریف بدانید / آیا تیم «ب» واقعا وجود دارد؟
تیم ب. یکی از اصطلاحاتی است که این روزها به ادبیات سیاسی کشورمان اضافه شده و جست وجوی کوتاهی در فضای مجازی کافی است اعضای این تیم مشخص شود؛ تیمی تندرو که همواره به اتخاذ مواضع جنگ طلبانه شهرت داشته اند.
جام جم: تیم ب. یکی از اصطلاحاتی است که این روزها به ادبیات سیاسی کشورمان اضافه شده و جست وجوی کوتاهی در فضای مجازی کافی است اعضای این تیم مشخص شود؛ تیمی تندرو که همواره به اتخاذ مواضع جنگ طلبانه شهرت داشته اند. در این که اعضای این تیم چهار نفره شامل جان بولتون، بنیامین نتانیاهو، بن سلمان و بن زاید، همواره بر طبل جنگ و بی ثباتی میکوبند شکی نیست، اما در روزهای اخیر، نظریههایی مطرح شده مبنی بر وجود اختلاف میان این تیم چهار نفره با رئیس جمهور آمریکا با این جزئیات که دونالد ترامپ علاقهای به ایجاد درگیری نظامی ندارد، اما این تیم تلاش دارد این موضوع را به او تحمیل کند.
حامیان چنین نظری، معتقدند با برجسته کردن این موضوع میتوان اختلافات در هیات حاکمه آمریکا را تقویت کرد و به این ترتیب مانع انجام اشتباههای بزرگتر از سوی ترامپ شد. اما مخالفان چنین نظراتی را قبول ندارند و معتقدند همان طور که در گذشته ثابت شد نمیتوان میان کنگره آمریکا و کاخ سفید اختلاف انداخت یا جمهوریخواهان را به واسطه دموکراتها کنترل کرد اکنون هم ایجاد اختلاف میان هیات حاکمه آمریکا، سرابی بیش نیست و اصولا اختلاف چندانی میان ترامپ و بولتون و نتانیاهو و ... وجود ندارد که بتوان آن را برجسته کرد.
نظرات خوشبینانه
ایده ایجاد اختلاف میان ترامپ و تندروهایی مانند بولتون که این روزها از سوی برخی چهرههای سیاسی دنبال میشود با این رویکرد مطرح میشود که با توجه به افراطی گری این گروه جنگ طلب، فضای سیاست آمریکا به ویژه از سوی دموکراتها و برخی جمهوریخواهان مخالف رویکردهای ترامپیا دوقطبی شده و در چنین شرایطی میتوان از این اختلاف و شکاف به نفع ایران استفاده کرد. برخی حامیان این ایده نیز بر این باورند که ترامپ نگاه ایدئولوژیک به ایران ندارد و برابر با تجربه پیشینی که از کسب و کار تجاری خود دارد به فکر منافع و سود و زیان است و از این رو، نهایت خواست او از اعمال فشار بر ایران، تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران در برخی عرصههای منطقهای و داخلی است و اگر تنزل مواضعی از سوی ایران صورت گیرد ترامپ حاضر به مذاکره و گفت وگو با مقامات ایرانی است.
گروهی که بر این دیدگاه پافشاری میکنند براین باورند که سفر اخیر محمد جواد ظریف به آمریکا و گفت وگو با رسانههای آمریکایی کاری درخشان در عرصه سیاسی است و به اندازه خود توانسته است اهداف سفرو رویکرد جدید وزارت خارجه را تامین کند. این تحلیلگران به برخی مواضع ظریف از جمله این بخش از سخنانش در گفت وگو با سی بی۔ اس اشاره میکنند: تیم بولتون، بنیامین نتانیاهو بن سلمان و بن زاید نشان داده اند که علاقهمند هستند آمریکا را به یک درگیری بکشانند. باور ندارم رئیس جمهور ترامپ این را بخواهد. من معتقدم رئیس جمهور ترامپ در مسیر وعده انتخاباتی خود در نگشاندن آمریکا به جنگی دیگر حرکت میکند. برخی تحلیلگران و ناظران سیاسی، بیان چنین سخنانی را ناشی از موضع و سیاست جدیدی از سوی دستگاه دیپلماسی کشور برای ایجاد اختلاف و شکاف میان ترامپ و جریان جنگ طلب آمریکایی میدانند و برآنند طرح چنین مباحثی به ویژه ارائه پیشنهادهایی از سوی ظریف مبنی بر تبادل زندانیان دو کشور ایران و آمریکا را نشانههایی از ابراز تمایل ایران برای باز شدن باب گفت وگو و مذاکره با دونالد ترامپ تعبیر کنند.
ترامپ و بولتون، سروته یک کرباس
البته نباید از نظر دور داشت اگر این برداشتها و تحلیلهای ذهنی با واقعیتهای موجود سیاسی میان طبقه حاکمه آمریکا و سیاستمداران کاخ سفید تطابق داشت شاید ارائه این راهکار جدید میتوانست زمینه را برای تاثیرگذاری ایران بر ایجاد فضای دوقطبی در سپهر سیاسی آمریکا مهیا کند، اما بازخوانی مجموعه گفتهها و عملکرد دونالد ترامپ در قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری به ویژه در چند ماهه اخیر نشان میدهد اساسا تندروی سیاسی یکی از رویکردهای جدی وی در عرصههای داخلی و خارجی است و به گمان وی اتخاذ چنین رویهای در عرصه سیاست خارجی میتواند زمینه را برای دستیابی به اهداف ایالات متحده در سیاستهای راهبردی جهان فراهم کند از سوی دیگر برخی معتقدند چندان نیاید به نظریه ایجاد اختلاف میان جریانهای سیاسی آمریکا، تقابل کنگره با کاخ سفید وتشدید چالش میان جمهوریخواهان و دموکراتها امیدوار بود، چون اساسا در فضای سیاسی شکل گرفته در آمریکا به جز تعداد انگشت شماری از شخصیتهای سیاسی، کسی دیگر را نمیتوان یافت که خواهان تنش زدایی با ایران باشد،
مقابله با ایران و جلوگیری از افزایش اقتدار جمهوری اسلامی در عرصههای منطقهای و بین المللی به صورت خواست عمومی سیاستمداران آمریکایی در آمده و آنان جز تغییر نظام در ایران با حداقل تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی به چیز دیگری قانع نیستند. نکته دیگر این که اساسا مشخص نیست براساس چه تحلیلی میتوان به وجود تفاوتهایی میان نیات و رویکردهای ترامپ با حلقه مشاوران جنگ طلب او اشاره کرده و شواهد و نشانههای چتین دیدگاهی کدامند؟ دونالد ترامپ از زمانی که زمام أمور در کاخ سفید را به دست گرفت تا کنون بارها شخصیتهای کلیدی کابینه خود را عوض کرده است و حتی دست به تغییر وزیر خارجه خود زد و نتیجه این تغییرات در تیم سیاست خارجی رئیس جمهور آمریکا افزایش فشارها پر ایران، خروج از برجام، تشدید تحریمهای معرفی سپاه به عنوان گروهی تروریستی تمدید نکردن معافیتهای برخی کشورها از خرید نفت و در نهایت تلاش برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران است.
سیاست تغییر پیاپی کارگزاران دولت که از سوی ترامپ دنبال میشود نشان میدهد که وی کاملا دل پی اعمال سیاستهای تندروانه خود با تصور تحکیم جایگاه آمریکا در عرصه سیاست خارجی و بین المللی است و در این روند هیچ عامل بازدارندهای را تحمل نمیکند و تمایل دارد به شیوه و روش دلخواه خود و اتخاذ روبهای تند کارها را پیش ببرد. بر همه اینها باید این مساله را افزود که جان بولتون در عرصه بین المللی چهرهای مشهور به جنگ طلبی است و طبیعتا انتخاب او از سوی دونالد ترامپ به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا، بر اساس سوابق او صورت گرفته و اکنون نمیتوان ترامپ و بولتون را تافتههایی جدابافته دانست. همین مسائل باعث شده حتی چهره ای، چون صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران نیز ایجاد اختلاف در بدنه حاکمیتی آمریکا را غیرمحتمل بداند و در گفت وگویی با جام جم تأکید کند که بعید است بتوان میان ارکان سیاست آمریکا شکاف ایجاد کرد..
دیدگاه تان را بنویسید