خبرگزاری مهر: پس از آنکه دولت آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگان هایش - در ماجرای تسخیر سفارتخانه اش به دست دانشجویان خط امام (ماجرای تسخیر لانه جاسوسی) - ناکام ماند، جیمی کارتر رئیسجمهور وقت این کشور، دستور انجام عملیات آزادسازی را صادر کرد. عملیات مزبور در روز ۵ اردیبهشت ماه سال ۵۹ صورت گرفت. سران دولت آمریکا با اعزام ۶ فروند هواپیمای غول پیکر «سی ۱۳۰» و هشت فروند بالگرد و قریب ۱۰۰ کماندوی ویژه، دست به توطئه ناجوانمردانهای در صحرای طبس زدند. این عملیات که در اثر طوفان شن، به برخورد یک هواپیما و یک چرخ بال و کشته شدن ۸ نظامی منجر شد، در نهایت نیروهای آمریکایی را مجبور کرد با شکست و سرافکندگی خاک ایران را ترک کنند. در همین ارتباط حضرت امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی، پس از این حادثه در سخنانی ماندگار فرمودند: «آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست.» در همین ارتباط با سیدمصطفی میرسلیم که در زمان وقوع «عملیات طبس» معاون سیاسی، اجتماعی وزارت کشور بود،
گفتگویی کردیم که در ادامه میخوانید: جناب آقای میرسلیم، در واقعه طبس شما معاون سیاسی اجتماعی وزیر کشور بودید؛ چگونه از این واقعه باخبر شدید؟ روز پنجم اردیبهشت، جمعه صبح زود به دفترم در وزارت کشور آمده بودم که خبر کتبی نفوذ چند هواپیما و هلیکوپتر آمریکایی را به صحرای اطراف طبس و زمین گیر شدن آنها را کتباً دریافت کردم. در همان موقع هماهنگی لازم از شورای امنیت ملی برای بررسی موضوع انجام گرفت. چه تصمیماتی اتخاذ شد و چه اقدامی انجام گرفت؟ هنوز کاملا واضح نبود چه رخ داده است؛ قرار شده بود با رعایت احتیاط شناسایی دقیق انجام گیرد، چون ملخهای یکی از هلی کوپترهای زمین گیر شده هنوز درجا میچرخید و ابهاماتی وجود داشت. بعد از شناسایی اولیه و به احتمال زیاد از ترس ادامه هجوم خارجی، هواپیمای نیروی هوایی موضع فرود هلی کوپترهای باقیمانده را هدف قرار میدهد که البته بعداً به این اقدام که موجب از بین رفتن اسناد بسیار مهم طرح نجات گروگانهای آمریکایی و منجر به شهادت یکی از فرماندهان سپاه، شهید محمد منتظر قائم شد، اعتراض میشود. مهم این بود که فهمیده شود چگونه آن هلی کوپترها از خلیج
فارس تا صحرای طبس قبل از سحر ٥ اردیبهشت به داخل خاک کشور نفوذ کرده اند و هیچ ردی از آنها دریافت نشده بوده است. این نشان میداد که نیروهای خودی در آن ایام هیچ گونه آمادگی برای مقابله با دشمن خارجی و ترفندهای نظامی او نداشتند و هدف قراردادن هلی کوپترهای زمین گیر شده آمریکایی هم یک خودنمایی بیش نبوده است؛ حتی برخی ادعای خیانت را نیز مطرح کرده اند. پس از بررسیهای خودمان در محل حادثه و آنچه را از خبرگزاریهای خارجی دریافت کردیم، روشن شد که آمریکاییها با تمرین قبلی و شبیه سازیهای مفصلی که در آذر ماه ٥٨ در خاک خودشان و سپس با یک گروه ٩٠ نفره در مصر انجام داده بودند و به قصد رهاسازی گروگانها در سفارت شان در تهران طراحی حمله ناگهانی به کشور را از پایگاهی در دریای عمان روی ناو جنگی داشتند. برنامه به دستور جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، چهارم اردیبهشت ماه کلید میخورد و به خوبی آغاز میشود و پیش میرود تا در میان راه در استان کرمان که یکی از بالگردها نقص فنی پیدا میکند و ناچار سرنشینانش را منتقل به بالگرد دیگری میکنند، اما آن نیز با مشکل فنی مواجه میشود و ناچار مجبور به بازگشت به ناو میشود؛ بقیه
یعنی ۶ هواپیما و ۶ بالگرد در فرودگاه نظامی نزدیک طبس فرود میآیند تا سوخت گیری بالگردها انجام گیرد؛ یکی دیگر از بالگردها در حین سوختگیری آتش میگیرد و وقتی گزارش این وقایع به کارتر داده میشود، دستور عقب نشینی صادر میکند؛ در این جا است که خدای متعال برای سرافکندگی مهاجمان در حین عقب نشینی طوفانی از شن به سوی آنها میفرستد و موجب تصادف یک هواپیما و یک بالگرد دیگر و سقوط هر دو میشود و هشت کشته بر جای میگذارد و آنها با خفت و ترس فراوان از شرایط جهنمی که برایشان رخ داده بود، بقیه بالگردها را رها میکنند و به سرعت فراری میشوند. انگیزه اصلی آمریکاییها از این حمله چه بود؟ به نظر میرسد هدف اصلی رهانیدن گروگانهای سفارت شان در تهران بود، اما باید اضافه کنم که ماجرای جاسوسیهای منحوس آمریکا در ایران از طریق سفارت شان، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که با تسخیر لانه جاسوسی علنی و ابعاد گسترده آن آشکار میشود، برای آمریکاییها بسیار خفت بار بود. در هیچ جای دنیا مردم هیچ کشوری به خود اجازه نداده بودند کوچکترین بی احترامی به سفارت آمریکا بکنند؛ دانشجویان پیرو خط امام، در آن روزگار به نمایندگی
از مردم انقلابی ایران اسلامی، آمریکا را تحقیر و رسوا کردند و این حرکت به مردم منطقه جرأت داد تا در مقابل استکبار آمریکا قیام کنند و ابهت پوشالی او را به هیچ انگارند. آن کینه بعد از گذشت ٣٨ سال هنوز از دل و ذهن سیاستمداران آمریکایی خارج نشده و تمام اقدامات سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که بعدها علیه ما انجام دادند برخاسته از همان کینه توزی و به دنبال افشای خیانتهایی بود که علیه ما مرتکب شده و به جای به رسمیت شمردن انقلاب مردم ایران از در دشمنی و تخریب با مردم انقلابی ما برآمده بودند. ماجرای طبس چگونه ختم شد؟ پس از مذاکراتی که با واسطه بین دو کشور انجام گرفت، جنازههای نظامیان تحویل آمریکاییها شد و پرونده طبس و شگفتیهای آن بسته و در تاریخ ثبت شد. در این ماجرا به نظر من دست کم، دو شگفتی عبرت انگیز وجود دارد: اول خواری و رسوایی آمریکا؛ کارتر سعی کرده بود با عملیات به اصطلاح نجات گروگان ها، ضرب شستی نشان بدهد و با پیروزی در آن عملیات، حیثیت بر باد رفته خود را ابتدا در منطقه و سپس در جهان بازسازی کند؛ تمام محاسبات آنها با اتفاقاتی که در کرمان و در طبس رخ داد، غلط از آب درآمد
و در مرحله آخر با طوفان شن غیر مترقبه، نظامیان آمریکایی کاملاً شکست خورده و با به جای گذاشتن هشت کشته و چندین دستگاه هلی کوپتر و اسناد و مدارک عملیات، فرار کردند. آمریکا، به ویژه دولتمردانشان، باید میفهمیدند که درافتادن با انقلاب اسلامی اشتباه است و باید قبل از آن به حقانیت انقلاب اسلامی ایران اعتراف میکردند و آن را به رسمیت میشمردند و از اینکه بعد از پیروزی انقلاب در توطئه و براندازی وارد شدند، پوزش میطلبیدند. آنها در غرور و نخوت خود باقی ماندند و خدای متعال پوزه آنها را به خاک مالید و گرفتار شکستی شدند که در تاریخ عملیات نظامی و اطلاعاتی آمریکا بی نظیر است. رئیس جمهور آمریکا باید امروز این برگ از تاریخ را چندین بار مطالعه کند و به خاطر بسپرد و اشتباهات گذشتگان را تکرار نکند و یقین کند که «و هو القاهر فوق عباده». این درس اهمیت کمتری ندارد و متوجه خود ما است: اگر خدای متعال با امدادهای غیبی ترفند آمریکا و وابستگان خائن داخلی اش را نقش بر آب کرد و اگر در آن شرائط که کشور هیچ آمادگی برای مقابله با یورشهای بیگانه نداشت، دشمن زخم خورده ما را مضمحل و بی آبرو کرد، به صفا و خلوصی برمی گشت که در مردم ما
و نزد اغلب مسئولان کشور در تبعیت یکپارچه از رهبر فقید انقلاب وجود داشت. در آن شرایط علی رغم عدم آمادگی نظامی و اطلاعاتی، دعاهای امام و استغفار مؤمنان و انقلابیون بود که جمهوری اسلامی را برخوردار از رحمت بی منتهای الهی کرد. اگر امروز میخواهیم با دلی مطمئن از عنایات خاص الهی به پیشرفت کشور و مقابله با دشمنان و بدخواهان خارجی و داخلی بپردازیم، باید خود را از ناخالصی ها، تفرقهها و آلودگیهایی که به جامعه ما در اثر بی مبالاتی برخی مسئولان و کارگزاران راه یافته و موجب کاهش اعتماد عمومی شده است، منزه کنیم. ریشه کنی مفاسد، اعم از ناهنجاریهای اجتماعی و سوءاستفادههای اقتصادی و دست درازی به بیت المال و انحرافات فرهنگی و فتنههای سیاسی، شرط لازم دستیابی به اقتدار در مقابل معاندان است، البته با برخورداری از فضل الهی. این ماجرای عبرت انگیز را مردم ما و مسئولان باید امروز به کرات مرور کنند و تا دیر نشده به اصلاح مفاسد بپردازند.
دیدگاه تان را بنویسید