انتقادات تند آیتالله سیستانی از هیات ایرانی/ ماجرای حضور علی دایی در محضر آیتالله بهجت/ عصبانیت مراجع تقلید از احمدینژاد و پیغام عجیب او
کنجکاو شدیم که بدانیم چه خبر بوده؟ ایشان اضافه کرد: امروز علی دایی در قم به همراه جوانان دیگر برای دیدن آقای بهجت به مسجد فاطمیه آمده و گذرخان مملؤ از جمعیت بوده. او مرید آقای بهجت است.
سرویس سیاسی فردا: سید جواد ورعی از فضلای حوزه علمیه در بخشی از کتاب سفرنامه خود به نجف و دهلی و سوریه درباره ملاقات خود با آیت الله سیستانی در سال های ریاست جمهوری احمدی نژاد نوشته و در بخشی دیگر نیز به ملاقات علی دایی با آیت الله بهجت پرداخته است. این کتاب در بخش سفر به عراق خود نکات بسیار مهمی را دارد اما در بخش سفر به هند قوت چندانی در آن مشاهده نمی شود و هم چنین در جای جای کتاب، عدم ویراستاری محتوایی و روان نبود خاطرات به عنوان ضعفی مهم در این اثر تلقی می شود. بخش هایی از این کتاب در ادامه می آید.
عصبانیت شدید دو مرجع تقلید از احمدی نژاد و پیغام عجیب او ساعت ۱۷:۳۰ از کربلا به نجف حرکت کردیم. به هنگام بازگشت آقای معراجی از سفر ربیس جمهور به عراق میگفت که نقل شده ایشان به نجف سفر نکرد و گفته بود: اگر نجف بروم باید به دیدار آقای سیستانی بروم و این درست نیست چون من رییس جمهور کشور ایران هستم و ایشان باید به دیدار من بیاید! البته برخی حدس میزدند که به خاطر ماجراهای او در ایران و به هم خوردن روابطش با مراجع، به او وقت ملاقات با آقای سیستانی نداده اند. سخن فوق عکس العمل آن است. آقای شهرستانی شخص هوشیاری است و از مسائل قم و مراجع و ناراحتی شان از رییس جمهور مطلع است. الان هیچ یک از مراجع او را نمی پذیرند آن گاه پذیرفتن وی از سوی آیت الله سیستانی صحیح نیست، لذا به او وقت نداده اند. البته طبیعی و قابل فهم است. کسی که منزلت مرجعیت و مراجع را پاس نمی دارد، باید منتظر چنین عکس العمل هایی هم باشد.این عکس العمل ها طبیعی است و آخرین موردش در آستانه ی محرم رخ داد. او با اصرار خواهان حضور و سخنرانی در جمع مبلغین بود، ولی به خاطر روابطش با مراجع هیچ کس حتی مدیر حوزه حاضر نبود رسماً او را دعوت کند. به ناچار رییس دفتر تبلیغات اسلامی نامه ی دعوت را امضا می کند. دو نفر را - گویا یکی از دو نماینده ی قم در مجلس و یکی از حقوقدانان شورای نگهبان و نماینده ی خوزستان در مجلس خبرگان رهبری - می خواهد و به وسیله ی آنها پیغام می دهد که مراجع و جامعه ی مدرسین در دفتر رهبری اجتماع کنند که من با آنها حرف دارم!
آن دو نفر هم به جای آن که فی المجلس جواب او را بدهند، سادگی کرده و پیغام را به مراجع و جامعه ی مدرسین می رسانند. آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صافی هر دو عصبانی شده و پیغام می دهند تا مسأله ی مشایی حل نشده و برکنارش نکرده ای، وقت ملاقات نخواهیم داد. حتی دبیر جامعه ى مدرسین که اخیراً گفته بود هیچ کس به اندازه ی دولت نهم روابطش با علما و حوزه های علمیه خوب نبوده، از این پیغام عصبانی شده که این آقا اصلاً نه مرجعیت را می شناسد و نه میداند که جامعهی مدرسین چه جایگاهی دارد! به هر حال رهبری برای حفظ آبروی رییس جمهور آقای محمدی گلپایگانی را به قم میفرستد و به آقای یزدی هم سفارش می کند که در جلسه ی سخنرانی وی در فیضیه حضور یابد. در این جلسه آقای یزدی و احمدی نژاد متقابلاً از یکدیگر تجلیل می کنند.
انتقاد از روش حوزه علمیه در ایران
آیت الله سیستانی تحلیلشان این بود که در ایران ابتدا روشنفکران مطلبی را میگویند، سپس در حوزه ها و در میان علما به دنبال مدرک شرعی برای گفته ی آنان می گردند. همین مساله را شش سال قبل یکی از استادان دانشگاه مطرح کرد. در حالی که حوزه و روحانیت باید مستقل باشند، نباید دنباله رو باشند. همین امروز در قانون فرانسه زوجین در قانون ارث، در طبقه ی چهارم قرار دارند. ما می خواهیم متجدد شویم و اول از تساوی حقوق زن و مردم حرف میزنیم در حالی که در اروپا که مهد این حرفهاست، تا شصت سال قبل به زنها مدرک تحصیلی نمی دادند و آنها را استخدام نمی کردند. سپس آقای سروش بعد از معرفی آثار خود با عناوین «دین و دولت در اندیشه اسلامی» و «عقل و ایمان»، پرسشی مطرح کرد در خصوص استفتایی که درباره ی ولایت فقیه به ایشان نسبت داده شده است. هدف از این پرسش که پیشتر با دوستان هم مشورت کرده بودند، این بود که به عنوان یک فقیه نظر ایشان را از بیرون به «حکومت دینی» جویا شوند. ولی ایشان بلافاصله تکذیب کردند و این که تاکنون دربارهای ولایت فقیه چیزی نگفته و به استفتایی هم جواب نداده اند. گویا ذهنیتی داشتند که ما میخواهیم به ایشان اعتراض کنیم که چرا در عراق نظریه ی ولایت فقیه را مطرح نکرده اند؟ شاید این ذهنیت به خاطر طرح چنین پرسش اعتراض آمیزی باشد که قبلاً از ایشان شده بود. از این که در ایران تا این اندازه به مباحث سیاسی اهمیت داده می شود، اظهار شگفتی کرده، افزودند: مباحث علمی در ایران حتی در کتابهای فلسفی، آخرش به دین و دولت ختم می شود. معتقد بودند مسأله ولایت فقیه بحثی است که در کتب فقهی گفته و نوشته شده و بحثی در آن نیست. ولی از این که در ایران در این زمینه افراط میشود، به طوری که به یک فقیه اجازه نمی دهند که در درس خارج خود بحث ولایت فقیه را مطرح کند و احیانا به نتیجه ی متفاوتی برسد، گله داشتند. (احتمالا به ماجرای مرحوم آیت الله فلسفی در مشهد اشاره داشتند.) در ادامه افزودند: چطور از من می خواهید در این زمینه اظهار نظر کنم؟! اظهار نظر من ثمره ای ندارد و تبعات هم دارد. ما در عراق به غیر از روشی که در پیش گرفتیم، راه دیگری نداشتیم. در کشوری که بیست درصد مردم کردند و با اهل طريقت ارتباط دارند و نیز اهل سنت در طی قرون متمادی در آن مسلط بوده و آلافی از علما و شیعیان را کشته اند. مردم در طول سی و پنج سال به تعالیم بعثی ها تربیت شده اند. در چنین شرایطی چگونه باید عمل می شد؟ امریکایی ها آمدند و می خواستند قانون اساسی بنویسند، ما نوشتیم: «باید قانون اساسی به قلم عراقی ها با روح عراقی نوشته شود و نویسندگان آن منتخب مردم باشند، چون مذهب اکثریت اسلام است. باید ثوابت اسلام در قانون اساسی رعایت شود و این امر متوقف بر برگزاری انتخابات آزاد است.» امریکایی ها به شدت مخالف بودند. یک سال ان قلت و قلت شد تا انتخابات را برگزار نکنند، ولی مجبور شدند برگزار کنند. هر کس جایگاه و مقامی دارد. امام تا زمانی که آیت الله بروجردی در قید حیات بودند، سکوت محض کردند و به صورت مخفیانه نامه به آقای بهبهانی نوشتند. باید ملاحظه شرایط را کرد. با این روش توانستیم حقوق شیعه را استنقاذ کنیم. سابقاً میگفتند: تنها مردم نجف و کربلا شیعه هستند، حتی در اطراف این دو شهر هم اکثریت با شیعه نیست، ولی با پافشاری بر این راه ثابت شد که حتی اکثریت مردم بغداد هم شیعه هستند. آیا می توانستم بگویم: من ولی فقیه ام و باید پیروی کنید؟ سعی شد قانونی که برای همه عراقی ها باشد، تدوین شود و برای این منظور روی عادات و عرف جامعه عراق تأکید شد. در عین حال که از ولایت فقیه حرفی نزدیم اما عملاً بر اساس ولایت فقیه رفتار کردیم. حکم شد که شرکت در انتخابات برای همگان از زن و مرد، عالم و جاهل، پیر و جوان واجب است، افراد بیمار در حالی که دستشان میلرزید در پای صندوق حاضر شدند و رأی دادند.
در بخش دیگری از سخنانشان از این که در حوزه ی علمیه قم عده ای از تحول جوهری و فقه پویا و مبالغه در این زمینه ها سخن میگویند، انتقاد کرده و گفتند: «شما چرا دربارهی قانون اساسی و ولایت فقیه حاضر نیستید تحولی ایجاد کنید؟ بدیهی است، چون مملکت است، نمی شود که هر روز کسی حرفی بزند و اساس مملکت را بر هم بریزد. نسبت به حوزه و فقه نیز باید چنین احساسی داشته باشید. مدتها میگفتید که دانشگاه را به حوزه تبدیل کنیم، ولی امروز حوزه ها به دانشگاه تبدیل شده!»
ماجرای سفر علی دایی به قم
سالی که در سفر حج به همراه حجت الاسلام و المسلمین حسینی بوشهری مدیر وقت حوزه به بعثه آیت الله العظمی بهجت رفته بودیم، با مساله ای عجیبی روبه رو شدیم. به محض این که وارد شدیم و نشستیم، آیت الله محفوظی از استادان حوزه و از اعضای بیت آیت الله بهجت از آقای حسینی بوشهری پرسید: از قم خبر دارید؟ ایشان گفتند: خبر خاصی ندارم. گفت: عجب، چرا خبر ندارید؟! می دانید که امروز در قم چه اتفاقی افتاده؟ کنجکاو شدیم که بدانیم چه خبر بوده؟ ایشان اضافه کرد: امروز علی دایی در قم به همراه جوانان دیگر برای دیدن آقای بهجت به مسجد فاطمیه آمده و گذرخان مملؤ از جمعیت بوده. او مرید آقای بهجت است.
دیدگاه تان را بنویسید