روزنامه وطن امروز: مهدی مهدویگرگانی: عصر ترامپ بالاخره شروع شد؛ مردی که از ابتدای ورود خود به عرصه انتخابات درونحزبی آمریکا باعث ایجاد جنجالهای زیاد در عرصه سیاست و حکومت در ایالات متحده آمریکا شد.
هرچند ترامپ در رقابتهای درونحزبی جمهوریخواهان موفق شد رقبای خود را کنار بزند اما پیروزی وی در انتخابات درونحزبی هم باعث اتحاد چهرههای بانفوذ جمهوریخواه نشد بلکه تا لحظه آخر بسیاری از این افراد از ترامپ حمایت نکردند و بسیاری از چهرههای سیاسی جمهوریخواه همچنان با وی مخالفند. با این وجود ترامپ موفق شد با اتکا بر هوش و ذکاوت خود و به لطف عدم حمایت رسانههای آمریکایی(!) و همچنین به دلیل ضعف شدید جبهه رقیب و عدم صداقت هیلاری کلینتون، وارد کاخ سفید شود.
از لحظه ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید جامعه آمریکا دچار تفرقه و دودستگی شدیدی شده است. مخالفان سرسخت وی از همان ابتدا با حضور در خیابانها موجی از اعتراضات را علیه او و سیاستهایش به راه انداختند تا از تندروی بیشتر ترامپ پیشگیری کنند و نشان دهند در صورت عملی شدن وعدههایی که وی در انتخابات داده است علیه او به مقابله برخواهند خاست.
اما این همه ماجرا نیست؛ جامعه آمریکا از سالها پیش دچار تفرقه و شکاف عمیق شده است و ترامپ نماد این تفرقه و پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری، شاخص آن است.
شکاف میان دارا و ندار: جنبش والاستریت که سالها قبل از خلال بحران اقتصادی آمریکا سر برآورد، بخشی از نمود عینی همین شکاف و تفرقه در جامعه قرن بیستویکم آمریکا بود که سیاستمداران آمریکایی با سرکوب آن تلاش کردند بر آن سرپوش بگذارند. پس از فروپاشی شوروی سابق و نظام کمونیستی و سوسیالیستی، سران غرب بویژه آمریکاییها با ادعای تکالگو بودن نظام سرمایهداری، تلاش کردند حاکمیت خود بر سراسر جهان را اجرایی کنند اما این تز در کمتر از 2 دهه آنتیتز خود را بازتولید کرده و اکنون به معضل بزرگ مالکان اصلی نظام سرمایهداری بدل شده است.
شکاف میان سفید و سیاه: آمریکا که خود را داعیهدار دموکراسی جهان میداند و وزارت خارجه این کشور سالانه گزارشهای حقوق بشری را درباره برخی کشورهای غیرهمسو با آن ارائه و منتشر میکند و مبارزات علیه تبعیض نژادی را یکی از افتخارات تاریخ خود میداند و در وصف آن فیلمهای هالیوودی میسازد، امروز همچنان در باتلاق این بحران گرفتار است و نه تنها چشمانداز روشنی برای آن وجود ندارد بلکه اوضاع رو به وخامت نیز گذاشته است.
پیروزی باراک اوباما که نخستین رئیسجمهور سیاهپوست این کشور بود، بارقههایی از امید را برای از بین بردن رگههای نژادپرستی در این کشور زنده کرد اما آمارها نشان میدهد در طول 8 سال ریاستجمهوری وی، بیشتر از هر زمان دیگر سیاهپوستان مورد هدف قرار گرفته و کشته شدند. شکاف نژادی در لایههای اجتماعی آمریکا به گونهای است که باراک اوباما در سخنرانی خداحافظی خود مجبور شد به آن اعتراف کند. اوباما ژانویه 2016 در سخنرانی خداحافظی خود در شیکاگو گفت نژادپرستی در آمریکا هنوز به عنوان یک «عامل نفاق» در این کشور مطرح است.
رئیسجمهور پیشین آمریکا در این سخنرانی تأکید کرد اینکه از اصطلاح «آمریکای پس از نژادپرستی» صحبت میشود، چندان واقعگرایانه نیست و تلاشهای بسیاری در این زمینه باید صورت گیرد تا این کشور به این مرحله برسد. اعتراف باراک اوباما و جو بایدن معاونش درباره وجود رگههای پررنگ نژادپرستی در میان جامعه آمریکا نشان داد نگرانی نخبگان آمریکا درباره گسترش این پدیده کاملا جدی است. حضور ترامپ در کاخ سفید که رگههایی پررنگ از نژادپرستی در اظهارات و سیاستهایش دیده میشود شرایط در آمریکا را به سمتی خطرناک و غیرقابل پیشبینی پیش خواهد برد. اگر سیاستهای ترامپ باعث روشن شدن جنبشهای اعتراضی سیاهپوستان شود ـ مانند آنچه طی سالهای اخیر در ایالت میسوری رخ داد ـ روزهای سیاهی در انتظار آمریکا خواهد بود.
شکاف میان مسلمان و مسیحی: ترامپ در همان سخنرانی خود در مراسم تحلیف، آتش تنش مذهبی در آمریکا را روشن و سپس با امضای فرمان محدودیت مهاجرتی علیه 7 کشور مسلمان، مقابل مسلمانان عرض اندام کرد. امضای این فرمان تبعیضآمیز موجی از اعتراضات و خشونتها را در چندین ایالت و دهها شهر بزرگ این کشور به راه انداخت. اگرچه از خشم مسلمانان آمریکا به دلیل حکم قاضی فدرال موقتا کاسته شده است اما اظهارات ترامپ نشان میدهد وی بر مواضع خود استوار است و این مساله در آینده نه چندان دور قطعا موجب ناامنی و بیثباتی در درون آمریکا خواهد شد.
کینه و نفرت میان دموکراتها و جمهوریخواهان: اگرچه اختلاف میان 2 حزب رقیب در همه جای دنیا طبیعی است و امری عادی به نظر میرسد اما به دنبال روی کار آمدن ترامپ فضای سیاسی در آمریکا کاملا دوقطبی و روابط میان دموکراتها و جمهوریخواهان از اختلاف به کینه و نفرت تبدیل شده است. طی روزهای اخیر جز درباره مسائل مرتبط به ایران، جمهوریخواهان و دموکراتها بشدت قطبی عمل کردهاند. این مساله در رای اعتماد به اعضای کابینه ترامپ نمود زیادی داشت به گونهای که وزرای کابینه ترامپ به تعداد آرای جمهوریخواهان در سنا و به لطف برتری عددی جمهوریخواهان موفق به کسب رای اعتماد شدند. این اختلافات به حدی است که دیان فاینشتین، سناتور ارشد دموکرات روز یکشنبه هشدار داد سیاستهای سراسیمه ترامپ، کشور را به سمت تقسیم شدن و شکاف پیش میبرد.
شکاف در روابط فراآتلانتیک: تا همین یک سال پیش هیچیک از تحلیلگران به فکرشان خطور نمیکرد روابط میان آمریکا و اتحادیه اروپایی به جای همگرایی بیشتر به سمت واگرایی پیش برود. پیروزی ترامپ اما همه تحلیلها و معادلات را خراب کرد. رای انگلیسیها به خروج از اتحادیه اروپایی بهترین دستاویز برای ترامپ بود تا با کمک آن نشان دهد ناتو و اتحادیه اروپایی دیگر چندان کارآیی ندارند و بیشتر از آنکه مفید باشند، هزینهبر هستند؛ موضوعی که در طول مبارزات انتخاباتی خود بر آن تاکید میکرد. ترامپ در مصاحبه با روزنامه تایمز لندن گفت همه کشورها مانند انگلیس باید از اتحادیه اروپایی خارج شوند! این اظهارات اگرچه خشم آلمان و فرانسه را برانگیخت اما سیاست ترامپ را در قبال اروپا آشکار کرد. ترامپ بیشتر از اتحادیه اروپایی به دنبال تقویت روابط با انگلیس است و سفر ترزا می، نخستوزیر انگلیس به واشنگتن به عنوان نخستین رهبر خارجی که ترامپ با وی دیدار میکند نشاندهنده همین سیاست بود.
اتحادیه اروپایی اکنون با چالشهای غیرمنتظره و جدیدی روبهرو شده است. از یکسو یک موتور محرک آن از این سازمان خارج شده و از سوی دیگر با این مساله روبهرو است که یک چتر امنیتی و نظامی درحال برداشته شدن از روی سر آنهاست. این مساله در کنار تهدید روسیه فضایی غیرقابل پیشبینی را برابر دولتمردان اتحادیه اروپایی قرار داده است. پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری 2016 آمریکا، بعضی رسانهها از «آمریکای جدید» به عنوان «ایالات متفرقه» یاد کردند؛ مسیری که اکنون ترامپ، در حال تاخت و تاز در آن است نشان میدهد این عبارت چندان بدون دلیل به کار برده نشده است.
دیدگاه تان را بنویسید