فراموشی انتخابی در سیاست خارجی امریکا

کد خبر: 626408

آنچه گفته شد، بخشي از تاريخ است. آنچه امروز رخ مي‌دهد، اما روزي در فردا و فرداها تاريخ مي‌شود: مستأجر تازه كاخ سفيد حكم كرده كه ايالات متحده از اين پس ديگر ميهماني از هفت كشور- كه ايران نيز يكي از آنهاست- نخواهد پذيرفت. او روي نقطه ضعف توده‌هاي ترس‌خورده دست گذاشته است

روزنامه شرق: «ساعت شش و چهل دقيقه صبح روز چهارشنبه ٣١ ارديبهشت ١٣٥٤، تيم عملياتي مجاهدين خلق در حوالي قيطريه، اتومبيل حامل دو مستشار نظامي نيروي هوايي آمريكا به نام‌هاي «سرهنگ شفر» و «سرهنگ ترنر» را محاصره كردند. تاكتيك اين ترور طبق تحليل آمريكاييان، مختص مجاهدين خلق و از مؤثرترين شيوه‌ها بود. هم‌زمان با كوبيده‌شدن سپر يك وانت‌بار به اتومبيل موردنظر از عقب، بلافاصله اتومبيل ديگري راه را از جلو سد مي‌كرد. ضربه نخستين، سرنشينان و راننده اتومبيل هدف را دچار شوك و غافلگيري آني مي‌كرد و بي‌آنكه فرصت تفكر و واكنش داشته باشند، اتومبيل ديگر راه را مي‌بست. در اين عمليات سه نفر از عوامل ترور پياده شدند، به راننده ايراني مستشاران دستور دادند در كف اتومبيل بخوابد و سپس دو مستشار را به گلوله بستند... . نكته مهم و بي‌سابقه در اين عمليات، دستيابي سازمان به كيف‌دستي‌هاي دو مستشار مزبور بود كه اسناد و مدارك بسيار با‌ارزشي در آنها قرار داشت. بعدها وحيد افراخته، پس از دستگيري در بازجويي اعتراف كرد اسناد مزبور براي تحويل به دولت شوروي و جلب پشتيباني آن دولت، به خارج از كشور ارسال گرديد...»١ «ساعت شش و سي دقيقه ...«كلنل لوئيس هاوكينز» مستشار آمريكايي، مطابق معمول از خانه خود واقع در كوچه سيمرغ خارج شد تا با اتومبيل مستشاري به محل كار خود برود.

در ٥٠ قدم پايين‌تر از خانه‌اش، دو مرد راه را بر او بستند و متعاقب آن، يكي از آنها با رولوري كه در ست داشت بر روي كلنل آتش گشود؛ از سه گلوله‌اي كه به طرف كلنل هاوكينز شليك شد، دو تا به مغز و يكي به سينه او اصابت كرد...»,٢
آنچه گفته شد، بخشي از تاريخ است. آنچه امروز رخ مي‌دهد، اما روزي در فردا و فرداها تاريخ مي‌شود: مستأجر تازه كاخ سفيد حكم كرده كه ايالات متحده از اين پس ديگر ميهماني از هفت كشور- كه ايران نيز يكي از آنهاست- نخواهد پذيرفت. او روي نقطه ضعف توده‌هاي ترس‌خورده دست گذاشته است؛ نان و امنيت. دونالد ترامپ، تاجري است كه نبض بازار را خوب مي‌شناسد و سرراست مي‌رود سر اصل موضوع. مي‌تواند بنجل‌ترين جنس موجود در انبان راست‌ترين گرايش سرمايه‌داري را چنان در زرورق بپيچد كه فرياد و فغان همه نخبگان جامعه‌ نيز نتواند خلايق را از وسوسه خريدن آن رها كند.
براي انسان متوسط‌الحال آمريكايي، اينكه چند شهروند عادي و مسئول دولتي ايراني قرباني عمليات مجاهدين‌خلق شده‌اند اهميتي ندارد. اينكه سازمان در نبرد مرگ و زندگي ملت ايران، دوشادوش و پيشايش دشمن مهاجم ايستاده بود نيز. از نگاه اين جماعت، خاورميانه لجه‌ خوني است در دوردست‌ها كه هر چه از آن دورتر باشند و كمتر بشنوند بهتر. اين البته به آن معنا نيست كه با آنان به هيچ زباني سخن نمي‌توان گفت. اگر صدا، روي طول موج گوش‌ انسان متوسط‌الحال آمريكايي تنظيم شود چه بسا پرده شنوايي به لرزه درآيد. بايد رك و پوست‌كنده، به آنان گفت دولتمردان شما با كساني دست در يك كاسه دارند كه دست‌شان نه‌تنها به خون ما كه به خون خود شما نيز آلوده است. طنز تاريخ - و البته ضعف ما - است اينكه بازمانده فلان قرباني آمريكايي چند دهه پيش در بيروت مي‌تواند عليه ما از دادگاه حكم بگيرد و «پول خون»‌ طلب كند، آن وقت وارثان «اعدام انقلابي» سه آمريكايي آزادانه در راهروهاي كنگره بچرخند و براي جلب ياري تندروترين سياست‌مداران حزب جمهوري‌خواه، مثل ريگ دلار خرج كنند.
اينكه انسان آمريكايي‌ فراموش‌كار است، گزينه‌اي درست است كه يك «فقط» بزرگ دارد؛ فقط به شرطي كه كسي به يادشان نيندازد. همين دو سال پيش گزینه دولت ايران برای نمایندگی در دفتر سازمان ملل متحد، از رفتن به نيويورك بازماند؛ چون هنوز هستند كساني كه ماجراي ٤٤٤ روزه سفارت را در افكار عمومي زنده نگه ‌دارند.

كسي هست كه نشاني خانواده «شفر» «ترنر» و «هاوكينز» را داشته باشد؟ بد نيست برايشان وكيل بگيريم! ١- سازمان مجاهدين خلق؛ پيدايي تا فرجام جلد يكم. صفحه ٦٥٢ ٢- كيهان، يكشنبه ١٣ خرداد ١٣٥٢

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد