کاش به جای ورامین فرماندار ولایت غور بودید/ جهان دیگر دوقطبی نیست

کد خبر: 558650

واکنش به اعتراف فرماندار ورامین به اشرافی گری و پرواز جنگنده های روسی از نوژه همدان مهم ترین موضوعاتی بود که کارشناسان و فعالان عرصه سیاست و رسانه به آن واکنش نشان دادند.

کاش به جای ورامین فرماندار ولایت غور بودید/ جهان دیگر دوقطبی نیست
سرویس سیاسی فردا: واکنش به اعتراف فرماندار ورامین به اشرافی گری و پرواز جنگنده های روسی از نوژه همدان مهم ترین موضوعاتی بود که کارشناسان و فعالان عرصه سیاست و رسانه به آن واکنش نشان دادند. بخشی از این نظرات را در ادامه می خوانید.
کاش شما فرماندار ولایت غور بودید
عبدالله گنجی عبدالله گنجی، مدیر مسئول روزنامه جوان در کانال تلگرامی خود نوشت: همزمان با پخش سخنان فرماندار جديد ورامين در باره خوردن ششليک ،شخصا براي شرکت در مراسم ترحيم يکي از بستگان سببي در ورامين بودم. پس از مراسم مسجد ،براي حضور بر مزار متوفي به روستايي رفتيم که نام ان "باغ خواص" بود.به خاطر همجواري قبرستان و گلزار شهدا ،گشتي در گلزار شهدا زدم.با دقت محل و تاريخ شهادت شهدا را مي خواندم تا به شهيدي رسيدم که روي قبر او نوشته شده بود: تاريخ شهادت18/4/1395و محل شهادت حلب.در باره محل تولد اين شهيد نوشته شده بود:ولايت غور.متوجه شدم اين شهيد که متولد 1362 است اهل استان غور افغانستان است و اکنون اينجا-غريبانه در روستايي در وارامين ايران-دفن شده.هم آنجا اين ارزو را کردم که کاش مي شد اين شهيد افغاني فرماندار ما مي شد و فرماندارجديد ورامين را به ولايت غور افغانستان مي فرستادندکه نان پنير هم از سرش زياد باشد.اين شهيد محروميت غور را براي ششليک ترک نکرد که فوز عظيم شهادت وگمنامي در روستاي باغ خواص ورامين را برگزيد. اما فرماندار این محل آروغ اشرافي گري مي زند.
حمید رسایی حمید رسایی ، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی نوشت: این روزها که خاطرات کودتای 28 مرداد سال 1332 در رسانه ها بازنمایی می شود، بد نیست یادی کنیم از نوه جناب روزولت و گریزی بزنیم به نوادگان امروز روزولت.
«کیم روزولت» نوه بیست و ششمین رییس جمهور آمریکا بود. پایان نامه دوره دکترای او درباره فنون تبلیغات در جنگ داخلی انگلیس بود. نخستین کار پژوهشی را درباره ایران و قوم قشقایی انجام داد. در شانزدهم تیر سال سی و دو با گذرنامه جعلی به نام «جمیز لاکریج» برای رهبری کودتای 28 مرداد از مرز عراق وارد ایران شد و بعد از کودتا به "آقای ایران" ملقب شد.
شاه بی غیرت ایران بعد از کودتا در ملاقات با وی گفت: «من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم، ارتشم و شما دارم. خوشحالم که شما کنارم هستید»(!)
در اسناد منتشره شده وزارت خارجه آمریکا در باره 28 مرداد به نقل از روزولت آمده: «در کودتای 28 مرداد وقتی ما وارد تهران شدیم، یک چمدان بزرگ پر از مقاله هایی بود که باید ترجمه می شد و به همراه کاریکاتورهایی در روزنامه های ایران به چاپ می رسید.»
پیش تر نوشتم که سال 92 دقیقا سه روز بعد از توافقنامه ژنو، روزنامه های متعدد اصلاح طلب از جمله شرق، تیتر یک خود را به آزادسازی 8میلیارد دلار از اموال ایران اختصاص دادند که همان روز وقتی آقای نوبخت را در مجلس دیدم، از او درباره این 8 میلیارد دلار پرسیدم و وی این خبر را تکذیب کرد.
مدتی بعد خبر حضور یک هیات نفتی آمریکا به ایران، تیتر یک این روزنامه ها شد اما هرگز تکذیب این خبر دروغ، تیتر اول روزنامه ها نشد! بزک کردن دشمنی آمریکا و توجیه کردن حفره های امنیتی برجام و تبعات سنگین قراردادهای IPC در نفت و توافقنامه های بانکی AFTF در روزهای اخیر، بوی همان چمدان را می دهد اما از همه بدبو تر، دلسوزی جماعتی غرب پرست در این روزها برای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است.
چند روزی است که عکس کودک سوری، سوژه شبکه های مجازی و برخی از روزنامه های داخلی و رسانه های خارجی شده. کودکی که رسانه های طرفدار داعش مدعی شده اند از زیر آوار بمباران هواپیماهای روسی خارج شده و آخر قصه هم مشخص است، هواپیماهای روسی از کجا برای بمباران ها اعزام می شوند، نوژه همدان!
برای فضاسازی رسانه ای، داستان موجهی تنظیم شده: هواپیماهای توپولف روسی که از فرودگاه نوژه همدان عازم مأموریت شده اند، اهداف داعش را هدف نگرفته، بلکه مناطق مسکونی حلب را زده اند، دلیل: تصویر کودک سوری! هدف: تحریک افکار عمومی ایران برای فشار به مسئولان عالی نظام تا فرودگاه نوژه را در اختیار جنگنده های روسی قرار ندهد.
اما چرا معاندان و مخالفان جمهوری اسلامی نگران قانون اساسی ما شده اند؟ ظاهرا مهمترین دلیل برای استفاده جنگنده های روسیه از پایگاه نوژه و عدم استفاده از پایگاه های هوایی در روسیه و یا حتی پایگاه لاذقیه در سوریه، تلاش مسکو براي مخفي کردن زمان حملات هوايي به تروريست‌ها از چشم جاسوسانِ حاضر در اطراف پايگاه حميميم لاذقيه و همچنین ماهواره های آمریکایی است.
مشکلات مربوط به حفاظت اطلاعات و لزوم پنهانکاري در حملات هوايي به تروريست ها ايجاب مي کند که زمان دقيق آغاز حمله و رسيدن جنگنده ها به مناطق استقرار تروريست ها، نامشخص باشد تا آنان نتوانند در پناهگاه‌هاي زيرزميني خود مخفي شوند و جان خود را نجات دهند.
حالا به راحتی می توان فهمید که نوادگان روزولت، در سالروز کودتای 28 مرداد در سال 95 با اعتراض و فضاسازی نسبت به استفاده جنگنده های روسی از فرودگاه نوژه همدان، دقیقا در حال اجرای همان مأموریتی هستند که در سال 1332 به عهده کیم روزولت (نوه روزولت) بود. مأموریتی که بوی چمدان های پر از دلار از لا به لای برخی تیترها، گزارش ها و اعتراض های آن به مشمام می رسد.
جهان دیگر دو قطبی نیست
عبدالله شهبازی عبدالله شهبازی، تاریخ نگار در کانال تلگرامی خود نوشت: یک نکته در گفته‌ای منسوب به جناب آقای اصغرزاده دیدم. ظاهراً اخیراً، با توجه به مسائل جاری، فرموده بودند: مگر شعار انقلاب «نه شرقی نه غربی» نبود؟
یک خطای بزرگ در این نوع تحلیل هست. در دوران ۴۵ ساله جنگ سرد، که واقعاً همه چیز از جمله فرهنگ جهان را تحت تأثیر قرار داده بود، «شرق» به «بلوک شرق» اطلاق می‌شد به رهبری اتحاد شوروی که جبهه نظامی آن «پیمان ورشو» بود. «غرب» هم به بلوک غرب اطلاق می‌شد به رهبری ایالات متحده آمریکا و جبهه نظامی «ناتو». با فروپاشی و انحلال شوروی در ۱۹۹۱ اوضاع متفاوت شده و وضع آشفته جهان تا امروز ادامه دارد. روسیه هم سیر تحولاتی را طی کرده از دوره یلتسین که محبوب غرب بود تا دوره اول پوتین که شب در آمریکا به مقر رسمی اقامت نمی‌رفت و در خانه جرج بوش می‌خوابید تا دوره دوم حکومت پوتین. نه فقط روسیه امروز «شرق» نیست بلکه «غرب» هم دیگر «بلوک غرب» نیست. تفاوت و گاه تعارض آمریکا با اروپای غربی و نیز تفاوت بریتانیا با آلمان کاملاً مشهود است. دوستانی که این‌گونه تحلیل می‌کنند، گویا این سیر تحولات ربع قرن اخیر را اصلاً ندیده‌اند و هنوز تصور می‌کنند جهان به دو اردوگاه «شرق» و «غرب» تقسیم می‌شود.
فکاهیات!
داریوش سجادی داریوش سجادی ، روزنامه نگار خارج نشین نوشت: مطالبه مواخذه ۲۰ نفره نمایندگان «فراکسیون امید» از مسئولین مربوطه بابت صدور مجوز استفاده از پایگاه شکاری نوژه به سوخوهای روسی با شائبه نقض اصل ۱۴۶ قانون اساسی، نخستین بدانجامی قابل توقع از جانب نمایندگان صفر کیلومتری می تواند محسوب شود که بصورت فله ای و بدون برخورداری از عمق و صلاحیت کارشناسی وارد پارلمان دهم شدند. (*)
سگالشی مذموم که مسئولیت اش قبل از ایشان بر عهده مهتران ایشان است که با فراخوان ملکوک خود در انتخابات پارلمان موجبات زوال و تنازل ثقل نمایندگی در پارلمان ایران را فراهم آوردند.
وقتی در فردای اعلام نتایج منتخبین تهران برای ورود به پارلمان دهم به استناد پروپاگاندای رسانه تحت امر وزارت خارجه انگلستان (BBC) فهرست ۳۰ نفره مطمح نظر رسانه مزبور توفیق ورود به پارلمان ایران را یافت ! شخصاً بر این شگفتی شگرف انگشت تنبُه گذاشتم که برای نخستین بار در تاریخ تحولات سیاسی جهان مواجه با این تحـّـیُر شده ایم که یک کشور خارجی بصورت رسمی در پارلمان کشوری دیگر برخوردار از فراکسیون شده است! (**)
شماتتی که مواجه با اعتراض جماعتی شد که با داعیه «مگه میشه؟ مگه داریم؟» از اساس منکر لیست انگلیسی شدند در حالی که رهبری نظام با صراحت و وضوح در کسوت بالاترین مقام مذهبی و سیاسی و حکومتی در ۲۹ بهمن ۹۴ با اشاره به حمایت مشهود و مذموم BBC از لیست مزبور از تهرانیان و حتی مخالفان خود و مخالفان نظام درخواست کرد تا ضمن شرکت در انتخابات برخلاف خواست رسانه اجنبی عمل نمایند و علی رغم آن «تهرانیان مزبور» در رفتاری معنادار و با علم داری مردی که «دو بار تکرار کرد» نهایتاً فهرست مزبور را وارد پارلمان ایران کردند!
(توضیحات بیشتر را در مقاله «جارچیان پسر مرجانه» بخوانید)
علی ایحال «فراکسیون مزبور» با استسفاریه اخیر خود (چرائی مجوز نوژه) در نخستین گام، کارنامه خود را آغشته به شائبه ای کرد که به صفت «خاستگاه شان» چنان شائبه ای را می توان محتمل و قابل انتظار محسوب کرد!
بدین منوال که:
ـ گیریم که فراکسیون مزبور را به صفت آکبندی و ناآشنائی با وظایف نمایندگی بتوان عذرشان را موجه دانست که نمی دانسته اند به اعتبار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مدیریت عالیه قوای مسلحه زیر فرمان رهبری نظام است و صدور مجوز تردد سوخوهای روسی از پایگاه همدان قطعاْ با صلاحدید قانونی رهبری بلااشکال و محقق گشته!
ـ گیریم بتوان باور کرد فراکسیون مزبور و عقبه لجستیک و سیاهی لشکر بیرون از مجلس ایشان نمی دانسته اند که بیش از ۵ سال است قوای نظامی ایران در بحران سوریه در یک پیوند نظامی و استراتژیک شانه به شانه روس ها و سوری ها و قوای حزب الله در حال مبارزه نظامی با تروریست های تحت امر ریاض ـ تل آویو ـ آمریکا در شامات اند!
ـ گیریم بتوان باور کرد فراکسیون مزبور به صفت نوباوگی سیاسی فاقد فهم و شناختی صحیح از اصل ۱۴۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی بوده و به همین لحاظ نتوانسته اند بین «دادن امتیاز پایگاه نظامی تحت امر» با مجوز «پرواز بمنظور عملیات در جبهه مشترک» تفاوتی را پیدا نمایند!
من حیث المجموع و وفق همه موارد بالا ماجراهای ۸۸ را می توان کجای دلمان گذاشت!؟
اگر فراکسیون مزبور و عقبه لجستیک و بدنه سرباز صفر ایشان فراموش کرده یا مبتلا به نسیانی مصلحتی شده اند! حافظه تاریخ که نمی تواند فراموش کند همین منظومه و مجموعه بودند که علی رغم تظاهر امروزین به دغدغه استقلال کشور، در عمق شهرآشوبی ۸۸ و از کف خیابان های تهران در بی شرمانه ترین شکل ممکن با شعار «اوباما ـ یا با اونا یا با ما» بی آزرمانه متقاضی دخالت دولت اجنبی در امور داخلی ایران بمنظور حمایت از خود و جنبش شان شدند! آن هم حمایت پلیدترین دولتی که کارنامه اش سرشار از جنایت و خیانت در حق ایرانیان طی ۱۰۰ سال گذشته بوده و هست!
علی الظاهر جنبش سبز و بقیه السلف آن در مجلس کنونی ایران به اعتبار مواضع شاذ و کارنامه پر اعوجاج شان توانسته اند سقف و رکورد و آستانه فکاهی را در ایران بکفایت ارتقا دهند!
دغدغه استقلال خواهی امروز ایشان به بهانه شائبه مخدوش شدن استقلال کشور از ناحیه نقض اصل ۱۴۶ قانون اساسی (!) در کنار شعار دیروز «اوباما ـ یا با اونا یا با مای ایشان» مصداقی از این فکاهی توام با تلخند است که می تواند اسباب مسرت و عبرت را هم زمان و توامان برای ایرانیان فراهم آورد!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها