میدانستم عزل من پیامکی خواهد بود/ به واردات پورشه و لوازم آرایش ارز دادند اما به دارو نه!
من مسئول دفترم را پشت سیستم پیام دولت نشانده بودم تا مرتب نگاه کند و اگر خبری شد به من بگوید. از روی سوابق سایرین می دانستم که عزل من پیامکی خواهد بود و کسی به من اطلاع نمی دهد. برای همین بهشان گفتم مرتب رصد کند چرا که اگر من وسط جلسه باشم و خبر عزلم زودتر به دست سایرین برسد خیلی شرمنده می شدم.
سرویس سیاسی فردا: همین که تنها وزیر زن تاریخ جمهوری اسلامی ایران بوده کافی است تا اسمش از یادها نرود. اما آمدن پر سر و صدای خانم وزیر رفتن پر سروصدایی هم داشت و 7 بهمن 91 با یک «پیامک» عزل شد. مرضیه وحید دستجردی ترجیح داد سکوت کند. ترجیح داد از علت سکوتش کمتر بگوید. بخشی از گفتگوی خانم وزیر با ویژهنامه نوروزی اعتماد را در ادامه می خوانید:
وقتی برای وزارت پیشنهاد شدید در ابتدا چقدر استرس مخالفت ها را داشتید؟
همان طور که می دانید در مورد مجلس نزدیک به 100 نماینده مجلس از جمله نمایندگانی بودند که در دوره های چهارم و پنجم با من همکار بودند و مرا از نزدیک می شناختند. بنابراین در مجلس ما در برابر نمایندگان قدیمی خیلی مشکل نداشتیم. رسانه ها تا حدی شناخت داشتند و بسیاری از افرادی که در مناصب کلیدی کشور بودند با توجه به سوابق گذشته از من اطلاعات لازم را داشتند. البته برای من فرقی نمی کرد اگر هم رای نمی آوردم به کار قبلی خودم مشغول می شدم و اگر که رای می آوردم هم می دانستم که کار و مسئولیت سختی در انتظارم هست. بالاخره مخالفت هایی وجود داشت. آقایانی بودند که از قبل برای این کار صف کشیده بودند.
پیش بینی می کردید که ممکن است با آقای احمدی نژاد به مشکل بخورید؟
بالاخره پیش بینی می کردم که ممکن است اختلاف سلیقه هایی وجود داشته باشد. ضمن اینکه کار سلامت مردم هم شوخی بردار نبود.
آن موقع اصلا چقدر آقای احمدی نژاد را می شناختید؟ شناخت شما از وی به کجا باز می گشت؟
من هم مثل سایرین ایشان را می شناختم.
یعنی برخوردی در گذشته با هم نداشتید؟
با آقای احمدی نژاد من در دوره ای که کاندیداهای انتخابات مجلس ششم ثبت نام کرده بودند و کمپینی برای رقابت های انتخاباتی داشتند آشنا شدم. قبل از این شناختی از وی نداشتم. من نماینده دوره های چهارم و پنجم مجلس از تهران بودم. در دوره ششم هم ثبت نام کردم و از جمله سایر ثبت نام کنندگان هم آقای احمدی نژاد بود که با یکدیگر در یک لیست قرار داشتیم. در برخی جلسات آن زمان ایشان را دیده بودم و بعد هم که هر دو رای نیاوردیم.
آقای احمدی نژاد این عادت را داشت که افرادی را که زیاد طبق میلشان رفتار نمی کردند را تحت فشار قرار بدهند تا استعفا دهند. فکر نمی کنید در مورد شما هم همین هدف را داشتند؟
شاید یکی از گزینه های این بوده باشد که خودم استعفا کنم و شاید هم می خواستند آنقدر در کارم ناموفق شوم که مجلس سوال و استیضاح کند. بالاخره برای مجلس سلامت مردم مهم است و نمایندگان هم سلایق و ارتباطات مختلفی دارند. در روزنامه های دولت هم شروع کرده بودند و این گونه جلوه می دادند که ما ارز را گرفتیم؛ اما صرف مقولات دیگری مثل لوازم آرایش کرده ایم.
یعنی در رسانه های دولتی تخریبتان می کردند؟
بله؛ در حالی که ارز وزارت بهداشت از منشا بانک مرکزی به دارو تخصیص داده می شود. اگر کسی هم به لوازم آرایشی ارز می داد از بانک مرکزی و خود جریانات دولت بود. دعوای ما همیشه این بود که چرا ارز به ما داده نمی شود اما به جاهای دیگر داده می شود. تخریب واضح از یک کانال صد درصد دولتی شروع شده بود. همان روزها بود که من دیدم واقعا هیچ تاخیری جایز نیست. رئیس سازمان غذا و دارو را خواستم و گفتم باید پاسخ بدهید که چرا ارز با اولویت بالاتر به دسته بیل، زین اسب و خورک سگ داده می شود ولی به دارو نه. بعد هم رئیس بانک مرکزی تایید کرد که ارز به لوازم آرایشی اختصاص داده شده است. چرا سلامت که از همه چیز مهم تر است در اولویت نبود؟ بالاخره اینها فریاد های آخری بود که از ما در وزارت بهداشت در آمد.
شما گفتید دغدغه تان تامین داروی مردم در شرایط تحریمی بوده است؛ اما فکر نمی کنید همین اطرافیان آقای احمدی نژاد که اجازه تخصیص ارز را به وزارت بهداشت نمی دادند از همان واردات خوراک سگ و دسته بیل بوده که منفعت می بردند؟ یعنی از شرایط تحریمی منفعت داشتند؟
ببینید من همان روزها انتقاد کردم که چرا ارز به واردات ماشین پورشه و لوازم آرایش داده می شود اما به ما نه؟ من رفتم لیست اختصاص ارز را از بانک مرکزی گرفتم و دیدم که یکی دو شرکت که در واقع یکی دو کمپانی لوازم آرایش است دهها میلیارد ارز گرفته بود. البته حرف و حدیث پشت این مسئله خیلی زیاد بود ولی چون من فقط وزیر بهداشت بودم و در حلقات مختلف سیاسی و اقتصادی نبودم و فقط اطلاعات وزارت خانه خودم را داشتم در جریان اینگونه کار ها نبودم. من یادم می آید که خودم ظرف چند ماه 19 بار بانک مرکزی رفتم. معاون غذا و داروی من هر هفته سه مرتبه می رفت. مدیر کلش روزی سه بار می رفت.
از لحظه عزلتان بگویید، چگونه مطلع شدید؟ پیش بینی می کردید که عزل شوید یا فکر می کردید که خب مدت زمان کمی تا پایان کار دولت مانده است و این چند ماه هم سپری می شود؟
نه، جریانات خیلی سیر سریعی گرفته بود و من احساس می کردم به همین زودی ها این اتفاق خواهد افتاد.
فکر استعفا به سرتان نزد؟
نه، چرا استعفا می کردم؟ من داشتم کار خودم را انجام می دادم و با کسی هم درگیری نداشتم. کسان دیگری بودند که با من درگیری داشتند. می خواستم بمانم و کار کنم؛ اما تقریبا در دو سه هفته آخر هر پنجشنبه انتظار داشتم که عزل شوم.
چرا پنج شنبه؟
فکر می کردم این عزل باید روز پنجشنبه صورت بگیرد که مجلس هم تعطیل باشد.
که تذکری داده نشود؟
شاید.
همان پنج شنبه هم شد؟
بله، اتفاقا آن روز من جلسه حساس تا ساعت 6 بعدازظهر داشتم. صبح هم مجمع خیرین استان اصفهان آمده بودند و به من لوح تقدیر و سردوشی دادند چون چند بار هم در جلساتشان شرکت کرده بودم. حدود ساعت 11 بود که این جلسات در حال اتمام بود. من مسئول دفترم را پشت سیستم پیام دولت نشانده بودم تا مرتب نگاه کند و اگر خبری شد به من بگوید. از روی سوابق سایرین می دانستم که عزل من پیامکی خواهد بود و کسی به من اطلاع نمیدهد. برای همین بهشان گفتم مرتب رصد کند چرا که اگر من وسط جلسه باشم و خبر عزلم زودتر به دست سایرین برسد خیلی شرمنده می شدم. قصد داشتم هر زمان که پیام می رسد جلسه را متوقف کنم. البته کارهایم را هم از قبل کرده بودم. کتاب هایم را جمع آوری کرده بودم و کارهایم را انجام داده بودم. البته کارهای ناتمامی مثل برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع داشتیم اما خب نمی شد کاری کرد نه بودجه ای داشتیم و نه زمان.
دیدگاه تان را بنویسید